ده ستاره "مبارک با هم" جشن سالگرد سری

Anonim

سازندگان سری "خوشحال با هم" جشن دهه یکی از برجسته ترین تلویزیون های روسی را جشن می گیرند. بعضی از مخاطبان حتی می توانند بگویند که آنها در این کمدی رشد کرده اند. نقش Teleproject در زندگی بازیگران چه نقش ایفا کرد؟

ناتالیا بوککارووا: "تقریبا در مجموعه من دو فرزند متولد شده است"

- ده سال برای شما این خیلی یا کمی است؟

- من موفق شدم ازدواج کنم و طلاق بگیرم تقریبا بر روی مجموعه، دو فرزند متولد شد. در سال جاری من از دیپلم در تخصص "مدیر فیلم" دفاع کردم و در جشنواره کن با کار فارغ التحصیلی خود بودم. من عضو اتحادیه سینماگران و اتحادیه کارگران تئاتر شدم. بله، ده سال برای من زیاد بود.

ناتالیا بوککاواوا با کودکان

ناتالیا بوککاواوا با کودکان

سرگئی ایوانوف

- آیا اولین روز تیراندازی را به یاد می آورید؟

- ما سری های آزمایشی را شلیک کردیم. ما تمرینات زیادی داشتیم که طی آن ما توانستیم با تمام بازیگران آشنا شویم تا آشنا شویم و حتی حرکت کنیم. بنابراین، اولین روز تیراندازی، البته، بسیار هیجان انگیز بود، اما بسیار متفاوت از آنچه ما پس از آن سالها انجام دادیم. من بیشتر، احتمالا، من اولین روز تیراندازی را به یاد نمی آورم، اما چگونه ما متحد شد. توسط و بزرگ، مجموعه پس از آن شروع به زندگی کرد.

- ما می توانیم بگوییم که این سری زندگی شما را تغییر داد؟

- داشا چاپ را در زندگی من به تعویق انداخت. این تصویر از گوشت و خون من ساخته شده است. و اگر ما در مورد آنچه که من در داشا بوکین آورده ام، احتمالا خوش بین هستم! هنگامی که شما تحت هیچ شرایطی تردید نکنید و ادامه دهید. ما خیلی شبیه هستیم، همانطور که می گویند "بر روی پوست". به رغم همه چیز، قهرمانان با هم زندگی می کنند. شوهر - فروشنده کفش، دو فرزند، و هیچ پولی در خانواده وجود ندارد. اما آنها از دست دادن و لذت بردن از زندگی لذت می برند.

- طرفداران به عنوان Bukin درک می شوند؟

- اولین بار من خیلی درمان شدم سوالات متداول: "آه! آیا بچه های دیوانه را دوست دارید؟ " و هنگامی که ما با خانواده تان به رستوران رفتیم که در آن هیچ مکان وجود نداشت. اما من مدیر را آموختم و بلافاصله در جدول کاشتم. پس از شام، کارت تخفیف به داشا داده شد.

- اگر شما در حال حاضر ارائه شده بود به عمل در پروژه تلویزیون، که به مدت ده سال ادامه خواهد داد، آیا شما با آن موافق هستید؟

- این همه بستگی به نقش و پروژه دارد. "خوشحال با هم" نیز برای مدت طولانی برنامه ریزی نشده بود. در ابتدا این یک داستان برای پنجاه قسمت بود.

- نگاه کردن به عقب، در مورد چیزی پشیمانی؟

من هرگز از چیزی پشیمان نیستم اگر به من گفته شد: "ناتاشا، سعی کنید دوباره به این طریق بروید؟" احتمالا احتمالا گذشت، بدون نگاه کردن به عقب و پشیمانی در مورد هر چیزی. به یاد داشته باشید، ما تصاویر خنده دار با حیوانات داشتیم. اسکریپت ها با یک سری که در آن Baron زیبا ما (نژاد سگ Berkin Xennenhund - اد) آمده است، آمد. من به آنها می گویم: "شما به طور کلی طبیعی هستید، با چنین جفت اصلی آمده اید؟ چگونه یک اسب را در غرفه شلیک کنیم؟ " این طرح مانند این بود: اسب باید در آپارتمان قرار داده شود، پس از آن که ما مجبور بودیم با بارون بروند و بگویم متن پس از آن اسب را ترک می کرد. به نظر می رسد که نوعی داستان غیر واقعی است. اما این اتفاق افتاد! این در آخرین بار اصلی نبود، اما در قالب برخی از جوک هایی که می توان در اینترنت مشاهده کرد، باقی ماند. گیاهان نصب فوق العاده ما خود را خندید و گفتند: "ما هیچ دست نداشتیم تا آن را به سطل زباله پرتاب کنیم!" بنابراین، پس از هر فیلم از بلوک، ما دیسک ها را با مروارید که در سری اصلی گنجانده نشده بود، داده شد. این یک تجربه غیر معمول و دلپذیر بود.

