Anastasia Vedenskaya: "پسر قبلا یک لباس برای" آهنگ قرمز "را برای چهار سال دوخت.

Anonim

- Nastya، در همه جا نوشته شده است که شما از نوعی از خانواده امن مسکو ...

خوب، پدربزرگ من به عنوان رئیس اعتماد گاز به Balashikha کار می کرد، و ما در خارج از شهر زندگی کردیم، زیرا مادر من، بر خلاف من، زندگی طبیعت، در هوا تازه بود. اما مادر من به عنوان یک هنرمند هنرمند آرایش در Mosfilm کار کرد، بنابراین کارگاه آموزشی از دوران کودکی به من نزدیک بود. من زیبایی تاتیانا لوتاوا را تحسین کردم، دوست داشتم خوانندگان جوان، به ویژه سرگئی Zhigunov، که در آن من عاشق یک کودک بودم، دوست داشتم. عجیب و غریب، اما مامان نمی خواست من به بازیگر بروم. من بلافاصله توسط نقش های اصلی در چندین فیلم تأیید شدم، اما او اجازه نمی داد که تیراندازی را انجام دهد. در یک تصویر کودکان، من مجبور شدم در این سگ بازی کنم، و مادر من محدود شده بود: "چگونه، من برای یک پروژه بروید، و شما در یکی دیگر، و حتی با سگ هایی که می توانید نیش بزنید؟!" اما مادر و حرفه او شکایت نکردند. به طعم آن این بود که در خانه با من نشسته بود، به من یک دوست، و او از سفر های بلندمدت از زمانی که او مجبور به پرتاب یک کودک بود، نفرت داشت. (لبخند می زند.) او اکنون از نقش مادربزرگ لذت می برد. و خیلی دوقلو هنگام رفتن به پدرسالاری با نوه ها، همه چیز برای والدین فرزندان من طول می کشد. (لبخند می زند.) اگرچه تخصص من هرگز من را جذب نکرده است، اما من به طور حرفه ای یاد گرفته ام، به لطف او، من به هنرمندان مدرن نیاز ندارم. مامان مدرسه قدیمی استادان Virtuoso است. امروزه هنرمندان آرایش که به دلایلی به تنهایی هستند، به تنهایی، گوشه های چشم را روشن می کنند، آنها را مخفی می کند، بنابراین حتی ترسناک است که در صندلی نشسته شود. گاهی اوقات آنها به شما در نمایش های تلویزیونی نقاشی می کنند، که به معنای واقعی کلمه فوری است. من به یاد می آورم، در "برادر" ولدیا حتی به آنها دستور داد تا درک کنند، همانطور که توسط آنچه که برای من انجام داده بود وحشت زده شد

- چرا شما را به عمل می کشاند؟

- بازیگران - افراد نادر که می توانند در زندگی بسیار سعی کنند، سعی کنید در ماسک های بسیاری از قهرمانان، چند سرنوشت زندگی کنید ...

- به نظر می رسد که اکثر دختران زیبا از دیدن خود بر روی صفحه نمایش ...

- در مورد ظاهر فکر نمی کنم درست است، مامان می گوید که من واقعا خودم را دوست داشتم، و من نمی توانستم از آینه بیرون بیایم. (لبخند می زند.) اما واقعیت این است که من یک استئوس هستم، به همه ظریف توجه خواهم کرد. این نیز به چیزها و مردم نیز اعمال می شود. من می توانم نگاهی به زنان زیبا نگاه کنم ... این تاسف است که در کشور ما آنها نمی دانند چگونه لباس. دیدنی، و همه بدبختی های خرابکارانه. و در خیابان ها چنین وضعیتی، و در رویدادهای مختلف سکولار. در روسیه، مفاهیم کمد لباس مناسب برخی از آنها منحرف می شوند.

- شما یک دختر هستید که معمولا آنها می گویند: "جوان، بله زود ..."

- بله، من در نوزده ازدواج کردم، بلافاصله به فرزندان تولد دادم ... این به رغم این واقعیت است که، برعکس، به دنبال زندگی خانوادگی نیست، بلکه به حرفه ای انجام شد. اما هنوز هم صادقانه با فرزندان خدمت کرده است، عجله نکردم، زیرا مادر مسئول است، به نانوایی اعتماد ندارد. اما افسردگی از آنچه من از جاده من رفتم و بعد از چند سال به او برگشتم.

Anastasia Vedenskaya:

در این سریال "باور من"، آناستازیا نقش مهمی برای مقاومت در زندگی واقعی داشت، بازیگر می داند که قیمت آن را می داند و آماده نیست که به طور کامل در یک مرد حل شود، فراموش کردن به خودش. قاب از سری.

