Svetlana Ivanova: "سادگی - سلاح های بسیار قوی"

Anonim

شکنندگی Svetlana Ivanova بازیگر زن تنها به تنبل صحبت نمی کرد. و در این او کاملا تغییر نمی کند. اما با توجه به او، با توجه به شکنندگی روحانی، برخی تغییرات رخ می دهد. نه، هیچ پناهگاهی در آن وجود نداشت، اما امروز بانوی ساده و بی دفاع نیست، بلکه یک زن به اندازه کافی اعتماد به نفس دارد. این اعتماد به نفس، سوتلانا معتقد است، به او نگرش مردم نزدیک می دهد.

- نور، شما بارها و بارها گفتید که آنها در زندگی بازی نمی کنند و می گویند، بسیاری از آنها شگفت زده شده اند که شما واقعی و ساده برای بازیگر است. اما مردم می توانند از این صداقت علیه شما استفاده کنند ...

- در دنیای مدرن، این اغلب صداقت و صادقانه از همکار، همکاران، همکاران، خلع سلاح سولفور است. سادگی یک سلاح نسبتا قوی است. اما نه این، کاملا هیولا، در مورد آنها می گویند که بدتر از سرقت است. من ساده و باز هستم، اما نه به هیچ وجه ساده لوحانه و دور از یک فرد بی دفاع با این ویژگی ها.

"بنابراین شما راز را به اشتراک نمی گذارید و به شما یک ناز، اما یک فرد ناآشنا در مورد ضعف های من بگویید؟"

- نه، من آن را بسیار فیلتر می کنم. بنابراین من باز کردم، فرد باید نزدیک باشد. تصور از باز بودن من تنها سی درصد از من است. و نود و نه - در حال حاضر برای خود.

- و هنگامی که شما در عشق سقوط؟ در این مرحله، چیزی دشوار است، پنهان کردن، پنهان کردن، بازی ...

"نه، در اینجا من برای باز بودن، من برای تاتیانا لاریا هستم." اگر می خواهید بنویسید - نوشتن کنید. اگر می خواهید چیزی را به کسی بگویید - بگو. فکر نکنید: "احتمالا لازم است وانمود کنم که من خوابیدم، و سپس خودم ..." به نظر من، این وحشتناک است، زیرا زمان زیادی به دست آمده است، و شما زندگی و شادی خود را از دست می دهید. شما می توانید برای یک هفته یا یک سال خوشحال باشید. بله، شما می توانید فریب و گرفتن کفش کتانی در بینی، اما پس از آن شما تجربه خواهید داشت. و اگر شما خود را اجازه ندهید، پس چگونه می دانید چه شادی چیست؟ هرگز به درستی پرداخت نکنید، همه عوامل به حساب نمی آیند، زیرا زندگی غیر قابل پیش بینی است. و در زندگی خانوادگی، شما فقط می توانید عشق، حساس و صادقانه.

- شما احتمالا نزدیکتر از Dostoevsky هستید؟

- مطمئنا. و در مدرسه من دوست داستوفسکی را دوست داشتم. اما این یک محرک جوان است. خوشبختانه، من به سرعت متوجه شدم که من نزدیک تر از تولستوی، بونین، نابوکوف بود. در آنجا، بدون هیچ مشکلی وجود ندارد، اما این سیم پیچ روده در مشت نیست.

لباس، تنوع؛ گوشواره، Queensbee؛ صندل، استوارت ویتزمن

لباس، تنوع؛ گوشواره، Queensbee؛ صندل، استوارت ویتزمن

عکس: آلنا کبوتر

"من واقعا دوست شما را دوست داشتم:" شما می توانید خود را برای شادی آموزش دهید. " تقریبا مثل الکساندر ولدن است: "این شرم آور است که ناراضی باشد."

