Agrata Tarasova: "من عاشق استعداد، قلب، حس شوخ طبعی"

Anonim

این شکنندگی و قدرت، تعهد و حساسیت است. Agrata Tarasova - در سینمای ما، صورت یک چهره جوان و بسیار جذاب است. دختر Ksenia Rappoport در اصل در نظر گرفته شده بود که از طریق قدم های او عبور کند، اما اکنون حرفه ای به شور و شوق داده می شود، فقط چه کاری انجام می شود. جزئیات - در مصاحبه با مجله "اتمسفر".

- Aglaya، می گویند، کودک انتخاب می کند که در آن خانواده متولد می شود. و اگر فرض کنید که واقعا این است، چرا این خانواده را انتخاب کردید؟

- چرا چرا؟ (می خندد.) چون ما عشق زیادی به یکدیگر و یک حس شگفت انگیز از طنز داریم. به نظر می رسد که این یک فضای بسیار صحیح است که من به همه خانواده ها می خواهم.

- از دوران کودکی بیشترین یادآوری چیست؟

- خوب، چگونه به چنین سوال پاسخ ... بسیاری چیزها. به عنوان مثال، به عنوان مادربزرگ من را در تمام حلقه ها سوار کرد: مدرسه موسیقی، هنری، انگلیسی، فرانسوی، باله، شطرنج. و ما با او در خیابان Nechkom در کاخ آنککوف، سپس به مدرسه موسیقی عجله کردیم.

- این است که شما دوران کودکی ندارید؟

- بنابراین شما نمی توانید صحبت کنید، خانواده من سعی در سرمایه گذاری در من تا آنجا که ممکن است در سن زمانی که کودک هنوز هم حساس به جدید است. البته، در برخی مواقع من می خواستم در حیاط با بچه ها راه بروم، و نه برای تیز کردن یک کار موسیقی دیگر. اما اکنون از این واقعیت سپاسگزارم که علیرغم اعتراضات من، بستگان به من تشکیل دادند. من به خوبی به زبان های مختلف صحبت می کنم، من یک حافظه توسعه یافته، زیرا در دوران کودکی من بسیاری از اشعار را تدریس می کنم، و اکنون به شما اجازه می دهد که نقش نقش را به یاد داشته باشید. بنابراین من چیزی را در دوران کودکی من تغییر نخواهم داد.

لباس، خود پرتره؛ گوشواره و حلقه از مجموعه کلاسیک، همه - جیوه

لباس، خود پرتره؛ گوشواره و حلقه از مجموعه کلاسیک، همه - جیوه

عکس: آلنا کبوتر؛ دستیار نور: آنا Kaganovich

- و نقاشی در زندگی شما باقی می ماند؟

- متاسفانه نه. چنین لحظه ای از بیست سال بود که تصمیم گرفتم درس های نقاشی را به یاد داشته باشم. من یک آپارتمان خریدم و یک عکس در روز تولد یک دوست داشتنی نوشتم. من نمی توانم بگویم که این یک اثر هنری بود، اما چیزی اتفاق افتاد. (خنده حضار)

- کودکان بازیگران اغلب شکایت می کنند که در دوران کودکی آنها توجه والدین را که در مجموعه مشغول بودند، فاقد توجه داشتند، برای سفر به سمت چپ رفتند. آیا شما احساس می کنید؟

- نه. مادر خودش یک دختر بود، یک دانش آموز، زمانی که او را به من تولد داد، اما اگر من در مورد تیراندازی، و در تور تئاتر، من را گرفت. با تشکر از او، من انگلستان، ایتالیا، استرالیا را دیدم. او سعی کرد هر دقیقه آزاد را به من بدهد، اما در عین حال او مشغول کار و خانواده بود. من نمی توانم بگویم که کمی بود. و به نظر من، زمانی که پدر و مادر یک چیز مورد علاقه را برای دخالت در کودکان تنها، در پایان، همه چیز تاسف است. این بسیار جالب است - یک نمونه از یک زن که و خانواده می کشد، و کودک می شود، و در عین حال رویای خود را از دست نمی دهد.

