ایگور Petrenko: "شوهران ایده آل چیزی از منطقه داستان داستان"

Anonim

در زندگی میلیون ها بازیگر مورد علاقه خود، یک تراژدی وجود دارد که او دوست ندارد به یاد داشته باشید. در سال 1992، زمانی که او تنها پانزده ساله بود، ایگور به شدت دستگیر شد - همبستگی در قتل. سال، نوجوان در زندان "سکوت ملوان" را در زندان گذاشت. بعدها، دادگاه او را به هشت سال حبس محکوم کرد. عصاره از پرونده می نویسد: "دادگاه به حساب می آورد که او جزئی است، در کمیسیون یک جرم توسط کیزیموف مسن تر، و همچنین دستورالعمل های خود را انجام داد. بنابراین، دادگاه این امکان را می دهد که حکم را به تحقق بخشید و مجازات را تحمیل نکنید ... "این تنها سوء رفتار در موتلی و زندگی روشن هنرمند غنی در حوادث بود. مرد جوان اصلاح شد و تبدیل به یک مرد جدی شد که باعث تحسین و احترام می شود. بنابراین قاضی اشتباه نبود، به او فرصتی دیگر داد، و من یک بازیگر فوق العاده را به ما دادم.

شما در آلمان متولد شدید خانواده شما چطور بود؟

ایگور Petrenko: "پدرم، پیتر ولادیمیروویچ، نظامی. و یکی از مکان های خدمات او، شهر پوتسدام در آلمان شرقی بود، جایی که او با خانواده اش رفت. مادر و خواهر من ایرینا، که از پنج سال گذشته از من بزرگتر بود، او را در این سفر تجاری طولانی همراه کرد. من آنجا متولد شدم بنابراین پسر من در خارج از کشور هستم (می خندد.) اما من حتی واقعا دوره آلمان را به یاد نمی آورم. فقط برخی از scraps پاپ در حافظه: به عنوان مثال، خانه ما، او نزدیک راه آهن بود، که در آن قطار رنگارنگ، روشن بود. و ما آنجا را ترک کردیم، وقتی چهار ساله بودم. از آن به بعد، من آنجا نبودم، اما من هنوز پیش رو هستم. نکته اصلی این است که تمایل به رفتن به پوتسدام داشته باشید و ببینید که این شهر چیست. "

آیا پدر شما از ظاهر وارث خوشحال شد؟

ایگور: "من فکر می کنم بله اگر چه به نظر می رسد که در هر صورت خوشحال خواهد شد. به هر حال، ما یک افسانه در خانواده ما داریم. آنها می گویند زمانی که انتظار می رود ظاهر من به نور، پدرش ادعا کرد که او همانند پسرش و دختر او خواهد بود. اما همکارش، همسرش نیز در تخریب بود، خواهان یک پسر منحصرا بود و دخترش متولد شد. بنابراین او پدر من بود، زمانی که من، نوزادان، دستگیره ها و پاها شسته شده، پیشنهاد شده به تغییر: او می برد، و او دخترش را می دهد. و علاوه بر این نیز جعبه Brandy. بگو، شما گفتید که شما خیلی مهم نیستید که متولد خواهد شد. (می خندد.) مطمئنا او شوخی کرد. چه کسی فرزند مادری شما را می دهد؟! اما، در هر صورت، چنین داستان بود. "

از آلمان، آنها بلافاصله به پایتخت نقل مکان کردند یا به عنوان اکثر خانواده های افسر، آیا شما باید در شهرهای مختلف نظامی کشور ما لرزش؟

