آلکسی اسمیرنوف و آناستازیا فالچایکووا: "روز، زمانی که آنها بوسیدند، ما زمانی که نقاشی می کردند، مهربانانه از آن جشن می گیریم"

Anonim

Alexey Smirnov و Anastasia Falchikova برای چندین سال خوشحال بوده اند، هرچند که خانواده ی خانوادگی یک نادر است. و به عنوان افراد آنها بسیار مشابه هستند. آیا این باعث ایجاد هماهنگی در خانواده می شود یا برعکس، جرقه های خطرناک را حمل می کند؟ جزئیات - در مصاحبه با مجله "اتمسفر".

- Nastya، Lesha، شما اخیرا یک سالگرد عروسی داشتید. علامت گذاری به عنوان این تاریخ؟

آناستازیا: چهار سال از لحظه قدمت، بلکه از ابتدای رمان ما. روزی که ما بوسیدیم، زمانی که امضا شد، مهربانانه از آن جشن می گیریم. (خنده حضار)

- چگونه به سرعت رویدادهای توسعه یافته؟

آناستازیا: به طور سریع. در حال حاضر در روز سوم شروع به زندگی کرد. برای من، این یک اقدام بی سابقه است، من برای مردم من بسیار سخت است.

الکسی: و برای من، چنین آغاز تنها طبیعی است. من فکر می کنم منظورش چیست؟

آناستازیا: ما در روز تولد Petit Todorovsky یک سال قبل از شروع به ملاقات ملاقات کردیم. لشا استدلال می کند که من با او فریاد زدم. من به نظر نمی رسد به طور قطعی. (می خندد.) اما ما بلافاصله یکدیگر را دوست داشتیم - این یک واقعیت است.

در Anastasia: Cloak، Victoria Andreyanova؛ بلوز و شلوار، همه - مارک کین؛ صندل، انبه؛ گردنبند، طبیعت لا گوشواره، قهرمان املاک

در Anastasia: Cloak، Victoria Andreyanova؛ بلوز و شلوار، همه - مارک کین؛ صندل، انبه؛ گردنبند، طبیعت لا گوشواره، قهرمان املاک

عکس: Alena Polosukhina

"چرا شما، لشا، هیچ اقداماتی را برای یک سال کامل نکردید؟"

الکسی: من در آن لحظه مشغول بودم، بنابراین او به خوبی رفتار کرد. و واقعا سعی نکرد در عشق نبود.

آناستازیا: ما هر دو در روابط بودند. و هنگامی که آنها برای دومین بار ملاقات کردند - دیگر. لسا می خواست به من بگوید برخی از داستان ها برای نوشتن یک اسکریپت بر روی آن. او هنوز به من اعتقاد ندارد، اما من در موضع ایستاده ام که من فقط به مدیر با استعداد جوان رفتم تا ودکا را بنوشم و نه در تاریخ. به هر حال، داستان که لشا به من گفت پس از آن معلوم شد که سرد است. اما من از نوشتن اسکریپت اجتناب کردم. (خنده حضار)

الکسی: و البته من رانندگی کردم، البته، با یک هدف خاص. اسکریپت یک دلیل عالی بود. ما به خوبی گفتیم، اما من سعی کردم تمام راه را برای ترک محل برای تفسیر های جایگزین.

