Semyon Steinberg: "معلوم شد که من دروغ های اشتباه را انجام دادم"

Anonim

- Semyon، شما در منطقه Saratov، در خانواده، دور از بازیگر متولد شده اید. منطق آمدن به حرفه چیست؟

- این همه با دروغ آغاز شد. در کلاس دهم، به دلایلی از یک مدرسه به سوی دیگر حرکت می کنم، به دلایلی به همکلاسی های سابق گفتم که قبلا به مدرسه تئاتر آمده ام. B. V. Shchukina در مسکو، بنابراین من می روم. نمی دانم چرا. سن نوجوان بود، و با صدای بلند، به زیبایی اسلحه را می خواست. به دلایلی، من به من اعتقاد داشتم، و در جلسه والدین نهایی، هر کس مادر من را با پسر - دانش آموز سرمایه تبریک گفت. به یاد داشته باشید، آن شب ما یک مکالمه سخت در خانه داشتیم. من وحشت زده شدم اما پس از پایان واقعی دبیرستان، مجبور شدم وعده داده بودم، و من واقعا از این دانشگاه فارغ التحصیل شدم.

- اما پس از همه، برخی از توانایی های خلاقانه شما احتمالا بود.

"بله، من نیز در پسر ده ساله آماتور شرکت کردم و حتی موفق نشد." باید بگویم، من واقعا دوست داشتم که پس از سخنرانی، هر کس پشت صحنه را ستایش کرد، متهم کرد، فریاد زد ... اما من هرگز به خودم اعتقاد ندارم. من همه نزدیکترین دور از تئاتر را دارم: پدربزرگ و مادربزرگ - مهندسین و معلمان، مادر - روانشناس، پدر - جامعه شناس. اما بستگان باید به آنها بدهند، آنها با یک حرفه آینده من را نپذیرفتند و آزادی کامل انتخاب را ارائه نمی دادند. معلوم شد که من یک دروغ را یک بار گفتم. با شعر Yesenin "Rus شوروی"، با Basney Mikhalkov، آنها در یک بار در تمام دانشگاه های تئاتری مسکو دریافت کردند. به Rati به Borodin منتقل شد و به Borisov منتقل شد. من این نام ها را نگفتم، حتی حتی چه کسی چنین واتانگ بود، نمی توانست پاسخ دهد، اما گرم و بلند پروازانه بود. در نتیجه، من یک پیک را انتخاب کردم - کلمه را حفظ کردم.

- حالا والدین به شما افتخار می کنند؟

- شاید. اما من یک برادر بزرگتر یوجین دارم - خیلی واضح تر. او یک ریاضیدان باتجربه، یک برنامه نویس است و یک حرفه ای خیره کننده در دره معروف سیلیکون در ایالات متحده ساخته شده است. برای ده سال، چگونه او آنجا را ترک کرد. من هنوز در خانه ندیده ام، اما او اغلب به ما پرواز می کند: و به من به مسکو، و به والدین در ساراتوف. درست است، تا زمانی که فرصتی برای رسیدن به من برای رسیدن به من در عملکرد، و او می تواند آنچه را که من انجام می دهم، تنها در فیلمسازان. مامان نمی تواند به من نگاه کند. او شخصیتی را نمی بیند، بلکه فرزند بومی او است. معمولا او آن را به طور ذهنی دوست دارد. و پدر گاهی اوقات می تواند انتقاد کند.

Semyon Steinberg:

"ایرینا غیر معمول سبک وزن، شاد، غیر قابل پیش بینی است. این خسته کننده نیست. شما نمی توانید حدس بزنید چه اتفاقی می افتد دقیقه بعد"

عکس: Evgeny Nikitin

- حقایق می گویند که شما یک خانواده خانوادگی عالی هستید، یازده سال ازدواج، پسر ده ساله لئو و پسر شش ساله Grigory دارید. خود را به عنوان یک پدر توصیف کنید.