ایگور: "پدر و مادرم حتی قبل از ظهور من در نور به دلیل خدمات پدر، اقامت بیشتری را تغییر دادند. بنابراین، به عنوان مثال، خواهر من ایرینا در سامرا (در آن زمان Kuibyshev)، در بانک های ولگا متولد شد. و هنگامی که ما از GDR بازگشتیم، پدر در مسکو به آکادمی حفاظت از مارشال و حفاظت بیولوژیک تیموشنکو، در مسکو به آکادمی حفاظت از مارشال مارشال مارشال مارشال گفت. او از دیپلم قرمز خود فارغ التحصیل شد و آنجا بود تا آموزش دهد. به هر حال، او به یک معلم ارشد تبدیل شد، بسیاری از متخصصان خوب و قوی را آزاد کرد. علاوه بر این، در سال 1986، او در حذف عواقب حادثه حادثه در NPP چرنوبیل شرکت کرد. جنگ او، نبرد او، وزارت او بود. "

ایگور Petrenko:

قدرت احساسات کاترین و ایگور نیز ممکن است Kinoheroi خود را حسادت کنند. قاب از فیلم "ما از آینده هستیم."

و مادر شما چه کار کرد؟

ایگور: "او مترجم از انگلیسی است. تا همین اواخر، او در ترجمه های فنی مشغول به کار بود، خدمت کرده است. و مادربزرگ من بیش از خط پدرانه از Gnesinku فارغ التحصیل شد، او یک خواننده بود. و کسانی که به یاد می آورند، می گویند که او صدای خیره کننده ای داشت. اما، متاسفانه، من او را دیدم، فقط خیلی کوچک بودم. بنابراین، من خاطرات روشن در مورد آن ندارم. "

به این ترتیب، شما برای هنر از مادربزرگ خود اشتیاق دارید؟

ایگور: "چرا؟ پدر من نیز یک فرد است، همانطور که می گویند، خلاق است. او به یاد داشته باشید که من خودم را به یاد می آورم، نقاشی ها را نوشتم، متولد شده، در exlimbarrse مشغول به کار بود، درخت را قطع کرد، عکس بردارید. و من با خواهر من ایرینا سعی کردم از آن لذت ببرم. تعطیلات آخر هفته او را به کسب و کار خود و جلسات خود را با دوستان صرف، اما این زمان به ما اختصاص داده است. در روزهای هفته، من صبحگاه را ترک کردم، در شب برگشتم، شاهد کنترل بلافاصله سخت بود - یک دفتر خاطرات انجام شده توسط تکالیف. و در روز شنبه و یکشنبه، او را به انواع مختلف خلاقیت، و زمان بسیار طولانی، به سال های من چهارده معرفی کرد (ایرینا در آن زمان نوزده بود). اکثر هدایا در دایره خانواده ما با دستان خود انجام دادیم. درو، سوزانده، برش، مجسمه سازی کرد. "

آیا شما در مورد خواهر خود با چنین گرما صحبت می کنید ... آیا ارتباط نزدیک با او را حفظ کرده اید؟

ایگور: "البته. او فوق العاده و فوق العاده است. درست است، متاسفانه، در حال حاضر ما نمی بینیم که اغلب به عنوان من می خواهم، چرا که IRA در ریگا زندگی می کند. او خوب است. شوهر زیبا یک مرد نور و صلح آمیز است. با توجه به اولین شکل گیری خواهر، من یک طراح مد و در دومین طراح داخلی دارم. درست است، در حال حاضر در تخصص کار نمی کند، این یک زن خانه دار است. همچنین، شما می بینید، اشغال مفید و ساده نیست، اگر آن را به طور جدی و مسئولانه درمان می شود. اما برای خود، ایرینا همچنان در خلاقیت شرکت می کند. به عنوان مثال، زمانی که تعمیرات آغاز شد، او همه را به دست آورد، تصمیم گرفت تا به کمک های بیگانه کمک نکنند. و این نه تنها در مورد طراحی و انتخاب مواد بود - او همه چیز را انجام داد. چنین او استاد تمام دست است. پدر رفت! "

و شما؟

ایگور: "من فقط یک امید جدید هستم Journeyman " (خنده حضار)

چنین تصوری (شاید این، البته، سطحی است) که شما همیشه چنین مرد جوان درست بوده اید، حتی در دوران کودکی ...

