Ekaterina Kuznetsova: "من از یک پسر غیر معمول خواب - و او را یافت"

Anonim

زیبایی و بلوند - به نظر می رسد، این دو عامل به پیش تعیین شده سرنوشت عمل کاترین کوزناتوا. اما او کسی نیست که بر اساس قوانین می آید. چنین دوران کودکی با جسورانه و هدفمند وجود داشت. دختر از یک خانواده خوب واقعا می خواست بداند که "زندگی واقعی" چیست. در حال حاضر بازیگر زن به سختی تصویر را در سریال تلویزیونی محبوب "آشپزخانه" ایجاد می کند. و مردان روشن، فوق العاده ای را انتخاب می کنند، به عنوان مثال، به عنوان مثال، ماکسیم مورد علاقه خود را. جزئیات - در مصاحبه با مجله "اتمسفر".

"کاترین، شما گفتید که یک نوجوان پیچیده وجود داشت، دوست داشتید قوانین را شکست دهید." آیا این میل به حال حاضر است؟

- یک رویداد در دوران کودکی بر من بسیار قوی بود. من شش ساله بودم، خانواده ما پس از آن در گلاسکو زندگی می کردند، و من شاهد کامیون کمپرسی بودم. به عنوان چند دقیقه، شهر به نظر می رسید سونامی را پوشش داد. این افراد با خالکوبی و مردم، در پوست و مارتان درشت، یک تصور ترسناکی را به دست آوردند. آنها شعارها را فریاد زدند و در پنج دقیقه موفق به کشیدن به بنای یادبود به رابرت برنز سبد خرید از سوپرمارکت شدند. خنده دار در تجاوز خود، آنها به نظر می رسید قانع کننده، آزاد آزاد و بنابراین جذاب است. شاید در آن لحظه چیزی را در آگاهی من تبدیل کرد: من سیستم و قوانین را دوست ندارم. من یک کودک شیطانی بودم، اما همیشه به قلب من آمد. من دوست نداشتم که اگر شما یک دختر هستید، من باید لباس های ظریف با کمان بپوشم، حتی می خواستم در تصویر من مشتاق باشم. اگر پدر و مادر و من به رستوران آمد، من به زیر میز چسبیده بودم. (لبخند می زند.) شاید این لحظه ای از خود بیان یا تظاهرات آزادی درونی است. من به هفت سال در اسکاتلند رشد کرده ام، جایی که ذهنیت کاملا متفاوت است، همه مردم بسیار باز هستند، لمسی. وقتی در سال 1995 به مدرسه رفتم، همکلاسی هایم مرا نگرفتند. تا به امروز من نظم سختی را دوست ندارم. وقتی همه چیز کامل است، خسته کننده است. علیرغم این واقعیت که من یک دختر از یک خانواده امن سالم بودم، همیشه می خواستم احساس کنم که "زندگی واقعی" چیست، چه یک خوابگاه است، چگونگی سرخ کردن شاه ماهی در یک ظرف پخت. من مادرم را به یاد می آورم حتی در گوشی فریاد می زنم: "کتیا، ما را برای دوران کودکی خوشحال خود ببخشید!" (خنده حضار)

- شما عادت های بد دارید که دوست دارید و از آن شما نمی خواهید از شر خلاص شوید؟

- گوش دادن به گوش دادن به موسیقی و آهنگ های فریاد در ماشین. (خنده حضار) قبلا، من دوست داشتم برخی از همبرگر را خریداری کنم و آن را بخوریم، نشستن درست در پیاده رو. به هر حال، من یک عکس زیبا از شوخی کردن ققنوس را دیدم با همسرش در لباس های لباس از Couture پس از مراسم اسکار، جایی که او پاداش دریافت کرد. و در اینجا آنها چنین ظریف در پارک را در چمن نشسته و یک همبرگر از مک دونالد می خورند. در چنین شرایطی نوعی جذابیت وجود دارد. من متوجه شدم که در یک جامعه سکولار، که در آن همه چنین ترسناک، شیوه ای، من به طور خاص از جوک های مبهم اجازه می دهم یا Sauing وجود دارد صدف ها.

Ekaterina Kuznetsova:

"ما می توانیم در شب چهارشنبه در شب چهارشنبه، با سگ ها، افراد بی خانمان ارتباط برقرار کنیم. من به دنیای آزادی داخلی رسیدم"

عکس: کلیسای الکساندر

- با حرکت به مسکو، این رفته نیست؟ پس از همه، عملکرد کنترل والدین ناپدید شد، و بنابراین، و تمایل به ایجاد چیزی به نام.

