یادداشت های مامان تایلندی: "در میانمار، شما به دنبال گذشته دور هستید"

Anonim

چند مرحله بعد از مرز، و به نظر می رسد که شما زمان را برای چندین دهه قبل می گیرید. در میانمار، همه چیز مورد نیست، همه چیز متفاوت است. البته، در طول سالهای سفر در آسیای جنوب شرقی، من خیلی دیدم، اما به نظر می رسد که شما واقعا به گذشته دور افتاده اید. مردان در دامن های طولانی سلولی (Sarongs)، زنان با رنگ سفید عجیب و غریب در چهره (درمان علیه TAN). تقریبا تمام مردم محلی هنوز بختل را ترک می کنند، در تایلند همسایه ممنوع شده اند (اعتقاد بر این است که حتی یک نور، اما دارو) است. به دلیل چنین دندانهای جویدن عجیب و غریب، برزمندان قرمز روشن هستند. همانند زمین در مکان های شلوغ ترین: Bethls Bethel، آنها بر روی پاهای خود اسپیت می کنند.

دختران میانمار بر روی رطوبت سفید اعمال می شوند که (همانطور که آنها امیدوار هستند) از خورشید محافظت می کنند.

دختران میانمار بر روی رطوبت سفید اعمال می شوند که (همانطور که آنها امیدوار هستند) از خورشید محافظت می کنند.

"تاریخ مردم را می توان در آشپزخانه خود یافت،" من بیانیه ای از برخی از فیلسوف های شرقی را به یاد می آورم، و ما راه را به نزدیکترین کافه ادامه می دهیم. در ساعت - ده صبح، بنابراین هر جدول در حال حاضر برای صبحانه لازم است. شما مجبور نیستید انتخاب کنید: نشستن در جدول و خوردن patties با چیزی مرموز در داخل. خمیر شیرین است، پر کردن سالین و تیز - نه، شاید، صبحانه از یک فنجان قهوه ترجیح داده شده است.

کیک از خمیر شیرین ساخته شده بود، اما با چیزی تیز و شور در داخل. به طور کلی، ما هرگز جرأت نکردیم.

کیک از خمیر شیرین ساخته شده بود، اما با چیزی تیز و شور در داخل. به طور کلی، ما هرگز جرأت نکردیم.

ما هنوز موفق به نگه داشتن قهوه خود نشده ایم، و میز ما چند محلی را شلوغ کرده است، که بیهوده ارائه شده برای نشان دادن زیبایی های محلی ما.

از آنجا که راهنمای ما یک مسلمان است، او نمیتوانست آنچه را که مجسمه های مجسمه سازی را در یکی از معابد های کمونیست ...

از آنجا که راهنمای ما یک مسلمان است، او نمیتوانست آنچه را که مجسمه های مجسمه سازی را در یکی از معابد های کمونیست ...

حسین بهتر بود به زبان انگلیسی صحبت کرد، و موتور سیکلت او یک کالسکه داشت: با نسیم و راحتی توسط کوافتی روبرو شد!

... اما چیزی روشن بود و بدون کلمات.

... اما چیزی روشن بود و بدون کلمات.

در حالی که ما به اولین معبد می رویم، که در جایی در کوه ها قرار دارد، حسین درباره خودش صحبت می کند. او یک مسلمان است (تلفظ آن را با غرور و به نحوی حتی یک چالش که اگر)). در میانمار بودایی، او گاهی اوقات دشوار است، اما او امیدوار است که به بهترین نحو امیدوار باشد، زیرا او پنج زبان (انگلیسی، برمه، تایلندی، هند، عربی) را می داند و آماده کار در اطراف ساعت است.

اما این قطعه چوب ارزشمند است، ما نمی دانستیم.

اما این قطعه چوب ارزشمند است، ما نمی دانستیم.

افسوس، دانش زبانی او مفید نبود: از آنجایی که ما به طور انحصاری در کلیساهای بودایی رفتیم (و دیگران در کاونون وجود نداشت)، مسلمان حسین هیچ چیز در مورد یکی از آنها را نمی دانست. بنابراین، لازم بود حدس بزنید که آنها به معنای ترکیبات مجسمه سازی در یکی از مجتمع های معبد هستند، و چرا در یکی دیگر از قطعات معمولی چوب در ستون طلایی به پایان رسید.

... پس از بازدید از پنجم در حساب معبد، ما مودبانه می خواهیم به ما چیز دیگری را به ما نشان دهد. اما هیچ چیز بیشتر در غار وجود ندارد. همه چیز که قلمرو معابد به نظر می رسد خواب و ناخوشایند است. اگر چه مردم هنوز لبخند و دوستانه هستند.

زندگی خارج از معبد خیلی براق نیست در اینجا، به عنوان مثال، آنچه که سوخت گیری معمولی به نظر می رسد.

زندگی خارج از معبد خیلی براق نیست در اینجا، به عنوان مثال، آنچه که سوخت گیری معمولی به نظر می رسد.

برای یک تور دو ساعته از شهر، ما یک ارز تایلندی را پرداخت می کنیم - 150 بایت (به اندازه و در روبل). برای ما - یک پنی، برای حسین - فرصتی برای زندگی چند روز در یک ردیف. پس از آن، راهنمای ما می خواهد از تلفن خود بنویسد تا آن را بر روی زنجیره ای به تمام بقیه منتقل کند، که به طور ناگهانی می خواهد در اطراف کواوت سوار شود. پس چه کسی نیاز دارد - تماس بگیرید و شخصا، ما به تایلند بازگشتیم. سی روز دیگر ما می توانیم بر اساس حقوقی در کشور لبخند بگذاریم ...

ادامه ...

سابقه قبلی اولگا را بخوانید و در اینجا کجا شروع می شود - در اینجا.

ادامه مطلب