ایگور: "چشمان من را باور نکن! (می خندد.) من و در حال حاضر نقص کافی وجود دارد، و بنابراین بسیاری از آنها وجود دارد. تصویر صد درصد Pai-Boy من هرگز هماهنگ نیستم. در سال های تحصیلی، این اتفاق افتاد، درس های شدیدی. اما، همانطور که اکنون درک می کنم، به دلیل این واقعیت بود که من بعضی از اشیا را مجذوب نکردم. من این نتیجه را انجام می دهم، زیرا، به عنوان مثال، من هرگز انگلیسی را از دست دادم، خوشحال شدم ... و در واقع علوم دقیق - این من نیستم، نه یک گریه فنی از ذهن نیست. ممکن است بشردوستانه بگوید البته، هر دو جنگ مانند بسیاری از پسران وجود داشت. نه این که او خودش عجله کرد، او فقط می تواند و برای خود ایستاده، و برای دوستان. من همیشه یک مرد قوی، ورزش بودم، نه دفن شده، اما نه از بزدلانه. "

ایگور Petrenko:

"به نقش سیرک، همیشه آماده است! در هر صورت، شما قبلا می توانید تحقیر کنید. " عکس: ولادیمیر Chistyakov.

چگونه آنها به شایعات واکنش نشان دادند و بنابراین نگرش به مدرسه؟

ایگور: "پدرم به شدت به من کمک کرد. به طور دوره ای به Tumakov داد. و جدی تر مجازات بود، پیشرفته ای که سعی کردم از وضعیت فعلی خارج شوم. شاید از اینجا و ریشه های مهارت های بازیگریم را بگیرم. " (خنده حضار)

به طور کامل، کودکان از خانواده های افسر به دنبال پدر و مادر هستند. و شما مسیر دیگری را انتخاب کردید ...

ایگور: "این فقط برای زندگی اتفاق افتاد. این بدان معنا نیست که من به نوعی نگرش منفی نسبت به مردم به طور عمده وجود دارد. علاوه بر این، ما یک سلسله کامل داریم: نه تنها پدر، بلکه پدربزرگ، بلکه پدربزرگ و پدربزرگ بزرگ، فرد نظامی بود ... من توانستم چند بار سرباز بازی کنم! شما می توانید بگویید، من قبلا به من خدمت کرده ام. (خنده حضار) پس از همه، در طول آماده سازی برای فیلمبرداری فیلم "ستاره" به ما، همه نقش های اصلی، مجبور به عبور یک مدرسه نظامی جدی بود. ما سه ماه آموزش دادیم ما تاکتیک های مبارزه و سلاح را مطالعه کردیم، در زمان نوار موانع برگزار شد. به طور کلی، آنها سعی داشتند ناظران واقعی را ایجاد کنند. و ما بر روی این کلاس ها بر روی کویل کامل گذاشتیم. این برای یک تیک آسان نیست، اما در جدی. شب، پاها از خستگی نداشتند. و عضلات در ابتدا آنها شیرجه رفتن! و این در نظر گرفتن این واقعیت است که من در ورزش بودم - هر دو ژیمناستیک ورزشی، جودو و سامبو و حتی فوتبال. درست است، فقط یک روز توپ را تعقیب کرد، اما در بیوگرافی من بود. (می خندد.) این است، اعمال فیزیکی من در تازگی نیستم. علاوه بر این، زمانی که من برای نقش آماده شدم، کتاب های زیادی را در مورد هنر جنگی و تکنیک خواندم. به طور کامل در سلاح های ما این سالها و در آلمان، - شروع به کار با اتوماتایا و پایان دادن به هواپیما. در یک کلمه، دوره یک جنگنده جوان گذشت، و بر روی تیراندازی تمرکز کرد. "

