یوری چرنوف: "ما برای اولین بار از آوریل ازدواج کردیم"

Anonim

در بیست و چهار ماه آوریل، بازیگر، سالگرد خود را - شصت و پنج ساله اعلام کرد، اما باور سخت است. مهم نیست که چند سال گذشت، هر گونه نقش ها به سینما و در صحنه تئاتر Satira بازی کرده اند، جایی که در حال حاضر، در نظر ما، او هنوز هم یک مدرسه ای با "نوردی" از فیلم "بیایید به دوشنبه زندگی کنیم . " به نظر می رسد که او بسیار ساده است که ارزش آن را در مورد آن صحبت نمی کند ... چگونه هنرمند خود را می خندد: "بله، من یک جدر، من سیرک، و چه؟" در همین حال، به اقدامات و کلمات او، یوری نیکولایویچ به طور جدی تعلق دارد. و اجازه دهید بسیاری از زندگی خود تصمیم گرفتیم یک پرونده خوشحال داشته باشیم، شما باید حکمت داشته باشید تا از دست ندهید تا از دست ندهید و از آن استفاده کنید.

یوری Chernov: "من در شهر Kuibyshev، در حال حاضر Samara متولد شدم. پدرم نیکولای Maksimovich هنرمند در کارخانه حمل و نقل هوایی بود. نوشت: پوسترها، آلیاژها، پرتره رهبران. و در تابستان او در یک اردوگاه پیشگام کار کرد، پرتره های قهرمانان را پیشگامان، پوستر به رویدادهای مختلف ایجاد کرد. و، البته، من را با من و خواهر جوانم بردم. و هنگامی که خدمه فیلم از تلویزیون Samara به اردوگاه پیشگام آمد. پخت و پز یک کنسرت جشن من قصد داشتم در آن انجام دهم و "اشعار تانکر" را بخوانم، یک کار شاعرانه بسیار جدی. و من در آن زمان صدای نسبتا بالا داشتم، تقریبا پسران. بنابراین، هنگامی که کارگردان از دهان من شنیده می شود، این جانبازان ODU از نیروهای زرهی، او گفت: "نه. این شماره مناسب نیست و چگونه شما یک پسر، نگاه کنید به تبدیل شدن به یک کنسرت پیشرو؟ "من موافقت کردم. شایان ذکر است که آن را تیراندازی نبود، اما اتر مستقیم. من به خوبی رسیدم و من شروع به دعوت به دعوت به شرکت در برنامه های تلویزیونی مختلف کردم و به موازات من شروع به تحصیل در استودیوی تلویزیونی برای کودکان و نوجوانان کردم. در عین حال، من اولین نقش خود را در فیلم ها، در فیلم "Orbit Tyne"، در مورد پرواز به Valentina Tereshkova Space. بنابراین، هنوز در مدرسه تحصیل کردم، من در شهر ما شناخته شدم. و هنگامی که در حال حاضر در کلاس فارغ التحصیلی لازم بود تصمیم به تصمیم گیری در کجا انجام دهید، یکی از دوستان من پیشنهاد کرد: "و اجازه دهید به مسکو، در مدرسه تئاتر بروید." من به او پاسخ می دهم، آنها می گویند، شما را به شما می گیرید، خیلی خوش تیپ با باریتون خیره کننده، و چه کسی مرا می برد؟! او فکر کرد و متوجه شد: "نمی شود. اما شما باید سعی کنید! "تمرکز، من حق خود را پذیرفتم. و او پدر و مادر خود را اعلام کرد که من به پایتخت رفتم. "

