نیکا گارکالینا: "پاشا تمام خانواده ما را بر روی شانه ها برد"

Anonim

نیکا گارکالینا و پائول اکیمین با هم به مدت ده سال و به طور رسمی ازدواج کرده اند. رابطه آنها در دوره وحشتناک ترین نیکی آغاز شد: اولین پاپ به طور جدی بیمار، والری گارکالین، و سپس مادر را ترک کرد. و این حمایت و شادی که یک بازیگر جوان به او داد، کمک کرد تا ایستادگی کند. در حال حاضر پسرش تیموتی شش ساله بوده است. این رویداد به شادی فوق العاده ای تبدیل شده است و والری Garkalina. نیک در قدم های پدر نمی رفت، اما بدون تئاتر نمی توانست، بنابراین من تبدیل به تولید کننده شدم، آن را در یک CDR و با یک سولداما با شوهرش کار می کند، جایی که آنها به هر حال آشنا شدند، و پل هنوز هم در مرحله تئاتر ملل بازی می کند و موسیقی را برای اجرای نمایش می نویسد. جزئیات - در مصاحبه ای با شماره ژوئن مجله جو.

- چرا تصمیم گرفتید امضا کنید؟

نیکا: این یک تصمیم پاشونو بود و من موافقت کردم. او به من سفر به کپنهاگ برای یک روز تولد داد، ما در اطراف شهر راه می رفتیم، و سپس به دلایلی به طور ناگهانی به یک رستوران بسیار گران قیمت تبدیل شد. پاشا شروع به گفتن برخی از کلمات خوب، زانو او در مقابل من شد و پیشنهاد داد. به طور طبیعی، من به او گفتم که من در مورد آن فکر می کنم، و بعد از یک دقیقه پاسخ دادم. (خنده حضار)

پاول: من فقط می خواستم یک هدیه بگیرم در حقیقت، ما متوجه شدیم که دیر یا زود این اتفاق می افتد، و من فکر کردم: "چرا نه؟ ما چی کشیدن؟ " تصمیم به صدور روابط ما راهی برای حفظ آن یا برخی از تحریکات نداشت. من در خودم اعتماد دارم و در نیک. همه چیز منطقی از زندگی ما خارج شد.

- شما یک دقیقه پشیمان نکردید که آزادی را در سن به اندازه کافی جوان از دست دادم؟

پاول: نه چه کسی به آن نیاز دارد، این آزادی؟ با آن چه کار باید کرد؟ من نمی توانم بگویم که نوعی پیراهن مردی وجود داشت و آزادی برای من مورد نیاز بود.

نیکا گارکالینا:

"پاشا در یک لحظه بسیار دشوار بود. بلافاصله روشن شدم که با این شخص ترسناک نیست. "

عکس: آرشیو شخصی Riki Garkalina و Pavel Akimkin

- نیک، و شما از انتخاب شما پشیمان نیستید؟

نیکا: نه، چی هستی پاشا در یک لحظه بسیار دشوار بود، زمانی که پدر مبتلا به انفارکتوس بود و با مادرش لیتوانی بود. ما با هم کار کردیم، اغلب دیدیم، ارتباط برقرار کردیم و به نحوی غیر قابل تشخیص، به طور منظم او شروع به مراقبت از من کرد. من هرگز در زندگی من از هر کسی به جز والدین و پدربزرگ و مادربزرگ احساس نکردم. و پس از آن، زمانی که معلوم شد که مادر بیمار بود و او نه، او نه تنها من، بلکه پدرم و پدربزرگ و مادربزرگ، پدر و مادر مادر را حمایت کرد. او تمام خانواده های ما را تمام کرد، در واقع هنوز هم شخص دیگری است. ما و شش ماه با هم نبودند. و من به یاد دارم که چگونه به او گفتم: "پاشا، شما لازم نیست که فقط با من باشید زیرا من چنین دشواری دارم. این مسئولیت بیش از حد بزرگ است. " آنچه پاشا بسیار دقیق جواب داد: "اگر من نمی خواستم، نمی توانم انجام دهم." بنابراین، من پشیمان نشدم که من پشیمان نشدم، اما بلافاصله روشن شدم که هیچ چیز با این شخص ترس نداشت. و هرگز این را تردید نکرد.