- Nastya، آیا شما هر گونه نوشیدنی در مقابل خانواده که در آن شما دریافت کردید؟

آناستازیا: نه برای من، مردم همیشه از شایستگی خود اهمیت بیشتری دارند. اما لشا پدر و مادر فوق العاده بود، ما به سرعت یک زبان مشترک را پیدا کردیم. این مورد زمانی است که در پیشنهاد: "بیایید به بازدید از والدین بروید" - شما خوشحال هستید که با لذت موافق باشید. همیشه با آنها جالب است. هیچکدام از دوستان و دوستان من یک خانواده کامل را خوشحال نکنند. هر کس طلاق دارد، ترک می کند. یا والدین با هم زندگی می کنند، اما این یک کابوس است. و Leshes پدر و مادر واقعا دوست یکدیگر. و من شگفت زده شدم که چقدر خانواده خوشحال از روان کودک تاثیر می گذارد. فردی با چنین روان پایدار و با چنین غریزه شگفت انگیز از حفظ خود، مانند لشا، من دیدم. هرگز. تمام مشکلات روانشناختی که او در یک زمان تصمیم می گیرد: من رفتم، من در حمام نشستم، فکر کردم، گفت: "همه چیز، من آن را دوست ندارم، بیشتر نخواهد بود." و در واقع، بیشتر چنین نیست. برای من، سالها از حملات هراس، بی خوابی و زمان زیادی که با روانشناسان مختلف صرف شده بود، شگفت انگیز است. من همیشه سعی می کنم لیش را توضیح دهم که او یک استثنا است و همه افراد عادی، مشکلات روانشناختی را مطالعه می کنند.

الکسی: من واقعا در یک خانواده بسیار خوب بزرگ شدم، من در دوران کودکی من هیچ گونه صدمات روانی نداشتم، به همین دلیل است که من فکر می کنم برای من بسیار دشوار است. من می توانم فریاد بزنم، اجرا کنم، پرش، اما این همه منطقه راحتی من است، و من هرگز خود را تقلب نخواهم کرد. من بیست دقیقه به هر گونه مشکل صرف می کنم و به شکل شکل می گیرم و، که هر کس را شگفت زده می کند، در هر شرایطی به خواب می رود. من می دانم که شما می توانید با بدن موافق باشید و از روانشناسی اجتناب کنید، من از نسل من هیچ چیز ندارم: نه حملات هراس و افسردگی. در واقع، این مسئله توزیع نیروهای داخلی است. من آن را به عنوان یک بهداشت روانی، مانند تمیز کردن دندان ها می نامم.

در الکسی: رنگارنگ رنگ بنتون؛ پیراهن، مد مد؛ شلوار، PT تورینو (مد مد)؛ کمربند، Dirk Bikkembergs (Live PR)؛ کفش های کتانی، Diemme (M مد)

در الکسی: رنگارنگ رنگ بنتون؛ پیراهن، مد مد؛ شلوار، PT تورینو (مد مد)؛ کمربند، Dirk Bikkembergs (Live PR)؛ کفش های کتانی، Diemme (M مد)

عکس: Alena Polosukhina

- Nastya، Lesha کاملا فردی است که با آنها ملاقات کردید؟

آناستازیا: خوب، من نمی توانم بگویم که من یک نفر را دیدم، و سپس متوجه شدم که من با دیگری زندگی می کنم. فقط مردم در طول زمان آشکار می شوند. اما شما پایگاه داده بشر را می بینید. من می دانم که در من ویژگی هایی وجود دارد که توسط مردان دیگر بسیار ناراحت هستند، و لشا آنها را نمی فهمند. من در رابطه با آن یکسان هستم.

الکسی: از آنجایی که ما هر دو مردم پرشور، با خلق و خوی باز، ممکن است از طرفی که ما طوفان داشته باشیم، به نظر می رسد، و در واقع همه چیز خوب است. در اینجا یکی از دلایلی است که ما با هم هستیم. ماجراهای خارج از دسترس هستند، و خانه جایی است که در آن، بسته شدن درب، شما باید احساس خوبی داشته باشید. راحتی و احساس حفاظت توسط افراد ساخته شده است، و ما هر دو در آن سرمایه گذاری کردیم. به نظر من به نظر می رسد که هر سال خانواده ما قوی تر و قوی تر می شود، و ما حتی جالب تر به یکدیگر هستیم.