چرا شما یک مدرسه سیرک را انتخاب کردید اگر قصد دارید یک هنرمند چشمگیر شوید؟

یوری: "در واقع، من به دانشگاه های تئاتری رفتم، سپس وارد شدم. اما تمام برنامه های من یک مورد شاد را تغییر داد. در مسکو، ما در یک خوابگاه مستقر شدیم، جایی که متقاضیان در دانشگاه های مختلف خلاق زندگی می کردند. به طور طبیعی، همه ما یک بار مجاز هستیم، سعی کردیم از یکدیگر حمایت کنیم. و به نوعی یک پسر به من آمد و خواستار کمک به تماشای مدرسه سیرک شد، آن را در گیتار بازی کرد. موافقت کردم. و پس از سخنرانی ما، یکی از معلمان به طور ناگهانی از من خواسته بود قبل از کمیته پذیرش از من پرسید: "چرا شما برای ما انجام نمی دهید؟" پاسخ می دهم که می خواهم به یک هنرمند تبدیل شوم. و من در پاسخ می شنوم: "شما باید از ما یاد بگیرید. شما یک هنرمند فوق العاده دریافت خواهید کرد. در اینجا مثال یوری نیکولینا - و دلقک بزرگ، و در فیلم هایی که نقش اصلی را بازی می کنند. " این یک استدلال قوی بود. اما بیشتر از همه من در مورد آنچه که من با اولگ پوپوف مقایسه کردم، تحت تأثیر قرار گرفتم، آنها نوعی شباهت خارجی را یافتند. بنابراین، من یک دانش آموز از ستون سیرک شدم. چه چیزی پشیمان نیست. "

نیکولای Maksimovich و والنتینا ایوانوانا از علاقه پسر به کار حمایت کردند. عکس: بایگانی شخصی یوری Chernova.

نیکولای Maksimovich و والنتینا ایوانوانا از علاقه پسر به کار حمایت کردند. عکس: بایگانی شخصی یوری Chernova.

اولین نقش ستاره ای شما مواد خام از فیلم است "ما به دوشنبه زندگی خواهیم کرد". چگونه به این تصویر رسیدید؟

یوری: "یکی از دوستان من در مدرسه سیرک در جمعیت فیلمبرداری متفاوت بود و به من پیوست. سپس آنها قصد داشتند یک نوار در مورد Blucher را شلیک کنند، و من باید یک Redarmeys را در قسمت بازی کنم، که در پیروی از سربازان همجنسگرایان مخلوط شده است، که به طور کلی ژاپن را نشان می دهد. من با یک سبیل سیاه و ریش گیر کردم. و در این فرم، من از Grima در امتداد راهرو Gorky Studio رفتم، جایی که متوجه شدم مدیر دستیار Stanislav Rostotsky. دعوت شده برای رفتن به دفتر، جایی که یک خدمه فیلم وجود دارد "بیایید به دوشنبه زندگی کنیم". استانیسلاو Iosifovich من را دیدم و بلافاصله گفت: "ما شلیک خواهیم کرد." بنابراین من برای نقش Syromyatnikov تایید شد. در حال حاضر در شب من پدر و مادرم را در سامرا نامیدم و با لذت به من گفتم که من در یک فیلم با خود ویاچسلاو Tikhonov فیلمبرداری خواهم شد! و مادر من به تلفن صحبت می کند: "پسر، چه خوشحال هستید؟ خود را لزوما می گیرد. "

و اولین روز تیراندازی خود را در این تصویر به یاد داشته باشید؟

یوری: "البته، به ویژه از زمان داستان خنده دار. برای قهرمانان دانش آموزان ما اوراق بهادار، فرم را خریداری کردند. و البته، البته، جدید، شسته و رفته. و قهرمان من دو طرفه است، او نمی تواند چنین چیزهایی را داشته باشد. و Stanislav Iosifovich می گوید: "کیف باید دریافت شود! شما می دانید، و یک فوتبال بازی کنید! " خوب، از آنجا که مدیر گفت، شما باید انجام دهید. و من شروع به رانندگی یک کیف به جای توپ در حیاط. و ناگهان نوعی زنانی که از آن عبور می کنند، متوجه نشدند که آنها قصد داشتند فیلم را شلیک کنند، شروع به شمارش من کردند: "چه کاری انجام می دهید؟! پدر و مادر به کسب درآمد برای کسب درآمد، شما یک فرم جدید و نمونه کارها را خریداری کرده اید و چه کاری انجام می دهید! چگونه شرمنده نیست خوب، بلافاصله متوقف شوید! " او بلافاصله به دیگران پیوست: "دو برابر! زشتی! " اما کارگردان راضی بود: و نمونه کارها متوقف شد و تأیید شد که بازیگر به درستی به نقش Syromatnikov انتخاب شده است. "

یوری چرنوف:

من اولین نقش خود را در فیلم یورا انجام دادم، در حالی که هنوز یک مدرسه (در عکس - یک قاب از فیلم "Orbit Tyne").

