ماریا آنکانووا: "شما نمی توانید یک خانواده را برای کودکان ذخیره کنید"

Anonim

بازیگر Maria Anikanova بازیگر می تواند تبدیل به یک اسکیت باز معروف تبدیل شود، اما یک جلسه با سرگئی سلیوویوف همه چیز را تغییر داد. او احساس کرد که دقیقا در حال حاضر او در کسب و کار خود مشغول به کار بود. اما شکل اسکیت دو بار به زندگی شخصی خود با قهرمانان المپیک آینده، اولین شوهر - اوگنی پلاتوف - و ایلیا کولیک، که ازدواج مدنی وابسته بود، آمد. و آنها همچنین طرح اسکیت بازی را طلاق دادند ... در ازدواج دوم، با بازیگر آندره سیپین، یک دختر طولانی مدت متولد شد. در مورد این که چرا این رابطه این رابطه را نداشت، که در آن ماریا خود را ستایش می کند، و همچنین در مورد رشد و رویاها - در مصاحبه ای با مجله اتمسفر.

"مری، شما به راحتی از ورزش در همه به دنیای دیگری انتقال می دهید؟"

- آسان نیست. مانند آن مسخره است، مشکل اصلی این بود که به نظر من، هیچ کس در فیلم کار نمی کند، هیچ چیز هیچ کاری نمی کند. من از شش صبح و به دوازده شب شخم زده ام، زیرا هر روز دو یا سه تمرین داشتم، آموزش فیزیکی عمومی، رقص، و من نیز از طریق کل مسکو رفتم. هنگامی که من شروع به کار در سرگئی الکساندروویچ Solovyov در "خانه تحت آسمان ستاره"، پس از آن تغییر به مدت هشت ساعت ادامه یافت، و یک صحنه می تواند یک هفته، و یک هفته شلیک کرد - برای نشستن و صبر کردن برای آب و هوا، و به طور کلی من بودم شوکه کرد که در فیلم های شما همیشه چیزی را پوشانده اید. من پرسیدم: "آیا شما خسته نیستید؟" "و من فکر کردم:" آنها احتمالا من را فریب می دهند. " اما همه بازیگران به نظر من به شدت خسته بودند. سپس من نمی فهمم چرا. در حال حاضر، با یک برنامه جدید کار در سینما، همه چیز متفاوت است: و تغییر دوازده ساعت طول می کشد، و در حال حاضر، در حال حاضر در حرفه، من قبلا می دانم آنچه شما می توانید از خسته شدن.

- سخت شدن ورزش شما در حال حاضر در دست ...

- مطمئن. در حال حاضر گاهی اوقات شما باید برای روزها بدون بسته شدن چشم خود کار کنید. من دیدم مردم با چشم های باز، به عنوان یک کارگردان خواب می بینند، گاهی اوقات مانیتور نیز از خستگی خوابیده است و تنها بازیگر باید زنده ترین مرد در سایت باشد. یک بار، در فصل دوم Nyhatcha، ما با Kirill Kyaro هجده یا بیست ساعت شلیک کردیم، و در جایی صبح، من خودم را در مورد آنچه که او را به خوبی می بینم گرفتم، و او من بود. و ما تنها یک کار داشتیم: چهره ای در یک صفحه نزنید. سپس به صحنه نگاه کردم و شگفت زده شدم: "و هیچ چیز! و حتی نگاه آگاهانه است. " (لبخند می زند.) اما زمانی که شما پرشور هستید، تمام نیروها انباشته می شوند و زمان را متوجه نمی شوید.

