اوکسانا Stashenko: "پدر من نداشتم"

Anonim

او بازیگر متولد شد. به گفته بستگان او، اولین دختر با کنسرت خود آمد، زمانی که او از بیمارستان به خانه آورد. این به ارزش یک بزرگسال بود، تصمیم گرفت که کودک بخوابد، منحرف کردن نحوه ی تازه متولد شد. و تنها در اطراف خود جمع می شود، دوباره به زحمت افتاد. تمام عمر او، از دوران کودکی تا این زمان، با خلاقیت همراه است. اوکسانا به ندرت در مسکو اتفاق می افتد، به سوال که در آن زندگی می کند، پاسخ می دهد: "در مجموعه". در مورد عزت نفس حرفه ای به افسانه ها. به عنوان مثال، یکی از دوستان تصمیم گرفت که هنرمند را بازی کند. با فراخوانی او، او خود را توسط تولید کننده فیلم معرفی کرد، به طرح شگفت انگیز اختراع شده بر روی بروید و پرسید: "قهرمان، که ما شما را به بازی، چتر نجات. و شرایط پیش نیاز این است که کاندیدای این نقش در این ورزش تجربه کرده است. آیا تا به حال با چتر نجات پرید؟ " Stashenko اذعان کرد که او هرگز هیچ کاری را انجام نداده است، اما او آماده بود تا همه چیز را یاد بگیرد. یک جوکستر پس از چند روز اعتراف کرد که این یک قرعه کشی بود. و اوکسانا در حال حاضر یک سفر به Aerocluba را برنامه ریزی کرده است. به هر حال، او برای شاد بودن مجازات نشد. هر چه اتفاق می افتد، او همیشه با یک لبخند تکرار می شود: "بله، زندگی سرگرم کننده پر است."

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

یکی "در این تصویر من چهار ساله هستم. و من در ماتین در مهد کودک، در زادگاه من سامرا صرف می کنم. چقدر به یاد می آورم، من همیشه رویای تبدیل شدن به یک بازیگر هستم. این ایده های خانه راضی بود: Sang، رقص، خواندن اشعار. درست است که مخاطب من تنها مادر و بستگان ما بود. اما مهد کودک برای اولین پلتفرم بزرگ من تبدیل شده است، زمانی که من به "عمومی" عمومی جدی وارد شدم. و در آن زمان، هر تعطیلات - سال نو، هشتم ماه مارس، نهم ماه مه - من با این واقعیت همراه بود که ما یک ماتینی داشته باشیم که در آن من قطعا درگیر خواهم شد. "

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

2 "مادر من، اولگا فدوروفنا استاشنکو، من را تنها مطرح کرد. از زمان تولد، من یک پدر نداشتم. اما من هرگز به خاطر این احساس ناراحتی نکردم و احساس نمی کردم که او در یک خانواده ناقص بود. البته، در این شایستگی مادرم. او همیشه من و در همه چیز را درک کرد. دیدن اشتیاق من برای خلاقیت، او در سن پنج سالگی به من یک مدرسه موسیقی داد. و تمام زندگی من مادر من نزدیک بود، من را در همه چیز حمایت کرد. او دو سال پیش نبود. و درد از دست دادن اجازه نمی دهد که من تا کنون بروم. "

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

3 "در سال 1996، من به چین دعوت شدم تا در فیلم سیزدهم" تاریخ هنگ کنگ "شلیک کنم، جایی که من بازی کردم ... انگلیسی Katty. این نقش اصلی بود. البته، که به این فیلم نگاه می کند، این تصور این است که من نوعی هنرهای رزمی شرقی را دارم و به زبان چینی صحبت می کنم. اما اینطور نیست. در چینی، من واقعا آموختم که خیلی سریع صحبت کنم. تیراندازی نیم سال ادامه داشت. و پس از سه ماه اقامت در پکن، من به راحتی می توانم با مردم محلی توضیح دهم. اما در مورد مبارزه، این عمل، چیزی بیشتر نیست. من هیچ تکنیک را نمی دانم. "

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

چهار. "این عکس در معبد Pashupatinath، یکی از معروف ترین جاذبه های پایتخت نپال ساخته شده است. و کنار من سیتی من دوست دارم به سفر. و بسیاری از کشورها را سفر کرد. اما نپال به ویژه به من حمله کرد - هر دو فلسفه و دوستی او. به طور کلی، این یک کشور افسانه است. او تا به حال من را تحت تاثیر قرار داد که من یک کتاب در مورد او نوشتم. این اولین نوشتن من بود. "

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

پنج "این شوهر من ولد است. در نگاه اول، ما در خانه هستیم. اگر چه در واقع ما در استودیوی ضبط، که متعلق به Vlad بود، حذف شد. به هر حال، آنجا بود که ما ملاقات کردیم. من توصیه های آشنایان آمد تا یک دیسک را با آهنگ هایم ضبط کنم. من می خواهم دروغ بگویم که ما در اولین نگاه یکدیگر را دوست داشتیم ... اما در واقع، همه چیز اشتباه بود. ما روابط تجاری داشتیم، گاهی اوقات ارتباط برقرار کردیم. و تنها پس از سه سال از لحظه ای از اولین جلسه، احساسات جدی ناگهان سیل گرفت. "