پس چگونه هنوز به یک هنرمند تبدیل شدید؟

ایگور: "توسط اراده پرونده. من نمی توانستم برای مدت طولانی تصمیم بگیرم پس از فارغ التحصیلی. در ارتش در آن سالها ظروف سرباز یا مسافر بود. کشور سقوط کرد. از حرفه ها تنها دو نفر وکلای و اقتصاددانان هستند. اما من هیچ چیز یا دیگری اهمیتی نداشتم. و به نوعی یک بار ما با یک دوست، راه رفتن، که توسط مدارس Shchepkinsky منتقل می شود. جمعیتی از بچه ها وجود داشت. ما پرسیدیم: "چه چیزی می دهد؟" ما پاسخ دادیم: "دانش". من روشن کردم که لازم است برای پذیرش، و تصمیم گرفتم جوک ها را برای تلاش برای تلاش خود انجام دهم. من به یاد دارم که چگونه آهنگ را در راهرو دانشگاه آموختم. به اندازه کافی عجیب و غریب، قبل از آن، من هرگز به خصوص در عموم خوانده ام. من کمیته پذیرش را ترک کردم، انجام شد "من آب توس را در جنگل بهار نوشیدم ..." و در پاسخ شنیده ام که این آهنگ باید به "کاپیتان، کاپیتان، لبخند" تغییر کند، زیرا می توان آن را با سخنرانی گفت. این همه داده های صوتی است. (می خندد.) اما وقتی شروع به آماده شدن کردم، تعجب آور است، آن را به من متصل کرد. و من بلافاصله اسناد را به تمام دانشگاه های تئاتری ثبت کردم. قابل توجه است که من در همه جا رقابت داشتم. و برای من، خوشبختانه، انتخابی بود. "

ایگور Petrenko:

در نقاشی "Taras Bulba" Petrenko بازی Andria: "قهرمان من یک ماجراجویگر و عاشقانه است. او از کسانی است که می توانند در یک درخت بدون فکر کردن در مورد چگونگی رفتن به یک درخت صعود کنند. " قاب از فیلم.

و چه موسسه آموزشی من تا به حال شما را دوست دارم؟

ایگور: "شوک اول، تصویری از بازیگر بزرگ Mikhail Semenovich Shchepkin است که تحت آن نوشته شده بود:" مقدس یا بیرون آمدن! "این عبارت به من و در روح و سر بویید. و برای همیشه باقی مانده است. و دوم، عبور از ساختمان، من خودم را در حیاط پیدا کردم و دیدم که در مرکز مسکو - یک واحه واقعی. بچه ها بچه ها وجود دارد: رقص کسی، کسی چیزی را یاد می گیرد، تمرین می کند، آواز خواندن، برقراری ارتباط، خنده می دهد. زندگی آن در اینجا سلطنت کرد، یک دنیای خاص وجود داشت، بخشی از آن من می خواستم تبدیل شود. من فقط احساس کردم که من هستم. "

با اولین همسر خود ایرینا لئونوا، آیا شما مدرسه را دیدید؟

ایگور: "بله فقط زمانی که پذیرش اما ما پس از دریافت دیپلم امضا می کنیم. و به منظور کسب درآمد در ماه عسل، توسط پیشخدمت ها در رستوران مستقر شد. چنین زمانی وجود داشت. قاضی برای خودتان: در تئاتر، حقوق من پنج صد روبل بود، و من سه و نیم هزار نفر را در راه تئاتر گذراندم. یعنی، حتی برای خدمت به تئاتر، لازم بود که سه هزار سال دیگر در جایی دریافت شود. بنابراین پس از عروسی، ابتدا با پیشخدمت کار کردیم، و سپس ما در سفر عروسی رفتیم. "

اما به زودی شما به نقش در فیلم "ستاره" دعوت شده اید، که همچنین محبوبیت شما را به ارمغان آورد. ریخته گری آسان شد؟