- آیا قبلا متوجه شده اید که مادر حرفه خود را می سوزاند؟

- نه، من هر چیزی را درک نکردم. در حال حاضر پس از آن متوجه شدم که چگونه دوستانم به مادرم واکنش نشان می دهند و حرفه ای بازیگر فوق العاده است. در دوران کودکی، او فقط یک مادر برای من بود. اگرچه من گریه کردم وقتی دیدم او را در بعضی از فیلم ها کشته است. در حال حاضر خواهر جوانتر من صوفیه (او ده ساله است) نمی تواند به آرامی "یخ" و نه "یخ 2" را نگاه نکنید، زیرا در اولین فیلم قهرمان مادر در حال مرگ است، و در دوم - قهرمان من نادیا است. او یک تریلر را دید - او سرگردان بود.

- تیراندازی "یخ"، جایی که شما با Ksenia بازی مادر و دختر، برخی از نوع خاطرات کودکان را بیدار کرد؟

- نه، ما فیلمبرداری مشترک نداشتیم، او قهرمان من قهرمان من در دوران کودکی نیست. ما گاهی اوقات پیشنهاد می کنیم که با هم برگزار شود، اما ما به این موضوع مرتبط هستیم. اگر شما در چنین چیزی دخالت کنید، می خواهم واقعا یک پروژه جالب باشم.

لباس Troika، پیراهن، همه - OLEAN؛ Trenchkot، Khaite؛ گوشواره از Mu Twin، Messika

لباس Troika، پیراهن، همه - OLEAN؛ Trenchkot، Khaite؛ گوشواره از Mu Twin، Messika

عکس: آلنا کبوتر؛ دستیار نور: آنا Kaganovich

- در ابتدا، شما به دنبال فاصله از این حوزه هستید. از مقایسه ها می ترسید؟

- نه، به سادگی در ابتدا گزینه ای را در نظر نگرفت که من تبدیل به یک بازیگر می شوم. من فکر کردم که حرفه آینده من با زبان ها همراه است، اما در نهایت همه چیز جادویی بود، و ظاهرا، من جایی بودم که قرار بود. همانطور که برای مقایسه، زودتر من گاهی اوقات به خودم توجه خاصی داشتم، زیرا مردم می خواستند با مادرش رابطه خوبی داشته باشند. من سعی کردم آن را ترک کنم، من می خواستم به چیزی دست پیدا کنم. و به نظر می رسد اتفاق می افتد. (لبخند می زند.)

- آیا احساسات خود را در هنگام دعوت به اولین تیراندازی به یاد می آورید؟ آیا یک آزمایش کنجکاو بود؟

- خب، بله، این یک فیلم کوتاه بود که Bell Tongs Jura گرفت، پدر من از خواهر جوان من صوفیه بود. او یک قهرمان نوجوان با من نوشت، که شخصیت را نشان داد، همیشه از همه ناراضی بود. من بازی کردم، در یک روز ما صحنه هایم را شلیک کردیم. سپس، برادران Presnyakov من را در قسمت سری خود "بعد از مدرسه" نامیدند، که در نهایت نقش مهمی را تحت تأثیر قرار داد. من رابطه من با دوربین را درک نکردم. فقط یک کودک شاد بود که به یک بازی بزرگ تبدیل شد و سعی کرد با توجه به قوانین بازی کند. بازیگری یک زمینه باور نکردنی از فرصت ها، احساسات است. من یک دریا از انرژی دارم، باید جایی فرستادم، و این حرفه برای من بسیار مناسب است.

- Yura Bellolnikov مانند یک دوست بود؟

- یک دوره زمانی بود که من کمی حسادت به مادرم بود، و رابطه ما همیشه بدون ابر بود (خنده)، من یک نوجوان سخت کلاسیک بود. اما اکنون همه چیز خوب است، این شخص نزدیک من است، یکی از بهترین دوستان، ما اغلب با هم سفر می کنیم. من بسیار خوشحالم که او در زندگی من است.

Costume، Corneliani؛ پیراهن و کراوات، همه - ون لاک

Costume، Corneliani؛ پیراهن و کراوات، همه - ون لاک

عکس: آلنا کبوتر؛ دستیار نور: آنا Kaganovich

"شما خوش شانس است که چنین شخصیتی از اوایل دوران کودکی احاطه شده است - فوق العاده، با استعداد.

