فدور Vorontsov: "سه روز قبل از پاپ، من از یک برکت برای ازدواج خواسته ام"

Anonim

او پس از قهرمان روم Dostoevsky نامگذاری شد، و او خوش شانس بود برای دیدار با Fyodor Mikhailovich. Fyodor Vorontsov و Aglaya Shilovskaya این نماد را دیدند و در 11 اوت سال جاری، راز مطبوعات رسما روابط خود را صادر کرد. نه تنها در دفتر رجیستری، بلکه در کلیسا نیز. در مورد مبارزه با داستان های هنری با زندگی دراماتیک - گفتگو ما با Newlyweds.

- بچه ها، همانطور که من آن را درک می کنم، شما به طور تصادفی جلسه ای را در یک ماشین ورزشی منصوب نکردید که در آن فوتبال به طور مداوم پخش می شود، زیرا Aglaya در حال تماشای مسابقات در حال حاضر با شوهرش، همانطور که قبلا با پدر است ...

Aglaya: من طرفدار نیستم، اما من بازی را درک می کنم و همچنان به تماشای مسابقات قهرمانی - فقط در خانه، بر روی صفحه نمایش بزرگ. و در ما، و در آپارتمان پدر و مادر در تلویزیون به طور مداوم پس زمینه چمن سبز را مشاهده می کنند. علاوه بر این، اگر ما با پدال با دینامو، سپس Fedya - برای CSKA. خوب، نه برای اسپارتاک.

فدور: اگر آن را متفاوت بود، پدرم به سادگی به Agela ازدواج نکرد.

Aglaya: بله، در راز، من می گویم که من با یک مرد جوان، اسپارتاک فن ملاقات کردم، و این همه ناراحت است. و پس از آن، برعکس، رشد کرده است. و حتی پسر فودور 8 ساله ماتیو، کریستیانو رونالدو را دوست دارد، درگیر در فوتبال، به مدرسه رزرو المپیک می رود و ما معتقدیم که یک روز او تبدیل به یک ستاره خواهد شد.

فدور: درست است، در حالی که او بیشتر امید به هنر نظر می دهد، که در واقع نیز خوب است.

- Aglaya، به نظر می رسد، برای اولین بار شما را با کودک ملاقات کرد، زمانی که او کاملا حتی یک خرده بود؟

Aglaya: فوریه 14 به عنوان Fedi با هم، هفت ساله خواهد بود، و من برای اولین بار با Matve ملاقات کردم، زمانی که او یک سال و نیم بود، و سپس در وسط اتاق با یک جارو برقی بود. و سپس جایی در یک سال من را در توالت قفل کرد ...

فدور: این یک داستان بسیار خنده دار است. من "شیاطین" را در تئاتر وختنگوف با یوری پتروویچ پخش کردم، ما تمرین های طولانی داشتیم، و من خواسته بودم با پسر گلازنکا نشستم ...

Aglaya: سر - نام خانوادگی منحصر به فرد اسمیر من. بنابراین به من نزدیک شوید به طور کلی، در خانواده، من تقریبا هر شش ماه یک Clikuhu جدید می آید. و سپس Matyusha واقعا من را در حمام برای خنده بسته بود. وضعیت شدید بود: درب ورودی از داخل قفل شده است - هیچ کس نجات نخواهد یافت، و آب در حمام در حمام به دست می آید - و کودک مطمئن نیست که جرثقیل را به آن نزدیک کند. من به یک وحشت وحشی افتادم، فریاد زدم، فریاد زد، اما بعدا بعدا ماتیو با یک قلعه پیچیده ای روبرو شد، حدس زد که درب قدیمی را به خود جلب کرد و من آزاد شدم. این وضعیت استرس زا، باید بگویم، ما ما را ترکیب کردیم، و اکنون ما دوست هستیم. بنابراین کودک کاملا آسیب ندیده است که پدر و مادر آنها را از بین ببرد و اکنون پدر یک زن جدید دارد. من حتی با مامان متیو رناتا در روابط عادی، ما تماس می گیریم.