- پاشا هنگامی که شما شروع به زندگی با هم، آنچه شما در نیک باز کردید؟

پاول: قبل از آن، من او را نمی شناختم، و وقتی یاد گرفتم، چیزی را نمی بینم که من را شوم. او همه یک ثروت جامد است (لبخند می زند.) در نیکی، چنین ویژگی ای به عنوان احترام توسعه یافته است، و در زندگی خانوادگی بسیار مهم است. هنگامی که شما کمی احساس می کنید، می توانید خواسته های خود را قربانی کنید و همانطور که می خواهید دیگر می خواهید. و این برای من بسیار گران است.

- نیک، در طول زایمان پاشا نیز از شما حمایت کرد؟

نیکا: در پایان بارداری من، پاشا در مسکو نبود، ما یک پروژه بزرگ "Orpheus" Sounddram و Theatre Lausanian در سوئیس داشتیم. من روی یک مبل با یک کامپیوتر در معده من گذاشتم، اما من هرگز احساس نکردم که من تنها بودم. پاشا تمام فضای من را پر کرد، اقدامات من و اسکایپ را کنترل کرد، و حتی از طریق دوست دخترم. (می خندد.) و او توانست فقط به تخلیه برود.

- و در لحظه مسئول، آیا شما نیز در تماس با پاشا بود؟

نیکا: در حداکثر لحظه ای - نه. (می خندد این یک بیمارستان زایمان است. " و هنگامی که همه چیز اتفاق افتاد، پاشا این بازی را بازی کرد، و پس از فارغ التحصیلی، مدیر Volodya Pankov اعلام کرد که پسر در Pavel Akimkin متولد شده است، و تمام سوئیس متولد شد، گریه کرد، همانطور که او گفت، یک لحظه بسیار لمس بود.

نیکا گارکالینا:

"در نام مستعار، چنین ویژگی به عنوان احترام، و در زندگی خانوادگی بسیار مهم است."

عکس: آرشیو شخصی Riki Garkalina و Pavel Akimkin

- نیک، قبل از اینکه پاشا تجربه ازدواج داشته باشد، کاملا متفاوت ...

نیکا: بله، این اتفاق می افتد که مردم اشتباه می کنند. و اولین شوهر من، یک موسیقیدان، با خوشحالی ازدواج کرد، اکنون در اسرائیل زندگی می کند، او همچنین یک کودک متولد شد. بنابراین برای هر دو ما به عنوان اگر این ازدواج نبود. من فکر نمی کنم که درست باشد برای مقایسه چیزی، اما من واقعا احساس می کنم که اکنون همه چیز متفاوت است.

"به نظر من به نظر می رسد که در خانواده شما رهبر مادر بود، و پدر به خوبی به راحتی تحت کابل نرم خود قرار گرفت ...

نیکا: این برای همه مناسب بود. (می خندد) به نظر می رسد که این چنین عقل زن است. من رهبر مادرم را نمیشنوم، او پایه و اساس یک خانواده بود، یک شانه جدی بود که هر کس به نظر می رسید. البته، برخی از مسائل داخلی بر روی آن قرار دارد، اما او همچنین با پدر مشورت کرد.

- هنگامی که مادران نبود، همه چیز را با هم زندگی کردید ...

نیکا: بله، بیش از دو سال. قبل از آن، من به طور جداگانه زندگی می کردم، اما وقتی مادر فوت کرد، ما در پاپ بودیم. و همینطور و آنجا ماندند به یاد داشته باشید که چگونه او را یک بار در مقابل مایکروویو دیدم. او فرنی را در آنجا گذاشت، بسته شد و ایستاد ... روشن شد که او نمی داند چگونه آن را روشن کند. به این معناست که او نیاز به کمک در چیزهای معمولی خانوار داشت، نه به ذکر است که به رفاه معنوی و فیزیکی او. و ما خیلی دوستانه زندگی کردیم پاشا به طور کامل به صورت ارگانیک وارد فضای خانه ما شد و در زندگی پدر، آنها به راحتی روابط را مرتب کردند. به همین دلیل ما نمی توانیم برای مدت طولانی حرکت کنیم. ما با پدر سفر کردیم و ما یک سفر کاملا عالی به پاریس داشتیم.

- و شما در خانواده تان، احتمالا، پاشا - فصل؟

نیکا: به نظر می رسد که ما در حالت دموکراسی زندگی می کنیم. من حتی نمی توانم شرایطی را که در آن ما با آنها راه می رفتیم، به یاد داشته باشید. البته، برخی از ناراحتی وجود دارد، اما آنها به سرعت به سرعت هستند و پس از زمان به نظر می رسد بسیار مسخره هستند، زیرا، به عنوان یک قاعده، با خستگی یا نامناسب همراه است.