- بله، الهام بخش است. من می خواهم به آنها برسم، رشد کنم. من علاقه مند به افرادی هستم که می توانند چیزی را یاد بگیرند.

- و احساس حسادت حرفه ای شما تجربه کردید؟ به عنوان مثال، هنگامی که نقش شما رویای شما را دوست داشتید، یک دوست داشتید.

- هنگامی که این اتفاق می افتد، من این دوست دختر را می خوانم و شروع به فریاد می کنم: اوه، چه نقش من را ساخت! سپس ما با هم خندیدیم این احساس بدی است - حسادت، آن را از بین می برد. ما باید قطعا همه چیز را با صدای بلند بگویم، به دلایل درک کنیم. امروز هیچ جایی برای این احساس در زندگی من وجود ندارد.

- آیا شما به آرامی به ریخته گری، به شکست در ریخته گری احساس می کنید؟

- گاهی اوقات نگرانم برای من، نمونه همیشه شلیک سخت تر است. همه چیز در حال تلاش برای برداشتن فرمول زمانی است که به نظر می رسد یک آزمون است: اگر شما آنها را supersensno درمان و یا در اصل "معدن من را ترک نمی کند؟". اما فرمول های اینجا، ظاهرا، نه. هرگز نمی دانید که چگونه کار خواهد کرد. احتمالا مهمترین چیز این است که به خودتان اعتقاد داشته باشید و خودتان را باور کنید. هنگامی که در داخل هیچ اعتماد به نفس وجود ندارد، به راحتی خواندن آن است. و این نیز مهم نیست نه تنها آنچه شما در مقابل دوربین انجام می دهید، بلکه آنچه را که به طور کلی انجام می شود، مهم است. گاهی اوقات این اتفاق می افتد به طوری که قبل از دوربین منتشر شد، اما پس از آن، هنگامی که برقراری ارتباط، مدیر متوجه خواهد شد که شما به طور بالقوه به این نقش می آیند، و شانس دوم را می دهد.

هیچ یک

عکس: آلنا کبوتر؛ دستیار نور: آنا Kaganovich

- و گاهی اوقات افکار بوجود می آیند که این همه شما نیست؟

- بله، و هنوز هم گاهی اوقات بوجود می آیند. اما طبیعی است. مهمترین چیز من احساس می کنم که رشد حرفه ای وجود دارد. در این حرفه، اگر شما توسعه ندهید، غیرممکن است که هنوز هم ایستادگی کنید، سپس رول کنید.

- آیا شما بلندپرواز هستید؟ آیا شما اهداف خود را در حرفه قرار می دهید؟

- من بلندپروازانه هستم، اما تنبل هستم (خنده حضار) البته، رویاها و اهداف وجود دارد. اما من دوست دارم برای جریان، اعتماد به سرنوشت، تلاش برای استفاده از فرصت هایی که زندگی می دهد. در عین حال، من خود را به موازات توسعه می دهم. من در نیویورک زندگی کردم، جایی که او به تمام انواع کلاسهای اصلی رفت و در معلمان مشغول به کار بود، خود را در صحنه، به زبان انگلیسی صحبت کرد. کمی ترسناک بود، اما من می خواستم افق هایم را گسترش دهم تا نه تنها در روسیه بازی کنم. آن سال من به خودم افتخار کردم. از آنجا که تصمیم گرفتم بروم، من انجام دادم و به موفقیت رسیدم.

- آیا این شهر را تغییر دادید؟

- مسلما. این یک دوره غیر معمول، یک دوره فوق العاده زندگی من با افراد شگفت انگیز بود.