- این سوال باید به پسران مورد توجه قرار گیرد. برای من دشوار است که در این جنبه در مورد خودم صحبت کنم. اگر با پدرم مقایسه کنید، او نسبت به من به اندازه کافی نرم و وفادار بود. من به طور غیرمستقیم به مردم احترام گذاشتم. من نیز به فرزندانم توجه می کنم، می دانم که آنها همیشه، بدون توجه به چگونگی مشغول بودن، من زمان پیدا کردن با آنها را با هم در نمایشگاه، در نمایشگاه، در موزه ها پیدا کردم. پیش از این، او همچنین به بزرگترین درس ها کمک کرد، اما پس از آن از راه دور بیرون آمد، زیرا در ریاضیات و یا در روسیه قوی نبود. من بیشتر خواهم گفت - داشتن بی سوادی هیولا، و مادربزرگم، معلم روسی و ادبیات، به موقع بسیار نگران این بود. اگرچه من در مدرسه "خوب" بودم، اما همه افراد با مشکل مواجه شدند. من فقط یک داستان را دوست داشتم، و به خاطر یک معلم با استعداد.

- پسران نیز رشد انسانی را رشد می دهند؟

- شیر و گریشا - بچه ها پیگیری می کنند، کتاب هایی را با علاقه، در مقابل، به طریقی از من، از من در سن خود، بخوانید. من، علیرغم این واقعیت که من پدر و مادر را خوانده ام، برای جذب ادبیات تنها در دانشگاه - داوطلبانه سعی کردم به عقب بر گردیم. این برای هر دو آثار هنری و خاطرات، نامه ها، خاطرات شخصیت هایی که دنباله ای روشن را ترک کرده بودند، گرفته شد. من هنوز به خاطرات بی تفاوت نیستم اخیرا یادگیری یادداشت ها Goethe - خاطرات ایتالیایی خود را، و فکر می کنم آن را خوشحال خواهد شد رانندگی در امتداد مسیر خود را. (لبخند می زند.) و البته، من خوشحالم که مجبور نیستم پسرانم را بسازم. علاوه بر این، هر دو آنها به مدرسه استخر و موسیقی می روند. Grisha پیانو را بازی می کند، و LEV در کلارینت. مهم نیست که آیا آنها با سرنوشت خود با موسیقی تماس خواهند گرفت یا خیر، مهمترین چیز، غوطه وری در این محیط از سنین اولیه، فوق العاده در حال توسعه انسان است. این تاسف است که من چنین کاری نداشتم، زیرا مادرم به زور به موسیقی زخمی شده بود، و او به خود قسم خورده بود که فرزندانش خیلی عذاب نخواهند شد. (لبخند می زند.) این، البته، او ما را با یک برادر دوران کودکی خوشحال کرد. من این شرکت را بزرگ کردم، خیلی با دوستانم در حیاط راه می رفتم، یک بخش از بخش های ورزشی را دیدم. سپس، ما ولگا را در خارج از پنجره کشیدیم و همه چیز با آب و شنا در حال حاضر بود.

- ظاهر همسرتان شما کاملا شبیه کینودیوس ایتالیایی از دوران نئورئالیسم است. من خواندنی که شما با او در تئاتر از ارمن Dzhigarkananan ملاقات کردید، جایی که آنها ده سال خدمت کرده بودند ...

- ایرینا - یک بازیگر خیره کننده! او در اوکراین بزرگ شد، از آکادمی تئاتر در Voronezh فارغ التحصیل شد، در مسکو بازی کرد، اما اکنون او در خانه مشغول به کار است و فرزندان ما را افزایش می دهد. (لبخند می زند.) اگرچه گاهی اوقات برای برخی از پروژه های تئاتری نیاز دارد و واقعا می خواهد شلیک کند. خوب خواهد بود اگر او پیشنهادات جالب را به دست آورد. (لبخند).

- واضح است که یک بار ایرینا تحت تاثیر قرار گرفت ...

