"فلش": "سالن به ما اجازه نداد، ما فقط مردم را آواز خواندیم"

Anonim

ده سال چند نفر می دانستند چه اتفاقی می افتد با شما. این زمان را انجام می دهید؟

مارگو: بلافاصله، قرارداد در فلش به پایان رسید و ما قهرمان را با دوئت پل و یک بار دیگر انجام دادیم. و سپس متوجه شدم که من باید همه چیز را تغییر دهم - من یک خانواده و فرزندان را می خواهم.

Gera: پس از ترک این گروه، من بسیاری از پروژه های خلاق داشتم، به عنوان مثال "ما در همان سیاره زندگی می کنیم". من مطالعه کردم، در سری و سینما، در تئاتر بازی کردم، موسیقی نوشت.

Tory: پس از ترک "فلش ها" من ازدواج کردم، سه فرزند را به دنیا آوردم، در حالی که صحنه هرگز به سمت عقب نشینی کرد، در پشت آواز عقب از Evgeny Viktorovich Osin کار کرد، مدرسه آوازی پاپ خود را باز کرد، که به این ترتیب با موفقیت انجام می شود، این است: من گروه را ترک کردم، اما هیچ کاری وجود ندارد.

کت: شخصا، من در خانواده، کودکان، کسب و کار مشغول به کار بودم که در حال حاضر با "فلش" ترکیب شده است.

شما شروع به کار در یک گروه از دختران جوان. آیا جهان بینی شما از آن زمان تغییر کرده است؟

مارگو: البته، از آن به بعد در سر من تغییر کرده است، اما تنها به دلیل تجربه زندگی است. و من شخصا بیشترین تجربه را در ارتباط با افراد کاملا متفاوت دریافت کردم.

Tory: خوب، البته من تغییر کردم، پس تمام جهان به نظر من خوب و کرکی بود و همه مردم کامل بودند، البته، حالا من فکر نمی کنم، پس من یک دختر کوچک ساده لوح بودم، در حال حاضر یک دختر بزرگسال که تجربه زیادی داشتم در زندگی.

کت: ما قدیمی تر شده ایم، به زندگی تغییر کرده است. واقعیت این است که در آن زمان به نظر می رسید مهم بود، در حال حاضر برای من بی اهمیت است.

گروه

گروه "فلش"

خدمات مطبوعات مواد

در طول این مدت، شما یکدیگر را دیدید، می دانستید چه اتفاقی می افتد با هر یک از شما؟

مارگو: همه این مدت ما با قهرمان بودیم و از رابطه با کت، و با Stasi و با ماوس حمایت کردیم. فقط فاکس از افق ما ناپدید شد - هیچ کس دقیقا نمی داند کجا او است. حتی لیو ما در استرالیا یافتیم.

Gera: با این حال، ما شش سال با هم کار کردیم و بیش از حد ما را گره دادیم. حتی اگر با دخترانی که در کشورهای دیگر زندگی می کنند، ما اغلب نمی بینیم، اما در جلسه، احساس طولانی نمی شود، مثل اینکه ما همیشه آنجا هستیم.

Tory: همه ما با یکدیگر ارتباط برقرار کردیم، در صورت امکان، ملاقات کردیم

کت: تولدها، تبریک می گوییم، ما می دانستیم چه اتفاقی افتاده است.

هنگامی که بعد از یک استراحت بزرگ به مرحله رفتید، چه احساسی دارید؟

مارگو: سالن ما را به آواز خواندند، ما فقط مردم را خواندیم. روشن شد که "فلش" دوباره خواهد بود.

Gera: ما احساس کردیم زمان بازگشت به بازگشت و آنچه ما نیاز داریم. ما به طرفدارانمان نیاز داریم، شنوندگان ما، نیاز به یکدیگر برای انجام کاری جدید.

Tory: من احساس کردم یک عشق بزرگ است که از مردم با لذت بردن از مردم شروع به دریافت اگر شما می توانید، حداقل ده دقیقه، یک فرد را به لبخند زدن. این برای من ماهیت ماندن در صحنه است - لذت بردن از شادی و لبخند

کت: من احساس می کنم ماهی در آب، به عنوان اگر چنین شکستن بزرگ وجود دارد. برای مدت طولانی، خودم را برای مدت طولانی متقاعد کردم که من بدون صحنه زندگی می کنم، اما متوجه شدم که خیلی اشتباه کردم.

دختران امیدوارند که موفقیت ده ساله خود را تکرار کنند.

دختران امیدوارند که موفقیت ده ساله خود را تکرار کنند.

خدمات مطبوعات مواد

به عقب برگردید، می توانید بگویید چه اتفاقی می افتد؟

مارگو: البته، ما نیاز بیشتری به تولید کنندگان و احترام بیشتری خواهیم داشت. شرایط خوب برای حرکت در تور، غذای خوشمزه غذا و مناسب هتل ها. چند لحظه از زشت در ارتباط با خروج برخی از دختران متوقف خواهد شد. اما اکنون در حال حاضر در یک بانک پیگگی به نام "تجربه" است.

Tory: شاید من چیزی را عوض کنم فقط به هزینه اشتباهات خود، یک فرد قوی یا مخرب می شود، اما من خوش شانس بودم، ایمان من به خدا، با تمام تجربه، اجازه نمی داد از دست دادن بشریت اصلی. زندگی و متشکل از اشتباهات، نکته اصلی این است که نتیجه های درست را انجام دهیم و بیشتر برویم.

کت: به نظر من اشتباهاتی نداشتم همه چیز اتفاق می افتد، بنابراین باید باشد، بنابراین من چیزی را تعمیر نمی کنم.

شما فکر می کنید گروه "فلش" می تواند موفقیت را تکرار کند، او در دهه 90 چه بود؟

مارگو: البته، در غیر این صورت بازی شمع نیست!

Gera: چرا تکرار می کنیم، ما می خواهیم افزایش دهیم چه خبر بود!

Tory: ما سعی خواهیم کرد تمام نیروها و با کمک آن متخصصانی که با ما کار می کنند.

کت: من فکر می کنم که گروه "فلش" این نیست که بتواند آن را تکرار کند، اما در بعضی موارد به طول می انجامد. احساس من که پتانسیل بزرگ است. این طاقچه مشغول نیست، بنابراین فردیت ما می تواند ما را حتی بالاتر نیز هدایت کند. من به آن اعتقاد دارم و، همانطور که مادرم می گوید: در باور غیرممکن، این اتفاق غیر ممکن است! تا به امروز، من به انجام آنچه که من اعتقاد دارم انجام می دهم و فکر می کنم که این بار هیچ استثنائی وجود نخواهد داشت!

ادامه مطلب