Anastasia Vertinskaya: "همه چیز در من خوب است - از پدرم، همه چیز بد است - از زندگی ..."

Anonim

- Anastasia Aleksandrovna، پدر شما در کت و شلوار از Pierrot غم انگیز اجرا کرد. چرا دقیقا این تصویر؟

- در لباس Piero، پدر اول در روسیه پیش از انقلاب ظاهر شد و ظاهر او و سبک خود را از سخنرانی خود را علاقه فوق العاده ای در میان مردم ایجاد کرد. چهره او با آرایش، ابروها به طور غریزی افزایش یافته است، دهان اسکارل. این شخصیت توسط او مورد نیاز بود، زیرا، همانطور که خودش گفت، او به شدت از مردم خجالتی بود.

بعدها، تصویر "Pierrot سیاه" ظاهر شد: آرایش مرده سفید در صورت تغییر ماسک دومینو، یک لباس سیاه و سفید با یک روسری سفید در گردن او آمد تا یک کت و شلوار سفید بر روی گردن او تغییر دهد. پیررو جدید در آهنگ های او عجیب بود. هر آهنگ او را به یک بازی کوچک تبدیل کرد و یک یا دو قهرمان را به یک بازی کوچک تبدیل کرد. "Arrietics" او بسیار محبوب بود، و او به درستی "Piero روسی" نامیده شد. اما پدر وقت نداشت تا از موفقیت پیش از انقلاب خود لذت ببرد، او روسیه را ترک کرد و بیست و پنج ساله در مهاجرت صرف کرد، زیرا انقلاب را قبول نکرد.

- آیا شما در مورد زندگی خود در مهاجرت زیادی می دانید؟

"خوشبختانه، کار او تبدیل به مهاجرت در تقاضا شد، او بسیار عمل کرد. من از تمام شهرهای فرانسه، آلمان، ایتالیا، امریکا بازدید کردم. پس از برداشتن لباس Pierrot و تغییر آن به شکستگی ظریف، او مانند یک چینی فرانسوی تبدیل شد. بر خلاف موضوعات پیش از انقلابی، آهنگ های او طولانی، معنی دار شد، موضوع به نام نوستالژی ظاهر شد. شاید اگر او از روسیه مهاجرت نکنند، تمام خاطرات مربوط به میهن خود برای او مهم نیستند، بنابراین، به عنوان نابوکوف، او به دقت تمام خاطرات را جمع آوری کرد. اما در 25 سال او به همراه همسر زیبای خود به اتحاد جماهیر شوروی برگشت، مادر من. او 34 ساله جوانتر بود، و در آن زمان، Mesallians بود، تعجب آور نیست که مادربزرگ، مادر مادر من، به طور قطعی علیه این ازدواج بود. اما عشق تبدیل به قوی تر شد، آنها ازدواج کردند و با کمی ماریانا در آغوش خود به روسیه بازگشتند، او تنها سه ماهه بود. و در حال حاضر در چهل و چهار سال، من در مسکو متولد شدم.

در Suite Piero Alexander Vertinsky ابتدا در روسیه پیش از انقلاب ظاهر شد، که منجر به علاقه فوق العاده ای در میان مردم شد. عکس: موزه ادبیات دولتی.

در Suite Piero Alexander Vertinsky ابتدا در روسیه پیش از انقلاب ظاهر شد، که منجر به علاقه فوق العاده ای در میان مردم شد. عکس: موزه ادبیات دولتی.

"شما احتمالا یک دوران کودکی خوشحال به لطف پدرتان دارید." کمی درباره آن بگویید.

