آندری گودولان: "من اعتراف می کنم که با ازدواج کشیدم"

Anonim

- Andrei، برای شما 30 سال - آیا این خیلی یا کمی است؟

- به نظر من خیلی زیاد است. همه چیز به نظر می رسید: بیست و بیست و در 29 من متوجه شدم که سی سی آمد. دوستان مادربزرگ را متقاعد می کنند، اما من صادقانه، من دوست ندارم روزهای تولدت را جشن بگیرم تا همه چیز را سازماندهی کنم تا فکر کنم. سال گذشته آنها را متقاعد کردند، اما شرایط را تنظیم کردم: همه را در خانه ترتیب می دهیم، و من فقط آبجو و پیتزا را خریدم، هیچ رستوران. و معلوم شد بسیار دنج، خانواده دوستانه. و این سال او خودش می خواست این تاریخ را جشن بگیرد؛ به احتمال زیاد، ما در رستوران مورد علاقه خود جمع خواهیم شد.

- بسیاری می گویند که پس از 30 سال به طرح ارزش دوم، که قبل از آن مهم بود، مهم بود: ملاقات با همکلاسی ها، ارزیابی ها در یک دیپلم، که در مدرسه دو نفره بود که یک دانش آموز عالی و غیره بود. آیا شما با این موافق هستید؟

- این ارزش ها به مدت طولانی شروع به ترک کرده اند. من خیلی تغییر کرده ام، حتی خودم را نمی شناسم. نگرش نسبت به خانواده تغییر کرده است، نگرش نسبت به زن مورد علاقه، نگرش به پول. من متوقف شدم که چنین مبهم، شاد و خوش بینانه پیش از آن بود. شما می توانید بگویید، کمی شادی ... اما من قبلا همه چیز را انجام دادم. چه شرایطی؟ تف انداختن! پول؟ در حال حاضر Gulna، پس من کار خواهم کرد! در حال حاضر در تصمیمات خود بیشتر محدود شد، من سعی می کنم از طریق همه چیز فکر کنم.

آندری گودولان:

در این سریال "Sashahatany"، قهرمان آندره گیدولیان ساشا سرگئیف با قهرمان ولنتاین روباتوا تاتیانا ازدواج کرده است. در سینما، آنها پسر آلشا را بالا می برند. ما می توانیم بگوییم که بازیگر قبلا برای زندگی خانوادگی آماده شده است. .

- شما در 12 آوریل متولد شدید. هرگز نمی خواستم یک مسموعه باشم؟

- البته من می خواستم! تا شش سال من مطمئن بودم که من یک مسموعه هستم! بسیار افتخار تاریخ تولد او!

- دوازده سال پیش شما ریسک کرده اید و به مسکو رفتید. به یاد داشته باشید، چگونه خانه را ترک کردید؟

- ترک به اعتماد به نفس کامل که من منتظر من بودم که من نیاز داشتم که من آمده ام و همه را شکست. من به خودم اعتقاد داشتم و شانس خوبی نداشتم ... به نظر می رسد یک مرد بزرگسال، 18 ساله است، من داستان های مختلفی در مورد فتح پایتخت را شنیدم، می دانستم: "مسکو از جوراب ضربه می زند، اما من مطمئن بودم که من منتظر من بودم!

- والدین داستان های ترسناک درباره مسکو گفتند؟

- به خصوص نه آنها مخالف نبودند و حتی به تئاتر عادت کرده بودند. به نظر می رسد که آنها شکی ندارند که من به عقب برگردم و من به کسب و کار خانوادگی خود ادامه خواهم داد. اتفاق افتاد اما در حالی که تحصیل، من در مورد امدادرسانی مطلق بودم: آنها آپارتمان را به من گرفتند، پول فرستادند. و من کار نکردم بنابراین داستان من غیر معمول است.

- خوش شانس. و سپس بسیاری می گویند که چگونه آنها در شب کار می کردند، مانند استالا ...

- ... من هنوز گرسنه هستم! (می خندد.) من تمام پول را صرف کردم و پس از آن خجالت زده بودم. و چگونه من خیلی مدیریت کردم؟ من به یاد داشته باشید به نوعی پدر و مادر من به من پول فرستاده شده است. من بلافاصله آنها را سرازیر کردم، تئاتر نبودم. و نیم سال آن را مجروح کرد. من این احساسات را به یاد می آورم یک ماه در 30 دلار زندگی کرد. این 8 سال پیش بود.