ویکتور Loginov: "Gena Bukin تغییر ظاهر من"

ویکتور Loginov

ویکتور Loginov

- ده سال برای شما این خیلی یا کمی است؟

"اگر من به من یادآوری نکنم، متوجه نشدم که او ده سال گذشت." برای این دوره باشکوه، دو نفر خیره کننده به من از آسمان به من رسیدند، با افزایش فرزندان من دو بار. من ازدواج کردم، طلاق گرفته و ادامه دادم. من سه پروژه در کانال های مختلف، دو متر کامل دارم. به زودی همه چیز را خواهید دید.

- آیا اولین روز تیراندازی را به یاد می آورید؟

- او در استودیوی فیلم تلخ رفت. از اولین روز کاری، ما شروع به تیراندازی سری اول کردیم، که معشوق من بود، "درباره کاکتوس". او را برای یک ماه حذف کرد!

- ما می توانیم بگوییم که این سری زندگی شما را تغییر داد؟

- او به طور دقیق زندگی یک مرد از سیبری، که در اورال بود، تغییر داد. و می توانم بگویم زمانی که من ده سال پیش در پایتخت فرود آمدم، من به سرعت خود را از دست دادم، پس من فکر کردم که من هرگز پشت چرخ در این شهر نشسته ام ... من هنوز یک استنی هستم، من نمی فهمم که چگونه یک دختر اواخر شب می تواند به تنهایی برود. همانطور که برای ژن بوکینا، پس ما هیچ چیز مشترک نداریم - زندگی من بسیار پویا است. اگر چه می توانم بگویم که ژن ظاهر من را تغییر داده است. باور نکنید، اما قبل از اینکه من به نظر می رسید مثل یک ماشین واقعی واقعی: موهای بلند، گوشواره در گوش و ریش اسپانیایی. تصور کنید که چگونه ژن Bukin با یک گوشواره و موهای بلند نگاه می کند! (خنده حضار)

- طرفداران شما را دوست دارید bukina؟

- در طول فیلمبرداری از سری، من اغلب ژن Bukin نامیده می شود، سپس تبدیل جالب شروع شد - ژن های واقعی، ویکتور بوکین. در حال حاضر فقط ویکتور Loginov. علاوه بر این، مردم حتی با نام خانوادگی تشخیص خواهند داد. گاهی اوقات رای دادن به هر حال، من در شب به سوپرمارکت رفتم، تعدیل چند بچه بود، آنها مرا دیدند و شروع به زمزمه کردند. یکی تصمیم گرفت تا کلمات را مطرح کند: "و شما در سریال تلویزیونی" مبارک با هم "ستاره دار کردید؟" در اینجا او شکوه است، من فکر می کنم من! و پسر و می گوید: "دست خود را به شما بدهد، من در این زباله نیستم!"

- اگر در حال حاضر آنها پیشنهاد دادند که در پروژه تلویزیونی عمل کنند، که ده سال طول می کشد، آیا شما با آن موافق هستید؟

- نه! خوب، شما فقط تصور کنید: ده سال در یک اتاق، و من فرزندان و منافع زیادی را دارم. من دوست دارم در پروژه های مختلف شرکت کنم، در سفرهای تجاری سوار شوم.

- نگاه کردن به عقب، در مورد چیزی پشیمانی؟

- هیچ چیزی. در حال حاضر سری باعث احساسات خوب می شود. من برای او شرمنده نیستم خوشحالم که او پسر 14 ساله بزرگسال را به او نشان می دهد. اما او اولویت های دیگری دارد. این در مورد موسیقی و ژاپنی پرشور است. به تازگی جوانتر، پنج ساله، پسر پرسید: "آیا شما آگاه هستید که شما مشهور هستید؟" من می گویم: "بله، و شما می دانید چرا؟" او: "خب، دوست دختر من چنین گفت." این پسر دارای پتانسیل ثروتمند است و محبوبیت من یک دست دارد. (می خندد

Daria Sagalova: "گاهی اوقات دختران بالغ مناسب هستند و می گویند:" من بزرگ شدم، نگاهی به نور بوکین "