"من می خواهم بگویم که منحصر به فرد ترین ذکر شده از پدرم بهترین مهربانی به مردم بود، من بیش از چنین افرادی را دیدم. او معلم پدر در معنای تصویب این کلمه نبود، زیرا او به ما با زنان جوان اعمال کرد. به عنوان مثال، او همسرش را نوشت: "لیلی دیروز دختر کوچولو به من گفت:" پوشه، شما احمق هستید. من شوکه شده ام، چگونه او می داند؟ " او طنز بسیار ظریف داشت. مهمتر از همه، عقل کافی به اندازه کافی وجود نداشت که پرونده های جنایی را از سوء رفتار کودکانمان بسازیم، زیرا به کودکان آسیب می رساند.

بازگشت به روسیه از مهاجرت، او به شدت سفر کرد، تعداد زیادی از کنسرت های خیرخواهانه را به دست آورد، سپس آنها شارخشی نامیده شدند. و هنگامی که او گفته شد که مدیر یک مدرسه در پول آشپز در کابینه خود خریداری شده است. با من بود، من به یاد دارم. او بلند شد، رنگ پریده بود، کت را انداخت و مراحل بزرگ خود را به مدرسه رفت و در حال حرکت بود. ما پشت سرش فرار کردیم او وارد مدرسه شد، درب را باز کرد و وارد دفتر شد و درب را پشت سرش قرار داد. سپس ما چیزی را نمی شنویم، فقط همه متوجه شدند که مدیر باید فرش را به فروش برساند و پول را به انتصاب بازگرداند. البته، برای یک فرد چنین شایستگی بالا، شوک باور نکردنی بود. برای پدر، سوال افتخار بسیار مهم بود.

من باید به شما بگویم که بازدید های نادر خود را به خانه برای ما یک تعطیلات واقعی بود. هنگامی که او با تور بازگشت، مادربزرگش کیک پخته شده، او یک کوکونر خیره کننده بود، میز را پوشانده بود. هنگامی که او وارد خانه شد، ما به او عجله کردیم، و پس از آن ارائه هدایا بود. او هرگز بدون هدیه بازگشت نیافت، و ما، کودکان، همیشه به دنبال او بود. پدر کاملا خوب می دانست که به ما می گوید، تقریبا همه چیز به همان اندازه بود، در غیر این صورت مبارزه وحشتناکی خواهد بود.

پدر به طرز وحشیانه ای به داستان های پری گفت، او داستان های پری خود را با توجه به مفاهیم مدرن، این سریال واقعی بود. پدرم را به عنوان یک فرد با تخیل بی نهایت و توانایی برای همیشه در روح کودکان به زیبایی به یاد می آورم.

در سال 1957 او پس از یک کنسرت خیرخواه، در لنینگراد، در خانه جانبازان، درگذشت. و زندگی ما قبلا به طور متفاوتی جریان داده است، ما به تنهایی تبدیل شده ایم. مامان برای مرگ او بسیار سخت بود، و من نیز نمیتوانستم از دست دادن او بپذیرم.

الکساندر Vertinsky با همسر دوست داشتنی خود را لیلی. عکس: موزه ادبیات دولتی.

الکساندر Vertinsky با همسر دوست داشتنی خود را لیلی. عکس: موزه ادبیات دولتی.

- آیا پدرت می خواست شما یک حرفه ای را انتخاب کنید؟

- مامان گفت که الکساندر نیکولایویچ نمی خواست دخترانش را تبدیل به بازیگران تبدیل کنند، احتمالا به این دلیل که او نمی دانست که یک نان سنگین نیست.

اما هنگامی که من پانزده ساله بودم، الکساندر پتوشکو، مدیر، که مادر در فیلم "Sadko" ستاره دار بود، متقاعد کرد که او را به نمونه برساند. من تایید شدم

بعد فیلم "مرد - دوزیستان" بود. این دو فیلم من در دوره ناخودآگاه کار من مربوط می شود، زیرا هنوز هم یک بازیگر نیستم و کمی درک نشده بودم، چیزی کار نکردم، چیزی کار نکرد. به نظر من به نظر می رسید که ما نوعی عکس خسته کننده شلیک کردیم و هرگز بیرون نرفتم، اما اشتباه کردم. هنگامی که تصویر بیرون آمد، موفقیت او بود، نمی توان آن را به دست آورد، این نوع جنون بود که به طور غیر منتظره به طور غیر منتظره و نامطلوب افتاد. سپس ما محافظان را نداشتیم، ماشین های بسته ای نداشتیم، ما برای همه و هر کسی در دسترس بودیم، و برای من عذاب غیر قابل تحمل شد.

