ریچارد مدیدن: "مردم فکر می کنند که بازیگران ضعیف هستند، اما ما بچه های قوی هستیم"

Anonim

در ماه مارس، سریال تلویزیونی "Klondike" در کانال کشف کانال تلویزیونی منتشر شد. شاتل بر روی پرفروشده شارلوت خاکستری، او به یکی از معروف ترین تب طلای در تاریخ اختصاص داده شده است. در مرکز طرح - تاریخ شش کیت طلا در دره رودخانه یوکون ملاقات کرد. آنها باید در لبه های شدید شمالی زنده بمانند، که تنها ماجراجویان ناامید کننده ارسال می شوند. نقش اصلی بازیگران مشهور مانند ریچارد مددن، سام شپرد، تیم راث و عببی کورنش بازی کرد. Whanhit با بازیگران صحبت کرد.

ریچارد ماددن (شخصیت - بیل هاسکل): "تمرکز من در فیلم دوم من در طبیعت بود"

- ریچارد، شما در "بازی Thrones" ستاره دار، در جهان سحر آمیز خود زندگی می کردند. چه چیزی شما را به عنوان یک نقش به عنوان لایحه Haskell موافقت کرد؟

- به نوعی، این نقش به ادامه منطقی آنچه که من در "بازی Thrones" انجام دادم، تبدیل شده است. همه چیز بزرگ بود: هر دو زندگی و مرگ به طور کامل. و در "Klondike" انتخاب دو جایگزین ساده بود - زندگی یا مرگ. اگر طلا یافت نشد - من نمی توانم غذا بخرم، به این معنی که او با گرسنگی یا منجمد به مرگ فوت کرد. همان مطالعه طبیعت انسانی، تنها در شرایط دیگر. من بسیار علاقه مند شدم که چگونه ماهیت مردم در شرایط دشوار تغییر می کند. من یک بار انتظار نداشتم که قهرمانان به حیوانات، خشونت آمیز و خودخواه تبدیل شوند و "Klondike" و بیل هاکلل به من کمک کرد تا ببینیم که مهربانی به یک فرد عجیب و غریب است یا نه، و می تواند خود را در هر شرایطی آشکار سازد. در این داستان، خشونت های بسیاری و حرص و طمع، خشم وجود دارد، و من فکر می کنم که این دقیقا همان است. ما با شخصیت های مختلف آشنا می شویم، و در اقدامات در یک وضعیت بحرانی، می توانید نتیجه بگیرید که این شخصیت ها چقدر قوی هستند.

- چه شخصیتی لایحه هاسکل را دوست دارید؟

- اخلاق او. هنگامی که من اسکریپت را بخوانم، چند بار زمانی که این طرح به نوبه خود برای لایحه ناموفق بود، فکر کردم که در حال حاضر او را شکستن و تبدیل به یک جانور، اما هر بار که طرف انسان خود را سعی کرد، من را احترام گذاشتم. اگر حداقل ده درصد از همان اعتقادات درونی داشتم، من یک مرد خوشحال هستم.

- به من بگویید، بهتر است که در کانادا یا در خانه گرم شود؟

- مردم فکر می کنند که بازیگران ضعیف هستند، اما در واقع ما بچه های قوی هستیم. و در عین حال تنها به طرز بسیار شجاعانه تمام محرومیت را منتقل کرد، اما دیگران، نام آنها تماس من، جوراب تیراندازی با حرارت الکتریکی قرار داده اند. در فیلم این عمدتا در مورد افراد واقعی است. برای کسانی که واقعا در این وضعیت هستند، در واقع، همه چیز ده برابر سخت تر از ما بود. اما ما بسیار دشوار بودیم. و این همه امیدوار است - این واقعیت که ما داستان را در مورد دوره واقعی زمان می گویم، این واقعیت است که قهرمانان ما افرادی هستند که از طریق بار و محرومیت گذشتند. بنابراین ما چیزی برای شکایت نداریم، هرچند لازم بود که در شرایط دشوار کار کنیم.