- آیا شما انرژی پر انرژی و نه تنها در خانه؟

الکسی: این اتفاق می افتد! و من دیدم که مردم به طور عمومی فریاد می زنند وقتی که ما به طور عمومی بحث می کنیم این، احتمالا، از خانواده من رفت، زیرا ما همیشه می توانستیم به شدت رسوایی، بحث در مورد چیزی. به تازگی، آنها به شدت با Nastya تا سه شب در مورد آنچه که هنوز مجموعه "Psycho" بود، بحث شد. و هنگامی که ما، مانند همه زوج ها، برخی از بحران ها و لحظات دشوار وجود دارد، پس ما، برعکس، بسیار آرام و آرام است.

Cardigan، Pal Zileri (Live PR)؛ شلوار، Trussardi

Cardigan، Pal Zileri (Live PR)؛ شلوار، Trussardi

عکس: Alena Polosukhina

- و اگر Nastya می گوید که فیلم وحشتناک است، و شما - شاهکار چیست؟

الکسی: اگر این شاهکار است یا برعکس، منزجر کننده، همیشه همزمان است. وجود دارد، هر چند یک داستان خنده دار است. Falchikova از Vgika واقعا دوست ندارد فلینی، اما او هرگز او را دوباره تجدید نظر کرد. و من به او می گویم: "Nastya، نشستن بزرگسالان و دیدن. و ما آن را در چشم تکرار می کنیم. " او به طور خاص آن را نمی سازد، زیرا او درک می کند که به محض همان "شب Cabiria" همان شب "شب" را بازبینی می کند. (خنده حضار)

آناستازیا: من تماشا نمی کنم فقط به این دلیل که دستان شما نمی رسد. و اسمیرنوف به سادگی مطمئن است که همیشه درست است. (خنده.) فلینی، البته، مدیر برجسته، اما شوهر من را متقاعد می کند که او باید عزیز من باشد.

الکسی: در اصل، ما عملا هیچ چیز در زندگی در زندگی است که ما آن را از بین می بریم. شاید تنها رابطه در خانواده کمی متفاوت باشد، هر کدام از آنها برای آن.

- از آنجا که شما یک پسر و یک دختر هستید؟

الکسی: من بیشتر فکر می کنم زیرا خانواده ها و بیوگرافی ها با ما متفاوت است. من پدر و مادرم را تمام زندگی ام تماشا می کنم، می بینم که فضای شخصی بین شوهر و همسرش وجود ندارد. من واقعا نمی فهمم که چگونه ممکن است، و Nastya به طور دوره ای با من مبارزه می کند. اگر چه، شاید او فقط برای این طرف طرفدار، و در واقع او حتی بسیار راحت و راحت است. (لبخند می زند.)

آناستازیا: اوه، این نسخه مورد علاقه لاشینا است: "در واقع، شما خیلی دوست دارید" یا "در واقع، شما مثل من فکر می کنید." (خنده حضار) این در حال حاضر خانواده ما است. اگر چه، عدالت به خاطر، او متوجه چیزهایی در من می شود که در آن من به شدت اعتراف می کنم. اما به طور خاص اینجا - نه، من معتقدم که یک فرد باید یک فضای شخصی داشته باشد. و به نظر می رسد که من کمی مدیریت کردم تا شوهر را با درک مرزهای شخصی تدریس کنم.

ژاکت، سیسلی؛ شورت، مارک کین؛ صندل، انبه؛ گردنبند و دستبند، همه - La طبیعت؛ گوشواره و حلقه، قهرمان ملک

ژاکت، سیسلی؛ شورت، مارک کین؛ صندل، انبه؛ گردنبند و دستبند، همه - La طبیعت؛ گوشواره و حلقه، قهرمان ملک

عکس: Alena Polosukhina

- و این اکسپرس چیست: چیزی را بپرسید، فرصتی را برای یکی از آنها بگذارید، بگذارید جایی بروید؟

آناستازیا: نه، بپرسید - این غیر واقعی است. اما فقط فرصتی را به یک فرد اختصاص دهید، فکر نکنید که خلق و خوی غم انگیز او لزوما یک تراژدی است که فورا باید نابود شود. من در اینجا حداقل یک سال حداقل برای چند روز به تنهایی با خودم نیاز دارم. لسا، از یک طرف، آن را درک می کند، و از سوی دیگر، بسیار عصبی است، بسیار سخت است که جداسازی شود.