در تعطیلات با دختر. Aglay هفت ساله است

در تعطیلات با دختر. Aglay هفت ساله است

عکس: آرشیو شخصی ماریا Anicanova

- ماشا، شما به نظر می رسد در اسکیت ها در دو سال است. در چنین سن کوچک، و شاید کمی بزرگتر، آیا قبلا شخصیت را مسدود کرده اید یا آن را بخورید؟

- من اعتراف می کنم، من در ماهیت خود یک ورزشکار نیستم. بنابراین، من نمی توانم بگویم که من یک شخصیت ورزشی دارم. من دوست ندارم رقابت کنم - بهتر است از بین برود، اما من ثابت نخواهم کرد که اولین و بهترین، اگرچه وقتی که من ستایش کردم بسیار خوشحالم. در برخی از موارد، آنها سعی کردند چنین خطی مانند خشم ورزشی را بالا ببرند، اما امکان پذیر نبود. من فقط اسکیت زدن را پرتاب کردم

- پس با خروج پیتر چرنشف، با آن که شما در یک جفت سوار شد، خیلی زیاد بود؟ ..

"هنوز هم به Chernyshev بود، و من آن را دقیقا انداختم چون می خواستم من را بازسازی کنم و این کار را نمی توان انجام داد.

- مامان چه زمانی می گویند وقتی اولین بار سوار شد؟

- مامان وحشت زده شد بدترین چیز این بود که من هیچ کاری نکردم، و من با کلید گردن به اطراف حیاط می روم. از آنجا که در مدرسه، من، در واقع، مطالعه نکردم، وقت خود را صرف شده بود. من هیچ جایی نداشتم، متوجه شدم که من چیزی نمی دانم، من فقط می توانم به موسسه مصرف کننده فیزیکی بروم. (خنده حضار) مادر من کتاب ها را در آناتومی خریدم و نه تنها برای آماده شدن، بلکه پس از شش ماه من می خواستم به اسکیت بازی بازگردم، زیرا من به شخم زدن استفاده کردم. و سپس پتیا در حال حاضر ظاهر شد، ما در یک زن و شوهر با او ایستاده بود. اما نیمی از سال یک تعطیلات یک دوره بزرگ در ورزش های حرفه ای است، من دشوار بود برای بهبود، و پتیا مورد نیاز برای ادامه برای رقص. و بنابراین، سه روز قبل از شروع مسابقات اول ما، تصمیم گرفت که او را ترک کند تا در آمریکا زندگی کند. و من قبلا با ورزش به پایان رسید.

- آیا شما خیلی نگرانید؟

- به طور طبیعی، من خفه شدم، زیرا برای سال بسیار کار بسیار سرمایه گذاری شد، فقط نیروهای غیرانسانی! و حداقل ما ساده ترین رابطه انسانی را نداشتیم، اما متوجه شدم که من در نتیجه کار کرده ام، و در حال حاضر ما مجبور شدیم میوه های ما را نشان دهیم، و ناگهان ... از آنجا که و همه چیز سقوط کرد.

با پدر دختر، بازیگر آندره سیپین، مری، روابط دوستانه حفظ شده است

با پدر دختر، بازیگر آندره سیپین، مری، روابط دوستانه حفظ شده است

عکس: آرشیو شخصی ماریا Anicanova

- و شما به دنبال یک شریک جدید نیستید؟

"نه، من به دنبال آن بودم، اما وقت نداشتم تا پیدا کنم." این به سوار شدن باقی مانده بود، اما در آن لحظه من با Mosfilm نامگذاری شدم. و مامان گفت: "برو، در حالی که شما آزاد هستید. هنگامی که شما هنوز از "Mosfilm" بازدید می کنید؟ .. "و من به عنوان فیلم به استودیوی فیلم رفتم، دانستن اینکه من این فرصت را ندارم. و اکنون، به زودی سی سال، همانطور که من به آنجا می روم. (خنده حضار)