چگونه رابطه شما با ویاچسلاو Tikhonov؟

یوری:

"کاملا. این فقط یک هنرمند برجسته و درخشان بود، بلکه یک شخص با یک حرف بزرگ بود. توجه، حساس، مهربان ... پدرم و مادرم به نخستین بار در مسکو وارد شدند. و در خانه سینما، پس از نمایش، ویاچسلاو Vasilyevich نه تنها به من این رویداد را تبریک گفت، بلکه به دیدار با والدین من نیز نزدیک شد. او گفت که بسیاری از کلمات گرم در مورد پسرش، یعنی در مورد من ... به هر حال، در زمانی که فیلم "ما زندگی می کنیم به دوشنبه" بیرون آمدن بر روی صفحه نمایش، پدرم در حال حاضر به عنوان یک هنرمند کار می کرد خانه سامرا فرهنگ، و این او بود که پوستر را به این تصویر نقاشی کرد و بر روی تیکونوف او را نقاشی کرد. و من یک روبان را در ویاچسلاو Vasilyevich من نمایم. او می دانست که پدرم چه کار میکند و در خانه فرهنگ بود، از او خواسته بود تا او را به نیکولای Maksimovich Chernov بگیرد. به طور طبیعی، تمام رهبری DC و همکاران پدر بسیار شگفت زده شدند و احتمالا حتی حسادت کردند. "

اما آنها می گویند که در دانش آموزان مدارس سیرک به شدت ممنوع است. چگونه توانستید اجازه ضربه بزنید؟

یوری: "و من مخفی شدم که من برداشته ام. او با کلاس ها خواسته شد، در مورد عمه افتاده، مادربزرگ، عمو، پدربزرگ گفت. با پایان کار بر روی تصویر، من "بیش از" تمام بستگان - و واقعی، و اختراع شده است. درست مثل کمدی Ryazan "مراقب باشید از ماشین": بسیاری از بستگان خویشاوندان زیادی دارند و همه آنها سلامت شکننده دارند. اگر چه پس از نخستین بار "بیایید به دوشنبه زندگی کنیم" حقیقت به طور طبیعی بیرون آمد. و من در مدرسه هشدار داده شد: "یا تحصیل یا تیراندازی". و در اینجا در موجی از نوارهای موفقیت پیشنهادات پیشنهاد شده است. به عنوان مثال، من برای نقش Petrukhi در فیلم تحت نام کار "صرفه جویی هارم" تایید شد. من واقعا می خواستم بازی کنم، اما، افسوس، تیراندازی از پایتخت، با خروج به داگستان برنامه ریزی شده بود، و من متوجه شدم که چنین تعریف طولانی نمی تواند از رهبری مدرسه پنهان شود. بنابراین، من نمی توانستم در این نوار افسانه ای ظاهر نشود، که روی صفحه نمایش به عنوان "خورشید سفید کویر" بیرون آمد.

یوری چرنوف:

"مدرسه سیرک من را با دوستان واقعی ارائه داد، هر یک از ما موفق به مسیر خود شد" (در عکس - Mikolas Orbakas، Yuri Chernov، Alla Pugacheva، Soso Petrosyan و Anatoly Marchevsky). عکس: بایگانی شخصی یوری Chernova.

معمولا دانش آموزگرایی سرگرم کننده، زمان خوب است ... و چگونه آن را داشته باشد؟

یوری: "فوق العاده ترین! گنادی خزانف، ایلیا کلیور، که کل کشور به نام اولینیکوف می داند، مورد مطالعه قرار گرفته است. بله، و ما یک دوره شاد داشتیم - Anatoly Marchevsky، Mycolas Orbakas، Soso Petrosyan، نیکولای Reznichenko. ما خیلی نزدیک به دوستان بودیم و هنوز هم دوست هستیم. من خوشحالم که زمان های گذشته را به یاد داشته باشم. من به یاد داشته باشید که چگونه MyColas یک دختر جذاب Alla را دیدم. آنها یک رمان را آغاز کردند که، با این حال، تعجب آور نیست - او یک مرد خوش تیپ است، هوشمندانه، بسیار جذاب، با استعداد، او میلا، جذاب، با حس خیره کننده ای از طنز، همچنین بسیار با استعداد است. علاوه بر این، صاحب صدای خیره کننده و چشم های تابشی. این یک زن و شوهر با شکوه بود. ما زمان زیادی را صرف کردیم. از آنجا که آلیا یک فرد بسیار وابسته است، به راحتی به دایره ما پیوست. آنها یکدیگر را دوست داشتند. ازدواج کرد. و همه ما در عروسی خود در یک کافه مرتب شده ایم. سپس آنها دختر دختر داشتند - یک دختر شگفت انگیز که همه ی بهترین والدینش را جذب کرد. البته، در آن زمان همه ما از آینده به نظر می رسید، همانطور که کار می کرد، و در مورد موفقیت ما می توانیم به دست آورد. اما واقعیت بسیار روشن تر از ایده های ما بود. همسر Mikolas تبدیل به یک نخستون واقعی شد. Alla Borisovna Pugacheva یک پدیده کاملا در مرحله ما است. دختر آنها از کریستینا امروز ستاره موسیقی پاپ ملی است. MyColas در تخصص کار می کند، این یک هنرمند سیرک فوق العاده است، یک دلقک زرق و برق دار است. Tolya Marchevsky در حال حاضر توسط سیرک Ekaterinburg هدایت می شود. به طور کلی، بچه ها از دوره ما به کار بر روی تخصص اصلی رفتند، من تنها کسی هستم که سرنوشت من را با تئاتر نپوشاند. بنابراین سال های دانشجویی بسیار خوشحال بودند، شاد، احاطه شده توسط افراد فوق العاده. چیزی برای یادآوری وجود دارد. "

