توانایی رهبری یک هدیه است

Anonim

Olga Lukina - نامزد علوم پزشکی، مشاور برای توسعه شخصی رهبران، بنیانگذار موسسه روان درمانی و مربیگری. تمرکز منافع حرفه ای او شخصیت رهبر، آزادی داخلی و خودآزمایی داخلی است.

یکی از وظایف اصلی تعریف رده رهبر و شناسایی مشکلات کلیدی است که رهبر متوقف می شود تا با بحران های روزمره کنار بیاید.

- اولگا، با این حال، ابتدا رده رهبری را کشف کنید. این بدان معنی است که رهبر باشد؟

- تحت کلمه "رهبران" منظورم این نیست که نه تنها افرادی که موفقیت را با قدرت یا دولت به دست آورده اند، و مردم با ماهیت یک نیروی قدرتمند قدرتمند با استفاده از آنها قادر به تأثیرگذاری بر دیگران و حوادث حوادث هستند. نظم موجود از چیزهایی را که پیشرفت می کنند را تغییر دهید. اینها افرادی هستند که در موقعیت های شدید به یک احمق نمی رسند، اما مخالف، فکر می کنند، سریع تر عمل می کنند و راه را پیدا می کنند. اینها افرادی هستند که به این واقعیت عادت کرده اند که همه آنها خاموش می شوند. تقریبا همه آنها موفق به موفقیت های قابل توجهی در کسب و کار خود شده اند و قبلا موفق به اثبات خود شده اند که آنها قادر به مقابله با محاکمات و بحران های مختلف هستند. در زندگی، آنها تنها بر روی خود تکیه می کنند، علاوه بر آن برای کمک به دیگران استفاده می شود.

اما برخی از آنها رهبران کسانی هستند که خود را مجبور به "قهرمانان روز" کرده اند، بدون داشتن این گرایش طبیعت. این اولین دسته از رهبران است. آنها عملکردهای رهبر را تحت فشار قرار دادند. اما، بدون مقابله با این کار، آنها به عنوان یک فساد کل زندگی، از عدم پاسخ در کسب و کار جان خود را از دست می دهند و بدون درک آن امکان ساخت و توسعه چیزی جدید، منجر به مردم، مسئولیت شرکت های خود را ندارند همه توانایی ها نیستند. این "بردگان" نمی دانستند که آنها با نقش رهبر مقابله نکنند، زیرا آنها بد بودند، اما چون آنها متفاوت بودند. موفقیت آنها اینجا نبود. سپس بحران می آید آنها هیچ هیجان را احساس نمی کنند، تمایل به ایجاد چیزی برای زندگی از طریق فعالیت های خود. هیچ تمایل به استاد دستورالعمل های جدید وجود ندارد، یعنی آنچه که رهبران طبیعی معمولا احساس می کنند. تجربه چنین افرادی شبیه به یک پایه دو لایه است. لایه بالا خستگی و شدت بی نهایت است. یک لایه عمیق تر از من و خشم است.

کار با چنین افرادی بسیار دشوار است. این افراد معمولا بسیار دشوار هستند و به آرامی به این واقعیت می رسند که در صورتی که آنها برای آنها زندگی کنند، نمی میرند.

برعکس، افرادی که در این کسب و کار کار می کنند، فرصت جدیدی دارند، فرصت های جدید، اگر سر می شود کسی که از این لذت می برد و می خواهد به جلو حرکت کند. و رهبران رهبران این فرصت را برای حذف کالاهای شدید و بی معنی باز خواهند کرد و معنای زندگی خود را انتخاب می کنند.

- آیا شما چنین افرادی را توصیه می کنید که موقعیت های ارشد را اشغال می کنند، کار را متوقف می کنند و این کار را می کنند؟ و این خطرناک نیست؟ پس از همه، شما می توانید خود را از دست بدهید.

- اخیرا، آمار شناسایی شده است، که بر اساس آن، بیشترین تعداد حملات قلبی در انسان در شب دوشنبه روز یکشنبه اتفاق می افتد. این نشان می دهد که فردی که به حمله قلبی منتهی شد، پس از آخر هفته دوباره می ترسد تا به کار ناخوشایند برود تا مسئولیت و محموله را بپذیرد که او دیگر تحت قدرت نیست. از عمل من می بینم که مردم از آنچه که انجام می دهند رنج می برند، اگر شادی را به ارمغان بیاورد، آنها را تحریک نمی کند.