- این تمایل به انجام آن نیست، بلکه آزادی بیان است. تا بیست و سه سال، من با پدر و مادرم زندگی کردم. و هنگامی که معلوم شد که در مسکو، هیچ کس و هیچ چیز من را محاصره نمی کند. من به یاد داشته باشید در حال حاضر سابق سابق همسر Zhenya Prinos برای تیراندازی ترک، و من او را یک دوست، همچنین یک اوکراین، و در اینجا ما معجزه بودیم! می تواند در شب صبح در اطراف شهر برود. با سگ های بی خانمان و بی رحم ارتباط برقرار کرد. من به دنیای دیگر آزادی داخلی رسیدم.

- یوجین فقط تصور یک فرد متعادل، جدی را می دهد. او احتمالا از ذهن شما پشتیبانی نمی کند؟

- هنگامی که من با ژنیا آشنا شدم، ما به عنوان موجودات از یک سیاره بودیم. من با چگونگی مراقبت از او به دقت جذب شدم. Daril، به عنوان مثال، گل رز قرمز و گلابی که من خیلی دوست دارم. ما به رستوران رفتیم، اما سوسیس را در فروشگاه، نان و خردل خریدم و به تپه ها رفتیم تا راه برویم. این عاشقانه او بود. برای مدت زمانی که ما با هم زخمی شدند، اما پس از آن، به عنوان یک مرد واقعی، Zhenya متوجه شد که در یک جفت، شخص دیگری باید جدی تر باشد.

- به دنبال تجربه گذشته بدون درد، به طور عینی شما پس از آن آماده برای خانواده نیست؟

- من این دسته از دختران را که رویای عروسی در جوانان خود را می بینم، درمان نمی کنم. در رابطه با یک مرد، برای من مهم است که ما افراد متمادی، متحدان را دوست داشته باشیم، در یک جهت تماشا می کنیم. هنگامی که من فقط به مسکو به همسرم رسیدم، لازم بود یک خانواده ایجاد کنیم، یک کودک را به دنیا آورد، و همه چیز به آن واقع شده بود. اما در آن زمان من می خواستم یک حرفه ای بسازم، رویاهای زیادی به این حرفه، انرژی زیادی وجود داشت! من می خواستم کار، توسعه، دریافت مهارت های جدید. من رابطه خانوادگی نبودم حالا من درک می کنم که ما به ماهواره های کاملا متفاوت زندگی نیاز داریم. من هنوز به نقطه نظر می دهم که یک زن، مهم نیست چقدر او در عشق است و از احساسات خود جذب می شود، باید عمدتا یک فرد باقی بماند. طلاق بدون یک ردیابی برای من عبور نکرد، اما من دولت را تجربه نکردم که خاک از زیر پا رفته بود. از آنجا که یک حرفه مورد علاقه بود، دایره ارتباط من، دوستان، پول به تعویق افتاده برای یک روز سیاه. من چیزی پشیمان نمی کنم: حالا من خیلی بیشتر از قبل من را دوست دارم.

Ekaterina Kuznetsova:

"من و زنیا و من موجودی را از یک سیاره دوست داشتم. او مراقب استاندارد نیست: گل رز قرمز و گلابی که من واقعا دوست دارم"

عکس: کلیسای الکساندر

- یک مثال از مادر، احتمالا، شما نیز تحت تاثیر قرار گرفت. تابستان ورزشی، که به یک زن خانه دار تبدیل شده است، خود را به خانواده اختصاص داده است. شما چنین طول عمر را نمی خواهید؟

- یک نظر وجود دارد که یک زن به دنبال یک شوهر، شبیه به پدرش است. این همیشه به نظر من بود که من به یک نوع کاملا متفاوت جذب شدم. اما به پدرش نگاه می کنم، متوجه شدم که این ویژگی هایی دارد که می خواهم در مردم ببینم. و رئیس خانواده فقط یک مادر است. او در دو و میدانی مشغول به کار بود، اما بر خلاف پدر، که حرفه ای درخشان بود، بسیار پرشور نبود. وظیفه اصلی آن ساخت یک استراتژی فوتبال بود و دیگران همه چیز را در زندگی روزمره انجام دادند. هنگامی که در سن سی و چهار سالگی، ورزش را ترک کرد، او در زندگی ضعیف سازگار بود. به سوپرمارکت آمد و نمی دانست چه چیزی برای خرید وجود دارد. مادر من باید این مراقبت را برای خودش بگیرد. حکمت زنان به او کمک کرد تا روابط خود را با یک مرد جدید، یک مرد جدید بسازد. البته، داشتن یک زن خانه دار یک پرونده ناسازگار است، هیچ کس متوجه می شود که چگونه طبقه ها، دیوارها و پنجره ها شسته می شوند. اما مادر از این لذت می برد، او طبیعت نگهبان خود را از یک heolely heolely است. او از دوران کودکی الهام بخش بود که غذا همیشه باید در اجاق گاز ایستاد و در خانه باید شسته و رفته، دنج و تمیز باشد. و با وجود این واقعیت که من بازیگر، که به عنوان موجودات دور از زندگی محسوب می شود، من به طور کامل برای من غیر ضروری است، پس از تغییر، برای حذف آپارتمان، هزینه.