و زندگی شخصی شما چطور بود؟

یوری: "اولین ازدواج من در جوانان خود ناموفق بود. دختر آنا از او باقی مانده است. او دو نوه را به من داد - الکسی و آلن. اما با مادرش، خانواده با ما کار نکردند ... زمان گذشت، و من شادی شخصی را پیدا کردم. و خنده دار ترین چیزی که من عاشق اصلی زندگی ام به لطف والدین دختر، به دنبال آن در آن زمان بود. واقعیت این است که او بسیار، همانطور که می گویند، "سرد" پدر و مادر. ظاهرا، فرض بر این است که من به زودی به فرزند خود تبدیل می شود، به من گفت: "شما به شما، یورا نیاز دارید، برای دریافت تحصیلات عالی. به Gitis در دانشکده دایرکتوری بروید. " موافق نیست، نه بدترین توصیه ها. و من برای ورود به این دانشگاه رفتم من به طور تصادفی به این مخاطب نگاه نکردم و او را دیدم ... بلافاصله عاشق شدم! والنتینا - تئاتر، در آن زمان در وزارت امور خارجه کار می کرد. البته، من شروع به مراقبت کردم و زمانی که موافقت کرد که با من ازدواج کند، بسیار خوشحال شدم. به هر حال، در جوانان من همسر من بسیار شبیه به هنرمند Zhanna Prokhorenko محبوب در آن سال ها بود. و ارزها اغلب برای ستاره فیلم پذیرفته شدند. به یاد داشته باشید، بعضی از آنها مجبور به گرفتن بلیط قطار. صف بزرگ است، ما به گفتگوهایی رفتیم که هیچ بلیطی وجود ندارد، ما باید منتظر بمانیم تا کسی را منتقل کنیم. و من به ایستگاه ایستگاه رفتم. دیدن او، صندوقدار گریه کرد: "اوه، شما در صف ایستاده اید؟! برو به ما، حالا همه ما شما را سازماندهی می کنیم. " ما متوجه شدیم که والنتینا برای Prokhorenko پذیرفته شد، اما هیچ چیز گفته شد، از آنجا که من نیاز به ترک. و در واقع، بلافاصله یک مکان را در قطار مورد نظر یافت، و نه ساده، اما یک جواهر. به هر حال، زمانی که ما ازدواج کردیم، من نیز در دفتر رجیستری هم گرفتار شدم: "مطمئنا Zhanna Prokhorenko متاهل؟!" (خنده حضار)

یوری چرنوف:

"نام دختر با همسرش آمد و موافق بود، غیر معمول و زیبا است. به نظر من این است که یاروسلاو مانند چیزی شبیه به من است، اما شخصیت مادرش. " عکس: بایگانی شخصی یوری Chernova.