"بدون شک، من نمی توانستم به چنین دوست دخترم بی تفاوت باشم." او شروع به دانستن او کرد. ناامید نیست IRA یک مرد صادقانه خلع سلاح است. او هرگز تاخیر نمی زند، همیشه می گوید آنچه که فکر می کند. و بلافاصله رشوه می کند که بسیار مسئول مهمترین عناصر اصلی زندگی است. در عین حال، غیر معمول سبک وزن، شاد، غیر قابل پیش بینی است. این خسته کننده نیست، و شما نمی توانید حدس بزنید که چه چیزی در انتظار شما در انتظار است.

- آیا شما یک خانه باز دارید؟

- ایرینا و ایرینا از مهمانان دعوت نمی کنند. اما دایره ما از دوستان، نزدیک به روح، کاملا باریک است. و به نحوی حفظ می شود، به خصوص باعث نمی شود.

- چگونه تعطیلات خود را صرف کنید؟

- اساسا در طراحان خودکار: ماشین را با تمام خانواده بنشینید و ما به جنوب می رویم. این در کشور ماست. اما در اروپا، آنها تعداد زیادی کیلومتر را ریختند. طبیعت در همه جا، البته، الهام بخش غیرعادی است.

Semyon Steinberg:

"مامان نمی تواند به من نگاه کند. او شخصیتی را نمی بیند، بلکه فرزند بومی او"

عکس: Evgeny Nikitin

- یک قطعه عظیمی از زندگی با تئاتر ارمن Dzhigarhanyan مرتبط است. آیا شما تجربیات را به دست آورده اید، زیرا آنها احساس رکود را احساس کردند؟

- پس از موسسه من انتخاب بزرگی بین تئاتر نداشتم - جایی که من تماس گرفتم، آنجا رفتم. و من واقعا رشد کردم، توسعه یافته، مهارت به دست آورد. من نقش های فوق العاده ای را در کارهای خوب انجام دادم. آرمان گیگاراهانیان یک بازیگر قدرتمند است و او در من بسیار سرمایه گذاری کرد، طعم خاصی را به وجود آورد، نگرش درست نسبت به نقش، به شرکای، به صحنه، به مخاطب آموخت. با او بود که من درک خودم را در تئاتر یافتم. اگر چه تا پایان، این وضعیت هنوز تحقیق نمی کند. اما "چراغ های سحر و جادو"، که در ماتریس شما گنجانده شده است، به اشتراک گذاشته شده است. این یک مرحله زندگی بزرگ بود. و پس از آن او به دیگری تغییر یافت، نه کمتر هیجان انگیز - من پیشنهاد از Cyril Semenovich Seremennikov و شش سال پیش تبدیل به یک بازیگر "مرکز گوگول" شد.

- به نوعی برای جریان شما شناور ...

- من فکر می کنم این کاملا درست نیست. تئاتر فعلی من خوشحال شادی خوشحال است، اما این مورد فقط من را پیدا نکرد. Serebrennikov من را در بازی دیدم، که من یک کار فوق العاده داشتم ... بنابراین همه چیز درست مثل این نیست، و زمانی که زمان به شما توجه می شود.

- Silventmen کارشناسی ارشد خود را در موسسه، مانند بسیاری از بازیگران این تئاتر، و شما او را در حال حاضر تشکیل شده است، یک هنرمند بالغ که بسیار ارگانیک به تیم پیوست. بسیاری از مرکز گوگول به عنوان یک گفتگوی به روز، پیشرو، پلت فرم آموزش، درک می کنند ... این تئاتر برای شما چیست؟

- من شکی ندارم که یادگیری نباید در طول زندگی پایان یابد. به نظر من، آن را به طور مداوم احساس می شود چیزی جدید را بدانید. مرکز گوگول یک تیم از افراد با استعداد، مراقبتی است که بیگانه برای درمان تئاتر تئاتر هستند و تنها در جریان گردش کار متمرکز هستند. چنین سالم و پر انرژی تغذیه جو. به طور طبیعی، Silventmen ما الهام بخش ما است. هنرمندان او به مخاطبان نمی آیند نه در جبل و ساق پا، که بوی نفتالین، اما به عنوان معاصر واقعی، با کپی های حاد روز امروز، به دلیل آن را پیدا پاسخ فوری. با تمام شجاعت و جاه طلبی، او در او ذاتی است، هنرمندان خود را به برخی از تاریک ترین زاویه تئاتر روسیه پرتاب می کند، باعث می شود که به دنبال آن باشد، با یکدیگر، آزمایش ها را با یکدیگر ترکیب می کند و نتیجه زندگی را به دست می آورد. Kirill Semenovich یک مدیر منحصر به فرد است.