- آیا شما تنها اختلافات یا نزاع دارید؟

آناستازیا: اگر چیزی جدی نیست - ما به عنوان یک خانواده ایتالیایی قسم می خوریم. و در موضوعات خلاق، و در هر روز، و در همان محل. ما فقط عاطفی هستیم (می خندد.) اما لشا این کل خانواده را دارد. هنگامی که ما ملاقات کردیم، خواهرش دانا گفت: "خب، Falchikov به نظر می رسد که در خانواده ما متولد شد." اما بهتر است که مردم را فریاد بزنند از آنها هفته ها صحبت نمی کنند. با مادر من، با تمام این واقعیت که او یک زن فوق العاده است، غیر قابل تحمل بود، او می تواند من را برای روزها نادیده بگیرد. به طوری به طور گسترده سکوت، که بلافاصله کشته خواهد شد. اما اگر ما برخی از مشکلات جدی با Leshey را داشته باشیم - در اینجا ما هر دو به طور ناگهانی به افراد بسیار متعهد و معقول تبدیل می شوند، فقط نشستن و بی سر و صدا صحبت می کنند.

- به این ترتیب، این به راحتی با چنین خلق و خوی سریع است که با هم وجود دارد؟

الکسی: من تجربه روابط با انبارهای دیگر داشتم - و این فقط سخت است. به نظر می رسد که مهمترین چیز در رابطه، هماهنگی تظاهرات است، زیرا شما باید قادر به مقاومت در برابر یکدیگر باشید.

- آیا بلافاصله روشن شد که Nastya همان خلق و خوی داشت؟

الکسی: مطمئن. بلافاصله آن را دیدم اولین چیزی که من در تمام زندگی من علاقه مند بودم، زنان هستند و تنها پس از آن - یک فیلم. (خنده حضار)

بلوز، Genny (زنده PR)؛ لباس پپن؛ گوشواره و حلقه، همه - طبیعت لا

بلوز، Genny (زنده PR)؛ لباس پپن؛ گوشواره و حلقه، همه - طبیعت لا

عکس: Alena Polosukhina

- شما داستان کارگردان و فیلمنامهنویسی را داشتید - یک تومان راحت، و همه چیز به طور کامل به آهنگ دیگری تبدیل شد ...

الکسی: من معتقدم که کارگردان نمی تواند شوهر باشد، تنها همسر. (لبخند می زند.) بنابراین، در دوره فیلمبرداری، Nastya "همسر" بود، من صبح زود بلند شدم، من آماده شدم، آپارتمان را پاک کردم. من می ترسم که روزی بروم وقتی که من رویای آن را می بینم که من فلش را بر روی لباس تنگ فروختم.

آناستازیا: لسا مدیر "همسر" کامل است. (می خندد.) من برای عکسبرداری در پنج صبح شلیک کردم، و صبحانه گرم روی میز بودم. حالا لشا در آستانه فیلمبرداری - و من سعی می کنم متناسب باشم. لشا بسیار نگران بود وقتی که من ماشا را برداشتم. او به اولین مونتاژ نصب من نگاه کرد (و این همیشه پر از بمک ها است) و ناامیدانه ناراحت، هر چند من چیزی نگفتم. سپس من قبلا متوجه شدم که او سخنرانی را تمرین کرد - چگونه می توان گفت که من نیازی به انجام این پوشه ندارم. و دیدن مجمع دوم، متوجه شدم که همه چیز، یک فیلم وجود دارد - و در شادی مست شد.