- و چه چیزی بخورید؟

- گندم سیاه، ماکارونی، شیر در روزهای یکشنبه بود.

- بسیاری از همکلاسی های شما در مسکو مستقر شدند؟

- صادقانه، من در مورد همکلاسی هایم خیلی شنیده ام. من می دانم کسی که در مسکو زندگی می کند، اما به ندرت با او ارتباط برقرار می کند. من دو دوست بهترین دوست دارم که من در همان کلاس تحصیل کردم. آنها در Chisinau زندگی می کنند. ما می بینیم آنها برای دیدار یا کسب و کار به من در مسکو می آیند. و من به آنجا می روم بنابراین اتصال از دست دادن نیست

- آیا تا به حال در آدرس شما "Ponheli اینجا" شنیده اید؟

- چنین چیزی وجود نداشت. من دوستان مسکووی را می دانم که می دانند چگونه به شوخی مناسب و نازک. آنها می توانند یک کارگر مهاجر یا مولداوی را به من تلفن کنند. من دوست دارم خودم را بازی کنم، خودم را بگذارم اما از عشق من به سرزمین مادری نیست. چیز خنده دار این است که من اغلب برای ارمنستان گرفته ام. (خنده حضار) اما Guidulyan نام خانوادگی مولداوی است.

- احتمالا، هر کس رویایی در مورد چگونگی زندگی در 30-40 سال. چه نوع تصویری را تصور کردید؟

- خب، فکر کردم یک میلیونر خواهد بود. در دوران کودکی، من رویای تبدیل شدن به یک راننده خودرو، در حالی که هنوز نمی توانم ماشین را رانندگی کنم. (می خندد) من برای مایکل شوماخر بیمار هستم و اکنون من در مورد سلامت او بسیار نگران هستم. و هیچ برنامه خاصی وجود نداشت. در حال حاضر - وجود دارد من سه سال و نیم زندگی می کنم با یک دختر در مورد اینکه من برنامه های گسترده ای دارم.

آندره و دیانا بیش از سه سال. آنها مدت ها خانواده ها را در نظر می گیرند، اما اخیرا در مورد عروسی فکر می کنند. .

آندره و دیانا بیش از سه سال. آنها مدت ها خانواده ها را در نظر می گیرند، اما اخیرا در مورد عروسی فکر می کنند. .

- ازدواج در نهایت جمع آوری شد؟

- دارم فکر می کنم. من اعتراف می کنم که من به شدت با این سوال به تأخیر افتاده ام. من به طور کلی نگرش مثبت نسبت به موسسه ازدواج دارم. من از کسانی نیستم که نمی خواهند ازدواج کنند یا بر این باور باشند که تمبر عشق را در پاسپورت کشته است.

- احتمالا، و دیانا اشاره می کند؟

- کمی وجود دارد. (می خندد.) اما او زن را درک می کند و فشار هیچ فشار ندارد. ما هر دو آن را می خواهیم.

- درباره کودکان، هم در حال حاضر فکر می کنند؟

- چنین مکالمات وجود دارد. اما ابتدا باید در مورد عروسی تصمیم بگیرید و سپس در مورد کودکان فکر کنید.

- شما یک برنامه سخت دارید: تیراندازی، تور با سه عملکرد، در باشگاه ها به عنوان DJ آمده است. دیانا بدون شما خسته کننده نیست یا او را در سفرهای شما همراهی می کند؟

- در سال های اول زندگی ما، دیانا تقریبا تمام تور را با من رفت. اما در طول زمان، او متوجه شد که گاهی اوقات مفید بود و از هم جدا شد، به تنهایی، خرید یکدیگر. در اجرای هفته دو در هر ماه. و تیراندازی عمدتا در مسکو برگزار می شود. اما اگر من به یک شهر جالب یا یک کشور جدید می روم، سعی می کنم دیانا را با خودم بگیرم. به عنوان مثال، ما در Vladivostok با هم پرواز کردیم - این خیلی جالب است!

- به افتخار سی سال، تعطیلات را ترتیب دهید؟

- این به دلیل فیلمبرداری کار نخواهد کرد: از 1 آوریل، من شروع به کار در فصل جدید سری "Sashatany" کردم. اما دو روز به عنوان یک هدیه برای تولدت، من از تولیدکنندگان گمراه خواهم شد. (خنده حضار)

ادامه مطلب