برای از دست دادن چند میلیارد دلار و سقوط به افسردگی نمی افتد: درس های دونالد dzamppza کار طولانی خود را در کسب و کار دونالد ترامپ، آموخته شده شگفت انگیز و سریع سقوط. در کتاب خود، Trump Kike نمی کشد، "او در مورد بزرگترین شکست های خود می گوید - به عنوان مثال، چگونه یک میلیارد دلار از دست داده است.
"وقتی که تمام دنیا شروع به استدلال می کند که همه چیز برای شما تمام شده است، چه کاری انجام می دهید؟ من خودم را در چنین وضعیتی در اوایل دهه 1990 یافتم، زمانی که من در کتاب رکوردهای گینس به عنوان فردی که دچار مهمترین فروپاشی مالی در تاریخ شد، گنجانده شد. من هیچ کس را توصیه نمی کنم که این بخش را از راه خود تکرار کنم، اما غلبه بر یک وضعیت مالی پیچیده، تجربه خاصی را ارائه می دهد که می تواند برای دیگران مفید باشد.
(...) وضعیت من در اوایل دهه 1990 بسیار ناراحت کننده بود. وظیفه من، که من قادر به پرداخت نیست، چند میلیارد دلار بود. (...)
برای تأییدیه من به دنبال قطره های وحشتناک بود.
خوب، و این سقوط شبیه سقوط خواهد بود. (...) در مارس 1991، وال استریت ژورنال و نیویورک تایمز - یک و همان روز! - منتشر شده مقالات بزرگ که در آن تجزیه و تحلیل وضعیت من داده شد و پیش بینی فروپاشی مالی کامل که می تواند در هر زمان دنبال شود. این داستان ایستگاه های رادیویی را برداشت. اخبار مربوط به فروپاشی امپراتوری من تمام جهان را فرو ریخت. هر کس مطمئن بود که SPET آهنگ من. (...)
این سخت ترین لحظه در زندگی من بود. تلفن های خود را در دفتر من خاموش بود - قبل از این هرگز اتفاق افتاد. ناگهان، من زمان زیادی را صرف کردم، و من می توانستم موقعیت خود را به طور عینی فکر کنم و ارزیابی کنم. من روشن شدم که در چنین شرایطی من بودم، چون احساس چشم انداز را از دست دادم و داستانهایی را که من پادشاه میادا هستم، اعتقاد داشتم، می توانم همه چیز را در اطراف طلا بچرخانم. به عبارت دیگر، من بر روی لورل ها خاكم - و معلوم شد که در آنجا قرار بود.
اما ایده تسلیم تسلیم، حتی در سر من نبود. شب برای یک ثانیه! و به همین دلیل من توانستم منتقدانم را شکست دهم. (...) من به شما توصیه نمی کنم در مورد رفتن از طریق چنین استرس، اما من کاملا می دانم:
هنگامی که شما هر گونه مشکلی روبرو می شوید، بهترین استراتژی عدم تمایل به تسلیم شدن است.
(...) و پس از آنکه رفتار من تغییر کرد، نقطه عطفی بود. اقتصاددانان من هنوز هم به یاد می آورند که چگونه یک بار در شب، زمانی که هیچ کس هیچ قدرتی نداشت، من آنها را در اتاق کنفرانس جمع آوری کردم. ناگهان، برای همه، من در مورد پروژه های جدید که توسط من تصور می شد صحبت کردم. پروژه های زیادی وجود داشت، همه آنها بزرگ بودند. من در خلق و خوی مطرح بودم، به رنگارنگ و خوش بینانه صحبت کردم. مردم فکر کردند که من انجام داده ام. شاید قوی ترین فشار واقعا باعث توهمات من شد. اما من به این نکته رسیدم که من فقط یک راه داشتم - پیش برویم! من وانمود نکردم - من واقعا آماده حرکت بودم.
(...) همانطور که معلوم شد، این واقعا نقطه عطفی بود. همه ما تصمیم گرفتیم بر این تصمیم تمرکز کنیم و نه بر روی مشکل - و بلافاصله آن را انجام دهیم. ما مهمترین درس را دریافت کردیم:
تمرکز بر روی مشکل، اما در تصمیم او!
به اندازه کافی عجیب و غریب، اما به دنبال عقب، من درک می کنم که این نزدیکی از فروپاشی کامل است که من را یک تاجر خوب ساخته شده و، البته، یک کارآفرین موفق تر بود. من مجبور شدم به منظور زنده بمانم. من شرط بندی کردم که اکنون میخواهم با شما صحبت کنم. منظورم این است - تفکر مثبت باور کنید این کار می کند! "