- چگونه در مورد انتقاد در آدرس شما احساس می کنید؟

- هنگامی که من شروع به عمل در "کارآموزان" کردم، متوجه شدم که آنچه که من در حال حاضر در سایت انجام می دهم، میلیون ها نفر را می بینم. و این سری شش سال در تلویزیون تبدیل خواهد شد. سپس من برای اولین بار با Haip مواجه شدم، برخی از چیزهای تند و زننده را در اینترنت نوشتم، کسی صدای من را دوست نداشت، کسی كودری. (می خندد.) من صدمه دیده بودم، متوجه شدم که چرا مردم می خواهند به من آسیب برسانند. من معمولا از مردم شرارت می ترسم حدود یک سال طول کشید تا واقعیت جدیدی را به دست آورد: حالا من در حوزه عمومی کار می کنم، و من می توانم به من بحث کنم و برخی از نظرات خود را در حساب من بیان کنم. در حال حاضر من کاملا نظرات تهاجمی را لمس نمی کنم که به مردم خود در اینترنت اجازه می دهد. این از یک زندگی خوب نیست، به طوری که آنها به سادگی توهین و مجتمع خود را نشان می دهند. و من برای انتقاد سازنده بسیار خوب هستم. گاهی اوقات، ساخت نمونه ها، نشان دادن مادر خود، همکاران ارشد - مهم است که من حقیقت را بشنوم.

- قبل از آن، هنوز لازم است برای رسیدن به: یک واکنش آرام به Haip در اینترنت. و در آن دوره دشوار چه کسی یا چه چیزی به شما کمک کرد؟ شاید به مامان یا روانشناس تجدید نظر شود؟

"نه، من به سادگی توسط افرادی که قبلا از طریق این همه گذشت احاطه شده اند." آنها گفتند: صبر کنید، پس از مدتی، شما به شما اجازه می دهید - این اتفاق افتاد.

- اما شما از وضعیت دیگری که با بازیگران اتفاق می افتد اجتناب نکردید: عشق روی صفحه نمایش به یک واقعیت تبدیل شده است، و شما و ilya mlinnikov شروع به ملاقات کردند.

- بله، این اتفاق افتاد

هیچ یک

عکس: آلنا کبوتر؛ دستیار نور: آنا Kaganovich

- چه احساسی در حال حاضر به یاد می آورد که دوره؟

- با قدردانی، مانند همه چیز در زندگی من. ما یک رابطه طوفانی داشتیم، ما جوان، سبز، گرم بودیم. (می خندد.) سپس عالی بود.

- گفت: مردی که بیست و شش سال ...

- این یک تفاوت بزرگ است: بیست و بیست و شش. حالا من هیچ کاری را از آنچه که من انجام دادم انجام نخواهم داد. من بالغ شدم، و احساس می کنم. اگر چه شخصیت به هیچ وجه نمی رفت، اما من شروع به قدردانی و احترام به خودم و دیگران کردم.

- آیا شما مردان خلاق هستید؟

- بله، من عاشق استعداد، در قلب، حس شوخ طبعی هستم. بقیه خیلی مهم نیستند همانطور که برای حوزه، آن را فقط در اطراف من مردم مربوط به فیلم. بنابراین من فکر می کنم می توانم در عشق با معلم، و در یک دکتر، نکته اصلی این است که فرد یک قلب خوب است و کار او را دوست داشت.

- در حال حاضر در نوجوانی، شما با ستاره های در مقیاس جهانی ارتباط برقرار کردید. در جشنواره فیلم کن، جایی که من با مادرم رفتم، با براد پیت آشنا شدم. احساس برخی از رژیم غذایی؟

"سپس، در چهارده سال، برای من این رویداد بود که من جورج کلونی و براد پیت را می بینم." من حتی یک لیوان شیشه ای را به سرقت برده ام، که از آن پیت نوشید. (می خندد.) اما حالا من برای چنین چیزهایی آرام هستم.

- شما دارای رمان با خارجی ها، از جمله Milose Bikovich بود. ویژگی های ارتباطات وجود دارد، تفاوت ذهنیت تاثیر می گذارد؟

- هنگامی که ما با Sernte زندگی کردیم، سرگرم کننده بود. طنز من و من از تفاوت های فرهنگی ما برخورد کرده ام، اما او هنوز در روسیه صحبت کرد، هرچند گاهی اوقات معنای کلمات است. و من آخرین رابطه با یک فرد داشتم که روسیه را نمی دانست. اما حتی جالب تر بود، ما کمتر از هر مزخرفی صحبت کردیم، زیرا مردم آن را نزاع می کردند. روابط آرام، بزرگسالان بود. من معتقدم که این موضوع مهم نیست که ملیت و کدام کشور مهم ترین چیزی است که او خوب، جالب، خنده دار است.