Daria Sagalova

Daria Sagalova

- ده سال برای شما این خیلی یا کمی است؟

- من فقط سی ساله شدم، بنابراین برای مدت زمان ده سال - خیلی زیاد است. به یاد داشته باشید خود را در زمان تیراندازی سری، یعنی بیست ساله، من می گویم که این یک نوجوان مطلق بود که فکر می کرد و رویاها حتی در کودکانه فکر می کرد. من در یک ریتم فوق العاده سرعت زندگی کردم: حملات مورچه بی پایان، اجرای، پروژه ها در شب و بعد از ظهر در شهرهای مختلف. من به خانه برگشتم فقط لباس ها و خواب را عوض کردم من نمی دانم کجا قدرت زیادی داشتم: راه رفتن بر روی چرخ دنده های مختلف، نخست وزیر، احزاب سکولار، سوار بر تور. این یک دیدگاه کاملا متفاوت از زندگی است. حالا من فقط می توانم به محل کار بروم، زیرا به بچه ها نیاز دارم، و این برای من مقدس است.

- آیا اولین روز تیراندازی را به یاد می آورید؟

- من به یاد دارم ریخته گری. این نمونه ها با یاکین بود. من شلوار جین مورد علاقه من را گذاشتم - آنها آمریکایی ها را فتح کردند. او به نظر برسد و بسیار مطمئن بود، هرچند این فقط عجله به تئاتر بود. آن روز من نیاز به بازی Isabelle در کمدی شکسپیر "اندازه گیری". در نتیجه: در تئاتر من یک راهبه را بازی کردم، و به طور موازی - نور بوکین. در صبح من یک مانیکور، پر سر و صدا، ناخن ها با سنگ های قیمتی داشتم، و در شب من مجبور شدم دستکش را بازی کنم. و آن روز، من عجله داشتم تا ریخته گری را ترک کنم که شما به طور مداوم همه گرفتار شد. ساشا حتی تصمیم گرفت که من در این شرکت کار کنم. او سپس به من گفت: "من فکر نکردم که شما نیز سعی در نقش داشتید، فکر کردم که شما در سازمان ریخته گری کمک کردید." و ظاهرا، این انرژی من توسط مشاوران آمریکایی دوست داشت.

- ما می توانیم بگوییم که این سری زندگی شما را تغییر داد؟

- شاید من همه چیز را درمان کنم. به طور کلی، تیراندازی در این مجموعه به شدت تحت تأثیر زندگی قرار گرفت. او به "به" و "بعد" تقسیم شد. از آن به بعد، من نقش های بسیاری را فراموش کرده ام، و در اینجا ده سال گذشت، و مخاطبان به یاد می آورند. یکی دیگر از شور و شوق جدی در زندگی من، رای دهی است. من همیشه ترسیدم تصور کنم که من بدون رقصیدن باقی خواهم ماند. به عنوان یک نتیجه، هنوز در سری از بین بردن، من استودیو من را سازماندهی کردم. اولین دانشجویان من طرفداران بوکینا بود.

- طرفداران به عنوان Bukin درک می شوند؟

- من برای مدت طولانی در سراسر آن نیستم. اما امروز من دختران بزرگسالان و مردان جوان بیست و پنج ساله را دیدم که مناسب هستند و می گویند: "اوه، اما می توانید با شما عکس بگیرید؟ آیا شما درست است؟ من بزرگ شدم نگاهی به نور بوکین! " و این چیزها به نظر من کمی عجیب و غریب است، من نیز خیلی قدیمی نیستم. (خنده حضار)

- اگر شما در حال حاضر ارائه شده بود به عمل در پروژه تلویزیون، که به مدت ده سال ادامه خواهد داد، آیا شما با آن موافق هستید؟

- یک سال پیش، قطعا می گویم "نه"! من نیاز به یادگیری موازی به صورت موازی. در طول این مدت، او دوم بالاتر دریافت کرد - Zhurfak MSU. اما اکنون فرزندان من رشد کرده اند، و احتمالا، من بله بله! به یاد داشته باشید که چگونه گرافیک فیلمبرداری "خوشحال با هم" را تنظیم کردیم. تولید کنندگان زمانی که فصل گذشته فیلمبرداری شد، به من ملاقات کردند، زیرا من در دست هایم لیزا پستان داشتم. و باید بگویم که علیرغم فرایند تیراندازی فعال، من معمولا با دخترم ارتباط برقرار کردم. و نقاط عطف مهم کودکان را از دست ندهید: اولین گام ها، اولین کلمات، اولین حرف ها، گودال های ماسهبازی.