- Vladimir Epifantsev مسیر حرکت جنبش شما را تغییر داد ...

- کاملا دقیق او سپس به موسسه ما رفت و به طور تصادفی من را در صحنه دید، در یک گزیده از سلینجر. من یک دختر وحشتناک را در آنجا بازی کردم ولدیا به بازی من توجه کرد. این در آن بود که، از آن زمان، زمانی که من آرایش را از بین بردم، من قبلا ترک کردم، و ما ما را معرفی کردیم، حتی من را نمی شناختیم. و من فکر کردم: "یک مرد جالب با Iroquoise!" من همیشه چنین غنبه ای را دوست داشتم، نه مردان ظریف. (لبخند می زند . همه اطراف آن را با سوء ظن نگاه کرد، گفت که من انجام می دهم، او به اندازه کافی نیست که بدون پول، علاوه بر دیوانه وار، هیولا، از بین بردن یک ویدیو وحشتناک، و بهتر است که مراقب باشید. قطعا قطعا بود. و من هیچ گونه ترس را احساس نکردم، فقط کنجکاوی را از همکاری سوزانیدم. من چشم انداز شهود را احساس کردم. پس از سه هفته بعد، او در برهنه خود را در تصویر فرشته با بال های سیاه ستاره دار کرد. من ادعا شده بود که خون با خون و سر یک مرد (من از دهان سر عروسک بود). این یک کار شناخته شده است. این نمایشگاه در نمایشگاه هنر مسکو ارائه شد، و سپس Volodya آن را برای پول بسیار خوبی برای کابینه برخی از الیگارشی فروخت.

- شما همچنین همان ماجراجویزی هستید ... من همکاران خود را می دانم، که در قراردادها یک نقطه مرجع از صحنه های تخت را تجویز می کنند ...

- کسانی هستند که بوسه های روی صفحه را رد می کنند. من به این موضوع قابل توجه هستم این حرفه است، چه چیزی می تواند در اینجا پیچیده باشد؟ شخصا، من همیشه برای آزمایش آماده ام. من سینمای روانشناختی را دوست دارم، مانند دیوید لینچ، لارس فون تریر.

- در حریم خصوصی، شما نیز به وضوح مستعد ابتلا به خطر ...

"بله، من، سه ماه پس از آشنایی با Volodya، باردار شدم و ازدواج کردم که در واقع نمی دانست. مامان شوکه شد من هم، رک و پوست کنده، برای چنین پیشرفتی آماده نبود، شک داشت، اما Volodya من را متقاعد کرد تا دیدگاه من را تجدید نظر کند. و من دیدم که شوهرم من قوی، صادقانه و در اصل دارای تمام ویژگی هایی است که من در مردان قدردانی می کنم. علاوه بر این، من در ابتدا هیچ گونه تخریب عشق را نداشتم وقتی که توسط افکار در مورد یک فرد جذب شد. یک لحظه زمانی بود که ولدلی مرا آموخت. (لبخند می زنم) ما با توجه به اشتغال من ملاقات کردیم، جایی رفتیم، به نمایشگرها نگاه کردیم، و بعد از یک شب، زمانی که آنها حتی بوسیدند، به نظر من، ولدیا ناپدید شد. یک هفته بعد من شروع به فکر کردن درباره او کردم، و در نهایت او تماس گرفت. من به شدت آن را روشن کردم که رفتار او تا حدودی عجیب بود. بعدا، ولدیا پذیرفته شد، پس از آن احساسات خود را به من بررسی کرد، فکر کرد که او در حال تجربه است، و من اولین بار تماس گرفتم. امروز او گاهی اوقات متوجه می شود که در ابتدا باید با من رفتار کند. من از من انتقاد می کنم، می گوید که من بی ادب هستم، نه دیپلماتیک، من آن را دوست ندارم. (لبخند می زند.) بنابراین اصطکاک وجود دارد، و ادعاهای مردانه من را می سازد. در تابستان، ما به شدت به شدت حدس زدیم که او تلفن را خاموش کرده و دو هفته به مادرش رفت. اما پس از آن بازگشت. به طرق مختلف، حق ولدیا: من عاشق فرماندهی نیستم، نه تحمل، و به طور کلی من شکر نیستم. اما در عین حال من همیشه به شوهرم جواب می دهم: "من نتیجه اقدامات شما هستم. من فقط نوزده بودم، و شما می توانید هر چیزی را از من بسازید. (لبخند می زند.) اگر چه اخیرا من به این نتیجه رسیدم که باید بازسازی کنم، نرم تر، ستایش، متاسفم شوهر شما ...