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

6 "در حال حاضر FirstBills بعید است بدانید که یک بار تعطیلات - روز کتاب وجود دارد. اما همسالان من مطمئن هستند که این رویداد در حافظه باقی می ماند. داشتن تجربه عملکرد در ماتینا در مهد کودک، من فعالیت های کنسرت من و در مدرسه ادامه دادم. چنین رویدادی فرهنگی وجود نداشت که در آن من شرکت نکردم. و معلمان گفتند: "آن را رشد دهید - این یک هنرمند خواهد بود." آنها حدس می زنند به طور کلی، من یک دختر فعال بودم. من علاقه مند به همه چیز هستم که مرا به حوادث، به مردم احاطه کرده است. این تشنگی برای دانش، کنجکاوی (به معنای خوب کلمه) در زندگی و در حال حاضر. "

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

7 . "در دبیرستان، من در استودیوی تئاتر مشغول بودم. من به یاد داشته باشید، قبل از انتشار تمرینات عملکردی، صبح شروع شد - در زمانی که درس در مدرسه بود. اما از آنجایی که من دبیر سازمان Komsomol بودم، من به سرعت بهانه ای برای غیبت من پیدا کردم. او به وسوسه گفت که من باید به منطقه بروم. و در آن سالها، کلمات "راک" و "گورکوم" فقط مقدس بودند. بنابراین، من آزادانه از کلاس ها آزاد شدم بدون اینکه علامت های من در مورد عدم حضور من در مجله کلاس. "

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

هشت "همانطور که گفتم، دوست دارم خیلی سفر کنم. در روز اول، در هنگام ورود به تایلند، من خودم را در پارک نونگ نونگ یافتم. و در آنجا او این گوریل جذاب را به نام سیندی دیدار کرد. من نمی دانم چرا از کل گروه گردشگران او به من اختصاص داده بود، اما سیندی ساما به من راه می رفت، پاشنه بلند خود را، خیلی شبیه به دست انسان بود. نگرش دست زدن به من به من افتخار کرد که تمام دو هفته که من در این کشور صرف کردم، من روزانه از دوست دخترم دیدن کردم. و ما این عکس را برای خداحافظی، در مقابل عزیمت من ساخته ایم. "

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

نه. "این یک کنسرت در کل نظام سختگیرانه رژیم شش شهر از شهرستان است. من احتمالا تنها بازیگر هستم که می تواند بگوید که مستعمرات زیادی با مولکات خیریه وجود دارد. به عنوان یک قاعده، از اجرای چنین موسسات و هنرمندان، مردان اغلب امتناع می کنند. اما وقتی این پیشنهاد را دریافت کردم، فکر نکردم موافقت کنم. پس از همه، افرادی که از آزادی خود محروم هستند، هنوز هم مردم باقی می مانند، آنها به ارتباط خود در ارتباطات و در هنر نیاز دارند. باید بگویم که مردم بسیار سپاسگزار و توجه داشتند. "

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

10 "با پیر ریچروم، فیلمبرداری فیلم" پاریسی "را دیدم. با وجود نام، اقدام در فرانسه اتفاق نمی افتد، بلکه در روسیه است. در یک روستای کوچک با نام بلند پاریس. پیر من به معنای واقعی کلمه فریب خورده است. مرد شگفت انگیز، جذاب. آسان برای برقراری ارتباط، با حس خیره کننده از طنز. و هیچ بیماری ستاره ای. این می تواند به عنوان یک کارشناسی ارشد سینمای جهان نامیده شود، اما او با شما در یک پایه برابر با شما ارتباط برقرار می کند، با احترام، بر روی پلت فرم با شور و شوق نخستین کار می کند. او چیزی برای یادگیری و در یک برنامه حرفه ای و در رابطه با مردم دارد. "

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

یازده "این مامان چینی من است. نام او چن Bao Chen است. او استاد است، روسیه را می آموزد. او در منطقه تیراندازی فیلم "تاریخ هنگ کنگ" توسط مترجم کار کرد. همانند اولین جلسه چن Bao به من گفت: "دختر من، من خیلی خوشحالم که شما برگشتم!" معنای این کلمات بعدا متوجه شدم. او یک دختر داشت که فوت کرد. و هنگامی که ما ملاقات کردیم، مادر چینی به این نتیجه رسید که حرکات من، عبارات صورت، عادت ها - دقیقا مانند دخترش. او برای من یک مرد بومی شد. حداقل یک بار در سال من آن را در چین می بینم. و عزیزانش من را به عنوان فرزندش به من درک نمی کنند. "

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

عکس: بایگانی شخصی Oksana Stashenko.

12 "مجموعه ای در مورد پلیس Pse Pse Mukhtar یک نقطه عطف کل در زندگی من است. در طی ده سال، ما در این پروژه کار می کنیم، چندین بازیگر چهارگانه تغییر کرده اند، اما یک چیز شگفت انگیز - من به راحتی یک زبان مشترک با هر یک از سگ ها پیدا می کنم. و من نمی توانم شکایت کنم که کسی از آنها از آنها بیت یا دور شود. برعکس، از اول دقیقه ما به دوستانم تبدیل می شود. من این حیوانات هوشمند را دوست داشتم که اگر آن را برای حرفه من نبود، اجازه نمی دهد که شیوه زندگی حل و فصل، قطعا یک چوپان داشته باشد. به هر حال، سگ که در حال حاضر با ما فیلمبرداری شده است، واقعا در پلیس کیف خدمت می کند. و در حساب او بسیاری از موارد افشا شده است. "

ادامه مطلب