فدور: هنگامی که متیوز در کلاس اول انجام شد، و سپس همه با هم - من، آگلیایا، رناتا، پدرخوانده ماشا، در یک آشپزخانه بودند، بسیار خوشحال بودند که تمام زبری حل و فصل شد و در هر مورد یک خانواده.

فدور Vorontsov:

"من از پارگی قبلی زخمی کردم، هیچ برنامه ای خاصی نداشتم و ناگهان مردی که به نظر می رسد پدر آگلی است، و یک جلسه را ارائه می دهد"

عکس: آرشیو شخصی Aglai Shilovskaya و Fyodor Vorontsova

"ما کمی سواری رو به جلو، شما بعد از همه در" Pike "ملاقات کردید، درست بود؟"

Aglaya: بله، من به مؤسسه پانزده ساله و فدایا، علیرغم تفاوت های بین سنین هفت سال، به رغم تفاوت های ما نسبت به من، تنها برای میزان بالای من مورد مطالعه قرار گرفت.

فدور: من در خانواده بازیگری بزرگ شدم، اما در ابتدا در مورد این حرفه فکر نکردم. مرد او را در نظر نگرفت. بنابراین، ابتدا به دانشکده تبلیغات و پیارا به RGGU رفت و به طور موازی با یک کسب و کار کوچک مشغول به کار شد. اما سوزانده شد و به این نتیجه رسیدیم که متاسفانه من نیستم. بعدها او در مورد روزنامه نگاری ورزشی فکر کرد، اما در حال حاضر مواد چاپی در دانشگاه دولتی مسکو مورد نیاز بود و تصمیم گرفتم که به دانشگاه تئاتر آسان تر شود. بنابراین این اتفاق افتاد. و مهمتر از همه، من آن را دوست داشتم. ترسناک است، اما من حتی به صورت رایگان بازی کردم. کار من همان لذت را به عنوان ورزش که در زمان آزاد مشغول به کار است. من خوش شانس بودم - در محل تئاتر Wakhtangov، که در آن من افتخار برای خدمت، ورزشگاه زیبا، حمام، استخر شنا وجود دارد. علاوه بر این، به دلیل آسیب پشت، مجبور به خرید ژیمناستیک ویژه است. پیش از این، من را ناراحت کرد، و اکنون من حتی از این شرایط برای یک حالت عالی سپاسگزارم که به شما اجازه می دهد تا خود را به شکل خود نگه دارید.

Aglaya: من تمایل به ورزش ندارم - دیوانه تنبل. فقط شنا در شادی شور و شوق واقعی من موسیقی است. در اوقات فراغت، من فلوت و پیانو الکترونیکی را که توسط فدایا ارائه شده است، بازی می کنم.

"فدور، شما هیچ تلاشی برای کشیدن همسر خود را به خودم در محبوب و، به نظر می رسد، با تمام امکانات رفاه تئاتر رپرتوایر؟

Aglaya: در حالی که من آماده نیستم که در گروه خدمت کنم. من موافقم که تنها در قرارداد بازی کنم، در یک زمان تولید. همانطور که من در تئاتر اپرا بودم، جایی که من برای شش سال با موزیکال "شمار اولوف" و "مونت کریستو" کار می کردم. من اساسا به فیلم ها برسم و هماهنگ کردن برنامه در صورت کار ثابت دشوار است. علاوه بر این، من آزادیم، من از پدرم کیفیت خود را دریافت کردم - کارگردان ایلیا شیلوفسکی، که همچنین تحمل نمی کند، نمی تواند به کسی بستگی داشته باشد. به طور کلی، رویای من - به طوری که فدور یک بازی نوشت، پدر او را گذاشت، و من او را بازی خواهم کرد، و همه ما به تور رفتیم. ما در حال حاضر اولین گام های این جهت را انجام می دهیم. فدایا یک بازی را تشکیل داد، و پدرش فقط در تئاتر وختنگوف قرار دارد. خداوند، سال آینده، نخست وزیر را آزاد خواهد کرد.