الکسی: بله، من فکر کردم که چگونه به او اعتراف کنم، به یک روانشناس رفتم، متن من را تمرین کردم، و پس از یک ماه و نیم او نصب دوم را به ارمغان آورد، فقط درخشان بود. آن روز من مست شدم، هرگز رفتم. و متوجه شدم که برای عزیزان من بیشتر از خودم نگرانم.

Raincoat، Woolrich؛ Sweatshirt، United Colors of Benetton؛ پیراهن، Eton (مد مد)

Raincoat، Woolrich؛ Sweatshirt، United Colors of Benetton؛ پیراهن، Eton (مد مد)

عکس: Alena Polosukhina

- آیا به دلیل نصب کف به روانشناس رفتید؟!

الکسی: نه، من شروع به راه رفتن کردم. اما ما با او بحث کردیم، تمرین کردیم که به او بگویم.

- چرا به یک روانشناس نیاز دارید؟ شما یک روان بسیار سالم دارید، شما خودتان تمام مشکلات خود را حل کردید ...

الکسی: من برای مدت بسیار طولانی بدون کار نشسته بودم و در بعضی موارد شروع به احساس اینکه ما کفایت را از دست می دهیم. بنابراین من نیاز به یک فرد حرفه ای داشتم که من تصویر جهان را پیچیده می کنم. من خوشحالم که تقریبا بلافاصله به یک متخصص تبدیل شدم و همه چیز را در خودم نجات ندادم و منتظر نابودی خودم هستم. از آنجا که من واقعا از کسانی هستم که با این فکر بزرگ شده اند: "روانشناس چیست؟! من ده بار دقیق تر هستم. " و هنگامی که در این کار انجام شد، متوجه شدم که روانشناسی در مورد ذهن نبود، بلکه در مورد این فرصت برای ساخت چیزی در زندگی من بود و خود را به خاطر روابط ذهنی نمی بینیم.

- لشا، آیا شما برای این دو سال حسادت حرفه ای داشتید - همسر عزیزم طول می کشد، و شما نه، و نه به عنوان یک بازیگر، به خصوص پس از موفقیت سری "حلقه باغ" و نقش مهمی در "داستان های یک مقصد"؟

الکسی: خوب، من کاملا بدون کار نشسته ام، خلبان یک سری را آماده کردم، چیز دیگری، اما همه چیز توسعه نیافته است. حالا من، خدا را شکر، راه اندازی یک متر کامل. و با حسادت، همه چیز بسیار ساده است. از آنجا که نگرانی اصلی هر مرد واقعا این است که زن او خوشحال است، البته، پیروزی ها و موفقیت های او کمی و پیشرفت شما است. هر کس آن را تنها در لحظات قدرت می بیند، و من همیشه در آنجا، حمایت و ضعف هستم. هیچ یک از نقاشی های پدر پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بدون مادر نبوده است. هنگامی که کسی در خانواده یک فیلم را می سازد، پس همه زندگی می کنند - تنظیم شده است.

آناستازیا: هنگامی که لسا به من گفت که کارگردان در دوره بین فیلم ها چقدر سخت بود، من آن را کاملا درک نکردم. اما تنها شش ماه گذشت، همانطور که من "ماشا" را به پایان رساندم (این فیلم تنها در 1 آوریل منتشر شد)، و من قبلا مرا شکسته ام. خدا را شکر، لار راه اندازی من نمونه های خود را تماشا می کنم - و من به راحتی. بنابراین من خوش شانس بودم که با کارگردان زندگی کنم. کسی که در کنار شما یک فیلم ایجاد می کند - و شما کمی در این شکست دودی دارید، بهتر از هیچ چیز. (خنده حضار) به طور کلی، زمانی که مدیر شروع به شلیک یک فیلم می کند، هیچ چیز دیگری برای او وجود ندارد. او حذف شده است بله، او هنوز دوست دارد عزیزان، اما در چشم او تنها یک فیلم دارد. احتمالا برای غیر نظامی زندگی می کنند با مدیر - یک داستان قبر.