چگونه عروسی بازی کرد؟

یوری: "او ویژه بود! ما برای اولین بار از آوریل ازدواج کردیم. ما آماده شدیم، همه سازماندهی شده، مهمانان را دعوت کردند. و ناگهان، یک روز قبل از یک تاریخ مهم، من از تئاتر نام بردم: "فردا شما باید در مرحله« نقطه نظر »بروید. معلوم شد که بازیگر که ما یکدیگر را تکرار کردیم، به طور جدی بیمار بود. هیچ انتخابی وجود نداشت ... پس پس از اداره رجیستری مجبور شدم به تئاتر بروم، بازی کنم، جایی که من به هر حال، نقش داماد بود. تمام این مدت، عروس مجبور شد خودش را سرگرم کند، منتظر من به نظر می رسد. اما هنوز ما بهترین عروسی را داریم! "

شما در فیلم های کودکان بسیار شلیک کردید، از جمله "ماجراهای الکترونیک"، که پدر Serezhegina بازی کرد. و در زندگی پدر شما چیست؟

یوری: "من خیلی فرزندانم را دوست دارم، من آنها را خراب کردم. والنتینا به من دو فرزند، پسر و دختر داد. اما این اتفاق افتاد که ماکسیم و یاروسلاو در غیبت من متولد شد: تیراندازی، تور، و همه چیز دور از مسکو. درست است، به معنای واقعی کلمه روز بعد من در نزدیکی بستگانم بودم. من به یاد دارم که چگونه می خواستم همسر خود را با پسرش از بیمارستان بر روی یک ماشین خوب انتخاب کنم - در "ولگا". اما زمانی که آن را به آن آمد، غیرممکن بود که ماشین را بگیرد - نه این معقول، و حداقل برخی. در نتیجه، من موفق به توقف ... کامیون کمپرسی. و ما از این غول پیکر از بیمارستان سفر کردیم. اگر چه، از سوی دیگر، موافق، وسیله نقلیه یکنواخت نبود. بنابراین من الان استدلال می کنم، به لطف آنچه که همسر من پیکربندی شده بود، دیدم ناامیدی من. به طور کلی، باید بگویم که والا به خوبی انجام شده است، او قابل اطمینان ترین عقب است که تنها می تواند تصور کند. هر چه اتفاق می افتد، او یک کلمه دلگرم کننده را پشتیبانی می کند. هنگامی که هیچ کاری انجام نمی شود و شروع به سخت شدن سخت می کنم، او به من می گوید: "فکر کنید! هر کس پیش رو است، هنوز هم، بله نیز هست! " و ایده های خوش بینانه آن همیشه به نقطه رسیدند. اول، و حقیقت، به زودی من تیراندازی یا عملکرد را ارائه دادم، و دوم، این تصاویر جالب بود، و نه فقط یک وسیله برای پول. از یک زن در زندگی خانوادگی، بسیار بستگی دارد. همانطور که او ترتیب خواهد داد، او قادر خواهد بود تا شما را هدایت کند، بنابراین خواهد بود. "

خانواده بزرگ هنرمند: پسر ماکسیم با همسرش Zlata، یوری نیکولایویچ با همسرش والنتینا، دختر یاروسلاو با عروس ولادیمیر. عکس: بایگانی شخصی یوری Chernova.

خانواده بزرگ هنرمند: پسر ماکسیم با همسرش Zlata، یوری نیکولایویچ با همسرش والنتینا، دختر یاروسلاو با عروس ولادیمیر. عکس: بایگانی شخصی یوری Chernova.

اما هنوز هم زمان را برای شرکت در کودکان پیدا کردیم؟

یوری: "من سعی کردم زمان را به حداکثر اختصاص دهم. من پسر من هستم، و دخترم را دوست دارم اما بگویم که همه چیز کامل بود، همانطور که می خواهم، و من یک پدر نمونه ای هستم، نمی توانم. بنابراین، به عنوان مثال، آن روز، زمانی که پسر ازدواج کرد، من در تور در تور بودم. به یاد داشته باشید، من او را صبح می نامم، فقط به محل می آید: "خوب، در مورد شما؟" او: "پدر، به دفتر رجیستری وارد شد ..." شسته، تراشیده، دوباره برای تلفن: "Maxim، کجا هستی؟ "پاسخ ها:" همه چیز خوب است. امضاء شده. بیا برویم قدم بزنیم. " و بنابراین هر ساعت آنها را ناراحت کردم، تنها زمانی که بازی شروع شد، ترک کرد. و هنگامی که او به پایان رسید، من به یک exastssen رفتم و به مخاطبان تبدیل شدم: "من امروز یک تعطیلات بزرگ دارم - من ازدواج کردم - من نمی توانم تصور کنید که تخمک شروع شد و چگونه کل هال فریاد زد:" تبریک می گوییم! "و سپس ما به رستوران رفتیم. البته، سازمان دهندگان تور را پرداخت کردم. و من می گویم: "چه کسی می نوشد، همکاران؟ من گریه می کنم برای نوشیدن! "هر کس توسط ودکا انتخاب شد، پیشخدمت یک سفارش را به ارمغان آورد. ما نگاه می کنیم، و بر روی برچسب بطری این عنوان نوشته شده است: "maxim". تصور کنید چنین تصادفی؟! "