- اتحادیه عمل، به نظر شما، سود؟

Aglaya: در همه، مطمئن نیستید. عنصر رقابت به طور پیوسته حضور خواهد داشت. ما نمونه ها را می شناسیم و نمی خواهیم آنها را تکرار کنیم. به همین دلیل، من نیز فدرا را به منطقه دیگری هدایت می کنم.

فدور: صادقانه بگویم، در ابتدا حسادت به رسانه های شفا، موفقیت او، من درآمد داشتم. اما پس از آن من این احساس را در خودم کشته ام، زیرا احساس کردم چقدر با هم کار می کنم. شاید سینما هنوز پیش رو باشد زبانهایی که من نمی خواهم، مزایای حقوق تئاتر به من اجازه می دهد، و در آن تصاویر، جایی که من تلاش می کنم ادعا نمی کنم. ذهن - این به خودی خود نیست. من برای ساختن چیزی استفاده نمی کنم. نه از این بازیگران که شب را ترک می کنند، شب را در نقش اتلو، از پایان دادن به زباله در صبح و شستشو ظروف را رد می کنند. من همچنین می توانم قفسه را در صورت لزوم بکشم. مزرعه من را ترساند در آینده، شاید من یک کشاورزی دریافت کنم، من یک خانه ساختم ...

فدور Vorontsov:

"من توجه به اینکه چقدر فدایا محدود و مناسب بود - حتی زمانی که همه چیز در خانواده اش به طور کامل خوب نبود، او کاملا برای زنان دیگر بسته شد"

عکس: آرشیو شخصی Aglai Shilovskaya و Fyodor Vorontsova

- ظاهرا، همه شما را ناراحت نمی کند ...

Aglaya: من یک معشوقه بد هستم من نمی توانم نگران باشم، گرد و غبار را پاک کنم. این پدر من را راه اندازی کرد - همیشه یک ظرف غذای خلاقانه کمی را ببخشید و از مادرم دفاع کن، زمانی که او از همه چیز خواست تا به جای آن قرار بگیرند. در حال حاضر، فدور Mikhailovich به دلیل این رنج می برد.

فدور: این درست نیست. Aglaya و پاک، و نوازش، و آشپزی آموخته است. هنگامی که ما فقط جلسه را شروع کردیم، به نحوی رفیق من را دعوت کرده ایم تا دیدار، و او با ما "Glasman" رفتار کرد، بنابراین این ظرف به نام دوست من. این قابل هضم، گندم سیاه گندم نیمه بال بود. ما به سختی سعی کردیم چند قاشق را فرو بردیم تا بتوانیم مجازات نکنیم، بلکه یک آزمون واقعی بود. در حال حاضر چابک به شدت پخت و پز بورچ، آن ظرف کورونا او است. و با دیگران نیز مقابله می کند. در اصل، ما به وضوح وظایف خود را در خانه توزیع نمی کنیم: چه کسی مشغول کار نیست، او آنچه را که نیاز دارید انجام می دهد. ما در چنین مواردی قسم می خوریم.

Aglaya: حتی خسته، پس از رسیدن به عملکرد، فدایا همیشه به من کمک خواهد کرد که چیزها را از ماشین لباسشویی بیرون بکشد، آنها را صرف ... او کامل است. (خنده حضار)

- رابطه شما، در واقع، از دوستی افزایش یافت. در چشمان شما، فودور پدر شد، شما از یکدیگر آگاه بودید ...

Aglaya: من به یاد می آورم که چگونه او را با تولد مرحله اول تبریک می گویم، ما عکس ها را در نظر گرفتیم. من توجه داشتم که چقدر فدایا محدود و مناسب است - حتی زمانی که همه چیز در خانواده اش خوب نبود، او برای همه زنان دیگر کاملا بسته بود. انرژی مناسب Slam پایین - نه شکستن از طریق. فقط زمانی که خانه را ترک کرد، چیزی به تدریج تغییر کرد. او مرا دعوت کرد تا دیدار ...