- نگاه کردن به عقب، در مورد چیزی پشیمانی؟

- نه. بله، البته، من همه چیز را دوست ندارم. حالا من سری را تماشا می کنم و Lyaps را ببینید. اما هنوز هم به نظر من به نظر می رسد که تصویر از چراغ بوکینا به نظر می رسد بیانگر و موجود است. من لحظه ای را که این سری در اوج بود به یاد می آورم، ناراحت شدم که او از لحاظ تصاویر دیگر با من در یک حرفه ای عمل می کند. و حالا من آن را با عشق بزرگ و برخی از نوستالژی ها درمان می کنم. مهم نیست چقدر سرد، Bukina نور کارت کسب و کار من است.

الکساندر یاکین: "برای اولین بار من سبیل را روی مجموعه گذاشتم"

الکساندر یوکین

الکساندر یوکین

- ده سال برای شما این خیلی یا کمی است؟

- اگر من یک پسر ده ساله داشتم، احتمالا خیلی زیاد بود. اما اگر ده سال پیش از مدرسه فارغ التحصیل شد و همانطور که فقط یک سال بود - کافی نبود. اگر چه در این زمان من موفق به ازدواج، پایان دادن به دانشگاه و بازی در چندین پروژه.

- آیا اولین روز تیراندازی را به یاد می آورید؟

- من اولین روز تیراندازی را به یاد نمی آورم، اما خاطرات روشن از ریخته گری دارم. در آنجا، به هر حال، من خواهر سریال ما را دیدم Daria Sagalov برای اولین بار (نور بوکین). سپس نه او و نه من هنوز نمی دانستم که چه چیزی آنها را تایید می کنند. دختران و پسران بسیاری در ریخته گری وجود داشت، ابتدا سعی کردم با یک نفر، سپس من در یک زوج با داشا قرار گرفتم. در مورد پروب های میان مدیران ریخته گری، تنها آمریکایی ها بودند و برخی از وظایف را دادند. بنابراین من حتی وقت نداشتم تا بازی دیگران را ارزیابی کنم. من فقط در مورد چگونگی انجام آنچه که خواسته شد فکر کردم!

- این زندگی خود را تغییر داد؟

- البته، تغییر کرد. این سری "خوشحال با هم" یک بلیط به این دنیای بزرگسال تلویزیون بود. اما برای شخصیت من، قهرمان، همه چیز را تحت تاثیر قرار نمی دهد، ما با او متفاوت هستیم.

- طرفداران شما را دوست دارید bukina؟

- و چطور! اولین بار آن را ناراحت کرد، اما من هنوز برای این نقش سرنوشت می گیرم. البته، برای برخی از زمان من به طور انحصاری با Roma Bukin همراه بود. مردم را به تصویر دیگری تغییر داد. اما با ورود به یک سری دیگر، نقش قبلی فراموش شد. به هر حال، زمانی که من انجام دادم، و آن را فقط در طول فیلمبرداری از "مبارک با هم"، در برخی از موسسات تئاتر من به سادگی به من گوش نکردم - کمیته امتحان را اجازه نداد. احتمالا فکر کرد که در حال حاضر خراب شده است، او مهر و موم شده است، کسب و کار. نمی دانم. اما اگر من در هیئت منصفه نشستم، به همه گوش خواهم داد!

- اگر شما در حال حاضر ارائه شده بود به عمل در پروژه تلویزیون، که به مدت ده سال ادامه خواهد داد، آیا شما با آن موافق هستید؟

- اگر من درک کنم که این نوعی "بمب" است، چیزی supercourse، پس چرا نه! من حدس می زنم که من برای این آماده هستم

- نگاه کردن به عقب، در مورد چیزی پشیمانی؟

- خاطرات سری باعث احساسات مثبت می شود. ما یک تیم خوب داشتیم، ما زمان زیادی را صرف کردیم، همه چیز سرگرم کننده بود. من برای اولین بار در مجموعه سبیل کاهش یافته ام! سه Volosins، البته، اما سبیل! در آن زمان، منطقه تیراندازی به من خانه بود. ما شش روز در هفته صبح و قبل از شب کار کردیم. به عنوان مثال، اولین روز تیراندازی فصل دوم از هشت صبح و هفت صبح تا هفت صبح برداشته شد. این، یک روز تقریبا به منظور شکستن صفحه در شادی در پایان است. در سایت، هر کس زمان بیشتری را صرف خود در خانه با والدین و عزیزان کرد. اگر تیم بد بود اگر ما توسط یکدیگر آزار دهنده بودیم، هیچ چیز خوب نخواهد شد. حتی اگر هر گونه درگیری ها و مشکلات رخ داده باشد، آنها بسیار آرام و آرام بودند. ما دوست بودیم!

ادامه مطلب