- آیا مسکن خود را به دست آورده اید؟

"من برای نه سال به آپارتمان رفتم و یک آپارتمان را در آن منطقه خریدم که در آن من می خواستم، در Tishka." در طبقه اول، دوره های مدیریتی برتر وجود دارد، و در پنجم - خانه "فیلم سینمات جوان"، در میان همسایگان من بسیاری از هنرمندان مردم است. من طرفدار ثانویه هستم، من ال سی دی جدید را دوست ندارم. در یک زمان من آپارتمان را در منطقه برداشتم و فقط او را تحسین کردم. من صبح روز صبح به یاد می آورم، من به بالکن رفتم، به اطراف نگاه کردم و گفتم: "من آپارتمانم را می خواهم اینجا!" و بعد از چند سال، تمایل انجام شد.

- و اکنون شما یک رمان بین المللی دارید، حداکثر زندگی می کند در سریلانکا، و شما در مسکو هستید. احتمالا دشوار است برای دیدن طولانی؟

- ما به دو کشور زندگی نمی کنیم. Maxim گاهی اوقات در Tenerife و Sri Lanka در محل کار می رود، او هتل ها را می سازد. پاندمی تنظیم شده است، اما توانایی همیشه سازماندهی شده است. ما سعی می کنیم بیش از دو ماه بخوریم. حداکثر یک مرد بسیار سبک است. هیچ کلمه ای "مشکل" برای او وجود ندارد. و او همیشه به من گفت که چقدر کاملا برای زمستان در کشورهای گرم قرار دارد. من چنین چیزی را ساختم که خودم را نمی توانستم، نگران چگونگی کار من، پروژه ها باشم؟ و به معنای واقعی کلمه چند سال پیش یک داستان اتفاق افتاد، و من به یک ماه به سریلانکا پرواز کردم. و به تدریج به تدریج متوجه شدم که شما باید مجددا راه اندازی مجدد کنید. مسکو بسیار پویا است، مهم است که در زمان متوقف شود.

Ekaterina Kuznetsova:

"هنگامی که ماکسیم و من یکدیگر را در یک پر جنب و جوش دیدم، اثر این هفت ثانیه وجود داشت. او نمیتوانست مقاومت کند:" شما زیبا هستید! ""

عکس: کلیسای الکساندر

- شما گفتید که ماکسیم سبک وزن و آزاد است. چه نوع شخصی نیاز دارید؟

"من اغلب گفت:" Katya، شما ارزش بهترین، "به این معنی است که من می توانم برای برخی از الیگارشی ازدواج کنم. اما چگونه می دانند چه چیزی باعث خوشحالی من می شود؟ من از یک مرد غیر معمول که فکر می کنم فوق العاده است، رویایم. و من این را "پیدا کردم"، Tronium را دریافت کردم، که به اولین تاریخ ما در یک روروک مخصوص بچه ها شکسته شد، با یک دسته از دره، که در جنگل باریک بود. هنگامی که من با زنها افتادم، از ذهنی خواسته شد که من حتی بیشتر آزاد باشم که یک مرد صلح باشد. و حداکثر در زندگی من ظاهر شد. حتی یک تاتو با او، همانطور که حدس می زنم. تاریخ کار با تجسم! من چنین افرادی و شیوه زندگی آنها را تحت تاثیر قرار خواهم داد.

- چه جوری آشنا شدید؟

- من با یک دوست به سوچی رسیدم. ما تصمیم گرفتیم از گل رز به مزرعه صعود کنیم، جایی که در آن زمان جشنواره برگزار شد، Maxim DJ آنجا بود. ما ملاقات کردیم، معلوم شد، او را در Instagram می دانست. و هنگامی که ما یکدیگر را دیدیم، یک اثر هفت ثانیه وجود داشت، او حتی نمی توانست مانع شود، گفت: "شما زیبا هستید!" و اگر چه ما در یک شرکت بزرگ ارتباط برقرار کردیم، بلافاصله به یکدیگر متصل شد، به طور مداوم با دیدگاه ها ملاقات کرد. موضوعات مختلف مورد بحث قرار گرفت: از ورزش به دستگاه جهان و دین. او بعدا اذعان کرد که من اولین دختر هستم که اول از همه آنها صحبت می کنند، جالب است که صحبت کنیم و در مرحله دوم، در اظهارات او طبقه بندی نشده است.