- شروع به یادگیری، آیا هرگز از آنچه که از ورزش خارج شده اید پشیمان نکرده اید؟

- هرگز! من گودال داشتم، زیرا بدن نیاز به اعمال فیزیکی داشت، اما من به اندازه کافی به معنای واقعی کلمه پانزده دقیقه بودم. مامان به من در شکل اسکیت به من داد، و ظاهرا، آن را در اصل نه من نیست. به یاد داشته باشید که وقتی ما با مارینا Anisina ملاقات کردیم، هنوز یک قهرمان المپیک نبودم، و او از من پرسید: "شما پشیمان نیستید؟ .." و من پاسخ دادم که هیچ ثانیه: من کسب و کار خودم را انجام می دهم که در آن من رنج می برم صبر کنید، صبر کنید و به اندازه کافی کار کنید. او نمیتوانست درک کند که چطور این است: من یک دختر مربی هستم، من همه بستگانم را در آنجا دارم، و ناگهان ... او گفت: "من دوست دارم با لذت بردن از آن، اما من نمی خواهم اسکیت را برای هر چیزی عوض کنم . "هیچ چیز، همه باید کسب و کار خود را انجام دهند، بنابراین من هرگز این ایده را مجبور به ترک یک حرفه ای انجام دادم، اگر چه بسیار وابسته است.

- سرگئی سولوویوف پس از فیلمبرداری بلافاصله شما را به خود در VGIK برد. اما پس از آن تصمیم گرفتید به مدرسه تئاتر بروید. shchukina آیا شما در مقابل او احساس ناراحتی کردید؟

- بله، او معتقد بود که این گام اشتباه به معنای حرفه ای است. و بسیار ناراحت شگفت زده شد تصور کنید، او را گرفت و من را برداشت و بدون امتحانات یاد گرفت، و در یک سال من ناگهان به او می گویم که من ترک کردم. البته، من احساس ناخوشایندی کردم، اما من هنوز به سرگئی الکساندروویچ افتخار می کنم: او هرگز به من نشان داد که او متهم یا متهم است. علاوه بر این، او ادامه داد تا زمانی که او به تئاتر علاقمند بود، به نقاشی ها و اجرای او تماس بگیرد.

- و سپس کار مشترک اتفاق افتاد - زن سبک و جلف در آنا کارنینا ...

- زن سبک و جلف من از خودم پرسیدم برای اولین بار سرگئی الکساندروویچ در حال آماده سازی برای گرفتن عکس بود که من هنوز در مدرسه Schukinsky بودم. این نمونه ها هنوز در خانه من را ذخیره می کنند. و بعد از پانزده سال بعد او از یک هنرمند شنید: "تصور کنید، من دیروز به لوین امتحان کردم." من پرسیدم: "و چه کسی" کارنینا "را حذف می کند؟" "و متوجه شدم که Solovyov، او خود را به نام او و برای مدت طولانی او اصرار داشت که من هنوز شانزده ساله بودم، اگرچه من خیلی بزرگتر بودم." او هنوز خطرناک بود، برای نمونه ها خواستار شد. در نتیجه، من تایید شدم

مامان Anikanova، ایرینا Vasilyevna، و در حال حاضر توسط یک مربی کار می کند. با Agela در دیزنی لند

مامان Anikanova، ایرینا Vasilyevna، و در حال حاضر توسط یک مربی کار می کند. با Agela در دیزنی لند

عکس: آرشیو شخصی ماریا Anicanova

- به هر حال، چگونه به خودت در عظمت ارتباط دادید: جذاب جذاب، زیبا؟ ..

"تا کنون Solovyov من گفت که من جذاب و حتی زیبا بود، آنچه، من اعتراف کردم، من بسیار شگفت زده شدم، هرگز در مورد آن فکر نمی کردم. و کلمات چنین کسی از کسی نمی شنود.

- و از مامان؟!

