میخائیل Shirvindt: "در جمهوری چک، من یک آهن چوبی را از یک خانه باربی به سرقت برده بودم"

Anonim

مس، آلومینیوم، چدن، برنج، پلاستیک، پرسلن، کریستال و حتی ... طلایی. پیش از این، آینه ها در خانه بودند، پس از آن بخشی از نمایشگاه های حاصل از مجموعه نتیجه به کلبه نقل مکان کرد، و گران ترین - در Brainchild جدید خود، یک کافه دنج. در اینجا ما ملاقات کردیم درست است، همانطور که معلوم شد، اشتیاق این سرگرمی در میخائیل Shirvindt قبلا گذشت، که او یک توضیح منطقی پیدا کرد. "من هنوز هم انعکاسی هنوز به آهن در همه جا نگاه می کنم، جایی که اتفاق می افتد. و قابل توجه است که در سال های گذشته چهار من عملا آهن را نمی بینم، که من آن را نداشتم. احتمالا به نحوی به طور کلی مجموعه را به پایان رسانده است، زیرا همه چیز را جمع آوری کردم. اما من آن را حفظ می کنم، من عاشق و ناخودآگاه هستم، من نمی روم. "

میشا، چگونه و کجا سرگرمی شروع شد خیلی جالب است؟

میخائیل Shirvindt: "من اول آهن هستم. پانزده هفده سال پیش، خانواده ام در کرت استراحت کردند، با همسرم برای نوعی نیمکت رفتند. او فنجان ها را تماشا کرد، چین، و از آنجایی که من بر خلاف دوست من سرگئی اورهلاک، در مورد خرید پرشور نبود، به شدت ایستاد، صعود، منتظر و پیچیدگی برخی از چیزهای سنگین سنگین در دست خود بود. من حتی نمی فهمم که چه اتفاقی افتاده است. و هنگامی که خرید سهام فنجان در نهایت به پایان رسید، ما بیرون آمدیم، و من نگاه کردم که آن بود. معلوم شد، یک آهن کوچک مس، پنج سانتیمتر - احتمالا برای مقالات فشار دهید. من نمی توانم بگویم که من ناخودآگاه این چیز را گرفتم - او به خوبی در دستش گذاشت. (لبخند می زند.) دو ماهه آهن دو ماهه در خانه من روی میز ایستاده بود، مهاجرت از محل به محل. سپس در اتریش، با شانس در برخی از فروشگاه های توتون، من دو آهن کوچک را دیدم و شروع به فکر کردم: "چگونه آنها را سیگار می کشند؟" آنها نیز فلز بودند، اما با دسته چوبی. من و به همین ترتیب، و سیک - غیر واقعی، آنها پشت شیشه هستند. رفته. اما روز بعد بازگشت، چون متوجه شدم که نمی توانم بدون این آینه زندگی کنم. این خدای من را به خاطر این واقعیت که من برای اولین بار هستم تکان دادم. (می خندد.) من آنها را خریدم و شروع شد ... سپس برنامه "Travel Naturalist" داشتم. ما به نوعی کشور آمدیم، روز تمام روز را فیلمبرداری کردیم، و سپس من در جستجوی آهن بودم. اپراتور ما و دوست من Ilya SPIZ همچنین به طور جزئی آلوده به این، او هیجان داشت، و او مانند دیوانه ای که قبلا من را ترک کرد. و برای من مهم بود که آهن را در نیمکت پیدا کنم. این کل کایف است. و او دوست داشت، نشستن، بی سر و صدا می گوید: "نگاه کنید به قفسه چهارم".

در حال حاضر در مجموعه ای از Shirvindt حدود سه صد نمایشگاه. عکس: ویکتور گوریف.

در حال حاضر در مجموعه ای از Shirvindt حدود سه صد نمایشگاه. عکس: ویکتور گوریف.

شما همه ی سوغات را ندارید ...