- شما ذکر کرده اید که من در نیویورک در تئاتر بازی کردم ...

- این یک مدرسه تئاتر است، نه یک تئاتر که در آن بلیط های فروش. اما هنوز هم یک تخته بالا برای من بود. من در صحنه ترسیدم و در یک زبان غیر استاندارد ترسناک بودم.

لباس، والنتینو؛ آویز از مجموعه خانم روسیه جمع آوری و دستبند از مجموعه کلاسیک، همه - جیوه؛ حلقه از Mu Twin، Messika Collection

لباس، والنتینو؛ آویز از مجموعه خانم روسیه جمع آوری و دستبند از مجموعه کلاسیک، همه - جیوه؛ حلقه از Mu Twin، Messika Collection

عکس: آلنا کبوتر؛ دستیار نور: آنا Kaganovich

- آیا به شما گفتید که به خوبی انجام می شود؟

- بله، من برای اولین بار رتبه بندی کردم. ده شرکت کننده با همان مونولوگ وجود داشت. من آخرین بودم، و هر کس آن را در همان سبک خواند، و من با نحوه انجام این کار در یک کلید دیگر آمد. به یاد داشته باشید که چگونه من در میدان تایمز رفتم و چنین کپسول کامل بود ...

- چرا اینقدر متاسفانه صدا کرد؟

- غمگین نیست اما پس از آن تابستان بود، و در حال حاضر من در مسکو، برف در خارج از پنجره، و همچنین coronavirus ...

- این پاندمی مانع اجرای برنامه های بزرگ شد؟

- او از بسیاری جلوگیری کرد، بله با الکسی Serebryakov، آنها توسط پروژه آمریکایی تصویب شد، سپس در تورنتو و نیویورک تیراندازی شد، اما، افسوس. شاید بعد از مدتی معلوم شود، تولید کنندگان به نظر نمی رسد تسلیم شوند. (لبخند می زند.)

- این، زمانی که یک بیماری پاندمی آغاز شد، آیا شما فقط گرفتید و ترک کردید؟!

"نه، در آن لحظه من در مسکو بودم، برنامه ریزی شده برای بازگشت به آمریکا، اما دیگر موفق نشد.

- آیا شما به آرامی چنین نوبت سرنوشت را درمان می کنید؟

- من یک قرنطینه را صرف آماده سازی بسیار سرگرم کننده با خانواده ام کردم. ما پدربزرگ و مادربزرگ را از سنت پترزبورگ حمل کردیم، خانه را برداشتیم. شاید این خوب است که هر کس کمی استراحت کند. وقتی می گویم Coronavirus برنامه های من را اشتباه گرفت، من صاحبان کسب و کارهای کوچک را به یاد می آورم که خیلی بیشتر رنج می برند. و پس از آن، ما نمی توانیم شرایط زندگی را کنترل کنیم، اما می توانیم نگرش خود را نسبت به آنها کنترل کنیم. من احساس گناه می کنم در طول این مدت من در بسیاری از پروژه های خوب روسیه ستاره دار شدم. به عنوان مثال، عکسبرداری از تصویر تاریخی "هوا" الکسی آلمان. Boris Khlebnikov در سریال تلویزیونی "رفیق اصلی" و ولادیمیر کوتا در تصویر "شیطان"، در سری "Vika-Hurricane" که توسط روسلان برتووا کارگردانی شده است، بازی کرد. من یک سخنرانی مطلق در زندگی هستم و سعی می کنم در هر شرایطی خوب باشم.

TUXEDO، ELEAN؛ گوشواره و دستبند از مجموعه کلاسیک، همه - جیوه

TUXEDO، ELEAN؛ گوشواره و دستبند از مجموعه کلاسیک، همه - جیوه

عکس: آلنا کبوتر؛ دستیار نور: آنا Kaganovich

- به بخشی نیز از فلسفه برخوردار است؟

- آره. به یاد داشته باشید که ما به یکدیگر داده شدیم، از شما سپاسگزارم که در زندگی من وجود دارد و وجود دارد. من به طوری که آنها هنوز هم مورد علاقه من در معنای انسانی هستند. ما دوست هستیم، من پیشبینی نیستم و نه رسوایی. البته، تفریح ​​دردناک است، اما به این معنی است که زمان برای چیز دیگری آمده است.