بدیهی است، این آرد شکوه نامیده شد. اما نگرش واقعی من نسبت به این حرفه با فیلم "هملت" آغاز شد، که مدیر Kozintsev را حذف کرد.

- آیا می توانید به شما در مورد کار بر روی این فیلم بگویید؟

- Kozintsev من را به نمونه دعوت کرد، و من امیدوار بودم که من برای نقش Ophelia تایید شود، زیرا این نقش به عنوان یک قاعده، بازیگران بازیگران با تجربه عظیم را بازی می کرد.

کارگردان از چهره من تمام رنگ ها را پاک کرد، موهای من توسط پراکسید هیدروژن وحشتناک کشیده شد، مژه ها را برداشتند، همه ابروها را برداشتند، در نتیجه به دنبال چهره "احیا" شدند.

برای اولین بار در سایت، من Smoktunovsky را دیدم، او یک تصور ناخوشایند را ترک کرد. هنگامی که او هملت را تمرین کرد، حتی در زندگی خود برای خودش، تقریبا با هر کسی بدون برقراری ارتباط، هرگز از تصویر جدا نشد و از او خواسته بود با او صحبت نکن. و سپس متوجه شدم که این حرفه نه تنها از صنایع دستی، بلکه از هنر است. Smoktunovsky به من بسیار فوق العاده ای به من، او گفت که چگونه به بازی که لازم بود که احساس هنر بازی، و من فوق العاده از او سپاسگزارم، زیرا بدون او من نمی توانم خیلی بازی کنم.

الکساندر Vertinsky با دختران. عکس: موزه ادبیات دولتی.

الکساندر Vertinsky با دختران. عکس: موزه ادبیات دولتی.

- پس شما تئاتر داشتید وحرتنگوف؟

- نه، نه بلافاصله پس از "Gamlet" من توسط سرگئی باندارچوک دعوت شدم تا شاهزاده لیزا را در "جنگ جنگ و جهان" بازی کنم، و من به مدت طولانی از فهرست رومی رد شدم، زیرا، همانطور که می دانید، شاهزاده خانم لیزا تولد و می میرد مانند زایمان. من برای چنین نقش جدی آماده نبودم، اما Bondarchuk گفت: "شما نگران نباشید، Nastya، کافی نیست که شما به شما رفته اید، من به شما آموزش خواهم داد ... بعد از آن دعوت شدم تئاتر Wakhtangov.

من خیلی سریع متوجه شدم که نمی خواهم در این تئاتر باقی بمانم، زیرا این تئاتر است که تمام مانیل است. این "معاصر" بود. و تصمیم گرفتم به نظر برسد. در مقابل من، Tabakov، Efremov، Wolchek، Cossacks، Evstigneev، Lavrov. من از "Antigona" گزیده ای بازی می کنم و چیزی را به یاد نمی آورم، تنها این واقعیت است که پا از ترس تکان می دهد. سپس به من گفته شد که ما به طور یکنواخت من را گرفتیم. من بسیار خوشحال شدم و دو سال در "معاصر" در Extras of Chrome و Oblique Girls بازی کردیم، در حال حاضر نقش اصلی در فیلم ها را بازی کردیم. من این دوره را "دانشگاه هایم" می نامم، این یک دوره دشوار بود، اما او به من داد.

عکس: موزه ادبیات دولتی.

عکس: موزه ادبیات دولتی.