- آیا شما واقعا یک فرد انعطاف پذیر هستید؟

- من برای خودم کشف کردم که هیچ کس برای همه سیستم ها درست نیست، شما باید در تماس قلب زندگی کنید. به عنوان مثال، مادر من الهام بخش من بود: یک دوست کسی است که در وسط شب به شما خواهد رسید. و من برای مدت طولانی با اعتقادات زندگی می کردم که این چیزی است که دوستی واقعی است. اما، ظاهرا، شما باید به مادرم، من ترجیح می دهم که خودم را کنار بگذارم. بنابراین، اگر ناگهان دوست دختر من در میان شب نیست، به این معنا نیست که بد است.

- آیا انتظارات از یک مرد وجود دارد که او باید چیزی باشد؟

- من در این اصل زندگی می کردم که بله. اگر من انتخاب شده بلافاصله پیام های خود را پاسخ ندهید، خودتان را امتحان کنید. در حال حاضر من درک می کنم که یک فرد می تواند چیزهایی را برای پاسخ به زمانی که او آزاد است. من می توانم مشغول باشم هیچ کس برای این صحنه مناسب نیست (می خندد.) من احساس درونی دارم که هیچ کس نباید کسی باشد. کاری انجام دهید یا نه - تمایل فرد خود را. شاید من خوش شانس بودم و من چنین مردی را که مأموریت خود را برآورده می کند، داشتم، و هیچ نیازی به نیازهای غیرقابل قبول ندارم. اشتیاق در طول زمان عبور می کند، اما در رابطه ما، دوستی و احترام و طنز وجود دارد - به نظر من، این یک پایه قوی است. ماکسیم به نوعی از یک سوال پرسیدند اگر من دموکراسی را در یک رابطه می خواهم، اما به یاد آوردن مثال مادر من، من می خواهم او را به عنوان رئیس خانواده و تصمیمات مهم انجام داد. من ستمگر هستم و در محل کار هستم، اما من لذت بخش تر هستم که یک زن سبک و جلف ملایم باشد. (لبخند می زند.) خوب است که حداکثر آن را درک می کند و فرصتی برای برخی لحظات به من می دهد. طبق طبیعت، یک زن باید خوب، عشق و انسان را الهام بخشد.

Ekaterina Kuznetsova:

"یک نظر وجود دارد که یک زن به دنبال یک شوهر، شبیه به پدرش است. همیشه به نظر من بود که من به نوع کاملا متفاوت جذب شدم "

عکس: کلیسای الکساندر

- آنچه شما در یک مکان نشسته اید، می دهد و از یکدیگر استراحت می کنید، خسته می شوید؟

"بله، وقتی می خواهم تنها باشم، لحظاتی دارم." مادر من یک بیرونی روشن است، هر کس جمع آوری، گرما، شرایط دشوار را از بین می برد. پدر کاملا متفاوت است. من یک فرد خودمختار را برآورده نکردم او در داستان های زندگی، روزنامه ورزشی و تلویزیون برای تماشای مسابقات فوتبال مورد نیاز است. گاهی اوقات وقتی کسی تماس می گیرد، حتی او حتی به تلفن نمی آید. تبدیل آن را به برقراری ارتباط نیست روزهایی وجود دارد که مامان در من بیدار می شود و روزهایی هستند که من قدامی هستم، مثل پدرم. حداکثر من به یکدیگر جالب است، اما در عین حال دخالت نمی کنند. ما می توانیم در اتاق های مختلف در اتاق های مختلف شرکت کنیم یا به راحتی اجازه دهید یکدیگر به جایی در جلسه بروند. من فضای آزاد هستم

- حالا شما آماده هستید تا خود را در داستان مادران و زن غوطه ور کنید؟

- در تمام راه حل جهان. من کاملا قطعا بچه سرخ شده نیستم. من فکر می کنم که من برای مادران رسم شده ام و می توانم همراه با بچه ها باشم. اما من می دانم که من پروژه های پیش رو دارم، و نمی توانم پایین بیایم. پس چه اتفاقی خواهد افتاد نکته اصلی، در روابط ما با حداکثر هماهنگی و درک وجود دارد.

- به زودی برتر در خدمات شروع ویدیویی سری "خون آشام های نوار میانی" - به نظر من، ژانر با عناصر عرفانی که شما نداشتید ...