- قهرمانان عببی و ریچارد رابطه بسیار جالبی دارند و احتمالا به نظر نمی رسید آنها را بازی کنند. چگونه شما توانستید به آنها غرق شوید، زیرا قبل از اینکه شما و عببی حتی با یکدیگر آشنا نبودند. چگونه همه چیز را به این بازی می رسیم - از کشتی به توپ؟

- هنگامی که شما موفق به حذف صحنه به طور مداوم، این بسیار بزرگ است. صحنه های ABBY کمی ساده تر داده شد، زیرا زمان زیادی برای همکاری با یکدیگر وجود داشت و ما قبلا به تصاویر وارد شدیم. این دقیقا صحنه هایی با تیم بود، در اینجا این واقعا از کشتی به توپ بود، ما فقط ملاقات کردیم، و بلافاصله در سایت، ما حتی به شخصیت های خودمان استفاده نمی شد. اما زمانی که چنین سناریوی قوی وجود دارد، یک مدیر با درک روشن از مفهوم و بازیگران که احساس خوبی دارند، هر کس می داند وظایف خود را برای اطمینان و به سادگی خود را با سر خود غوطه ور می کند. این یکی از این ویژگی های فوق العاده کار بازیگر است - زمانی که تصمیم درست را دریافت می کنید، و در نهایت همه چیز به دست آمده است. و این در واقع یک هدیه است، به نظر من.

- آیا شما با معلمان سخنرانی صحنه برای رسیدن به لهجه لازم کار کرده اید؟

- نه، ما معلمان نداشتیم من تصمیم گرفتم با لهجه مورد نظر در طول فیلم برداری از همان ابتدا صحبت کنم، زیرا من این است که چگونه یک عضله دیگر پمپ کنیم. لازم است که در لحن باقی بماند، به عنوان مثال، صعود به کوه ها و یا کار در تمام روز. بنابراین، من تاکید را به عنوان عضلانی که شما نیاز به کارآیی دارید، در نظر گرفتم و هنوز از آن استفاده نمی کنم. من خیلی کار کردم، به بسیاری از سوابق سخنرانی با یک لهجه گوش دادم، تمرین کردم، داستان، زندگی زمان را مطالعه کرد. من سعی کردم همه چیز را در نظر بگیرم که به نقاشی واقعی کمک کند. و ما در همه جا کار کردیم، کل بازیگران به یکدیگر کمک کردند. ما خواستار جلوگیری از مخاطبان به احساس واقعیت آنچه اتفاق می افتد. بنابراین، ما سعی کردیم با یک لهجه نه تنها قبل از دوربین صحبت کنیم، بلکه هر زمان دیگری دیگر. و به نظر من درست است. شخصیت شما باید طبیعت دوم شما باشد - این ویژگی حرفه ما است. من به طور خاص در سگ ها سفر کردم تا واقعا این را بیاموزم و بعدا در هنگام فیلمبرداری فکر نکنید، همانطور که انجام شد و به چه دلیل برای کشیدن. همانند اسب سواری، همان با تاکید - او فقط به عنوان دوم من تبدیل شد.

- چه صحنه ای با مشارکت شخصیت شما برای شما فراموش نشدنی است؟

- بسیاری از این صحنه ها وجود دارد. من به شما در مورد یکی از آنها می گویم - این اولین روز فیلمبرداری بود، من روی یخ گذاشتم و یک مونولوگ را كردم، که در آن یک مرد جوان در مورد زندگی خود صحبت می کرد، که در اینجا او پایان است که مرگ بسیار نزدیک است و او گذشته را به یاد می آورد، و پلیس سوارکاری وجود دارد. یا صحنه، جایی که شخصیت من لباس را از یک مرد شات حذف می کند. سپس او واقعا به یک جانور تبدیل شد. برای من، خیلی با این قسمت ارتباط دارد. در شخصیت من چیزی خوب وجود دارد، و حتی در این لحظه بحرانی برای او باقی می ماند.

تیم دهان (شخصیت - نمودار): "معمولا، من نقش کرتین ها یا دیوانه ها را می گیرم"

- تیم، به ما بگویید که شخصیت شما نزدیک و جالب است. چرا شما موافقت کردید که شرکت کنید؟

"رویکرد من، به عنوان یک قانون، این است: اگر من پروژه را به طور کلی دوست دارم، اگر احساس کنم می توانم به پرونده عمومی کمک کنم - من شرکت می کنم. به دلیل ظاهر و رفتارهای من، به من بگویید، با این حال، معمولا نقش هر کرتین یا دیوانه وار یا چیزی در این روح را دریافت می کنید. (می خندد) و به نظر می رسید که من می توانم کمک کنم، کار بر روی "Klondike". همانطور که برای شخصیت من، همانطور که مسخره است، او کاملا در ذهن خود است، و شما او را به عنوان یک کرتیان تماس نمی دهید. او بهترین فرد نیست، اما او ویژگی های خود را پنهان نمی کند، و من تحت تاثیر قرار گرفته ام که می توانم این شخصیت را بدون تزئین او بازی کنم. نمایش آن را به عنوان آن است. علاوه بر این، تیراندازی در این فیلم به معنای کار با یک سناریوی عالی در یک مدیر عالی بود. من این داستان را دوست داشتم، به طوری که احمقانه است که امتناع کنم.