- پس شما به MCAT رفتید؟

"هنگامی که اولگ Efremov" معاصر "را ترک کرد و MCAT را ترک کرد، من به دعوت خود به این تئاتر رفتم. در اینجا من منتظر نقش های کلاسی بودم، من همه چخوف را ضرب و شتم کردم، و ارتباط با ایفرموف، که به همان اندازه مهاجرت پدرم ادامه یافت، هیچ شادی نداشتم، اما برای من یک مدرسه عظیم بود. من معتقدم که او بود، و معلم من است. و البته، یک ساعت خیره کننده ای از اقامت من در Mkate بود.

سپس سال های تایید شده، این درگیری در Mkhat نامیده شد، و من ترک کردم، اما قبل از آن که من در فیلم "ستاره نامشخص" ستاره دار شدم. تصویر مورد علاقه من از مدیر Mikhail Kazakova، جایی که ما با Kostoloshvsky بازی کردیم. این فیلم بسیار سریع برداشته شد، اما پس از آن بسته شد، اما در قفسه قرار گرفت، جایی که او سالها بود ، فیلم شروع به نشان دادن بیشتر و بیشتر، و او در تعدادی از نقاشی های بزرگ که تماشاگران دوست داشت.

من می خواهم بگویم که من دیگر چنین نقش هایی نداشتم. هیچ چیز دیگری برای افتخار وجود ندارد، سینما سقوط کرد، و همراه با الکساندر کالیژین، به خارج از کشور رفت و در مدرسه تئاتر تدریس کرد.

این نمایشگاه عکس ها، نسخه های خطی، یادداشت ها، پوستر، صفحات نادر، وسایل شخصی شخصی و مبلمان یادبود را از کابینه آپارتمان مسکو ارائه می دهد. عکس: موزه ادبیات دولتی.

این نمایشگاه عکس ها، نسخه های خطی، یادداشت ها، پوستر، صفحات نادر، وسایل شخصی شخصی و مبلمان یادبود را از کابینه آپارتمان مسکو ارائه می دهد. عکس: موزه ادبیات دولتی.

"Anastasia Aleksandrovna، شما می توانید بگویید، سرنوشت پدر را تکرار کرد: او مهاجرت کرد، شما مهاجرت کردید. او بازگشت، شما برگشتید و آیا تمایل به اقامت وجود داشت؟

- تدریس زمانی شگفت انگیز بود که شما هیچ بدن جمعی را "قطع" نکردید، دیکته کنید که چگونه زندگی کنید. سالهاست که در آمریکا، در فرانسه، در سوئیس اقامت داشتم، اما پس از آن خودم خسته شدم و می خواستم بازگشت کنم. و اکنون خوشحالم که نقش یک مادربزرگ دوست داشتنی را بازی می کنم. من سه نوه دارم، و من یک توپ مثل آن دارم، همانطور که پدرم در یک زمان زخمی شد. می توان گفت که همه چیز خوب است که من - از پدرم، و همه چیز بد است - از زندگی ... همچنین با موفقیت به انجام نقش دختر. پس از مرگ بابا، کل آرشیو را جمع آوری کردم، آن را بازسازی کردم و به موزه منتقل شدم. در حال حاضر صدای شگفت انگیز پدر می تواند در رسانه های مدرن تمیز شود. من کتاب اشعار الکساندر Vertinsky را دوباره چاپ کردم. این نمایشگاه عکس ها، نسخه های خطی، یادداشت ها، پوستر، صفحات نادر، وسایل شخصی شخصی و مبلمان یادبود را از کابینه آپارتمان مسکو ارائه می دهد. Leitmotif این نمایشگاه تصویری از شاعر است که بر روی عکس های متعدد ظاهر می شود و صدای صدایی در نمایشگاه بازدید کنندگان را به دنیای هنر خود معرفی می کند. شما می توانید فیلم ها را با مشارکت پدرم ببینید. بیا - شما آن را دوست دارید

ادامه مطلب