- بله این است من به پس زمینه می گویم با آنتون فدوتوف (که توسط سری خلبان هدایت می شود. - تقریبا. aut.) ما در پروژه "آشپزخانه" ملاقات کردیم. سپس صحنه های تیراندازی من به پایان رسید، اما او گفت که من او را به عنوان یک بازیگر دوست داشتم، و او خوشحال خواهد شد که با هم کار کند. من اعتراف می کنم، به طور جدی این کلمات را از سری به دست نیاورده ام: صبر کنید، ما را به عقب خواهیم برد. اما زمان کمی گذشت، و این پروژه بوجود آمد. اسکریپت من بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم، اما فکر کردم که غیر واقعی بود! اما آنتون تمام شک و تردید را از بین برد. با توجه به طرح قهرمان من هفتاد و شش سال. او یک خون آشام، جاذبه است و به نظر می رسد مانند یک دختر جوان، اما در عین حال پشت شانه های خود را تجربه زندگی بزرگ است. در برخی از سوالات، آن قدیمی است، چسبیده، اما عمل در روز ما اتفاق می افتد. این یک کار بسیار جالب بود.

- برای شما به ویژه روشن بود؟

- ما خانواده ای از خون آشام هایی هستیم که در شهر معمولی Smolensk زندگی می کنند. هر کس دارای ابعاد خاصی است. به طور کلی، خون آشام ها بسیار قوی هستند، با لمس آنها، یک فرد چند متر را از بین می برد، بنابراین، به طوری که آبشار، کارخانه های آتش نشانی با ما کار می کردند. و چه عصبانی! ما در Pokrovka، 12، در یک آپارتمان معروف پر از عتیقه، فیلم برداری شده بودیم، سوابق وینیل، گراموفون وجود داشت. هر تغییر شگفت انگیز بود. من اعتراف کردم، من در مورد تیراندازی صحنه های وابسته به عشق شهوانی نگران بودم، من برای اولین بار آن را دارم. من به دوبلر پیشنهاد دادم، اما من رد شدم، من فکر کردم، احتمالا، زمان تصمیم گیری در این مرحله است. (خنده حضار) برای من، این رستگاری از برخی از مجتمع های داخلی، یک گام جدید از آزادی است. با تشکر از شما و شریک زندگی من با آنها ما در سه عکس کار کرده ایم، ما از یکدیگر حمایت کردیم. اگر چه احتمالا آسان تر خواهد بود اگر من یک فرد را نمی دانم. و با شریک زندگی من برای این صحنه می توان گفت، دوستان، خانواده، کودکان، تعطیلات را مورد بحث قرار می دهد، و لحظه ای که در حال حاضر لازم است بوسه. (می خندد.) اما همه چیز خیلی زیبا بود.

Ekaterina Kuznetsova:

"من کاملا قطعا بچه سرخ شده نیستم. به نظر می رسد که من برای مادران رسم شده ام و می توانم همراه با کودکان باشم "

عکس: کلیسای الکساندر

- آیا تا به حال در زندگی ابدی منعکس شده اید؟ شما چه فکر میکنید، چه شخصی می شود؟

"من چنین فرصتی را رد نمی کنم تا برای همیشه زندگی کنم." من موضوع را فیلسوف نمی کنم که من برخی از اشتباهات زندگی را انجام نمی دهم، این همه تجربه من است. احتمالا، اگر من جاودانه بودم، من سفر می کردم، از یک کشور به دیگری نقل مکان کرد، فرهنگ های جدید و کشورها را به رسمیت شناختیم و سعی کردیم به مردم کمک کنیم. بنابراین ماموریت من را می بینم.

- آیا بیش از چند سال تغییر کرده اید؟

- تغییر جدی در نیم سال پیش رخ داد، زمانی که من چنین حوزه ای را به عنوان روانشناسی دیدم. من اعتراف می کنم، قبل از آن، من معتقد بودم که روانشناسان شارلاتان هستند. اما به محض اینکه یک درخواست داخلی خاص ظاهر شد و من شروع به کار کردن مشکل من با یک متخصص کردم، زندگی من به "به" و "بعد" تقسیم شد. در حال حاضر من در غیر اینصورت به وضعیت و رفتار مردم نگاه می کنم، سعی می کنم درک کنم و قبول کنم، من کمتر طبقه بندی شده و آرام تر شده ام. و، البته، یک فرد عشق را تغییر می دهد. (لبخند می زند.) این مهم ترین چیز است، یک احساس قدرتمند که بر روی سیاره وجود دارد. من می توانم عاشق باشم

ادامه مطلب