- در یکی از قسمت ها، شما بر روی یخ دریاچه یخ زده راه می رفتید. واقعا چطور بود؟

- من ممنوع بود به آنجا بروم، یخ بسیار خطرناک بود. اما من می روم در واقع، هیچ اتفاقی نمی افتد، Wetsuits و همه چیز وجود دارد. و من برای این آماده بودم در طی فیلمبرداری، ریچارد از تن خواسته بود، او با چنین تعهدی خود عمل کرد که همه ما را الهام بخشد. او یک رهبر واقعی بود و همه ما آماده بودیم تا او را آماده کنیم، از جمله یخ دریاچه یخ زده.

- چه صحنه ای با مشارکت شخصیت شما برای شما فراموش نشدنی است؟

- من فکر می کنم این یک صحنه با آببی است. این به نوعی نقطه عطفی است، زیرا در فریم ما و اببی، اما در واقع شخصیت اصلی آن - ریچارد و نگرش ما نسبت به او. من می روم بلینند، که ما باید به این مرد کمک کنیم، باید به او کمک کند، یا همه چیز را از دست خواهد داد و می میرد. و سپس Belinda برگ و آن را ذخیره می کند.

ریچارد مدیدن:

شریک ریچارد مدیدن در سریال تلویزیونی "Klondike" تبدیل به بازیگر Abby Kornish شد، که قهرمان به نام Belinda Malluni. .

Abby Kornish (شخصیت - Belinda Malluni): "مربیان ویژه آموزش داده شده به رانندگی یک مهار سگ"

- عببی، چگونه احساس کردید، در چنین شرایط شدید کار می کنید؟

- هر کس صد درصد را از بین برد و من در مورد آنچه که در مورد ریچارد گفت، به Tima پیوستم. او به سادگی به ما انرژی خود را متهم کرد، او آماده بود تا به یک سوراخ شیرجه رفتن، فیلمبرداری تحت باران های برف و یا بارش برف. هنگامی که من حتی از تولید کنندگان خواسته ام، به طوری که آنها به ریچارد نگاه کردند، به نظر من به نظر می رسید که به خاطر تجسم ایده آل صحنه او و زندگی او پشیمان نخواهد شد. شور و شوق که با آنها کار می کرد، فوق العاده چشمگیر بود. من مطمئن هستم که مخاطبان زمانی احساس می کردند که شخصیت او خیلی واقعی و جامع بود.

- کدام صحنه قوی ترین تصور را بر شما ساخته است؟

- بسیاری از قسمت های قوی وجود داشت، اما در طول تیراندازی من به ویژه در صحنه به یاد می آوریم، زمانی که ما نیاز به رانندگی در یک سلولی سگ در یخ دریاچه بود. ما با مربیان ویژه کار کردیم که به ما آموختند که سگ ها را اداره کنند، اما هنوز هم، البته، ما تنها آزا را تسلط دادیم. تصور کنید که من ارزش یک تیم "موتور!" به اشتراک گذاشتن مهار، برای متوقف کردن به شدت در محل شرطی و در جریان اقدام برای کشیدن ریچارد به آن. دشوار بود، اما بسیار هیجان انگیز بود! آدرنالین فقط تکان داد.

- چقدر راحت، یک زن شکننده، کار بر روی مجموعه بود؟

- شگفت انگیز بود. در مجموعه ای از این مجموعه، توسط یک تیم خیره کننده مطرح شد. ما هر یک از یکدیگر را پشتیبانی می کنیم، یکدیگر را با نیمی از آنها درک کردیم. همه شخصی به پس زمینه رفتند - ما فقط در مورد کار، و حتی در طول بقیه آنها در مورد صحنه ها بحث کردیم، فکر کردیم که چگونه بهتر بازی کنیم، در تصاویر شخصیت های خود ازدواج کردیم. ما فقط در مورد این مجموعه صحبت کردیم، و این مکالمات به ما کمک کرد تا قهرمانانمان را بهتر درک کنیم و آنها را درک کنیم.

ادامه مطلب