مایکل:

"بله، گاهی اوقات من واقعی، بسیار رنگارنگ خریدم. در اسپانیا، در بازار کک، یک چدن را به دست آورد، "Gendarmerie شماره 7" بر روی آن نوشته شده است. Gendarmes اسپانیایی آنها را به دست آوردند. آهن ثبت شده وجود دارد. در همان اسپانیا، آهن را که نوشته شده است خریدم که این نوشته شده است که این نویسندگی گوادی است. یک آهن بسیار غیر معمول با یک گردن منحنی زیبا وجود دارد. من از اسرائیل آورده شدم و آن تزئینی نیست، اما کاربردی. او زمانی که آنها میخکوب می شوند، حلقه می زند، زیرا زنگ می زند. چرا در زنگ آهن؟ میزبان نشسته در اتاق دیگری، به دنبال کارگران بود. به محض اینکه سکوت می آید، او آن را درک کرد - آنها کار را متوقف کردند. در مسکو، من به نحوی یک آهن مس دیوانه را خریدم، آغاز XX یا پایان قرن نوزدهم. او احتمالا نصف طول دارد. بارگذاری. "

چگونه چنین آهن های سنگین موفق به تحمل از فروشگاه شد؟

میخائیل: "سپس برای آهن من می توانم کاری انجام دهم. در جمهوری چک یک آهن چوبی را از مجموعه کودکان مبلمان برای باربی به سرقت برده است. در یکی از نیمکت ها در یک آپارتمان بزرگ اسباب بازی در هزینه هشتاد دلار، آهن را ایستاد. روز سه من در اطراف او رفتم و پرسیدم: "آیا چیزی به طور جداگانه خریداری نمی کنید؟" - "نه نمی توانی". من مجبور شدم Pavl Fa Love و Ilya Spis را در مغازه رانندگی کنم تا بتوانند فروشندگان را منحرف کنند، و در این زمان من تنها آهنم. کل مرطوب از وحشت بیرون آمد، زیرا وحشتناکی ترسناک بود که من در چنین سرقت عجیب و غریب گرفتار شدم. "

چیز متفکرانه شروع مجموعه ای را گذاشت. عکس: ویکتور گوریف.

چیز متفکرانه شروع مجموعه ای را گذاشت. عکس: ویکتور گوریف.

چه چیزی باید در یک آهن عتیقه باشد، بنابراین شما آن را خریداری کردید؟

مایکل:

"به تکان دادن من یک جفت آهن واقعی دارم، آنها شکل کفش های باستانی هستند، چنین Hammashi. آهن های راه راه برای یقه وجود دارد. صفحه نمایش آلومینیوم اسباب بازی وجود دارد. در ریگا، من یک طراح آهن را ساختم، تقریبا تمام کریستال است. او، البته، کاربردی نیست، اما به عنوان زیبا! سخت ترین آیون های من - مس، کیلوگرم دوازده وزن می کند. این بسیار راحت است، زیرا وقتی اتو کردن آن به خوبی کار می کند. از اسپانیا، من توسط یک آهن بزرگ مس بزرگ آورده شده بود. من نمی دانم چقدر آنها برای این مزیت در فرودگاه پرداخت می کنند. "

اگر آهن تکان داد چقدر از او متاسف نیست؟

میخائیل: "اینجا او، سنگین، ارزش دو صد یا صد هفتاد دلار است. به نظر من، هنوز قیمت را کم می کنم. این یک لحظه روانشناختی مهم است. در سوسک شما می توانید معامله کنید. بسیار مهم است که آهن را بچرخانید، او را بی رحمانه بکشید و با یک چهره حقیقی پیچید، اگر چه شما از AZART و هیجان تکان می دهید، بی سر و صدا می پرسند: "چقدر هزینه می کند؟" سپس آن را به طور ناگهانی فراموش کرده اید برخی از قاشق های قدیمی و از چقدر هزینه می کنند و پس از آن دوباره در مورد آهن. در کشورهای شرقی ارزان تر است. در ترکیه، در نیمکت بسته، آهن را از بهترین پرسلن صورتی، فقط یک هوا، با برخی از سوراخ در بینی دیدم. من از تمام صاحبان همسایه خواسته ام: "صاحب کجاست؟" - "چپ" و ما قبلا ترک کردیم و من در سال به آنجا برگشتم و او ... وجود داشت. و ما به مدت چهار ساعت به برنامه در آفریقای جنوبی شلیک کردیم. من یک تاکسی گرفتم و عجله کردم من قبلا از هیجان تکان می خورم در حال اجرا بود فروشگاه باز است و ... غرفه های آهن من بلافاصله او را گرفتم: "چقدر هزینه می شود؟" او گفت: "بیست دلار". من شروع به ترک کردم، و او: "خب، چقدر برای آن را می دهید؟" - "خوب، دو دلار". آنها در هشت یا ده سالگی توافق کردند. و من همچنین یخ طلایی دارم آنها در فروشگاه های طلا و جواهر فروخته می شوند. من اغلب خریدم، عمدتا در ایتالیا، نقره ای عجیب و غریب. و سپس طلای کوچک را دیدم و متوجه شدم که من آنها را برای هر پولی می گیرم. تعجب من چه بود: آنها معلوم شد که بسیار ارزان تر از بسیاری از نقره های نقره ای خود و یا حتی مسیرهای مس هستند. این ارزش حدود بیست دلار بود، زیرا آنها نور، خالی هستند. "

بنابراین آهن در ابتدای قرن گذشته سکته مغزی شده است. عکس: ویکتور گوریف.