ایگور: "نه علاوه بر این، من سعی کردم به همان شش یا هفت بار رسیدم. و با این واقعیت آغاز شد که در استودیو، من بلافاصله متوجه نشدم که چه کسی مدیر بود. من فکر می کنم: هنوز هم چنین فیلم جدی در مورد جنگ، یک پروژه است که به عنوان من گفته شد، استودیو توجه زیادی را به خود جلب می کند، به این معنی است که مدیر باید تجربه شود، معروف. من به جلسه منصوب شده در Mosfilm آمده ام، دو مرد نشسته اند: یک جامد، سالم، و دوم جوان، بسیار سبز است. به طور طبیعی، من تصمیم گرفتم که دوم مدیر هر یا یک دستیار یکسان باشد. معلوم شد اشتباه کردم و نه خیلی جوان، نیکولای لبدف، فقط در سی و پنج سالگی بود، او جوانتر از سال های خود بود. نمونه های من او را دوست نداشتند، اما کارگردان ریخته گری او را متقاعد کرد تا تکرار شود. درست است، هیچ کاری نکرد. نیکلاس خواستار شلیک دنیس نیکفر در نقش ستوان بود. و او تایید شد اما او به "Tabakerque" بازی کرد، در بسیاری از کارها مشغول بود، و اولگ Pavlovich Tabakov دنیس اجازه نداد. سپس آنها مرا دعوت کردند. و این کار تبدیل به بلیط ستاره من شده است. "

اگر به یک مکالمه درباره زندگی شخصی خود بازگردید ... چگونه با همسر اول شکسته شد؟

ایگور: "من دوست ندارم بحث در مورد این موضوع. ما به طور معمول فروخته شد من با IRA خوب هستم من خوشحالم که همه چیز فوق العاده است، زندگی کاملا کاملا اتفاق افتاده است. او در ازدواج خوشحال است (ایرینا با بازیگر Evgeny Tsyganov ازدواج کرده است. - تقریبا. aut.)، او شش فرزند دارد! تصور کنید چه کاری انجام می شود! و در آینده من آرزو می کنم که او تنها بهترین باشد. "

که در Ekaterina Klimov شما عاشق تیراندازی سری "پنجره های مسکو"، کل کشور را می داند. اما هنوز سعی کرد خانواده را نجات دهد. چرا؟ به جدی بودن حواس خود به کیت اعتقاد نداشت؟

ایگور: "برعکس، متوجه شدم که این جدی بود. اما، اول، هنوز احساس مسئولیت به خانواده بود. و علاوه بر این، من متوجه شدم که او آزاد نیست. می توان گفت، این دوازده ماه مبارزه داخلی بود. سپس من هنوز نمی توانم ایستاده و نامیده شود. به طور کلی، درباره عشق صحبت کن، در مورد احساسات، یک مرد با سهولت تنها می تواند با یک زن معروف - و با هر کس دیگری. بنابراین، بیایید این موضوع را لمس نکنیم. "

ایگور Petrenko:

"Pechistan - شخصیت دشوار است. من اقدامات خود را توجیه نمی کنم، اما انگیزه را درک می کنم. " قاب از سری "Pechorin."

Ekaterina یک دختر از اولین ازدواج دارد. آیا شما به سرعت یک زبان مشترک را با او یافتید؟

ایگور: "فورا و به طور کلی، صادقانه، من دوست ندارم زمانی که من لیزا را به عنوان یک کودک کتی از شوهر سابق صحبت می کنم. ما یک خانواده داریم، و او همان بومی به عنوان پسران برای من است. و در نگرش من به کودکان عملا هیچ تفاوتی وجود ندارد، به جز اینکه، البته، پسران، غیر از دختران را افزایش می دهند و در سن آن تخفیف می گیرند. دختران سال جاری سیزده سال، ماتیو - هشت، و من ریشه - شش. اما من آنها را به همان اندازه دوست دارم. احتمالا خانواده چیز اصلی در زندگی من است. و من همه آنها را خوشحال خواهم کرد. من می خواهم به نحوی آنها را از مشکلات، مشکلات، بیماری ها محافظت کنم. این همیشه کار نمی کند اما من سعی می کنم همانطور که می توانم. "

آیا کودکان در کودکان شرکت می کنند؟

ایگور: "البته. اگر چه سهم اصلی نگرانی ها در مورد آنها در کیت قرار دارد. او فوق العاده ترین مادر در جهان است - حساس، مناقصه، توجه. حتی Balusa، او موفق به آسیب رساندن به کودکان نیست. به طور کلی، همسر بهتر از من، و تصور غیر ممکن است. "