- درسته. در میان چیزهای دیگر، ناراحتی گناه است. بنابراین، اگر فرصتی برای حداقل خوشحال شود، باید این کار را انجام دهید. من به یاد داشته باشید که در کلاس های مدرسه ارشد، کتاب را توسط Elinor Porter "Polianna" خوانده ام (اگر چه آن را برای سن سفر طراحی شده بود) در مورد دختر تاسف آور، که هیچ چیز در زندگی خوب بود، و او شروع به بازی آن - به اختراع Reimers برای شادی سپس آن را به عادت تبدیل کرد، و او این بازی را هر کس در اطراف بازی کرد. بنابراین در زندگی - اگر از دوشنبه ها نفرت دارید، زمانی که آمد، می توانید از آن بیرون بیایید که بعد از شش روز نباشد. در هر تظاهرات زندگی، شما می توانید برخی از شادی را پیدا کنید. من واقعا این فکر را دوست داشتم. این اتفاق افتاد که من عصبی بودم، زیرا شرایط فاجعه آمیز وجود داشت. هنگامی که من یک ساعت در تمرین به Galina Borisovna Volchek دیر کردم. و این کار غیرممکن است. نوعی داستان هیجان انگیز بود، تا این واقعیت که من یک تصادف داشتم. اما در اصل، در حال حاضر، اگر من درک کنم که من نمی توانم چیزی را تغییر دهم، نمی توانم بیرون بیایم، بیرون بروم، این اتفاق می افتد که حتی غیرممکن است که ماشین را ترک کند و به مترو بروم، من حداقل عصبی نیستم. بهتر است من در خلق و خوی خوب، زیبا خواهم آمد. (لبخند می زند.) به نظر می رسد که شما باید از بسیاری از شرایط استرس زا لذت ببرید تا از زندگی لذت ببرید، در غیر این صورت شما فقط می توانید دیوانه شوید. حتی در یک جلسه مهم و زنده ماندن، شما می توانید به شهر نگاه کنید، به یک برنامه فوق العاده یا کتاب صوتی گوش دهید، یعنی پیدا کردن نوعی شادی.

- اما شما دیگران را هشدار می دهید تا نگران نباشند؟

"بله، من همیشه سعی می کنم مردم را اطمینان دهم، من تماس می گیرم، می گویند که هنوز غذا است." (لبخند می زند.)

- نور، و شما روز یا چند هفته، زمانی که هنوز موفق به احساس خوشحال و خوشحال است؟

- نه، من این را ندارم

- و هنگامی که آنها با کسی شکست خوردند، ریخته گری گذشت؟ من درباره رویدادهای غم انگیز صحبت نمی کنم ...

- من ناراحت شدم وقتی کار نکردم تا به مؤسسه بروم، زیرا من مرا به دانشگاه های تئاتر نگرفتم، آنها گفتند که من به عنوان افزایش، اما ما مورد نیاز نیستیم. اما من نمی توانم بگویم که واقعا من را از سنجش از بین می برد: من همیشه متوجه شدم که حمل و نقل حمل و نقل، در مقابل من بسیاری از جاده ها وجود دارد - و من می توانم یکی دیگر را در هر زمان انتخاب کنید. در اصل، من هنوز هم با این احساس زندگی می کنم که من هنوز هم بسیار پیش رو هستم، هرچند من در حال حاضر یک زن کمی در سی سال دارم. (خنده می دهد اگر چه او او را نوشت، مرد بسیار بالغ بود. و من ناگهان خواندن، متوجه شدم که این در مورد من بود. و هنگامی که آنها حتی چهل نیستند، بازنشستگان در روح هستند. اما من سعی می کنم خودم را از چنین افرادی دور کنم، زیرا بسیار مسری است، و همچنین شادی. هرچه بیشتر با افراد موفق ارتباط برقرار کنید، بیشتر آن را شارژ می کنید.

- چند سال پیش، شما بسیار خنده دار بود، از این گفت که همه چیز به زودی تغییر خواهد کرد، زیرا حتی در فروشگاه ها کرم هایی وجود دارد که "30 پلاس" نوشته شده است. آیا این سن را ترسیدید؟

"فقط در دوران کودکی من (و من در کنار خانه فرهنگ" اکتبر "زندگی کردم، که اخیرا سوخته بود) برگزار شد" برای کسانی که برای 30 ". و من هنوز از پوستر گذشته رفتم و فکر کردم: "30 سالگی چیست؟"، فکر می کنم این یک عدد نیست، اما نامه ها. و حالا من سیصد ساله هستم

- اما اکنون همه چیز تغییر کرده است - و کودکان به مدت سی و چهل و چهل و چهل سالگی زایند

- من این داستان را دوست دارم شما متوجه نشدید که امروز تمام سری ها حدود سی ساله، چهل و مو و سپس حذف می شوند؟ اگر چه همه چیز مربوط به سن نسبتا نسبتا است. اما در کشور ما بسیار نادرست فرموله شده است. چرا کلمه "بیمه" ما از کلمات "ترس"، و در بیمه انگلیسی از کلمه "اعتماد به نفس" داریم. این کدها است. ما خود را برنامه ریزی می کنیم.