- شما نقش کاملا متنوع بازی می کنید: این Chikchiki، و مانیل در "Dead Souls"، و Don Guang در "تراژدی های کوچک"، و کافکا در بازی از همان نام ... به نظر می رسد شما حتی در مورد آنها خوابید. ..

- و وجود دارد! خوب، من، در اصل، نه از کسانی که رویای نقش های بتنی - من اثر تعجب را جذاب می کنم. این کنجکاو است که تصویر را به تصویر بکشد، به طور ناگهانی به شما آمد.

- در سینما شما به پروژه ها می افتید، کاملا با صدای بلند، چه "کوپرین" است. یاما "،" توصیف "،" دستگیری خانگی "، فیلم" طنز "،" selfie "... برای چه معیارها مواد را انتخاب می کنند؟

- هرگز چیزی را به طور قطعی رد کنید من به نمونه می روم، و روشن می شود، من بیرون می روم یا نه. به این ترتیب، همه چیز خوب است یا نه خیلی زیاد. این زمانی است که سینما به من فقده است. همه چیز با دوستان ساده تر است. (لبخند می زند.) و اکنون می خواهم سینما را در زندگی ام افزایش دهم. من آن را پنهان نخواهم کرد. من به طور کامل از سایت های عکسبرداری خسته نیستم

- شما به طور کلی یک فرد موفق، تقاضا، به من بگویید که چرا افسرده است که شما در برخی مصاحبه ها اعتراف می کنید؟ به خصوص از آنجا که مامان روانشناس می تواند کمک کند ...

- این هرگز مشخصه فعالیت های مامان بر خانواده ما تاثیر نمی گذارد. او هرگز در مقابل من نشسته بود تا درباره مشکلات من صحبت کند. این، به هر حال، نمی تواند با بستگان انجام شود. و من به سختی می توانم این کشور من را تجزیه و تحلیل کنم. احساسات فراتر از ذهن هستند. غیرممکن است که مصنوعی از این مشکل جلوگیری شود. برای یک فرد شک و تردید، منعکس کننده چنین حملاتی زمانی که جهان سقوط می کند، آشنا هستند. علاوه بر این، لذت بردن از این است که انرژی این پوسیدگی پس از آن خلاقیت را تغذیه می کند، شما را به گام به گام، به سطح کیفی تبدیل می کند. اما شما نمی ترسید، من یک شخص خودکشی (لبخند)، لحظات چرخه ای غم و اندوه و غم و اندوه، زمانی که من به خلق و خوی به دیگران آسیب می رسانم، و سپس از آن رنج می برم، آنها به ندرت نزدیک می شوند. و آنها عبور می کنند مانند همه چیز، در واقع، با توجه به غرفه عاقلانه.

- شما دارای Instagram خنده دار هستید ... شما یک ویدیو را ارسال کرده اید که در آن چهل در اطراف شما می رود و تقریبا بوسیدن ... حیوان خانگی شما است؟

- این پرنده هوشمند به نام Tsypa زندگی می کند در همسایگان والدین توسط کشور زندگی می کند. کسانی که جوجه خود را برداشتند، که از لانه خارج شدند، بیرون رفتند و به طور کامل به خانه گفتند. او پرواز می کند، اما همیشه به طور مداوم به آب نبات درخشان، به خصوص آب نبات، باز می گردد. شما می توانید آن را بی نهایت دنبال کنید.