فدور: این عالی است که سر این ابتکار را در همگرایی ما نشان داد. ما ناگهان یکدیگر را به روش دیگری دیدم.

- اگر این در نگاه اول عشق نیست، منطقی نیست که در مورد اولین تصور بپرسید ...

فدور: از چی! من به یاد دارم که چگونه به مخاطب رفتم و یک مرد را با یک کودک دیدم. این هفده ساله بود. اما پس از آن او به همکلاسیش نگاه کرد. سر لبخند زده شده توسط یک لبخند کودکان، نور از پنجره به او افتاد، و او مدونا را یادآوری کرد.

Aglaya: و من یک عکس دارم: من در طبقه اول موسسه نشسته ام، فدایا به محل می آید، بلافاصله به معنای واقعی کلمه توسط همکلاسی ها مجذوب می شود، آنها چیزی می گویند، و من در مورد خودم فکر می کنم: "چه مرد خوش تیپ!" سپس من در نمایشگاه بودم، جایی که نور به طور ناگهانی خاموش شد، و فدایا، بهبود یافته، کاملا مضحک در این لحظه بازی کرد. حس شوخ طبعی fyodor mikhailovich یکی از قدرتمند ترین اسلحه است.

فدور Vorontsov:

"هنگامی که پدر در بیمارستان قرار داشت، منتظر عملیات بودم، من شروع به فکر کردم: چه باید بکنم در حالی که زنده است؟ این تصمیم به خودی خود مطرح شد: برای یک برکت عروسی بپرسید"

عکس: اولگ زوتوف

- Aglaya، در مصاحبه ای که شما بارها به رسمیت شناخته شده است که در رابطه شما دوست دارید به عنوان یک دختر فریبکار و کف دست قهرمانی به یک مرد ...

فدور: این حقیقت درست است. من مدیر تئاتر هستم، اما من وانمود می کنم که سر مدیر اصلی و مدیر هنری است. Aglaya، پس از همه، یک میله قوی و درک روشن، که او می خواهد. این ترکیبی از زنانگی و قدرت علاوه بر زیبایی و هر چیز دیگری من را جذب کرد. با تمایل غیر منتظره برای کنترل همه چیز و کل ابتدا هنوز هم در یک خانواده کلاسیک، جایی که مرد اصلی بود، به طوری که رویاهای خود را رانندگی کرد. من با این همه رنج می برم و با دختر، و با میله. اما در عین حال من عاشق و بت هستم.

Aglaya: شما می دانید، ما افراد نامشهود هستیم، ما بر روی اقلام لوکس، بر روی برخی از تنظیمات شیک تمرکز نمی کنیم و با ارزش های دیگر زندگی می کنیم. برای ما مهم است که فرد نزدیک است. این زمانی است که من به فدرال نقل مکان کردم، من اهمیتی ندادم که به طور موقت یک همکلاسی زندگی می کرد، و من همدردی نکردم. فدور به مدت کوتاهی به او پناهگاه داد و نمیتواند کمک کند، بلکه کلمه را نگه دارد. من مجبور شدم با یک غریبه قرار بگیرم و هنوز هم ظروف را در حمام شستشو، از آنجا که سینک شکسته شد ... دشوار بود، اما ما بر آن تمرکز نکردیم.

"فدور، دختران پدر معمولا دشوار است که سینه را ترک کنند، و رئیس خانواده به شدت از کاوالر ها پیروی می کند. چگونه ارتباط با آزمون آینده را دریافت کردید؟

فدور: امروز ما دوست هستیم و پس از آن، شش ماه بعد، همانطور که ما شروع به دیدار با Agela کردیم، هنوز هم از شکست قبلی زخم داشتم، هیچ برنامه خاصی ساختم و ناگهان کسی به من تلفن می فرستاد، به نظر می رسد یک جلسه است. خوب، من، البته، توافق کردم. هشت ساعت ما در خانه فیلم صحبت کردیم.

