آنا Yakunina: "من مادربزرگم را برای اولین بار در زندگی ام بازی می کنم"

Anonim

- آنا، شما می توانید اولین بگویید؟

- من مادربزرگم را برای اولین بار در زندگی ام بازی می کنم! در این نقش تا آنجا که من می دانم، بسیاری از هنرمندان، من نمی دانم که من دوست داشتم، اما در نتیجه او مرا گرفت. وقتی تصویب شدم، من با مادربزرگم گفتم که نود و سه ساله بود. مادر بزرگ ساکت بود، به من نگاه کرد و گفت: "خب، شما به آن عادت کرده اید." (می خندد) "شما تصور کنید چه ترسناک: مادربزرگ!" - بعدا با Dima Nagiyev به اشتراک گذاشتم. او پاسخ داد: "خب، خداوند شما را به مدت طولانی پدربزرگ و مادربزرگ را بازی می کند،" تاکید بر کلمه "چنین". برای یک بازیگر مشخص، این یک مشکل نیست - دیروز شما یک دختر را بازی می کنید، امروز - مادربزرگ. البته، این همه مشروط است. با این حال، سری ما Grotesque، Comedy و شخصیت های ما با دیا، که "پدربزرگ" را بازی می کند - بسیار جذاب و جوان است.

- آسان با دیمیتری Nagiyev کار کرد؟

"البته، من نمی دانستم،" Dima و نحوه کار با او چیست، زیرا علاوه بر کسب و کار نمایش او، من چیز دیگری را نمی بینم. برای من، شگفتی دلپذیر بود که دیا یک هنرمند خیره کننده، یک فرد بسیار حرفه ای و با استعداد است. Nagiyev می دهد بسیار، زمانی که آن را شروع به بداهه می کند: او "پرتاب"، و اگر شما داستان های خود را، به نظر می رسد یک دو طرف زیبا است. امیدوارم ما با دیما کار کنیم و نتیجه به مخاطبان قابل توجه باشد. و سپس شما می دانید، همانطور که اتفاق می افتد: شما خنده، خنده در روند کار، و سپس شما پروژه را بر روی صفحه نمایش می بینید و شما می دانید که آن را فقط برای شما خنده دار بود.

- به من بیشتر در مورد قهرمان خود بگویید؟

- اوه، این استالین در دامن است! اما در عین حال ما آن را باور نکردنی جذاب کردیم. شخصیت شگفت انگیز، آبدار و در عین حال - هیچ چیز اغراق آمیز نیست. در واقع، این همان من است، اما در شرایط پیشنهادی. علاوه بر آرایش و عینک، هیچ چیز نمی گوید که قهرمان من یک مادربزرگ است. من فکر می کنم این یک تصویر جمعی از چنین خانمهایی است: قوی، واضح و در عین حال بسیار شگفت انگیز است.

- آیا می توانید یک شخصیت قوی داشته باشید؟

- در هر شخص قوی، ضعف بزرگی وجود دارد. من خودم خیلی در زندگی هستم به نظر می رسد قوی قوی است، و در چیزهای کوچک - خیلی ضعیف ... این معمول و شخصیت من است. البته من فرشته ای نیستم، من قوی و چروکیده ام. من بسیار مستقل هستم که احتمالا من اغلب با زندگی من دخالت می کنم. گاهی اوقات می خواهم ضعیف تر باشم، اما دیگر نمی توانم.

آنا Yakunina:

آنا Yakunina با همکاران در سری "دو پدر و دو پسر". .

- چگونه می توانید لباس های سریال "نوه" را دوست دارید؟

"وقتی ایلیوشا قبلا یک هنرمند کامل بود، به پلتفرم آمد." او به من کار جدید خود را درمان کرد. (لبخند). کودکان در زمین بازی همیشه لذت بخش هستند. او یک پسر بسیار جدی است، کارگر. با او در سایت همیشه مادر، او یک حالت دارد: خواب در زمان، خوردن در زمان. ایلیا بسیار هوشمند است. این هرگز در مورد تیراندازی نمی گوید، اما من خوشحالم که در مورد امور کودکان ما به ما بگویم و کتاب ها را بخوانم. در مورد آنچه در پایین دریا است یا چه چیزی در فضا پرواز می کند. و تنها زمانی که "دوربین! موتور! "، او صادقانه همه چیز را برآورده می کند. پسر دوست داشتنی!