"به نوعی، در یک مصاحبه، شما گفتید که من به دنبال یک پدر، مربی در مرد خود بودم، در حال حاضر این ژستالت بسته است؟"

- فکر میکنم نه. اما من در یک خانواده ناقص رشد کردم، و هر روانشناس می گوید که در این مورد دختر ممکن است مشکلات ایجاد روابط با یک مرد داشته باشد. اما من به طور کامل پیشرفته پیشرفته. (می خندد.) من همیشه یک دختر را که نیاز به مراقبت دارد، باقی خواهم ماند، او نیز نیاز به همه چیز دارد. اما من سعی می کنم درک کنم که منطقه مسئولیت من چیست. مردان عادی به دنبال یک شریک در یک رابطه هستند، و نه یک مشکل در سر. (خنده حضار)

- استقلال مالی برای شما چقدر مهم است؟

- من خودم خودم را فعال می کنم و از آن محو می شود. اما زمانی که من یک مرد را ملاقات می کنم، به نحوی معلوم می شود که او می خواهد مراقبت و توجه کند. من هیچ موقعیتی ندارم که یک مرد باید همه چیز را بپردازد، اما من خوشحال هستم که مراقبت کنم.

- حالا شما عاشق هستید؟

- بله، و او نیز یک مرد بسیار خلاق است. (لبخند می زند.)

- و چه فکر می کنید لازم است که رابطه در یک داستان جدی باشد؟

- من تمام رابطه جدی دارم (لبخند می زند.) شما نیاز به احساس آرامش، اعتماد دارید.

- آیا شما قبلا به تمایل حل شدن، خانه خود آمده اید؟

- آره. من درک می کنم که بالغ شده است. به زودی می خواهم یک خانواده را شروع کنم قبلا، من حتی در مورد آن فکر نمی کنم. به نظر من، به زودی پیاده روی من را جمع می کنم و مرحله جدیدی از زندگی من آغاز خواهد شد.

لباس Troika و پیراهن، آلیاژ؛ Trenchkot، Khaite؛ گوشواره از Mu Twin، Messika

لباس Troika و پیراهن، آلیاژ؛ Trenchkot، Khaite؛ گوشواره از Mu Twin، Messika

عکس: آلنا کبوتر؛ دستیار نور: آنا Kaganovich

- چگونه در مورد ترتیب خانه احساس می کنید؟

- من آن را تحسین می کنم! من هشت سال و هشت بار در مسکو زندگی می کنم. من تغییر مکان ها را دوست دارم، آپارتمان جدید یک زندگی جدید است. بنابراین، در اصل، و اتفاق می افتد. من عاشق لحظه ای که جعبه ها را باز می کنم، همه چیز را در مکان ها تنظیم می کنم.

- متاسفم که "لانه" را ترک کنید؟

- نه، من به یک مکان جدید، الهام گرفته از تجربه قبلی. اما اکنون یک آپارتمان بسیار زیبا دارم، فقط در میان یک بیماری همه گیر وجود دارد. و من هنوز آن را ترک نمی کنم.

- مسکن خود را نمی خواهید؟

- من می خواهم، اما خیلی زیاد نیست به نظر من، این داستان در مورد چگونگی به سرعت مسکن، پیدا کردن یک شوهر، تولد یک کودک - از دوران شوروی، و به تدریج به گذشته ادامه می دهد. و سپس، من واقعا نمی دانم چگونه پول را ذخیره کنم. بلافاصله استفاده می کنم (لبخند می زند.) برای من، پول یک هدف نیست، اما شما چیزی را برای پرداخت هزینه - اجاره یک آپارتمان که در آن من می خواهم سوار بر ماشین، و نه در مترو، به سفر بروید. این سطح آزادی است.

- شما سطح مادی خود راضی هستید؟

- آره. اما من می خواهم بیشتر در آینده کسب کنم.