بنابراین، این افراد برای مشاوره به من می آیند و می گویند: "من قدرت ندارم، هیچ تمایل به کار وجود ندارد، من دیگر از کار لذت نمی برم." سپس ما بحث می کنیم، به همین دلیل است که او به یک مرده رفت، در مورد گزینه ها بحث، اما انتخاب همیشه برای او باقی می ماند.

- سوال مطرح می شود: رهبری یک هدیه ویژه است که به همه یا چیز دیگری داده نشده است؟

- این بدون شک یک هدیه ویژه است. بنابراین، من می خواهم در مورد افرادی که خود را خیانت کرده اند و هدیه ای از رهبری را قبول نکردند، بگویم. می توان گفت که این افراد رهبری را از طبیعت دریافت کردند، اما به دلایل مختلف آن را توسعه نداد. این اتفاق می افتد اغلب. افرادی که مقصد خود را خیانت کردند، به یک درجه یا دیگر به دنبال موفقیت خارجی هستند. اما بالاتر آنها در موفقیت آنها افزایش می یابد، کالاهای مادی بیشتری به دست می آورند، واضح تر احساس ناراحتی می کنند.

نه همیشه مردم درک می کنند که این است. گاهی اوقات به نظر می رسد که آنها ناراحتی ناشی از این واقعیت است که آنها در کار به اندازه کافی قدردانی نمی شوند، یا به موجب اقتدارگرا بودن آنها، رئیس آنها به اندازه کافی آزادی را برای تحقق بخشیدن به آنها نمی دهد. گاهی اوقات آنها معتقدند که آنها در اطراف شرکت که در آن کار می کنند تبدیل شده است. بعضی ها به دنبال یک دلیل در رابطه خانوادگی هستند - شروع به متقاعد کردن خود می کنند که این امر به دلیل کمبود عشق از شرکا است. گاهی اوقات به طلاق می آید اما در واقع آنها از خود ناراضی هستند. برای مبارزه برای خودتان برای هدیه خود مبارزه کنید. آنها ترجیح دادند تا با الزامات سازگار باشند.

- آیا این امکان وجود دارد که بگوییم نارضایتی از چنین افرادی از این واقعیت است که یک دسته از جاه طلبی های غیر واقعی وجود دارد؟

"همیشه صحبت کرد و من می گویم که جاه طلبی ها ادعاهایی از یک فرد به زندگی هستند، تمایل به دستیابی به چیزی، انتظار از زندگی بیشتر، و من هیچ چیز اشتباه با آن را نمی بینم. اما هنگامی که یک فرد از هدیه رهبری خود استفاده نمی کند، جاه طلبی های او به چیزی دردناک تبدیل می شود، ناراحت کننده است. شما باید به دنبال دلیل این اتفاق افتاد. چرا ادعا می شود، و مهارت ها و عادات برای رسیدن به هدف وجود دارد - نه.

چنین رهبران غیر واقعی مهم است که به نقاط قوت خود تکیه کنند، و این یکی از چهره های سواد عاطفی است، پس شما می توانید تخته های بالا را قرار دهید و به آنها برسید.

- چه مشکلاتی در افرادی که هدیه رهبری را پذیرفته اند، او را توسعه دادند، او را به دست آورد، نتایج بالا را به دست آورد؟ چه چیزی مانع از آنها می شود؟

- نوع سوم، رهبر مخرب، افرادی هستند که هدیه ای از رهبری خود را گرفته اند و از آن برای تخریب استفاده می کنند. این قطعا با استعداد است، اما کل سوال در جهت بردار قدرت است. اینها افرادی هستند که یک نیروی رهبری قدرتمند فرود آمدند، اما از دوران کودکی در اوایل کودکی، آنها با شر، خشونت، تحقیر، فریب مواجه شدند. آنها نه تنها زنده ماندند، آنها حیله گری، قوی تر شدند. این نوع رهبر به اهداف خارجی خود می رسد، زیرا واقعا قوی است، دارای حیله گر و هوش است. نه همیشه چنین رهبری از تخریب و بدرفتاری از اقدامات آنها آگاه نیست. اغلب او معتقد است که خشونت، تحقیر کاملا ضروری بود. در قلب فعالیت های آنها همیشه پرخاشگری، گرانش، ارعاب است. اما نه پول، و نه شهرت، و نه امنیت، به آنها فرصتی برای احساس آرامش می دهد. آنها از سایه ها از گذشته، در همه جا دنبال می شوند تا خیانت، ریاکاری، بی احترامی را ببینند. این افراد از ضربه مخرب ترین به عنوان یک کودک جان سالم به در بردند. خود پلت فرم زندگی خود را ترک کرد، اعتماد به نفس آن.