- کدام یک از شما عاطفی تر و سریع تر است؟

پاول: ما به نوعی همگامانه هستیم، اما در عین حال، خدا را شکر، خیلی سریع. به هیچ وجه غرق نکنید، به نظر من غیرممکن است. نکته اصلی این است که در یک یادداشت بد بخشی نیست. ارسال از خانه، یک فرد را در چنین فضایی - Pogano ترک کنید.

ظاهر نوه ی شادی عالی برای والریا گارکالینا بود

ظاهر نوه ی شادی عالی برای والریا گارکالینا بود

عکس: آرشیو شخصی Riki Garkalina و Pavel Akimkin

- نیک، پاشا خیلی کار می کند. آیا شما و پسر او را ندارند؟

نیکا: البته، کافی نیست، زیرا شما همیشه می خواهید با افرادی که دوست دارید، زمان بیشتری را صرف کنید. پاشا اشتغال فوق العاده ای دارد و از خدا سپاسگزاریم، زیرا بدون کار او پوشیده شده است. من خودم در تئاتر کار می کنم و کاملا درک می کنم که دوره فارغ التحصیلی چه نوشتن موسیقی است و چقدر زمان لازم است. اما هنوز هم، زمانی که من به عملکرد می روم، جایی که پاشا موسیقی را ایجاد کرد، اغلب از مدیر سرگ Zemlyansky، احساس افتخار می کنم و احساس افتخار می کنم و زمانی که او موفق به انجام آن شد، نمی فهمم. اگر پاشا نیم ساعت آزاد داشته باشد، او به طور کامل آنها را به پسرش اختصاص می دهد. امروز صبح آنها غرق شدند، با هم جمع آوری "LEGO" و آماده صبحانه. امیدوارم کودک رشد کند و بگوید که پدر تمام وقت کار می کرد.

- همچنین یک تعطیلات وجود دارد، سفر ...

نیکا: بله، ما دوست داریم خیلی سفر کنیم. من به عنوان پاشا خوشحالم که در این مطلقا کاملا یکسان است. در هر خانواده، بودجه پولی به شیوه خود توزیع شده است: کسی که در خانه بستگی دارد، کسی به تعویق افتاد، و والدین من پول زیادی برای سفر به دست آورده اند. اولین چیزی که آنها انجام دادند، زمانی که این فرصت به نظر می رسید، به من برای چهارده سال به لندن فرستادند و شش ماه بعد - در نیویورک به دوست من. اگر آنها سه روز آزاد داشتند، آنها را در یک هواپیما نشستند و به عنوان مثال، به نروژ پرواز کردند، و اگر هفته، آنها به دوستان خود در نیویورک انتخاب کردند. و پاشا، از زمان ارتش پدرش، در استونی و در دانمارک زندگی می کرد، و در مراسم مرزی. و او دارای کیفیت منحصر به فرد است - او یک مرد بسیار آزاد است. او به همه چیز، انواع هنر، اختراعات جدید علاقه مند است. ما سعی می کنیم حداقل یک بار هر شش ماه یک یا دو هفته به جایی بروید، ماشین و سفر را بگیرید.

- شما هرگز بدون Tyomos استراحت نمی کنید؟

پاول: بدون او ما تنها یک بار در تور به آمریکا رفتیم. اما TimoFey بقیه دخالت نمی کند. در حالی که ما احساس می کنیم سه نفری عالی است. به نظر می رسد که عاشقانه با نیک است و خیلی وجود دارد. بنابراین، چنین نیاز حفاری برای استراحت با هم ما هیچ.

- آیا شما در ترجیحات خود در مورد مکان های تفریحی و سرگرمی همگام هستید؟

نیکا: نه واقعا. اما شما به راحتی می توانید سازش ها را به عنوان در همه چیز پیدا کنید. پاشا کوه ها، دریاچه ها، استراحت آرامش بخش و حرکت بی پایان را دوست دارد. و من دریا را تحسین می کنم، و من می خواهم حداقل یک هفته در یک مکان باشد. (خنده حضار) سال گذشته در اسلوونی بود. آنها به لیوبلیانا پرواز کردند، ماشین را گرفتند و به کوه ها رفتند. آنها آنجا زندگی می کردند، سپس در اطراف منطقه سفر کردند، و سپس هفته را در دریا گذراند. حتی پاشا لذت بردن از اجاره آپارتمان، به نظر می رسد او است که به نظر می رسد که شما زندگی می کنند زندگی این شهر، کشور، و من عاشق هتل ها، صبحانه وجود دارد، این مراسم ویژه ای برای من است. در نتیجه، ما در کوه ها در کوه ها زندگی کردیم، و دریا در آپارتمان قرار دارد. اگر شما خودتان ایستاده اید، هر گونه اختلاف نظر کمی را می توان به یک مشکل بزرگ تبدیل کرد.