دختر همچنین شادی شخصی خود را پیدا کرد؟

یوری: "دختر هنوز ازدواج نکرده است. اما او اکنون یک مرد جوان، یک شوهر مدنی دارد. و من واقعا امیدوارم که همه چیز خوب عمل کند. ما یک حکومت با همسرم داریم - ما هرگز به امور شخصی کودکان صعود نمی کنیم. این زندگی آنهاست، آنها تصمیم می گیرند چگونه و چه باید باشند. و ما، به عنوان والدین، آماده هستند تا از آنها حمایت کنند، هر چه اتفاق می افتد. ما و همسرتان به نظر می رسد درست تر از خواسته، صعود با الزامات و شرایط خانواده شخص دیگری. "

این هنرمند ترفند به آسانی انجام می شود و تنها یک بار برای کل حرفه او، باللالیک سقوط کرد و سقوط کرد. این در 11 سپتامبر 2001 در ایالات متحده اتفاق افتاد. عکس: بایگانی شخصی یوری Chernova.

این هنرمند ترفند به آسانی انجام می شود و تنها یک بار برای کل حرفه او، باللالیک سقوط کرد و سقوط کرد. این در 11 سپتامبر 2001 در ایالات متحده اتفاق افتاد. عکس: بایگانی شخصی یوری Chernova.

شما اغلب به نام "ارکستر" "مرد" به دلیل این واقعیت است که شما در بسیاری از ابزارهای موسیقی بازی می کنید ...

یوری: "این درست است. اولین ابزار که من تسلط داشتم، گیتار شد. این مهارت مادر من بود. او کاملا به خوبی خواند و گیتار را بازی کرد. یک بار، به عنوان بخشی از جشنواره فیلم، ما در سامرا با همکاران بودیم. و تصمیم گرفت تا شب شبانه به پدر و مادر من برود. بنابراین در خانه، ناتالیا Gvozdikov و Yevgeny Zharikov در خانه بودند. و در شب در جدول، مادر در دستان خود یک ابزار را به دست آورد، خود را آواز خواند و خودش را همراهی کرد. ناتاشا و ژنیا شگفت زده شدند که چگونه استعداد آن است. او در صحنه خواهد بود! شما می دانید، به نظر من به نظر می رسد که من از او و ژنتیکی دریافت کردم، و به لطف تربیت او ... بعدها، در حال حاضر در مدرسه سیرک، من هماهنگی، کلارینت، Balalaica، لب-هارمونیک را گرفتم. بله، من الان علاقه مند به آلات موسیقی جدید هستم. بنابراین من خودم نمی دانم کدام یک بلافاصله ".

در محافل هنری، آنها می گویند که Balalaika شما یک تراژدی بزرگ را پیش بینی کرد ...

یوری: "در سال 2001 بود. ما در حال حاضر در حال تور در ایالات متحده آمریکا بود، که در آن چنین صحنه ای بود: من خودم را در پیشانی من قرار دادم. و همه چیز همیشه امن بود. اما در کالیفرنیا، در طول ارائه، او ناگهان سقوط کرد و شکسته و شکسته شود. و ما باید به نیویورک پرواز کنیم، جایی که عملکرد بعدی ما را در انتظار ما می کند. من نگران چه باید بکنم ... واضح است که شما باید به دنبال یک Balalaik جدید باشید، اما کجا؟! این آمریکا است و در صبح یک پیام تلویزیونی، که برای اولین بار به نظر من به نظر می رسید: حمله به مرکز تجارت جهانی. برج های دوقلو یک هواپیما را برداشتند، و سپس دیگری. من پس از آن یک بازیگر همکار گفت: "Balalaika شما نشانه ای از تراژدی آینده بود!" شاید ... اما من بیشتر عادت دارم به نشانه های خوب اعتماد کنم. در اینجا من یک فرد هستم، می خواهم به خوبی باور داشته باشم. "

ادامه مطلب