Aglaya: من هجده ساله بودم، من خودم پول به دست آورده ام، و مجبور شدم به یازده نفر بروم. من روان کودکی بودم، به فدور رفتم، که قبل از اینکه او در من بود، به عشق افتاد، و به این ترتیب ناخودآگاه این گفتگو را تحریک کرد. من نمی دانم چه چیزی در مورد آنها بود، اما همه چیز بهترین بود. آنها هم اکنون می توانند چند ساعت در تلفن صحبت کنند.

فدور: من فکر می کنم ایلیا Vsevolodovich از نگرش مناسب من نسبت به دخترش متقاعد شده است. علاوه بر این، نگرانی مادربزرگ من او را رشوه داد. در طول گفتگو ما، او را از پیتر به من تلفن کرد، من عذر خواستم، گفتم که این مقدس بود و تلفن را به دست آورد که به وضوح موجب احترام شد. خوب، فوتبال به دست آورد. به طور کلی، از طریق مامان و پاپ، من بیشتر در آن عاشق شدم، به طوری که آنها به من بسیار تحت تاثیر قرار گرفتند - فوق العاده، چند منظوره، و در عین حال مقرون به صرفه، درک، صادقانه.

زن و شوهر به مدت 7 سال

زن و شوهر به مدت 7 سال

عکس: آرشیو شخصی Aglai Shilovskaya و Fyodor Vorontsova

Aglaya: واقعیت این است که فدرال پذیرفته شده و به نفع خویشاوندان من نیز یک عامل تعیین کننده بود. من به طور قطعی قادر به زندگی در یک خصومت دائمی با بستگان نخواهم بود. پس از همه، اگر کسانی که واقعا اعتماد ندارند، دوست ندارند شما انتخاب کنید، به این معنی است که هنوز هم علل کافی وجود دارد. و امروز، اگر ما نزاع کنیم، ما موضوعات را پرتاب می کنیم (و این اتفاق می افتد اغلب - ما خانواده ایتالیایی برای خلق و خوی من هستیم)، پدر و مادر عاقل من، ارائه می دهند که من درست نیستم، ثابت می کند که آن را به عنوان یک شوهر من، و خوبه. البته، ما خودخواهانه رفتار می کنیم، آنها را در رابطه ما تداخل می کنیم، اما آنها روانشناسان درجه اول هستند و می توانند فورا ما را انتخاب کنند. من، در اصل، شخص مستعد افسردگی، حملات وحشت، من حتی در سوارانی که در همه جا باید مادر با من باشد، ثبت نام کردم. فدور، من نمی توانم با من در همه جا حمل کنم! و مادر من من را با حضور او تسکین می دهد. بنابراین اگر من یک زنگ پانزده ساله هستم، این به عنوان یک بزرگسال، خوردن یکی به سفر تیراندازی، و سپس در حال حاضر برای من دشوار است که از خانواده که گرما می دهد، شکستن.

- Aglaya، پدر و مادر Fyodor شما، یک دختر از خانواده معروف، همچنین به حساب می آید؟

Aglaya: بله، و من از یک دوستی مسئول با والدین فدرال نمی ترسم - ما همکاران هستیم! با مامان فدونی، یک رابطه فوق العاده گرم وجود داشت، من می توانم او را صدا بزنم، درباره چیزی صحبت کنم و شکایت کنم. و با پدر، که امسال، افسوس، زندگی را ترک کرد، ما فقط عشق را جدا کردیم. وقتی که من او را در زبان گرجستان "تفلیس" آواز خواندم، میخائیل ایوانویچ فتح شد. و چگونه ما سرگرم کننده برای جشن تولد مدرسه Schukinsky - همه چهار بار به جهنم مست شد!

فدور: سه روز قبل از پاپ، من از او خواسته بودم ازدواج ما را برکت دهد، و او را به من داد.