- آلکا استاخوا، که بازی Pavel Gurova کارگردان را بازی می کند، پذیرفت که شما از دوران کودکی با او دوستانه هستید ...

- ما همه نسل ها هستیم - کودکان از خانواده های بازیگری. ما بسیاری از مردم را در این شرکت داشتیم - Stepa Mikhalkov، فدایا Bondarchuk ... یک کلیسا در خیابان ایستاده بود، جایی که ما رفتیم، حلق آویز شد، در عشق افتادم. در حال حاضر همه چیز پراکنده در مکان های مختلف، اما در همان زمان ما هنوز هم دوستان. بهترین دوست Aliki در وین زندگی می کند، او بهترین دوست نزدیکترین دوست دختر من است، و غیره.

- شما در آن زمان چه بودید؟

- خودم بسیار دشوار است و سعی کنید خود را از خود تماشا کنید. من در همه جوانان مشغول به کار بودم، یک کودک بسیار مستقل بود. همانطور که در مدرسه چورگرافی تحصیل کردم، از رژیم پیروی کردم. البته، من نیز بسیار دلپذیر بودم، رمان ها را احیا کردم، اما اغلب اوقات به مدرسه چورگرافی اشاره کرد.

- چرا به Choreographic رفتید؟

"به نظر می رسد که بچه ها به ندرت به طور مستقل تصمیم گیری از این نوع را می دهند - من آنجا داده شدم، و من رقصیدم. در خانواده ام، هر کس رویایی بود که من به یک بالرین تبدیل شدم. به عنوان یک قاعده، نه در یک خانواده عمل (و خانواده من دقیقا همان بود) نسل مسن تر نمی خواهند کودکان به این حرفه بروند. شاید دقیقا به این دلیل که من هرگز رویای تبدیل شدن به یک بالرین، من باله بودم و انداختم. حالا پشیمانم نه به این دلیل که می تواند به یک بالرین تبدیل شود، نه. لازم است که به پایان برسیم به پایان برسیم - بگو، دیپلم را دریافت کنید. من چهار سال آموختم، و شما مجبور بودید پنج نفر دیگر را یاد بگیرید. مدیر مدرسه Choreographic حتی به من یک تعطیلات علمی داد - در صورتی که من بلند شوم و سال را از دست دادم، تصمیم می گیرم که بازگردم. اما این کار را نکرد. این سوال شخصیت من است: اگر تصمیم گرفتم با من مقابله کنم، غیرممکن است. برای ایجاد یک مادر دلپذیر، من وارد مویزوف شدم. رقص به مدت سه سال دیگر، و سپس وارد مدرسه تئاتر شد. کودکانی که در خانواده بازیگری بزرگ شده اند، اغلب مسیر دیگری به سادگی نمایندگی نمی کند. اگرچه مادر من اغلب گفت: "من نمی فهمم که کدام هنرمند آنکی چیست؟"

- شما از دوران کودکی به صحنه رفتید. آیا اولین شما را به یاد می آورید؟

- البته یادم هست. اولین بار من به صحنه تئاتر در یک زره کوچک رفتم، جایی که مادربزرگم کار می کرد. در بازی "ازدواج" در صحنه در برخی از نقطه شش دختر کوچک و شش پسر کوچک فرار کرد. اولگا یاکولول قرار بود کوچکترین دختر را بگیرد و بگوید: "برای آنها آنها ازدواج می کنند؟ .." قبل از هر خروجی به صحنه، او "وزن"، بالا بردن همه کودکان، برای بالا بردن ساده ترین کودک در مرحله. من کوچکترین بودم، بنابراین این امتیاز به من رفت. سپس Olga Yakovleva من را به Mikhail Kozakov تحویل داد، و من، شلوار های شلوار خود را نگه داشتم، باید با او کنار بیاید. و در نهایت من دست نیکولای ولکو را نگه داشتم. این اولین خروجی من بود. من زیبایی باور نکردنی از لباس های کینولین، کلاه با گل رز، برخی از زیبایی های باور نکردنی ...