- هدایای شما از همسر چیست؟

- برخی پیچیده دکوراسیون فوق العاده یا عطر نادر. این طعم های منحصر به فرد را پیدا می کند.

- و کدام یک از مربیان نسل جوان؟

- من دائما می خواهم پسران ما را به شکل، توسعه. من یکی از کسانی هستم که می توانند خود به خودی خود را با بچه ها در هواپیما نشسته و به یک تور آشنا بروند. به عنوان مثال، ما در Mallorca استراحت کردیم، بنابراین من از یک سرگرمی یکنواخت خسته شدم، که برای رفتن به مادرید در Corrida رفت، ما بلافاصله انجام دادیم. و سپس به موزه پرادو رفت، جایی که آنها چند ساعت باقی ماندند. من نمی توانم از نقاشی های ال گرکو دور شوم، که دوست دارم. بنابراین، ما برداشت های بسیار متفاوت داشتیم. من دو سال پس از دو سال پس از دو سال در تمام موزه های جهان بوده ام. آنها این جو را جذب می کنند. یا به تازگی به سئول رفت، از آنجا به بالی، سپس در سنگاپور ... سفر به طور غیرعادی گسترش افق ها. و شوهر به کودکان می گوید که یک داستان پری برای شب است. این می تواند با ساعت ها فانتزی کند، بنابراین پسران پدر را ترجیح می دهند که آنها را قرار دهند. (لبخند می زند.) من در خانه سخت هستم کودکان باید به شدت به برنامه ریزی کنند و همه چیز را در حدود ساعت انجام دهند. شهر هشت ساله و پنج ساله Orpheus برای شنا، در ورزشگاه برای توسعه عمومی به مربی SupertLalary بروید. ارشد در مدرسه اسپانیایی تحصیل می کند، از مدرسه هنر بازدید می کند، هیپ هاپ علاقه مند است. شگفت انگیز ترین است که او کاملا دوخته است. در حال حاضر چهار سال می توانم لباس را برای "فرش قرمز" بچرخانم. او یک هنرمند در طبیعت است. او حتی یک مانکن دارد و او Virtuoso به پارچه می افتد. من همچنین می خواهم به علاوه پسران یک معلم کلاس بالا به زبان انگلیسی پیدا کنم و تابستان امسال آنها را به انگلستان ارسال کنم.

آناستازیا از ازدواج زودهنگام رویای نبود، اما سرنوشت تنظیمات خود را انجام داد. اما اکنون، با شوهرش، ولادیمیر و پسران، افتخار و Orfeggs، آنها یک خانواده شاد خلاق را تشکیل می دهند. عکس: آرشیو شخصی Anastasia Vedenskaya.

آناستازیا از ازدواج زودهنگام رویای نبود، اما سرنوشت تنظیمات خود را انجام داد. اما اکنون، با شوهرش، ولادیمیر و پسران، افتخار و Orfeggs، آنها یک خانواده شاد خلاق را تشکیل می دهند. عکس: آرشیو شخصی Anastasia Vedenskaya.

- شما اغلب در تلویزیون دیده نمی شود. پروژه "باور من" را انتخاب کرد به چه دلیل؟

- به نمونه رفت و از دومین بار تایید شد. در ابتدا به نظر می رسید که من خیلی خوب نگاه نکردم. و من واقعا به ظاهر توجه نمی کنم. من خواندن: قهرمان - قربانی، sobs. و چه، من باید با یک رژه کامل، با رژ لب قرمز بر روی لب ظاهر شود؟! دومین بار همه چیز رشد کرده است. علاوه بر این، قهرمان پر از مخالف من است. من یک جنگجو زن هستم و اعتقاد ندارم که فردی که شما را رد کرد، باعث درد شد، دلسوزی کرد. و قهرمان من به طور مداوم شوهرش را می خواند، پس از او اجرا می شود ... با تشکر از شما توسط Volodya، که گاهی اوقات در شاهکارهای برای ارائه یک خانواده نیست، من می توانم از دست دادن آنچه که روح دروغ نیست. من یک بار در نیکولای هومریچی ستاره دار شدم، پس فقط خوب بود. و من همیشه برای "فیلم" شما صبر می کنم. در حال حاضر مذاکرات با سرگئی Ursulak وجود دارد، شاید من در غربالگری "آرام دون" شرکت خواهم کرد. بنابراین من به ندرت به برخی از مصالحه می روم. به شدت به طوری که در خانه نباید خراب شود و حفظ شود. من در شوهرم دوست دارم که او مانند هنرمندان دیگر فریبنده نیست، اما درک می کند که چه زمانی می خواستم یک خانواده داشته باشم، باید بتوانید آن را حفظ کنید. البته، او زمان را در لادوا از دست می دهد، اما این همه برای زندگی اجتماعی است، برای افزایش کودکان، پرداخت بدهی ها. ما یک آپارتمان دنج در Bronnaya مردانه خریدیم و در حال حاضر در ترتیب خود شرکت می کنیم. Volodya اصرار داشت که TEC را بالا ببرد، اما من او را متقاعد کردم که یک "گرم" "گرم" را انتخاب کنم. در نتیجه، آپارتمان در تنه های بنفش، در سبک شرقی، با استفاده از دست ساز مبلمان هند حک شده است. در منطقه، در یک خانه قدیمی با تاریخ، در حال حاضر ما "محل قدرت" ما. من آن را برای یک ساختمان جدید با دیدگاه پانورامیک مبادله نخواهم کرد. خانواده ما روح حریم خصوصی است. هیچ تصادفی نیست که ما هر سال به هند پرواز می کنیم، جایی که آنها بر انرژی خاصی تمرکز می کنند.