لباس، تنوع؛ گوشواره و حلقه، همه - Queensbee؛ کت، Weannabe.

لباس، تنوع؛ گوشواره و حلقه، همه - Queensbee؛ کت، Weannabe.

عکس: آلنا کبوتر

- بسیاری از دختران در انتظار سی سال هستند، زیرا سن اسرارآمیز Bulgakovsky مارگاریتا، زمانی که همه چیز امکان پذیر است ...

- در واقع. و من در مورد آن فکر نکردم و تغییرات برای من اتفاق افتاد. روانشناسان می گویند که یک زن خیلی سالهاست که کودک جوانتر او است. بر این اساس، من به زودی پنجم. (می خندد.) و اکنون دیدگاه من از زندگی توسط این دسته ها اندازه گیری می شود. من منتظر سی سالم از این موضع بودم که دختر چهار ساله است.

- با تولد یک دختر، برای یک دقیقه مانند یک بزرگسال، جامد احساس نمی کرد؟

- نه، کاملا نه. اکنون چنین احساسی وجود ندارد گاهی اوقات، با این حال، این اندیشه مطرح می شود: "من مادر هستم، من به آن پاسخ می دهم! توقف، نور! جمع آوری. " و به طور کلی، همانطور که می گویند: "اولین فرزند آخرین عروسک است." ما معمولا یک خانواده بسیار نوجوان داریم. و دختر فوق العاده است که او چنین احمقانه (خنده)، چنین پدر و مادر خدایان، به عنوان، به عنوان یک قاعده، آنها کاملا متفاوت هستند.

- و هنگامی که شما نیاز به یک کلمه کلیدی Polina برای گفتن یا تصمیم گیری مهم، آیا شما به راحتی آن را انجام دهید؟ آیا این عملکرد بر روی یک مرد در خانه دروغ می گوید؟

- کلمه مهم همیشه به پدرت است. رئیس پاپا شما می بینید، من در برخی از چیزهای بی نظیر نورد روح هستم. به این معناست که تصویر زمینه برای من بسیار دشوار است و یا من می توانم کفش های مختلفی از رنگ های مختلف را به دلیل این واقعیت که من نمی توانم تصمیم بگیرم، اما در موارد جهانی، من انتخاب را به راحتی و به سرعت انتخاب می کنم. و من می توانم چیزی را به راحتی رد کنم، من به این معنا، حتی در مسائل کار، قاطع هستم. به هر حال، استعداد اصلی این است که رد شود تا شما مجازات نشوید. من سعی می کنم این را یاد بگیرم و به تازگی، من می توانم آن را در زندگی خودداری کنم. و قبل از من به نظر من به نظر می رسید که می توانم فردی را که ناخوشایند بود متهم کرد.