- برای چی؟

- به منظور بهبود کیفیت زندگی. شاید من می خواهم به دوستانم به دوستانم بدهم

- دوستان زیاد؟

- آره. من تقریبا هر شب مهمان جمع می کنم من عاشق ارتباط هستم در همان زمان، دوستان می گویند دشوار است که به من نزدیک تر شود. اگر من احساس بی قید و شرط در یک فرد، من نزدیک است. اما اگر به دایره نزدیک من برسید، آن را برای همیشه برای همیشه وجود دارد. ما یک شرکت داریم، یک فرد پانزده ساله، همه جوانان، خلاقانه، با استعداد، و ما خیلی kayfovo با هم هستیم که شما حتی فکر نمی کنید که شما به نظر میرسید. ما مثل یک ارگانیسم تک هستیم.

- آیا گاهی اوقات به نفس نیاز دارید؟ آیا شما احساس نیاز به ترک جایی در کوه ها، در تبت؟

- من می خواهم در خودم بخورم تا در توسعه معنوی شرکت کنم. یاد بگیرید که خودتان را به درستی دوست داشته باشید. عشق زمانی نیست که شما خیلی خوابیدید و خیلی بخورید، و زمانی که به دنیای درونی توجه بیشتری خواهید کرد. من درک می کنم که گاهی اوقات من با توجه به طرح زندگی می کنم: بیدار شدم، تمام روز روی مجموعه بود، در شب با دوستان ملاقات کرد، من شراب را نوشیدم، به رختخواب رفتم. روز بعد همه چیز تکرار می شود. و من می خواهم به کارشناسی ارشد شیوه های معنوی، خواندن کتاب های بیشتر، ایجاد اعمال خوب. (لبخند می زند

لباس، خود پرتره؛ کفش، Gianvito Rossi؛ گوشواره و حلقه از مجموعه کلاسیک، همه - جیوه

لباس، خود پرتره؛ کفش، Gianvito Rossi؛ گوشواره و حلقه از مجموعه کلاسیک، همه - جیوه

عکس: آلنا کبوتر؛ دستیار نور: آنا Kaganovich

- ایا شماحیوان خانگی دارید؟

- گربه و گربه. هنگامی که من در شب به خانه می روم، از این ایده خوشحال خواهم شد که اکنون آنها را ملاقات خواهند کرد، توسط Kalachik کنار من رول می شود. گربه ها - موجودات خودکفا. و من فوق العاده خوش شانس بودم که به من اجازه می دادند خودشان را دوست داشته باشند. اما من نیز سگ دارم. شاید روزی من یک خانه بزرگ، خانواده داشته باشم - پس من تمام حیوانات خیابانی مسکو را جمع آوری خواهم کرد.

- شما یک خال کوبی روی Clavicle دارید. بلع - آیا شما خیلی آسان هستید؟

- من در واقع خودم را با بلعیدن، اما به معنای غم انگیز است. من افسانه ای راجع به بلع شنیدم، که به طوری که می خواهد نور خورشید را به سمت خورشید بچرخاند، بال را می سوزاند و به مرگ می افتد. من هجده ساله بودم و من در تالین بودم. من آن روز به خوبی به یاد می آورم یکشنبه، باران، و ما کل خدمه فیلم در شهر را در جستجوی یک سالن خال کوبی فرار کردیم. و همه چیز بسته است و در اینجا آنها یکی را پیدا کردند، اما به محض اینکه من در صندلی نشسته ام، دستگاه شکست خورد. ما ناراحت شدیم، به خیابان رفتیم و با غم و اندوه یک بطری ویسکی افتتاح شد. و در حالی که من در مورد سرنوشت شکایت کردم، استاد فرار کرد: "همچنین، شما رفته اید، دستگاه ثابت شده است." بنابراین من زیر کلید فرو بردم. اولین بار من به طور مداوم به لباس با شانه های باز رفتم، من می خواستم همه او را ببینند. (خنده حضار)

- اصلی ترین چیز در حال حاضر نیست.

"و این به آرامش و هماهنگی درونی کمک خواهد کرد، که من می روم.

همچنین در موضوع:

رومی با تولید کننده هالیوود، شیشه ای به سرقت رفته براد پیت و دانشکده علوم سیاسی: آگلی تاساووا - 27

ادامه مطلب