کاترین دنیو: "همسر هرگز برای یک مرد مرکز جهان نیست"

Anonim

1. درباره من

من نمایش میدم. من از کسانی نیستم که در کنار نشسته و تجزیه و تحلیل آنچه در گذشته است. من همیشه پیش می روم اگر تصمیم گرفتم بی اهمیت را تخلیه کنم. اگر چه من می توانم ذهن شما را تغییر دهم.

من خوش شانس بودم، من ژن های شگفت انگیز از مادر را به ارث برده ام. و بنابراین مسن تر زیبا است و ذهن از دست دادن نیست.

من اغلب عبارات را تمام نمی کنم. من همیشه می خواهم از نیمه عبور کنم.

من از سن نمی ترسم این واقعا ترسناک است که خسته کننده شود، برای همیشه عصبانی شود، برای همیشه عصبانی شود و بر همه افراد اطرافش تلخ شود. علاوه بر این، سال های گذشته، تجربه، حکمت و نگاه صحیح به همه چیزهایی است که در زندگی اتفاق می افتد.

من همیشه نمی توانم در اختیار شما باشم

2. درباره کار در فیلم

از خودتان بپرسید که چه چیزی از نقش یک یا یک نقش دیگر در حرفه من یا سرنوشت من برای من نیست. هنگامی که فیلم برداشته می شود، آن را به کسانی که به دنبال آن هستند، متعلق به آن هستند یا آن را دوست ندارند. این داستان من نیست، بنابراین شما به راحتی می توانید به او اجازه دهید.

در سینما، هر چیز کوچک را کنترل نمی کند. همه چیز بیش از حد بستگی به موفقیت، مورد، جلسه دارد.

من دوست دارم زمانی که من در مجموعه بازی می کنم. بازیگران هستند که دوست دارند بیش از حد به سرمایه گذاری در بازی، و آنها باید به طور مداوم نگه داشته شوند. من از کسانی هستم که بیشتر مایل به سرمایه گذاری کمتر هستند، بنابراین لازم است که توسط من به مردم منجر شود که من به آنها اعتماد دارم و بعدا رفتار خواهم کرد.

خواهر بزرگتر من از فرانسوی یک بازیگر واقعی بود. او هنر تئاتر را مطالعه کرد، و من نیستم. من فقط به قدم های او رفتم، زیرا اصرار داشت که ما با هم بازی کردیم. در غیر این صورت من فکر نمی کنم که من در این مسیر ادامه خواهم داد.

من علیه حرفه ای از کودکان بودم. اما پس از آن هر دو آنها حتی از من خسته شده اند. و ژن های والدین آنها احتمالا معنی داشتند. به طور کلی، من انتخاب کردم.

3. درباره خانواده

هنگامی که شما در یک خانواده بزرگ زندگی می کنید، باید بتوانید درب را برای دو نوبت قفل کنید تا جهان خود را داشته باشید. در غیر این صورت، شما تمام وقت شکسته خواهید شد.

من هرگز نباید برای آزادی مبارزه کنم. والدین من چیزی برای من ممنوع نکردند در شانزده سال، رضایت خود را از خانه ترک کردم، و من یک زندگی حرفه ای و شخصی را آغاز کردم.

قوی ترین ارتباطات که من با دخترم Chiara دارم. نه تنها به این دلیل که او همان حرفه را انتخاب کرد. این نیز موضوع شخصیت است. ما خیلی نزدیک به او هستیم.

مادر من شش ساله است او در پاریس زندگی می کند، در کنار من، اما به تنهایی، زیرا او دوست دارد مستقل باشد. او باور نکردنی است: او ذهن روشن دارد و او همیشه به من حمله می کند.

من هنوز هم دخترم را احساس می کنم. این یک شانس بزرگ است. در طول سالها شما ارزش بیشتری دارید و بیشتر.

4. درباره عشق و ازدواج

من می دانم افرادی که سالها ازدواج کرده اند. و تحسین آن زوج هایی که روابط عالی را حفظ می کنند. بنابراین این مسئله ایمان نیست، این مسئله انتخاب درست است. از آنجا که تنها در این مورد ازدواج کار می کند.

مردان و زنان دوست دارند متفاوت باشند. برای یک زن، عشق اصلی ترین چیز است. و یک مرد می تواند در عشق باشد و حتی می تواند ازدواج کند، اما هنوز هم همسر هرگز به مرکز جهان تبدیل نخواهد شد.

من در یک لباس سیاه ازدواج کردم، شوهرم هم در همه ی یک نگاه رسمی بود و شافرش مایک جگر بود. شما می توانید تصور کنید چقدر عاشقانه!

همسران معمولا سعی می کنند همه را بپوشند، زندگی یک شوهر، کودکان، دوستان، خانه، باغ را تزئین کنند و گاهی اوقات شادی خود را شاد کنند. اما اگر آن را به طور ناگهانی به نظر می رسد یک فرصت واقعی برای زندگی در غیر این صورت، بسیاری از زنان نمی خواهند از دست دادن او.

وقتی که من در کلیسای کلمه "با هم در شادی و در کوه می شنوم، و تنها مرگ به شما می گوید:" من فکر می کنم: چرا این کلمه است، اگر شما می توانید و طلاق بگیرید؟

ادامه مطلب