- آیا به این یا با کمک کسی رسیدید؟

- نزدیک من، منظورم خانواده فعلی من، به من کمک می کند تا احساس بزرگ و مهم را احساس کنم. (می خندد) آنها من را خیلی درک می کنند و آنها را مانند این احساس می کنند. به طور کلی، من فکر می کنم که تنها یک شانه قوی مردانه می تواند اعتماد واقعی زن را به اهمیت خود، زیبایی - بله در همه چیز. اگر یک مرد دوست داشتنی به شما نگاه می کند، پس شما خود را احساس می کنید و خود را با دیگران نگه دارید و واقعا متفاوت نگاه کنید. برای سال های گذشته، دو نفر من در زندگی روزمره نقاشی نمی کنم. پس از همه، رنگ آمیزی مبارزه از شانس؟ از تمایل به گرفتن یک چهره دیگر، یکی دیگر از سرنوشت. و به محض اینکه مطمئن شوید که شما زیبا هستید، آرایش در حال حاضر بسیار ضروری نیست. این به این معنا نیست که زن، ازدواج کرده است، باید خود را ترک کند و نقاشی را متوقف کند، نه. فقط آن را باز نکردند ناگهان شروع به نگاه بهتر می کنند. آرایش محافظت می شود اغلب زنان یک کلاه، عینک می پوشند، زیرا آنها از جهان مسدود شده اند. اما، هرچند که اکنون تقریبا نقاشی نمی کنم، اعتقاد دارم که لوازم آرایشی بزرگترین اختراع بشریت است. شما می توانید خود را "خلق و خوی" خود را. او چشمان خود را در تسلط بر تسلط یا لب های خود فرو ریخت و شما یک حالت عاطفی بهبود یافته است. (لبخند می زند.)

- در دهه نود، زمانی که شما بزرگ شد، بسیاری از زشت و غم انگیز وجود داشت، اما تغییرات شروع شد: طراحان ما شروع به فعالانه به نظر می رسد، فروش واردات مد روز، لوازم آرایشی خوب ...

- من کوچک بودم، و ما خیلی خوب زندگی کردیم، بنابراین همه چیز از من دور به نظر می رسید، جایی در تلویزیون. اما آن را می خواست: چیزهای زیبا و خود را با زیبایی محاصره، اما همیشه این فرصت نبود.

- مادر چگونه از این شرایط خارج شد؟

- مادرم فانتزی خود را در آن زمان سازماندهی کرد. به یاد داشته باشید که اگرچه ما خیلی سخت زندگی کردیم و نه خوب، هرگز پول را بر روی غذا، کتاب ها، تئاتر پشیمان نکردیم. من تمام وقت به تئاتر رفتم، و ما غذا داشتیم: گوشت، جوجه ها. مامان به نوعی پیچ خورده بود، اما ما دوست داشتیم خوشمزه بخوریم. (لبخند.) در اصل، اولویت های زندگی، در حال حاضر در خانواده ام، در مورد همان، به عنوان اصلاح شده برای این واقعیت است که فرصت های بیشتری بیشتر است.

لباس، هشتم؛ دکوراسیون، Queensbee.

لباس، هشتم؛ دکوراسیون، Queensbee.

عکس: آلنا کبوتر

- و پس از آن شما یک بازیگر مردمی شدید و توانستم خود را ارائه دهم، و نه تنها لباس های زیبا، بلکه حتی یک فضای زندگی و احتمالا به والدین کمک می کنند ...

"هنگامی که دختر من تنها متولد شد، من یک آپارتمان در خیابان بعدی با مادرم خریدم." و قبل از آن من آپارتمان دیگری داشتم، من آن را فروختم و کمی بیشتر خریدم. نه بیهوده من در برخی از مجموعه های طولانی ستاره دار. (خنده حضار)

- اما در این واقعیت که کاملا آرام است، شما شلیک نکردید؟

- هرگز. البته، مانند هر هنرمند، من کارهای موفق تر و کمتر، من از هیچ کس پشیمان نیستم. اما کسانی بودند که من واقعا قادر به خرید جدی بودم. اگر چه آنها به من بسیار خوب و در یک طرح حرفه ای به من دادند، و خوشحال شدم که می توانم خودم را در آپارتمان کسب کنم و حتی به والدینم کمک کنم، لطفا آنها را بپوشانید. بعضی وقت ها به آنها وابسته بودم، اکنون از من هستند. مامان قبلا بازنشسته شده است اولا، او به من بسیار با پولینا کمک کرد، در حال حاضر - نه، او فقط تصمیم گرفت تا خود را درگیر کند.

- امروز تمام رویاهای شما به حقیقت می پیوندند؟

"بله، فقط با جانی دپ هنوز آشنا نیست، اما دیگر لازم نیست." (خنده حضار)

- مطمئن. نزدیک به مرد بهتر از جانی دپ است، و همکاران فوق العاده هستند ...

- البته، درست است.