آیا شما یک شوهر ایده آل هستید؟

ایگور: "نه به طور کلی، چنین وجود دارد؟ شوهر ایده آل چیزی از منطقه داستان داستان است. ما دوست داشتیم و دوست داریم اما در عین حال، هر یک از ما به اندازه کافی از معایب خود، که، به هر حال، همیشه توسط طرفداران متعادل نیست. گاهی اوقات شما در مورد قهرمانانه زن فکر می کنید - و چگونه ما را تحمل می کنید؟! " (خنده حضار)

به تازگی، بسیاری از مقالات به نظر می رسید که شما و کاترین شکسته و از هم جدا شدند. درست است؟

ایگور: "ما برای اولین بار نیستیم. ما در مورد این "اخبار" در رسانه ها چاپ می کنیم، بحث می کنیم ... و حتی فکر نمی کنم که چقدر طول می کشد. ما با همسرم هستیم - بزرگسالان، ما همه این مکالمات را زنده خواهیم کرد. اما ما در خلاء وجود ندارد، این شایعات ناخوشایند به گوش فرزندان ما می رسند. این ناخوشایند است. تصور کنید که چگونه کودک شما به چنین پچ پچ واکنش نشان داد، حتی اگر دیدم که مادر من همه چیز را به ترتیب داشت. گاهی اوقات ما از هم جدا هستیم، اما این با برخی اختلافات مرتبط نیست، اما با ضرورت. خانواده ام و ما در خارج از شهر مستقر شدند. و گاهی اوقات، اگر من به پایان رسید تیراندازی در مسکو در اواخر، و در اوایل صبح شما باید دوباره کار کنید، من در آپارتمان متروپولیتن باقی می ماند تا زمان اضافی برای خواب، که من از دست بدهم، در صبح در ترافیک ایستاده ام. .. در اینجا ما اقامت "جداگانه" گاهی اتفاق می افتد. من فکر می کنم خانواده ما تنها کسی نیست که به شیوه ای مشابه زندگی می کند. "

دیدگاه های شما با کاترین بر همه چیز موافق است یا هیچ تناقضی وجود دارد؟

ایگور: "همه چیز اتفاق می افتد دو نفر یکسان، مانند زیر کپی وجود ندارد. و اگر این بود و این امکان پذیر بود، به هر حال قطعا هر گونه اختلافات را بوجود می آورد. چنین طبیعت انسانی است. اما اگر مردم نه تنها دوست داشته باشند، بلکه یکدیگر را درک می کنند، آنها همیشه راه حلی را برای هر گونه سؤال بدون رسوایی و فشار پیدا خواهند کرد. گاهی اوقات شما می توانید به ترفندها متوسل شوید ... "(می خندد.)

مثلا؟

ایگور: "بنابراین من می خواستم یک سگ را بسازم. اما من مطمئن نبودم که همسر من این ایده را با لذت برساند. اما در عین حال، من می دانم که این بسیار زیبا و به دقت هدایای من رفتار می کند. بنابراین، من او را به شکل یک سگ توله سگ تعجب کردم. "

و چگونه او پاسخ داد؟

ایگور: "من برای اولین بار اشتباه گرفتم. (می خندد.)، اما، مانند هر هدیه، با شادی گرفت. در حال حاضر این یک سگ بزرگ، هوشمند و قوی است. Katya او را بسیار دوست دارد، و او، به هر حال نیز. او قادر به نگه داشتن او نیست، بنابراین او تنها با او در قلمرو دریافت می شود، که حصار از روستا جدا می شود. او فقط او را به حیاط تولید می کند، و او آنجا اجرا می شود. او به من بدون شک مشورت می کند، کتیا کمتر است. فقط یک سگ باید تیم های روشن داده شود و اگر نافرمانی را مشاهده کنید، بر خودتان اصرار دارید. همسر نمی تواند، او فقط به حیوانات صحبت می کند و به آرامی ارتباط برقرار می کند. بنابراین، می توان گفت، او روی گردن او نشسته است. اگر چه، از سوی دیگر، خدا ممنوع است، اگر کسی به میزبان یا فرزندان ما برسد! این جدی ترین مدافع است که به شما نزدیک نخواهد بود. "

اخیرا، ایگور Petrenko و Ekaterina Klimov با هم در کلیپ جدید گروه توکیو همکاری کردند. .