Aglaya: ما یک عروسی آرام داشتیم، و با توجه به درجه بندی احساسات، از 23 مارس، بعد از ظهر، زمانی که فدایا از من خواست تا همسرش تبدیل شود. خیلی زیبا بود! مانند فیلم ها! من حتی نمی توانستم چیزی شبیه این را تصور کنم، اگرچه من مدتها پیش منتظر بودم. مثل این بود: من در کریمه فیلمبرداری شدم، و در یکی از تعطیلات آخر هفته ما با مادرم موافقت کردیم تا کاخ خانواده تزار در لیدیا را ببینیم. مامان قبلا به طور عجیب و غریب به رفتار در پنج روز تبدیل شده است - به مکاتبات تلفن فرو ریخت، اما من ارزش آن را نداشتم. در راه، من پیام ها را به پدران نوشتم، و او به من جواب نداد که از یک سری از خروجی خارج شد. در لیوادیا، مامان شروع به خواندن من برای بعضی از دلایل اول به کلیسا، و نه به کاخ. من یک شمع گذاشتم - و در اینجا من بخشی از فدور را دیدم. من شوکه شدم ما از کلیسا بیرون آمدیم، او یک حلقه از مادربزرگ بزرگ خود را به من داد، من یک پدر را دیدم که این صحنه را از بین برد و پشت سر گذاشت ... کمیک بودن وضعیت این واقعیت را داد که گردشگران در آن لحظه گذشتند من را آموختم، به من عجله کردم، رییس، برای خودکفایی، اما دیدن فدور پیشنهاد با یک حلقه، متوقف شد و با کنجکاوی منتظر بود تا همه چیز به پایان برسد. ما قبلا شش سال با هم زندگی کرده ایم و فکر کردم که ما فقط یک هفته بودیم و ازدواج کردیم، اما فدایا می تواند من را متعجب کند، تعطیلات را به من تعجب کرد. داستان پری عاشقانه

اما دوستداران متاهل اخیرا - در اوت 2017

اما دوستداران متاهل اخیرا - در اوت 2017

عکس: آرشیو شخصی Aglai Shilovskaya و Fyodor Vorontsova

- چیزی ازدواج قانونی را تغییر داد؟

فدور: نه برای من پدر و مادرم خیلی دیر ازدواج کردند و من هرگز فهمیدم که چرا لازم بود. سپس متوجه شدم که اگر من یک زن را دوست دارم و او می خواهد عروسی، پس شما نباید مقاومت کنید. هنگامی که پدر بهار رفت و در بیمارستان قرار گرفت، من منتظر یک عمل جراحی قطع پا بودم، من به آپارتمان خود در آپارت رسیدم، روی تخت گذاشتم، روی تخت گذاشتم و شروع به بازتاب آنچه که من باید انجام دهم در حالی که او زنده بود. این تصمیم به خودی خود می گوید - از یک برکت عروسی با Agelia بخواهید.

Aglaya: ما چنین نوسان داشتیم: شادی ما - و بلافاصله تراژدی ... پس از عروسی، بلافاصله تفاوت روابط قبل و بعد از آن را احساس کردم. من خیلی آرام تر شدم، صلح آمیز، داخلی در حال حاضر در حال حاضر به امتیازات خودم. و فدایا، شاید او گزارشی را ارائه نمی دهد، بلکه بیشتر تحمل می شود و چشم هایش را بر روی برخی چیزها بسته است. برای ما، واضح است: برای همیشه است، و تمام مشکلات ما باید با هم کنار بیاییم تا به استخوان ها دروغ بگویم تا خانواده شکسته نشوند.

- علاوه بر خلاق بودن چه برنامه های مشترک دیگر در حال ساخت است؟

Aglaya: در حال حاضر وظیفه اصلی ما یک دختر است! ما حتی با نام او آمدیم. و یک پسر دیگر.

فدور: و به منظور از دست دادن زندگی ما ناپدید می شود. به این اتصال داخلی، احساسات زنده، بر اساس توجه به یکدیگر، گاهی اوقات تحریکات وحشیانه، هرگز شکست خورده است. اما این هدف شخصی من است.

ادامه مطلب