- و متوجه نشدید: هنگامی که شما مشتاق آن هستید یا زمانی که کمی آرام تر بود، تمایل به انجام آن انجام شد؟

- و من همیشه فقط فقط کمی به پایان می خواهم. نه سوخت من آن را از کجا من نمی دانم، به نظر من مادرزادی است. شاید این دفاع در صورتی است که به طور ناگهانی به حقیقت برسد. من ترخیص برای استهلاک را ترک خواهم کرد. هنگامی که شما در مورد چیزی فکر می کنید، فکر می کنید، و سپس به نظر می رسد فراموش شده، آن را در زندگی شما و اتفاق می افتد. این به من با خواسته های سال نو اتفاق می افتد. با این حال، در خاکستر، این بازی را متوقف کرد، زیرا من کاغذ را با نقاط ساده فشار می دهم و من با طعم و مزه، و من واقعا شامپاین را دوست دارم. (می خندد.) من فقط به درستی فرمول می کنم شما حتی می توانید قبل از یک قطعه کاغذ بنویسید تا در لحظه ای که به این انرژی نیاز دارید، در جایی که نیاز به این انرژی نداشته باشید، اشتباه نکنید. (لبخند می زند.) و در طول سال، تمام خواسته ها به حقیقت می پیوندند، که من برای نبرد کورات ها خواهم ساخت. به طور طبیعی، باید چیزی از منطقه واقعی باشد.

- به نظر می رسد به شما، این همه همان کسی بود که از خواسته ها یا هدایای سرنوشت درست بود؟ یا همینطور است؟

- به درستی خواسته های خود را فرموله کنید - در حال حاضر نیمی از موفقیت است. از آنجا که انتزاعی "من می خواهم غنی و معروف باشم" - این چیزی نیست که هیچ چیز در مورد آن نیست یا "من می خواهم یک هنرمند باشم" - تمایل خوبی، اما شما باید بدانید که چه چیزی به طور خاص انتظار می رود. سوال خوب، من در مورد آن قبل از سال جدید فکر می کنم. (لبخند می زند.)

- آیا شما نیاز زیادی به دوست داشتن نه تنها توسط مرد خود دارید؟ من در مورد مدیران و دوستان و در مورد شرکا هستم. چقدر شما به نفع شما وابسته هستید؟

- من چنین ویژگی ای دارم - من واقعا کسانی را دوست دارم که دوست دارند. (لبخند می زند.) اگر می بینم که جالب است و فردی می خواهد با من ارتباط برقرار کند، من برای آن بسیار پاسخ خواهم داد. من سعی می کنم تجزیه و تحلیل و درک کنم که تمام دوستان نزدیک من دقیقا از این داستان رشد کرده اند: از آنچه که من احساس کردم آنها علاقه مند و خوب بودند. من از این بسیار عادت کرده ام.

لباس، مایا؛ دکوراسیون، Queensbee.

لباس، مایا؛ دکوراسیون، Queensbee.

عکس: آلنا کبوتر

- و فقط به عنوان عشق برای یک مرد؟

- نه، نه همان. اما در مورد آن، من چیزی را نمی گویم، بسیار صمیمی است. (لبخند می زند.) به نظر می رسد که عشق توضیح سخت تر از دوستی است، درک نمی کند که چرا شروع می شود.

"اما من اغلب از زنان شنیده ام که هرگز در عشق ندیده اند تا زمانی که علاقه ای به طرف دیگر دیدند ..."

- غریزه از خود حفظ کار: شما اجازه ندهید که خودتان را به عشق بسپارید تا زمانی که احساس کنید که واقعا نیاز به شما دارد. اگر چه تماشای دخترش، که هنوز توسط قوانین بزرگسالان به ارمغان نمی آورد، می بینم که زمانی که هیچ محدودیتی وجود ندارد. ما سعی می کنیم به طور آزادانه پولینا را بالا ببریم، و در تظاهرات آنها بسیار باز است، که گاهی اوقات کودکان دیگر را ترساند، نه چنین باز. بنابراین، او می تواند برود، شروع به آغوش گرفتن و بوسیدن. به تازگی، در یک تعطیلات کودکان، او با یک پسر بازی کرد، او ظاهرا او را دوست داشت، و او را برای او با گریه اجرا کرد: "ساشا! من الان بوسه دارم! " و مردان بالغ ایستاده، نگاه و می گویند: "سانیا، اجرا!" (خنده حضار) ما، مردم بالغ در جامعه و علمی علمی زندگی می کنند و این واقعیت که مادر می گوید: "نه، نه، نه، اغلب کمی خود را محدود می کند. به نظر من به نظر می رسد که من می توانم در تظاهرات در زندگی بسیار روشن تر باشم، اگر من آن را یک مهد کودک، مدرسه و یک قانون اخلاقی نیافتم.