تمام خانواده با لذت بردن با هم، باز کردن کشورهای جدید و افق

تمام خانواده با لذت بردن با هم، باز کردن کشورهای جدید و افق

عکس: آرشیو شخصی Riki Garkalina و Pavel Akimkin

- پاشا آسان برای بازدید؟

نیکا: بله، او این همه را اهمیت نمی دهد. زندگی شروع به خوردن مردم می کند، آنها آزار دهنده هستند، چسبیده به دروغ گفتن. من عاشق بازگرداندن نظم هستم، همه چیز را در اطراف قفسه ها قرار دهید. اما اگر کسی هیچ خلق و خوی برای تمیز کردن نداشته باشد، ما چیزی را دراز می کنیم. من یک بار هر دو یا سه روز آماده می کنم، و این همه با لذت خورده می شود. پاشا می تواند خود را صبحانه کند. به عنوان مثال، Timofey فقط تخم مرغ را می خورد.

پاول: من همچنین خلوص را دوست دارم، اما نه به پارانویا. و من هرگز نام مستعار را نشان نخواهم کرد. او یک عرق از یک عرق را بر روی زمین پرتاب می کند، به خوبی، به خاطر خدا. (لبخند می زند.) اگر من را آزار می دهد، من آن را حذف خواهم کرد. Helper توسط مشغول یک بار در هفته کمک می کند تا به مواردی که ما برای آنها سخت است برای پیدا کردن: آزاد کردن تمام لباس های لباس، حرکت کف، اسپورت. اما به طور کلی، مهمترین چیز این است که نهر. (خنده حضار)

- آیا شما خیلی ساده و با والدین زندگی می کنید؟

پاول: به نظر من به نظر می رسد که من همیشه خیلی جذاب نیستم. در دوران کودکی، مانند همه کودکان، واقعا دوست نداشتند، و در خوابگاه خوردند، مانند بقیه، چه بود. من می توانم همان ماه بخورم دوستان من، خنده، گفت: "در Akimkin در یخچال و فریزر همیشه سس مایونز، dumplings، کره و شیر برای قهوه وجود دارد." چنین مجموعه نجیب زاده. و نیکا در حال آماده سازی گسترش است، اگر چه معتقد است که او تمام ظروف را دارد - ساده است.

- آیا این به این معنی است که در بسیاری از سوالات شما محافظه کار هستید؟ آیا این مربوط به سایت های تفریحی، لباس ها، با دشواری دشواری است؟

پاول: این من کاملا هستم من از چیزهای پرتاب متنفرم، می توانم در همان سال راه بروم. اگر آنها کثیف نبودند، من در همه تغییر نخواهم کرد. اما حالا من هر روز خودم را یاد گرفته ام تا چیزی جدید بپوشم. خدا را شکر، کمد لباس خیلی بزرگ نیست: سه یا چهار چیز که هر روز تغییر می کند.

- پاشا، و نیکی دارای عادت هایی است که شما تغییر می دهید؟

پاول: تغییر ... نه برای مثال، برخی از چیزهای کوچک وجود دارد، به عنوان مثال، او به جایی می رود برای مدت طولانی، اما من بیش از مزاحم را سرگرم می کند. او تمام وقت من را میپرسد: "چگونه می توانم؟" و من معمولا می گویم: "خیلی خوب" او فقط باید بگوید که لازم نیست که پیراهن سیمی را اندازه گیری کنید و در این مورد بروید، زیبا است. سپس او آن را بلافاصله دوست دارد.

- آیا شما یک پرستار بچه دارید؟

نیکا: بله، چون Timosha به باغ نمی رود. علاوه بر این، زمانی که او هشت ماهه بود، من دختران دخترم را از والدین نامیدم و گفتم که او شوهرش را در ایتالیا ترک کرده است، و پرستار باید در خانواده بماند! و در حال حاضر تاتیانا نزدیکترین دوست تیموتی و یک شخص بومی برای ما است.