- خوب، او، البته، صحبت کرد. اما در عمق روح، متوجه شدم که مادر مادر است، او را دوست دارد، بنابراین من زیباترین او هستم. در همه، من کلمات خود را برای یک سکه تمیز درک نمی کردم. من عاشق شدم، اما من نمی فهمم چرا. من حدس می زنم که من برای این آماده نبودم و همه طرفدارانم با تاریخ ها به خانه منجر شد. آنها با مادرش ارتباط برقرار کردند و تلویزیون را تماشا میکردم، در امور من مشغول به کار بود و یک بار دیگر فکر کرد: "خدای من، زمانی که او از بین رفته است؟!" حتی مادربزرگ - سخت شدن شوروی - تعجب کرد. و مادر من اظهار داشت: "اگر شما نمی توانید در حال حاضر در حال حاضر، من از حقوق مادران من را رد خواهم کرد!" (خنده حضار)

- یعنی، مادر شادی نبود، شما یک دختر خشن هستید؟

"بنابراین من برای من هجده ساله بودم، و من همه را در خانه نشسته ام." حتی در فیلم ها با پسران رفتند. و سپس همسر پلاتوف را دیدم ...

- شما در نوزده سال ازدواج کردید و چگونه شما جوان، ازدواج کرد؟

- نه من در مدرسه Schukinsky تحصیل کردم، بنابراین من ازدواج نبودم. پس از همه، پس از شکل اسکیت، من به یک فضای کاملا متفاوت رسیدم و هر روز خیلی زود یاد گرفتم که نمی توانستم تمام وقت را در اسکیت شکل بگیرم. Zhenya به اتهام تمام وقت، در جهان خود زندگی می کرد، و من در من، بنابراین، در واقع، پس از مدتی که ما طلاق گرفتیم.

- او شما را با من به آمریکا نامید؟

- به نام، اما من رفتم، چون نمی دانستم چگونه خود را اجرا کنم.

- و اگر من ترک نکردم، هنوز به طلاق می آید؟

- آره. شاید کمی بعد. هنگامی که وارد مدرسه Schukinsky شدم ازدواج کردیم و زمانی که به "معاصر" آمد، از هم جدا شدم. این برای ما نبود، ما وقتی که ما طلاق گرفتیم، خندیدیم، زیرا تصمیم گیری دو جانبه بود، بدون جرم. ما در روابط خوب ماندیم.

ماریا آنکانووا:

با "باغ گیلاس" از بازیگر "Long Roman": در ابتدا او نقش Ani را انجام داد، و حالا بازی خواهم کرد

عکس: سرگئی پتروف / بایگانی تئاتر "معاصر"

- شما در دوران کودکی هستید و جوانان می دانستند گالینا Borisovna Volchek به عنوان نزدیکترین دوست دختر Tatiana Anatolyevna Tarasova ...

- مطمئن. و مادر، به طور طبیعی، با گرگ ارتباط برقرار کرد. اغلب ما در همان مکان ها معلومیم. "معاصر" به تامسک با گردشگران رفت، ما یکسان هستیم - برای هزینه ها، و در شمال-دونتسک و اودسا - در این سه شهر اغلب عبور می کنند. تورها در یک ماه بود، هزینه ها نیز، و همه ما مانند یک خانواده زندگی کردیم. به دلایلی، گرگ من را "دختر آنتونیونی" نامید. اما زمانی که من به تئاتر رفتم، سپس به شدت تنظیم همه چیز را ممنوع کرد تا هرگونه حفاظت را به من بدهد. با این حال، گالینا Borisovna حتی من را نمی دانست، و من نام خانوادگی متفاوت با مادر من. و تنها زمانی که من گرفته شد، تاتیانا آناتولیوا او را صدا زد و گفت که من بیشتر "دختر آنتونی" بودم.

- چگونه این اتفاق افتاد که شما و دومین بار سرنوشت را با اسکیت باز می کنید؟

- نمی دانم. وقتی اولگ ایوانویچ Yankovsky از من پرسید: "شما آنها را، در Trolleybuses همه شما پیدا کنید؟!" - من نمی دانستم چه باید بگویم. احتمالا فقط محیط اطراف باقی مانده است. پس از همه، ایلیا و من به تاتیانا Anatolyevna Tarasova مراجعه کردم.