- شما در مورد دختر که او را آزادانه بالا می برد گفت. همه چیز اجازه می دهد همه چیز در هر مکان عمومی؟

- در اصل، بله، با اصلاح به آزادی دیگران. اما من دو ماه در اسرائیل زندگی کردم و سیستم آموزشی خود را دیدم، زمانی که واقعا به کودکان امکان پذیر است. آنها فرار می کنند، فریاد می زنند و به شدت غیر معمول است. اما سرد است! البته، اگر چیزی به من پرتاب شود یا به سر من برسد، من آن را دوست ندارم. و در برخی موارد نگران این فرصت بود. با این واقعیت که دانش آموزان می توانند بسیار بی ادب باشند تا معلمان را اداره کنند، چیزی را در آنها پرتاب کنند، در هامسی، بسته بندی کنید. واقعیت این است که بزرگسالان آزاد از کودکان آزاد خارج می شوند. و در غیاب ایده هایی در مورد آنچه خوب است و بد است، می تواند بسیار متفاوت باشد.

- بنابراین، هنوز آزادی او را محدود می کند؟

"ما در حال تلاش برای توضیح این است که بسیاری از افراد دیگر و آزادی شما تقریبا جایی است که آزادی فرد دیگری آغاز می شود. واضح است که من نیز زنده هستم، می توانم خسته و تنبل باشم، و سپس هیچ نظمی نداریم. و گاهی اوقات می خواهم فرزند را به موقع بگذارد، و رژیم به طور ناگهانی ظاهر می شود. به این معنا، من یک مادر بسیار طبیعی هستم، اما من دوست دارم که دختر باز است، جسورانه، می گوید آنچه که او فکر می کند ... مانند زمانی که او لذت بردن از تعبیه شده در گفتگو با بزرگسالان است و از سوالاتی که از دست داده اند، می پرسد. ما یک داستان فوق العاده داشتیم. گالینا Borisovna Volchek یک فیلم را در تئاتر نشان داد، که یک بار در مورد او حذف شد. من هیچ کس نباید پولینا را ترک کنم و او را با من بردم. علاوه بر این، در تئاتر، همه چیز بسیار دوست داشتنی است. به من گفته شد: "خدای من، آیا شما یک کودک با من گرفتید؟! ما فیلم را به مدت دو ساعت تماشا خواهیم کرد. " و دو ساعت دختر نشسته و یک سینما را به دقت و با دقت تماشا کرد. و هنگامی که آنها یک لحظه را نشان دادند، جایی که در تور در لندن، گرگ گریه کرد، پولینا از من پرسید: "و چرا گالینا بوریسوونا گریه کرد؟" و من به او گفتم: "احتمالا بهتر است از او بپرسید." گالینا Borisovna با این مسئله بسیار نگران بود و به ما گفت، هنرمندان جوان، تا آنجا که تور مهم بود. او نگران نحوه تئاتر منتقد بود و در طول عملکرد او یک روزنامه را با بررسی خوب آورد. و او از شادی از شادی، از شادی که همه چیز معلوم شد، پشت سر گذاشت. Polina او را برای چنین داستان جالب تحریک کرد. این عالی بود و من آن را از کل فیلم گرفتم دختر من این لحظه عاطفی را به یاد می آورد.