- و با مادربزرگ، بازیگر النا دیمیتریف، بازیگر، به مرحله رفت؟

- آره. مادربزرگ من یک خدای بزرگ بود. در بازی "جادوگر شهر زمرد" او Bastland را بازی کرد. هنگامی که Ellie آن را با آب ریخت، او شروع به رای دادن کرد: "دختر چه کار میکنی؟! من حدود سی ساله نگران نیستم! آه، تی! " او ذوب شده است - غوطه ور شده در یک دریچه بزرگ تحت گریه های مشتاق کودکان: "بیرون بروید! گمشو! تو بدی!" و به نوعی هنگامی که مادربزرگ من را گرفته است. او گفت: "شما به سالن می روید، و وقتی می خواهم:" چه کسی با من است؟ "، به من بگو:" من هستم! "و به من می روم - با هم در لوقا سقوط می کنم." من ساعت خیره شدم! بچه ها شوکه شدند ... درست است، پس از بازی، مادربزرگ یک مجازات شدید را انجام داد، آنها تقریبا از تئاتر اخراج شدند، اما ما بیشترین شگفتی های هر دو را داشتیم! (خنده حضار)

- دختران شما Anastasia و Marusya مربوط به حرفه بازی هستند؟

- نه، و من هرگز چنین هدفی نداشتم. من احتمالا در این احساس مادر من خیلی خوب نیستم: من نمی توانم دختران را ستایش کنم تا ببینند. من یک ماگالیست هستم من می ترسم ببینم که چیزی با آنها کار نمی کند، بلکه با آنها مخالف است. Elder، Anastasia، سعی کرد بر روی عمل عمل کند، اما خودش به سرعت متوجه شد که او اینطور نیست. با دوران کودکی، آن را کاملا کشیده و فقط در این منطقه کار می کند. حالا من قبلا در منحنی های عمل خود را می بینم، اما دختر علاقه مند نیست. و جوان ترین، ماریا، باید بگویم، می خواهد به یک بازیگر تبدیل شود. او در دانشکده تئاتر تحصیل می کند. اگر او او را اتخاذ کند و او همچنان تمایل به کراوات زندگی خود را با تئاتر، اجازه دهید او را امتحان کنید.

- در مژه های خود - ریمل مژه و ابرو آبی. آیا برای نقش است؟

- ریمل مژه و ابرو آبی عشق من با جوانان، از موسسه است. من همیشه جوهر آبی رنگ، در سایت، از جمله. ریمل مژه و ابرو سیاه فقط نمی رود من به اندازه کافی روشن چشم های روشن، و هنگامی که مژه ها نیز رنگ سیاه رنگ، به نظر من، من تبدیل به یک گرجستان می شود. (خنده حضار)

- یک نظر وجود دارد که اگر می خواهید بدانید چه زن در آینده تبدیل خواهد شد - به مادرش نگاه کنید. شما فکر می کنید، آیا شما - در شخصیت و خارج - مانند مادر شما؟

- دختران و شوهر من به طور فزاینده متوجه شده اند: "اوه، خدا! شما اکنون مادرت را ریختید! " من نمی دانم منظور آنها چیست، خوب یا بد است. (می خندد در همه چیز! اگر چه رفتارها، "فیزیک"، MIMICA - این، البته، سوال دیگری ...

- چه چیزی دوست دارید مثل مادرت باشید؟

- من می خواهم مثل خودم باشم من نمی خواهم مثل هر پدرم، و نه بر مادرم و نه مادربزرگم باشم. نه به این معنی که بد است - نه. "شما در خودتان هستید"، هنگامی که مادر بسیار دقیق گفت. البته، در من، از او بسیار زیاد است، و از پدر. و این از این مخلوط است، زمانی که همه چیز را تقریبا کمی می گیرید، چیزی کاملا جدید می شود.

ادامه مطلب