در Nastya: لباس، پپن؛ صندل، انبه؛ گوشواره و حلقه، طبیعت لا

در Nastya: لباس، پپن؛ صندل، انبه؛ گوشواره و حلقه، طبیعت لا

عکس: Alena Polosukhina

- Nastya، شما با نشانه ای از برابری می گویند که شما عاشق خانه و میمون plush خود را. این عجیب است؟

آناستازیا: او پوشیده نیست، و هیچ عجیب نیست. میمون به نام Monia - عضو خانواده ما، بهترین دوست من. (می خندد.) ما با Lesha در ارتباط با آن لذت می بریم. او می تواند ناراحت و مالش بخش خود را، اما اغلب رقص و لذت داشتن. ما همچنین عضو خانواده - Zayats Lelik، که در سه یا چهار سال در Leshi ظاهر شد. Oslik Yura - نویسنده، به نام Yuri Arabov وجود دارد. لوا لوا - یک جادوگر وجود دارد. ما حیوانات را با شما در سفر می گیریم. به نحوی ما به نروژ رفتیم. به مارینا از اسلو با یک دسته از پیوند ها بروید و در برخی موارد متوجه شدم که کیسه ای که در آن للیک از دست داده بود گم شد. شوهر در وحشت کامل بود. از دوران کودکی، این خرگوش بهترین دوستش بود، یک روانشناس و یک کشیش در یک فرد. و سپس ناپدید شد ما ایستگاه را در پشت ایستگاه تغییر دادیم. معلوم شد که ما خرگوش را در هتل فراموش کردیم. LELIK تمام قایقرانی ما را در آنجا وجود دارد، سپس آن را گرفتیم. و واقعیت این است که Lyutu Lyuto از هر گونه ناراحتی متنفر است. پیاده روی، قایق بادبانی قایقرانی با کابین نزدیک آن نیست. او به خاطر من به نروژ رفت. بنابراین، ما بلافاصله یک افسانه خانوادگی متولد شد که LELIK معلوم شد برهنه و Sishrei Leshi، به خصوص HID و خدمت در یک اتاق گرم راحت، در حالی که شوهر من در مارینا با دوش مشترک رنج می برد.

در الکسی: Cardigan، Pal Zileri (Live PR)؛ Trosees، Trussardi؛ Kopy، Diemme (مد مد)

در الکسی: Cardigan، Pal Zileri (Live PR)؛ Trosees، Trussardi؛ Kopy، Diemme (مد مد)

عکس: Alena Polosukhina

- Nastya، Lesha همیشه شما را به نور و شاد ...

آناستازیا: من قطعا بسیار سرگرم کننده هستم اما هیچ مردی در جهان جز شوهرم نمی گوید که من نور هستم. (می خندد.) و من تنها کسی هستم که آن را همان کار می کند. و هر کس در اطراف می گوید که چگونه آن را با لشا سخت است. شاید واقعیت این است که شوهرم و من در اصل هستند، ما دوست داریم افرادی را که نظر خود را دارند، دوست داشته باشیم. برای ما، این مشکل نیست، اما کرامت. لسا می تواند تمام اطراف انرژی خود را در اطراف آن پر کند که اطراف آن به سادگی مقابله نمی کند. و ما قادر به مقاومت در برابر یکدیگر هستیم.

الکسی: من همیشه در مورد خودم اعتقاد داشتم که خیلی زیاد بودم و این ویژگی با علامت منفی بود، اما متوجه شدم که نمی توانم کاری را با من انجام دهم، من خیلی مرتب شده بودم. Nastya، احتمالا، نیز بسیار، اما یک بزرگ به علاوه در آن وجود دارد. زندگی با نستیا، غیرممکن است که در مورد هر چیز دیگری فکر کنید، زیرا او فقط همه چیز را پر می کند! (لبخند می زند.)

ادامه مطلب