- بله، شگفت انگیز و چه چیزی می تواند جدی ترین مجازات برای Polina باشد؟ و از آن آنها اغلب می آید: از مادر یا از پدر؟

- به نظر من به نظر می رسد که من دقیق تر هستم، من یک پلیس بد دارم. (می خندد)، اما هنوز غیر قابل درک است که کسی را به ارمغان می آورد. تمام کتابهایی که من توسط روانشناسی کودک بخوانم، انتقال، که من نگاه می کنم، لازم نیست که دختر خود را بالا ببرم و خودتان را بالا ببرم تا آن را تداخل نکنید. از آنجا که، البته، ساده ترین چیز این است که قدرت، سن، حجم صدای خود را خرد کنید. من زندگی می کنم و می توانم فریاد بزنم، هرچند، من همیشه وقتی که اشتباه است عذرخواهی می کنم. من فکر می کنم بسیار مهم است که بتوانم به فرزند عذرخواهی کنم. هنگامی که ما با او در اسرائیل با او صحبت کردیم، یک داستان بسیار خنده دار بود. Polina دارای حافظه بسیار خوبی است، و او با من در مورد عنوان خیابان که ما در حال رفتن است، بحث کرد. من شروع به شروع کردم، چون یک مرد چهار ساله به من می گوید که من اشتباه می کنم. و او، چون موافق نیستم، شروع به فریبکار، گریه کردم. به طور کلی، ما نزاع کردیم. ما به این خیابان می رویم و می بینم که اشتباه است. من درک می کنم که نمی توانم او را در مورد آن بگویم و قدرتم را نجات دهم، اما اشتباه من را بسیار درست خواهد کرد. و من دیدم که برای او مهم بود، و او را آرام کرد و گفت: "مامان، نگران نباشید، همه چیز خوب است." من برای چنین روابط هستم

- برخی از دختران شروع به فکر کردن در مورد ازدواج و عروسی تقریبا از دوران کودکی، و کسی چنین افکار و خواسته ها را فقط به سی سال دارد. شما چطور بود؟

- من به یاد دارم که سیزده سال چهارده ساله من از ازدواج در هجده سال ازدواج کردم. به دلایلی، من می خواستم خودم را داشته باشم: خانواده، یک خانه، اگر چه با والدین من فوق العاده بود. و کمی بعدا اتفاق افتاد، خدا را شکر که من حتی نمی توانم تصور کنم که اگر در هجده سال ازدواج کنم، نمی توانم تصور کنم. اما من همیشه واقعا می خواستم دنیای خودم را داشته باشم.

- اخبار مربوط به حاملگی خوشحال است یا برعکس، ترسناک است؟

"من خیلی امور زیادی داشتم (می خندد) که در مورد آن کاملا جدی بود که در مورد آن فکر کرد." به نظر من به نظر می رسد که همه چیز به موقع اتفاق افتاده است، من در بیست و شش سال تولد دادم. و حتی در کار او هیچ کس اجازه نداد. همه چیز بسیار طبیعی و آلی بود. من به طور خاص اختراع نکردم و سعی نکردم.

- نور، شما شجاع هستید و نه در شرایط اخلاقی شما یک بزدل نیستید؟

- من بزدل نیستم، اما مراقب باشید. زن باید مراقب و دور از آن باشد، زیرا مرد بر روی اسب پرش می کند، تکان دهنده را تکان می دهد و ماموت را می کشد و یک زن باید از آتش سوزی حمایت کند. بنابراین، او باید یک زاویه دیگر از دیدگاه و تصویر افکار داشته باشد.

- در مجموعه شروع به ارتباط با خطرات با توجه به خطرات؟

- در ماه اوت هشتم، بسیاری از انواع قطعات خطرناک وجود داشت، اما دوبلر به من داده شد و هیچ چیز مجاز به انجام هر کاری نشد. آنها گفتند: "Svetlana، شما هیچ روز عکسبرداری را ندارید، هنوز به شما نیاز دارید، پس اگر می خواهید فرصتی داشته باشید، در پایان پرش کنید." (می خندد.) مواردی بود که من و خوشه ای روی مجموعه وجود داشت. ما تصویری از "دنیای تاریک" را در کرلیا شلیک کردیم و در همان صحنه و لنا پانتووا از طریق برخی از سوراخ در زمین در دریاچه زیرزمینی کاهش یافتیم. این وحشتناکی غیر انسانی بود. حتی به این دلیل که من از ارتفاع یا فضای بسته می ترسم، این فقط نوعی از دولت غیرقانونی است - برای صعود به سوراخ، جایی که پنج صد متر عمق دیگر.