در حال حاضر Timothy به مدت شش سال، و Pesk مورد علاقه او Benya دو سال بزرگتر است

در حال حاضر Timothy به مدت شش سال، و Pesk مورد علاقه او Benya دو سال بزرگتر است

عکس: آرشیو شخصی Riki Garkalina و Pavel Akimkin

- و تا هشت ماه شما با خودمان روبرو هستید؟

نیکا: بله، اگر چه دشوار بود، زیرا Timoshka تقریبا خواب نداشت، اما برای من یک رویا بسیار مهم است. پاشا، علیرغم این واقعیت که صبح او نیاز به کار داشت، شب های بی خوابی را صرف کرد، به من کمک کرد. مانند پشین مادر، و مارینا، خواهر پدر و پدر. او می تواند در دقیقه آزاد خود بیاید، سکوت پرشور و رفتن به یک ساعت به راه رفتن بروید. و هنگامی که Timosh گریه کرد، او را در دستان خود برد، و او را تعطیل کرد و ریخت. آنها یک رابطه پیچیده دارند، آنها نزاع می کنند، همدیگر را می کشند، زیرا آنها مشابه هستند، اما با این همه این بسیار دوستانه است. به تازگی، پدر به طور جدی بیمار بود، Timosh بسیار نگران بود، تا آنجا که به دلیل سن آن فهمید. و هنگامی که ما به کلبه رسیدیم، و او دیدم پدربزرگ آمد تا ما را ملاقات کند، به او شادی کرد: "پدربزرگ، و نه خیلی زیاد."

- تولد تیموشی چیزی را در رابطه شما تغییر داده است؟

نیکا: هر زن به طور طبیعی به این وضعیت جدید مادران می رود، زمانی که متوجه می شوید که شما دیگر خودتان را اعطا نمی کنید، نمی توانید به آنجا بروید، جایی که می خواهید، انجام دهید. من هنوز این دختر را ندیده ام که آن را پرتاب نخواهد کرد، اما شما به آن عادت کرده اید. من به هیچ وجه به دکوراسیون زایمان رفتم، فقط کار کمتر بود. و پاشا موضع سختی در تئاتر ملت های بازی "Grooms" داشت و پس از تمرین آمد و در تیمش مشغول به کار شد. او همچنین می تواند من را بگیرد و به فروشگاه برود و تمام وظایف خانوادگی خود را بر عهده بگیرد. اما ما می خواستیم یک کودک، منتظر او بود، این رویداد تصادفی نبود.

- پاشا، زمانی که Timosh متولد شد، آیا شما احساس می کنید چیزی جدید به زندگی شما آمد؟

پاول: اولین چیزی که من از احساسات جدید ظاهر می شود، ترس است که بلافاصله به زودی به زودی به نظر می رسید. توله سگ دیوانه شادی تمام وقت مبارزه با ترس فلج کننده همان است. حتی بیشتر در مورد سلامت، اما نسبت به جامعه، به طور ناگهانی کسی او را مجازات می کند یا چیزی بد اتفاق می افتد؟ مادر من یک بار گفت: "در مورد آن فکر نکنید، در غیر این صورت شما دیوانه خواهید شد." من پرسیدم: "مامان، اما چگونه در مورد آن فکر نمی کنم؟" "و بنابراین،" می گوید، "می گوید:" سوئیچ. من دو نفر دارم، من به نحوی جان سالم به در بردم. " کل دنیا، اساسا، از تولد یک کودک برای شما خصمانه می شود. تنها جزایر کوچک استراحت وجود دارد و هر چیز دیگری تجربیات است. اما زمانی که او نزدیک است، احساس آرامش می کنم.

به گفته پل، پسر Timofey یک کپی از مادر در اوایل دوران کودکی است. اگر چه شما می توانید ببینید و یک شباهت خاصی با پدر

به گفته پل، پسر Timofey یک کپی از مادر در اوایل دوران کودکی است. اگر چه شما می توانید ببینید و یک شباهت خاصی با پدر

عکس: آرشیو شخصی Riki Garkalina و Pavel Akimkin

- چه کسی معلم برتر شماست، که به دنبال رژیم، کلاس ها، رژیم غذایی پسر است؟

پاول: این همه می داند نیک و پرستار زیبا ما. آنها یک حالت خاص برای او پیدا کردند. به هر حال، ما چهار سال فکر کردیم که TimoFey می تواند در همان زمان به راحتی به رختخواب برود، زمانی که پدر و مادرش، این است که دیر شده است و نه به زودی. و یک روز او خسته شد و در شب هشت ساله بود و روز بعد خیلی آرام بود، دوستانه و فریبنده بود که من به نیک گفتم: ما باید سعی کنیم دوباره آن را در این زمان دوباره قرار دهیم. معلوم شد که برای او مناسب است. و اگر من در خانه هستم، می توانیم نشستن و تماشای یک فیلم با نیکی.

