جکی چان: "در نگاه یک پرستار، پاهای من بریده می شود"

Anonim

درباره ترس

بیشتر از همه در جهان من می ترسم تزریق را ایجاد کنم. علاوه بر این، به من ترسناک نیست: مارها، سوسک ها، موش ها - آنها را لعنت نکنید، اما به محض اینکه یک سرنگ را می بینم، و سپس تصور می کنم که چگونه آن را وارد پوست می کند، و سپس مایع تزریق می شود .. . به محض اینکه من به من پرستار سرنگ یا پرستار، پاهایم بلافاصله به من مراجعه کنم.

هنگامی که در طول فیلمبرداری از فیلم "Astral Kung Fu"، من پای خود را سرفه کردم، و خون از زخم متوقف نشد. من به بیمارستان منتقل شدم که دکتر گفت که لازم بود تزریق از قاعدگی را انجام دهیم. فقط در صورتی که تصمیم گرفتم روشن کنم که آیا امکان دارد بدون آن انجام شود، اما یک پاسخ منفی دریافت کردم. به یاد داشته باشید که تخت بیمارستان کاملا باریک بود، علاوه بر این نیز بر روی چرخ ها بود؛ من شلوار خود را نزول کردم و منتظر بودم.

به زودی پرستار به من آمد، و سوزن را دیدم، بلافاصله ترسیدم. دروغ گفتن، تخت من را به جلو بردم. پرستار یک دختر کاملا جوان بود، و تمام این مدت پس از من تعقیب کرد؛ سپس افراد دیگر به نجات رفتند که مسیر فرار را مسدود کردند.

چیز فقیر هنوز تا به حال زمان برای معرفی یک سرنگ، همانطور که قبلا شروع به گریه کردم. بسیاری از آنها، فریاد می زنند، فریاد می زنند، به دیدن آنچه که موضوع است، آمد، و متوجه شد که من از تزریق های زرق و برق تر می ترسم، هر کس خندید.

جکی چان:

کتاب پوشش "من خوشحالم"

درباره کار

در کار من، من هرگز از قدرت پشیمان نیستم، و هر کسی که با من آشناست آن را می بیند. در فیلمسازان هنگ کنگ، حتی چنین هزینه ای را می گذرانند: "هنگامی که جکی چانگ را می گیرید، در هیچ موردی هزینه نمی کنید، در پرداخت ماهانه موافقید. در پایان، ثروتمند شوید و می توانید یک خانه بخرید. " و همه به این دلیل که من همیشه یک زمان بسیار طولانی را حذف می کنم. بیش از یک صحنه عمل ده دقیقه ای از "مستر مستمل 2" ما برای سه و نیم ماه کار کردیم، دو روز یکبار فیلم برداری شد. هیچ کس این کار را انجام نمی دهد، به جز برای چنین وسواس مانند من.

هنگامی که من فیلم "زره خدا 3: زودیاک ماموریت" را شلیک کردم، من قبلا در پنجاه سال گذشته بودم، اما من هنوز در بسیاری از صحنه های عمل شخصا شرکت کردم. در ابتدای فیلم، زمانی که من زیر بدن ماشین دروغ می گویم، یک قسمت وجود دارد. من در کت و شلوار غلتکی لباس پوشیدم، در حالی که ماشین با سرعت بالا مسابقه داشت؛ اگر ناگهان ناگهان اخراج شدم و به راحتی از طرف دیگر کمی حرکت کرد، دست من بلافاصله چرخ ها را برداشت. بله، آیا من در این لحظه ترسیدم؟ البته، این بود، اما برای سالهای زیادی فیلمبرداری، من قبلا از آن استفاده کرده ام، به محض این که من "دوربین" را می شنوم، "موتور!"، من بلافاصله به همه قبر می روم.

در حال حاضر پس از فیلمبرداری، من شروع به ترس و فکر کردن در مورد آن من فقط می توانم دست یا پا را شکستن. اما برای شلیک یک فیلم یک رویا است، و لازم است که به طور انحصاری این مورد را به ارزش بینندگان خود بپردازید.

اسپیلبرگ و جکی چان

وقتی که من برای اولین بار با اسپیلبرگ ملاقات کردم، بسیار هیجان زده شدم: او یک مدیر عالی بود، من حتی نمی دانم که با او صحبت کنم. و در نهایت، زمانی که درب باز شد، او خوشحال شد و گریه کرد: "آه! جکی چان! "، و پس از آن بلافاصله از من خواسته بود تا خود را به پسرش بدهد. و در حالی که من نقاشی کردم، ما به طور طبیعی صحبت نکردیم. چه لحظه ای ناخوشایند بود! مغز من با سرعت دیوانه کار می کرد، من قصد دارم برخی از موضوعات را برای گفتگو انتخاب کنم. به پایان رسید، من پرسیدم:

- اما، به عنوان مثال، فیلم های شما "بیگانه" هستند، "پارک دوره ژوراسیک" - چگونه شما موفق به دستیابی به چنین اثرات خاصی کردید؟ و مردم و دایناسورها - همه چیز بسیار قابل اعتماد بود!

- a، خوب، بسیار ساده است، من به طور مداوم بر روی دکمه های مختلف ... دکمه ها، دکمه ها

و یک بار دیگر دکمه ها، "او گفت. - اما در طول تیراندازی شما ترفندهای بسیار خطرناک را انجام می دهید: پرش از سقف، از سنگ ها، چگونه همه اینها را مدیریت می کنید؟

- خب، من هنوز راحت تر هستم: "موتور!"، "شروع!" گزاف گویی "متوقف کردن!" بیمارستان، خندیدم

جکی چان و طرفداران

در آن زمان، زمانی که من شروع به به دست آوردن محبوبیت در جنوب شرقی آسیا، از همه طرفداران من بیشتر دیوانه، شاید ژاپنی بود. آنها همیشه در پیش مسیر من شناخته شده بودند، سپس آنها بلیط ها را خریداری کردند و در سراسر جهان به دنبال من بودند. برای پیدا کردن حتی جایی که من متوقف خواهم شد - که در آن هتل، که در آن اتاق، آنها بلافاصله تمام اتاق های باقی مانده را رزرو کردند. هر اتاق در جایی سه یا چهار دختر قرار داشت. آنها به هیچ وجه ناراحت نشدند، اما به محض اینکه من در راهرو ظاهر شدم، تمام درها فورا بلعیده شد.

اگر نور در اتاق من سوزاند، هیچکدام از آنها خوابید، طرفداران منتظر بودند. من دیر شده بودم، اما به طوری که آنها بدون خواب با من نشسته بودند، حوله را از حمام گرفتم و شکاف زیر درب را وصل کردم. بنابراین من می توانم از خواب بیدار تا آنجا که دوست دارم.

در تولد پسر.

کودکان تازه متولد شده به نظر می رسد کاملا از بین می روند، و هنگامی که من او را اولین بار دیدم، من هیچ چیز فوق العاده ای را احساس نمی کردم، و من به طور کامل بدون توجه به یک پسر به نظر می رسد. اول از همه، تصمیم گرفتم روشن کنم که آیا او یک استخوان سالم دارد.

اطمینان حاصل کنید که او ظاهر بسیار قوی بود، من بلافاصله خوشحالم. و در آن لحظه من برای خودم کاملا غیر منتظره بودم. عامل من، ایستاده نزدیک، نیز لمس شد. و من نمی توانستم باور کنم که امروز من، جکی چان، پدر شد. اشک های خوش شانس، خندیدم

ادامه مطلب