ژاکت، Gravitight؛ دکوراسیون، queensbee؛ صندل، استوارت ویتزمن

ژاکت، Gravitight؛ دکوراسیون، queensbee؛ صندل، استوارت ویتزمن

عکس: آلنا کبوتر

- و از این کابوس اجتناب ناپذیر بود؟

- کاسدرس هایی بودند که به فرود آمدند، اما لازم بود چیزی شلیک کنیم. من، البته، فرود آمدم، اما بسیار ترسناک بود.

- همیشه تصاویر خود را ببینید؟

- همیشه، زیرا این نیز یک شغل است.

- آیا شما در مورد فیلمبرداری جدید، دعوت نامه ها با شوهرتان توصیه می کنید؟

"من می توانم مشورت کنم، اما خودم را می پذیرم." درست است، پس من می توانم درک کنم که این کار لازم نیست و بپرسید: "چرا من را نمی فهمید؟" "من همیشه به من جواب می دهم:" من نمی توانم بر روی تکامل شما ایستادگی کنم. " باحاله. (لبخند می زند.) البته بهتر است بدون اشتباه یاد بگیریم، اما تجربه منفی نیز یک تجربه است. دشوار است یاد بگیرند که چگونه از خطاهای دیگر یاد بگیرند، زیرا این دست شما نیست، نه درد شما، و شما به آن رفلکس را تولید نمی کنید. گفته شده است که اگر گربه یک بار در مورد اجاق گاز سوزاند، او دیگر به آنجا نخواهد رفت. و یک فرد بسیار حیوانی احمقانه است، اما در عین حال تجربه خود را به خود می شناسد. در حال حاضر، من به دقت این اسکریپت را بخوانم، با دقت صحبت کنید، با دقت صحبت کنید، برای درک، من باید به آنجا بروم یا نه.

- و چه تکامل به تنهایی اتفاق نمی افتد، اما به لطف مرد عزیزش؟

- همه چیز تغییر کرده است شخصیت من نشان داد از آنجا که همه چیز من در مورد غذای خوشمزه، سینمای خوب، در مورد یک تئاتر خوب، در مورد شهرهای زیبا، درباره زندگی به طور کلی می دانم - دقیقا با او آمد.

"شما اخیرا گفتید که با سن به یک مرد تبدیل شد تا ذهن، ذهن و ذهن را دوباره درک کند. اما در مورد مهربانی مردان، قابلیت اطمینان؟

- به عنوان یک قاعده، هنوز نشانه ای از ذهن است. به اندازه کافی عجیب و غریب، من به اینجا رفتم و به دلایلی فکر کردم که چه افرادی از قدردانی می کنند، و متوجه شدم که من مردم نور را دوست داشتم. من شروع به فکر کردم، و مهمتر از همه: یک شخص هوشمند یا نور؟ و ناگهان متوجه شد که یک مرد هوشمند همیشه نور است.

- "مرد آسان" برای شما چیست؟

- این یک فرد بدون وسواس درونی، بدون سردرگمی، سوء عملکرد، تمایل فعال به دوست داشتن است. با یک فرد راحت و سکوت به راحتی، و من واقعا مکالمات ناتوان را دوست ندارم.

- و اگر یک دوست چیزی سنگین در زندگی داشته باشد، چگونه باید باشد؟

- این با آنچه که در زندگی اتفاق می افتد ارتباط ندارد. حتی اگر شخصی شما را با مشکلات خود دانلود کرد، این بدان معنا نیست که او آسان نیست. برای من دشوار است که چگونه آن را احساس کنم. اما شما می دانید، مردم آشپزی وجود دارد. البته، همه ما در دوره های مختلف زندگی متفاوت هستند، اما فرد خاموش و سبک وزن در استرس زا، وضعیت سخت به طور متفاوتی رفتار می کنند. شخص آسان این نیست که گریه نمی کند، غمگین نیست، او می تواند در افسردگی باشد، این فقط یک راه برای برقراری ارتباط است. حتی اگر فرد گریه کند و از کمک بخواهد، و شما آن را کنسول کنید، پس از آن احساس نور که در ارتباط شما است، و روشنایی در مورد آن صحبت می کنم.

ادامه مطلب