اخیرا، ایگور Petrenko و Ekaterina Klimov با هم در کلیپ جدید گروه توکیو همکاری کردند. .

شما یک هنرمند موفق هستید بسیاری از همکاران شما به دنبال دستورالعمل ها، تولید کنندگان هستند. آیا تمایل به استاد تخصص بیشتر وجود دارد؟

ایگور: "من پشیمانم که من هیچ آموزش قانونی ندارم. قوانین ما نمی دانیم و اگر شروع به خواندن آنها کنید، ما درک نمی کنیم که چه چیزی در آن نوشته شده است. نوعی بازی کلمه غیر معمول، روغن نفت. این چیزی پیدا خواهد شد هر کسی که همه اینها را در زبان انسانی ترجمه می کند! همانطور که در کتاب مقدس، تمام دستورات در کتاب مقدس موجود است: کشتن، سرقت نکنید، زنا را مرتکب نمی شود ... و دانش قانون لازم است. من معتقدم یکی از برجسته ترین اختراعات بشر در کل تاریخ، یک چراغ راهنمایی است که همه را برابر می کند: غنی و فقیر، زنان و مردان، پیر و جوان. نور قرمز - شما باید ایستاده، سبز - بروید یا بروید. و شما درک می کنید: به طوری که هیچ چیز بد برای شما اتفاق نمی افتد، شما باید به این قانون تکیه کنید. به محض این که شما آن را شکستید، شما نه تنها برای زندگی خود، بلکه برای دیگران نیز مسئول هستید. من می خواهم قانون به همان اندازه که برای همه و همه برای ادراک در دسترس باشد، می خواهم. "

و حالا قصد ندارم عجله کنم؟

ایگور: "افسوس، مسن تر شما تبدیل به سخت تر و سخت تر برای یادگیری. اول از همه، به این دلیل که زمان آزاد و کوچکتر است و کمتر ... اما به شیوه ای متفاوت، اولویت ها را به نفع آموزش قانونی به نفع آموزش قانونی قرار ندهید. به خصوص از آنجا که من و خیلی کم زمان پرداخت یک خانواده. من بیشتر می خواهم، اما کار اجازه نمی دهد. پس از همه، به خاطر او، این اتفاق می افتد، من بچه ها را برای یک ماه کامل نمی بینم. و اگر شما مطالعه کنید، لازم است که آن را به طور کامل انجام دهید، بدون خروج، عمیق تر شدن در روند به دست آوردن دانش. و من درک می کنم که من واقعا نمی توانم این را بسیار بپردازم. "

اما شما حداقل می توانید برنامه ریزی کنید.

ایگور: "من مقدار زیادی از برنامه ها دارم. من می خواهم به فورت من بروم، و آن را در هشت سال اتفاق می افتد، برای یادگیری چهار زبان خارجی - انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و ایتالیایی. برخی از ابزار موسیقی شدید. صادقانه، من همیشه از بازی درام ها خوابیدم. حتی نصب درام از دوستان به خانه رسید. اما از آنجایی که من معمولا به عقب برگشتم، امکان استفاده از آن وجود ندارد. و نه چندان دور من هاکی را دوست داشتم، تمایل به انجام این ورزش وجود دارد. و من قبلا آن را اجرا کرده ام - من آموزش می دهم من برای بازی های المپیک بعدی تلاش خواهم کرد. شما ممکن است من را ببینید درست است، نه بر روی یخ، بلکه بر روی پدیده طرفداران. " (خنده حضار)

olga serova

ادامه مطلب