آنها مدت ها متوقف شده اند تا چیزی خوب صبر کنند. عمق زندگی آنها باعث ترس و تشنگی خوبی برای انتقام می شود. از اینجا، انگیزه خود را از میل به قدرت مطلق گرفته شده است، پیروزی در تمام هزینه ها، تخریب در مسیر خود را از همه و همه، و خود. هیچ نمونه ای از چنین رهبران در تاریخ ما وجود ندارد. به معنای واقعی کلمه چند سال پیش در اروپا، در برخی از شرکت های بزرگ، یک سر بود که کارکنان خود را به خودکشی آورد، و او هیچ گناهی پشت سر او نداشت. برای او، مردم مواد را صرف کردند.

- صادقانه بگویم، من با چنین فردی کار نمی کنم، بیش از حد ناخوشایند برای مقابله با چنین نوع. به عنوان یک حرفه ای، چگونه در چنین مواردی وارد می شوید؟

- من کاملا نمی خواهم در محل روان درمانی که با "هیتلر بعدی" کار می کنند و مشتری با دانش جدید و مهارت های جدید، در ابتدا بدون اخراج در مکانیزم های عمیق شخصیت او، کار می کنند.

خود را درک نمی کند، چنین رهبر از فرصت های جدیدی برای افزایش پدیده شرارت در داخل خود استفاده خواهد کرد. مسئولیت انسان و حرفه ای من این است که از این امر جلوگیری شود.

ارائه رهبری مخرب "از داخل"، من شروع به کار با چنین مشتریانی، تمرکز توجه آنها بر تخریب و خطر پارادایم زندگی خود را برای خود و دیگران. و ما بیشتر می رویم اگر آنها شجاعت را برای تغییر این پارادایم پیدا کنند.

- آیا نوع مطلوب رهبر وجود دارد که به درستی مردم را هدایت می کند، هیچ کس را به خودکشی نمی آورد، از عشق و احترام به کارکنان خود لذت می برد و او در جای خود احساس می کند. چه کسی باید نگران باشد؟

- وجود دارد. این رهبر ایجاد است. افرادی که هنوز به عنوان یک کودک توانایی خود را برای رهبری خود در زندگی خود پذیرفته اند و هدایای خود را اجرا کرده اند. آنها به موفقیت ظاهری دست یافتند، آزمون وضعیت، پول، امکانات را تصویب کردند. و در مورد وسط زندگی به بحران وجودی خود رسید. این بحران مسئولیت و آزادی درونی است. آنها می خواهند پس از خود، مهارت خود، یک مسیر روشن در زندگی، چیزی را ترک کنند. اما با موفقیت به دست آورد، ساختن آنچه که آنها می خواستند بسازند، آنها برای محدودیت های داخلی خود، ترس های ناخودآگاه خود، که اصلی آن برای شادی ممنوع بود، ممنوع شد، ممنوعیت خودشان بود. چنین افرادی باید در زمان درک کنند - اگر شما گروگان خود را احساس کنید و احساس خوشحالی نکنید؟ همچنین مهم است که به آنها انتقال دهیم که هر منبع محدودیتی دارد و شما باید کار خود را در حد توانایی های انسانی خود متوقف کنید. شما باید یاد بگیرید که آرام باشید، سوئیچ کنید، و ممکن است اگر آنها شروع به اعتماد به کارکنان خود کنند، یاد بگیرند که چگونه به درستی اعطای مجوز را ارزیابی کنند. چنین رهبر مشکلی کمتر خواهد شد اگر سواد عاطفی خود را افزایش دهد و یک ابزار قدرتمند برای درک خود را دریافت کند.

"به نظر من به نظر می رسد که تقریبا هر کس موافق است که از طبیعت به عنوان یک هدیه به عنوان یک هدیه به عنوان رهبری از شادی بزرگ است.

- در رهبری با استعداد و اجرای این هدیه - به طور کامل چیزهای مختلف. یک فرد می تواند هدیه خود را انتخاب کند یا رد کند. اگر فرد بتواند رهبری خود را فاش کند و تحقق یابد، زندگی او پر شده و معنی دار خواهد شد و این فعالیت رضایت عمیق و شادی را به ارمغان می آورد. اگر شخصی هدیه خود را رد کند، حتی ناخودآگاه، یا نمی تواند او را تحقق بخشد، او خود را خیانت می کند. سپس هدیه رهبری، لعنت، شراب داخلی، که با رنج و تنهایی می میرد، تبدیل می شود.

ادامه مطلب