نیکا: به نوعی آن بود که اگر ما هر دو بخواهیم نوعی فیلم یا عملکرد را ببینیم، ما آن را به طور جداگانه انجام نمی دهیم تا هیچ کس توهین آمیز نبود. اگر پاشا پرواز طولانی داشته باشد، به این فیلم ها نگاه می کند که دقیقا به من علاقه مند نیستند. و من همچنین می توانم برخی از bridget جونز با دوستان را ببینید. من با دوست دخترم در نیویورک بودم، ما یک سفر خیره کننده داشتیم، اما من هر دقیقه فکر کردم: "چگونه این تاسف است که هیچ پاشا وجود ندارد، که نمیتواند همان چیزی را که من وجود دارد را ببیند." و هنگامی که در پنج سال، ما خود را در این شهر پیدا کردیم، ما در همان مکان ها با هم رفتیم. و من خوشحال شدم

پاول: نیک بسیار خنده دار تماشای فیلم ها - او تمام وقت در تلفن است. تیتر شروع می شود، و او می گوید: "آه! من این بازیگر را در جایی دیدم، در حال حاضر، یک ثانیه، "و گاهی اوقات چشمانش را افزایش می دهد. برخی از فیلم هایی وجود دارد که او تلفن را به آن اختصاص داده است، اما این به ندرت اتفاق می افتد.

- با رابطه ایده آل خود، حسادت به شما هرگز به نظر نمی رسد؟

نیکا: من هیچ دلیلی برای حتی در مورد آن فکر نکردم. در مورد دختران، دوست دختر پاشا، پس از آن من خوشحال هستم که با آنها هم دوست باشم. با جولیا، Peresild و Lena Nikolaova ما حتی بستگان هستیم. او پدرخوانده دختران خود است. آنها یک دوره فوق العاده، مردم بسیار با استعداد دارند و آنها را تماشا می کنند - لذت. ما با پشا با دوستان خوش شانس بودیم. او به راحتی به شرکت من پیوست، و من در آن هستم.

- پاشا، و شما یک مرد حسادت در طبیعت هستید؟

پاول: قضاوت در گذشته، دوره Donikovsky، من حسادت داشتم. در حال حاضر - نه، زیرا همسر به من نگفت، اول، هرگز یک دلیل برای این، دوم، من کاملا مطمئن از آن را به عنوان یک شخص. به نظر من به نظر می رسد که برای من پر شود، باید در زندگی ما اتفاق بیافتد ... امیدوارم این اتفاق نخواهد افتاد.

- آیا شما در خانه خود هدیه دارید؟

نیکا: آره! پاشا می داند که من عاشق شگفتی هستم و من به شدت کنجکاو هستم. اگر شما در مورد پیشبرد هدیه را بیابید، او همه علاقه من را از دست می دهد. و هر بار که پاشا چیزی را مطرح می کند، به نظر من، به نظر من بسیار سخت است. هدیه به یاد ماندنی ترین سفر ما به کپنهاگ بود، که در آن ما قبلا بودیم و جایی که مشخص شد که رابطه ما جدی تر از آنچه ما فکر کردیم، جدی بود. او، البته، به عنوان یک مرد معتقد است که یک هدیه باید عملی باشد، و شگفتی ها چگونه می توانید از صد حلقه پنجم لذت ببرید، اما حتی آنها آنها را غیر معمول، طراح پیدا می کنند. او یک ون است و به همین ترتیب آن را به من در خانه بود، زیرا پدر همیشه ما را با هدایای مادر به ارمغان آورد، زمانی که من رفتم، او آن را انجام داد. همه چیز من بهترین ها - آن. وقتی به من می گویم: "اوه، لباس زیبا شما چیست؟"، - من جواب می دهم: "پدر به ارمغان آورد". او همیشه، به تعجب من، اندازه من را می داند و برای من مناسب است، صرف نظر از اینکه آیا من می دانستم یا بهبود یافته است. پاشا ترجیح می دهد که به دیگران بدهد، زیرا با پاپ سخت است که رقابت کند. به نظر می رسد که من کمتر از من تعجب نخواهم کرد. ما دوست داریم شگفتی های تیموتی را انجام دهیم، هدیه و بدون آن را بدهیم. هدایا نیز یکی از ارزش های ما هستند.

ادامه مطلب