Semyon Steinberg:

"نترس، من یک شخص خودکشی نیستم

عکس: Evgeny Nikitin

- و شبکه های اجتماعی به شما سخت تر می شوند؟

- من در Instagram شکست خوردم و نقطه در اینجا در همه زمان نیست. فقط به نظر من، شبکه های اجتماعی شما را تحریک می کنند تا احساسات خود را تجربه کنند که من شخصا کاملا دلپذیر نیستم. این حسادت است، و غرور ... همه این یک شلوغی غیر ضروری است که به شدت تداخل، مسمومیت وجود دارد و اجازه نمی دهد که آن را به تمرکز بر خود، به درک آنچه که نظر شما در مورد مسائل مهم روز امروز، صرف نظر از خوراک خبری است. در این جریان آسان است از دست رفته، پرتگاه و فراموش کردن در مورد صدای درونی خود را.

- در حال حاضر مد روز است که اعتراف کنید که Televiser از خانه خارج شده است، و شما، برعکس، می گویند که دوست دارید بر روی مبل در مقابل تلویزیون آرام باشید ...

- من این حالت نادر از تنبلی را دوست دارم، زمانی که دروغ می گویید، بدون فکر کردن در مورد هر چیزی، و شما فیلم ها را تماشا می کنید. در واقع، برای این شما نیاز به یک صفحه نمایش. خوب، حتی برای کارتون برای کارتون، البته.

- آیا شما کسی هستید که برنامه ها را بسازید، از جمله؟

- نه، من درخواست های بلندپروازانه ای ندارم، قول نمی دهم تا چهل سال یک میلیون دلار درآمد کسب کنم. اما در عین حال من VIT را در ابرها نمی بینم، من یک خانواده دارم. بنابراین، من به من بی تفاوت نیستم که فردا خواهد بود. در اینجا من خوشحالم که یک سال پیش ما خانه را در یک آپارتمان بزرگ در یک خانه انفرادی با معماری استالینیستی هدایت کردیم.

"شما به من شگفت زده کردید، اعتراف کنید که من اخیرا بر این واقعیت بازتاب می کنم که اگر بتوانید در صنایع دستی شرکت کنید.

- من احساس می کنم که اقدام من است، اما من فکر می کنم این تنها چیزی نیست که من می توانم.

- برنامه ریزی برای باز کردن کسب و کار خانوادگی؟

- نه، فقط این منافع من کمی است. به سادگی، شما درک می کنید، من نمی خواهم یک هنرمند قدیمی باشم. بله، نمونه هایی از استادان برجسته ای وجود دارد که حتی در یک لحظه عموم مردم را حفظ می کنند، اما بعضی از نمونه های بسیار غم انگیز وجود دارد، زمانی که او دشوار است به آن نگاه کنید ...

- آیا شما خود را یک بازنشسته مرفه در یک صندلی تکان دهنده در واندای خانه من احاطه شده توسط نوه ها را تصور کنید؟

- این یک گزینه وسوسه انگیز است. اما منظورم این بود که به طور موازی شروع به کار می شود. فرض کنید، خیریه یا رفتن به منطقه فاجعه زیست محیطی برای نجات هر حیوان وجود دارد. نگاهی به چیزی موثر - مفید ارزشمند است. یا شما می دانید، باستان شناسی همیشه اشغال شده است. این حفاری ها در زمین، در گرد و غبار قدیمی ترین ارزش ها ... در فانتزی های کودکان ما، من با دانشمندان در سفرهای بلند مدت راه می رفتم ... و چه اسرار کشتی های قدیمی غرق شده را حفظ می کند که از پایین آن بالا می رود اقیانوس ها! من می دانم که به نظر می رسد جنون، اما این رویاهای کودکانه من بود که من هرگز اجرا نکردم. Megapolis، یک شیوه زندگی آشنا، یک برنامه دیوانه، چنین چیزهای غیر قابل قبول را از ما می دهد، اما زمانی که سر تهویه می شود، دوباره به این نتیجه می رسد، به نظر می رسد غیر قابل دسترس است - خون مستقیم در رگهای جوش. اگر چه من به طور جدی به آن نیاز دارم، چه کسی می داند؟

ادامه مطلب