"من شما را در بازی کارآفرینی" شکار اردک دیدم "، شما همچنین با اواخر والری طلایی در اجرای" تمام پسران من "در مدیر لهستانی Kshyshtof Zanussi بازی کرد. چگونه با چنین استادان افسانه ای کار کردید؟

- عالی. Zarussi معمولا همه هنرمندان شما را دعوت می کنند تا به خانه خود تحت ورشو تمرین کنند. ما چند روز در او زندگی کردیم. زمستان بود، من به یاد داشته باشید که خانه های بزرگ سرد توسط برف، یک دسته از سگ ها و تاریکی اتاق ها به یاد می آورم، زیرا همسرش، بستر محو شدن، به طور مداوم برق را نجات داد و نور را در همه جا روشن کرد. (لبخند می زند.) و مدیر Kshyschtof فوق العاده تاکتیک است، هرگز آرا را افزایش نمی دهد، بر روی پیشنهادات شما پاسخ می دهد: "Nastya، و سعی کنید چیز دیگری." و بنابراین بیرون بیایید، همانطور که می خواهید. (لبخند می زند.) والری سرگئویچ به من کمک کرد. او شریک شگفت انگیز بود. ابتدا خیلی سخت بودم، من هیچ چیز را دریافت نکردم، من در میان این صحنه های Camiera بودم، و Ekaterina Sergeyevna vasilyeva حتی گاهی اوقات به من افتادم، و زولوکین اطمینان و حمایت کرد. اما همانطور که در Premiere خوب بود، هنگامی که والری سرگئویچ گفت که Vasilyeva با بازی من خوشحال بود. (لبخند می زند.)

- شما و شوهرتان چندین کار مشترک دارند، درست است؟

- بله، تصویر "شب طولانی به زندگی است"، فیلم تلویزیونی چهار استرو "Flint"، بر روی "Remba"، "Remba"، بازگرداندن. به طور کلی، من همیشه می خواستم تنها با شوهرم کار کنم. در اصل، این مربوط به سینما و تئاتر است. تئاتر مجله ما به من جالب نیست، من نمی فهمم که در آنها چه اتفاقی می افتد. من "تنها" دره درد "را، که Volodya در دادگاه Kirill Serebrennikov انجام داد،" قلاب کرد. و نویسنده کامل است: او اسکریپت را نوشت و Stenograph را قرار داد. و به تازگی، ما خودمان چهار سری "Flint-2" را حذف کردیم. آزادی. " این، من فکر می کنم کار یک هنرمند واقعی است. Volodya یک مدیر و بازیگر وجود دارد و همه چیز خود را مونته کرد، زیرا در تلویزیون در دهه 90 کار می کرد و این آشپزخانه را می داند. شوهرم به طور مداوم چیزی را برای نوشتن چیزی به دست می آورد. سناریو کامل متر در حال حاضر وجود دارد. "Baddance" نامیده می شود. من نمی توانم کمک مالی برای آن پیدا کنم. ما هنوز "DREMA" را برای اینترنت احیا می کنیم. به یاد داشته باشید، چنین برنامه ای در تلویزیون 6 بود؟ بنابراین ما برنامه های زیادی داریم. اما در عین حال ما فرد Antimedia هستیم. ما به پرینت های بلند نمی رویم، در مراسم های مختلف، عملا مصاحبه ها را ارائه نمی دهند. ما ترجیح می دهیم پیاده روی کودکان را بر روی یک تکه یا کارتونی داشته باشیم. (لبخند می زند.)

برای کمک به تیراندازی، ما از رستوران "مادران" تشکر می کنیم. ساتنسکی در هر.، 7/14.

ادامه مطلب