بنابراین آهن در ابتدای قرن گذشته سکته مغزی شده است. عکس: ویکتور گوریف.

چقدر همه اینها را دارید؟

مایکل:

"حدود سه صد گاهی اوقات از آنها فکر می کنم، اما من شوالیه هستم متأسفانه هنوز هم تعداد زیادی جفت وجود دارد. همه دوستان، دیدن هر جا، بلافاصله آنها را برای من خریداری کردند. وقتی به من گفتم، به طرز شگفت انگیزی لبخند زدم: "ما هدیه ای برای شما داریم، دانستن برای شما، من این آهن را برای اطمینان دارم. نه هر کس چنین فرصتی داشت، همانطور که من - برای بازدید از چهل کشور در جستجوی آهن. (می خندد.)، اما تقریبا مجموعه من از جمهوری چک را کشته است. کشورهایی وجود دارند که هیچ کدام از اینها وجود ندارد، فقط آنها را غیر واقعی پیدا می کنند، و پس از آن من ناگهان قطعات 40 را خریداری کردم، اگر چه در واقع، آهن سوغات یک چیز نادر است. یک روز، در ابتدای جمع آوری من، ما خود را در ونیز یافتیم. و من در برخی از نیمکت نقره دیدم که هفت عنصر کوچک نقره ای در پناهگاه وجود دارد. درک نمی کنم که من انجام دادم (هنوز تعصب من را نمی دانستم)، من یکی را انتخاب کردم و خریدم. و سپس من نمی توانم من را ببخشم: چگونه می توانم شش عدد مختلف را خریداری کنم؟ پس از هفت سال، ما به ایتالیا رفتیم تا "سفر طبیعت" را شلیک کنیم. و در ونیز، من مدت ها به مدت طولانی ایتالیایی ها را توضیح دادم، که چنین منطقه ای وجود داشت، یک فروشگاه و یک فروشگاه خرید وجود دارد ... خوب، همه چیز، به عنوان در فیلم "آقایان از موفقیت": "وجود دارد وجود دارد هنوز یک مرد "... من به جایی داده شد، و من گفتم:" بله، این منطقه، اما به جای یک مغازه ... ". راهنمای گفت: "همه چیز تغییر می کند، از جمله ونیز." من ناامید هستم و در روز آخر، راه رفتن در ونیز، من ناگهان آن منطقه را پیدا کردم، و این فروشگاه، و یک فروشگاه وجود دارد. اما یک آهن وجود ندارد. این چنین فاجعه ای بود! من این قفسه را برای هفت سال زندگی کردم. "

چه آهن در مجموعه شما نادرست است؟

میخائیل: "به نوعی من با آهن ارائه شده بود، که با لئونید سنگ ها با آهنگ" یو، Tyu، Tyu، مسدود شد، آهن ما از بین رفت. من از اودسا به من زدم. "

آیا این دقیقا آهن راکف است؟

میخائیل: "مهم نیست. من احساس می کنم که این است. تمام زندگی ما یک فریب جامع است. (می خندد این نفت بود، یعنی هرگز روشن نیست. من یک توده هیولا دارم همان ایلیا او را در والنسیا یافت. من می بینم: آهن رنگ شده، از گچ. بر روی درب خرس ها، Bunnies - خوب، چنین کمیک که من چشم ها را می کشم. عجیب و غریب! اما غیر ممکن نیست خرید! در حال حاضر ارزش این است که چگونه مرحله مجموعه. طبیعت هیچ چیز وحشتناکی از این آهن نداشت. یکی دیگر از آهن گران قیمت خریداری شده است. اما من در مورد او نمی خواهم

یاد آوردن".

Mikhail Shirvindt دختر جوجه های چوبی چوبی. عکس: ویکتور گوریف.

Mikhail Shirvindt دختر جوجه های چوبی چوبی. عکس: ویکتور گوریف.

چرا؟

مایکل:

"همچنین در ایتالیا، به نظر من، در ورونا، من یک آهن از اندازه متوسط، سانتیمتر هفت در هر شش، نقره، Chumova، با یک دسته چوبی، با یک دسته چوبی خریدم. من نگاه کردم! این نود دلار است. من نمی توانم از او دور شوم لاغر، بازگشت، معامله شد. نه، قیمت را پایین نیاورید. آنها بلافاصله متوجه شدند که من قلاب کردم ... من پیچیده شدم و من به طور خاص او را به همه سفر به بعد در مسکو دیدم. ما اجاره ماشین داشتیم و در کیسه، در تنه قرار داشت. و هنگامی که همه ما بسته بندی شده، به اپراتور ما گفتم: "تمام بسته ها را بردارید". در پایان ... آهن ناپدید شد خدا با آنها، با این پول. اما، اول از همه، منحصر به فرد است. ثانیا، من حتی او را نمی بینم. من این شرکت نورد را نام بردم، به نام هتل - نه. زمان بیشتری گذشت، بیشتر من عظمت این آهن را درک می کنم. بنابراین این یک داستان غم انگیز است. ورونا ... "هیچ داستان در جهان نیست."

چگونه مهمانان واکنش نشان می دهند که مجموعه ای را برای اولین بار دیده اند؟

میخائیل: "این احتمالا برای نشان دادن عکس های خانوادگی به مهمانانی است که می گویند:" خدای من، چقدر جالب است "، - و شما خود را در این لحظه از نفرت."

و خانواده چگونه سرگرمی شما را درمان کرد؟

میخائیل: "با احترام. تا نقطه ای که دختر شروع به جمع آوری قوطی های کوچک آبیاری کرد. اما آنها مجبور بودند آنها را بخرند. چیز دیگری، می تواند اغلب یافت شود. بنابراین، هنگامی که من آهن را پیدا نکردم که در آن باید در همه موقعیت ها باشد، پس به عنوان یک قاعده، آبیاری وجود داشت. "

در حال حاضر میخائیل یک سرگرمی جدید دارد. عکس: ویکتور گوریف.

در حال حاضر میخائیل یک سرگرمی جدید دارد. عکس: ویکتور گوریف.

و چرا ضعیف هستند؟

مایکل:

"او خیلی فکر کرد. جالب نیست که دوچرخه ها، موتور سیکلت ها را جمع آوری کنید، زیرا چنین کمکی وجود دارد که می توانید دیوانه شوید. من اپراتور ما را برای جمع آوری دوربین ها، دوربین های فیلمبرداری، دوربین ها ارائه دادم. شما می توانید یک مجموعه فوق العاده جمع آوری کنید، آن را درک کنید. اما او حرص را خراب کرد. اما چه چیزی من را میبونم، بنابراین ماشین های دوختی است. زیبا هستی و آنها نیز مانند آیون نادر هستند. به هر حال، این دختر چوبی چوبی ساخته شده در دوران کودکی، یعنی طولانی مدت است. و او به شدت نگران بود، زمانی که یک قطعه از او شکست. این، در واقع، اولین و تنها ورزش بود. بنابراین، او جاده ها است، من حتی او را پوشش دادم. و اکنون او حرفه ای در کلاه برای dummies مشغول به کار است. در کافه ما در کلاه برای قتلس - Soroki تلطیف شده، و آنها فقط دختر من را ساخت. ما کافه ما را "7 چهل"، اعتماد به نفس داشتیم که همه این آهنگ را می دانند، اما معلوم شد، جوانان خیلی در این موضوع نیستند. و سپس یک تنوع عالی ظاهر شد - کافه را می توان به عنوان شما می خواهید، یعنی، با تاکید بر اول و در دوم هجا. روز دیگر، آغاز مجموعه جدید توسط ایوان Urgant قرار گرفت. او اغلب در اینجا راه می رود، و این اولین صفحه ای است که او Soroki را نقاشی کرد و امضا کرد. من فکر کردم که همه دوستان معروف ما چهل و چهل را بر روی صفحات قرعه کشی می کنند. صفحات ما، نشانگرهای ما و مهمانان استعداد. بنابراین من امیدوارم که به زودی هر کسی که در اینجا می آید، دیوارهای آویزان را با صفحات با چهل برگزار می کند. "

مارینا Zeltser

ادامه مطلب