- و در دایره تئاتر و محرمانه، هیچ کس به شما علاقه مند نیست؟

- سرگرمی ها احتمالا، ما افراد عاطفی هستیم. من عاشق استعداد شدم، و در حال حاضر، با سن، من درک می کنم که نه تنها جذابیت باید یک مرد و نه لزوما استعداد، بلکه با کیفیت های انسانی. در چهل و پنج برای من بسیار مهم تر است. خوشبختی زمانی است که این افراد را با هم زندگی می کنند و هر دو هماهنگ، مانند، به عنوان مثال، تاتیانا Anatolyevna Tarasova و همسرش، ولادیمیر Vsevolodovich Kravnev، توسعه یافته است. آنها همیشه به یکدیگر علاقه مند بودند.

- به نظر می رسید که با Ilya Kulik، شما همه هماهنگ، شما خوشحال بودید ...

- البته، بود. و ما دو سال بسیار پر زرق و برق داشتیم. من در برخی از ایده های خلاقانه خود شرکت کردم و به او کمک کرد تا از لحاظ اخلاقی برای بازی های المپیک آماده شود. هنگامی که من حتی یک رویا داشتم، به عنوان یک میلیون دلار دریافت می کنیم. از آن به دلایلی من نتیجه گرفتم که آن را به قهرمان المپیک تبدیل خواهد شد. من به او گفتم، او بسیار خنده داشت، اما قهرمان المپیک هنوز هم تبدیل شد. (می خندد.) من و ایلیا سعی کردند به آمریکا بروند: من فکر کردم، پس از سرنوشت، یک بار دیگر به من فشار می آورد - شاید چیزی داشته باشم. من نگاه کردم و متوجه شدم که با من راضی نیست: ما این اعداد را با هم برای سخنرانی های خود انجام دادیم، اما تاریخ این الیوزین بود. و من کارهای کافی در فریم نداشتم، بوی کولی ها و تحقق خودم را نداشتم ... من نمیتوانستم آن را به او توضیح دهم. بنابراین، ما نیز جدا شده ایم.

- و او سعی کرد شما را متقاعد کند که در آمریکا بمانید؟ نگران نباشید؟

"این یک تصمیم مشترک بود، زیرا روشن شد که من در مسکو بهتر خواهم بود و او جهان را سوار می کرد. پس از بازگشت، من دوباره به "معاصر" منتقل شدم، همه نقش های قدیمی به من بازگشت. سپس جدید شروع به ظاهر شد. برای آن من هنوز به لطف گالینا Borisovna خسته نمی شوم.

تاریخچه مسکو به بررسی منتقدان منتقدان منجر شد

تاریخچه مسکو به بررسی منتقدان منتقدان منجر شد

عکس: Nikolai Meshcheryakov / بایگانی تئاتر "معاصر"

- شما در تئاتر بسیار بازی می کنید، اما اغلب در نخست وزیر نیست، اما وارد اجرای های قدیمی شوید. و این یک چیز بسیار سپاسگزار نیست ...

- من با آن مخالف هستم بسته به اینکه چه اهدافی دنبال می شود. من عاشق و وارد می شوم، اگر نقش جالب داشته باشم. هنگامی که خازاد هشت ماه بود، به طور غیر منتظره تئاتر لنا Yakovleva، و روز بعد از فردا - "باغ گیلاس" را ترک کرد. و در اینجا ده شبها، Serezha Garmash من را می خواند و می پرسد: "Anicanova، آیا می توانید روز بعد از فردا بازی کنید؟ شما در بازی هستید (قبل از آن که من آنA بازی کردم)، بیایید فردا بگیریم؟ .. "و من فقط یک هفته یک پرستار بچه را می گیرم. او از من خواسته بود که این مشکل را حل کند، گفت: "من باید با هنرمندان عامیانه به دوازده شب تماس بگیرم تا فردا به تمرین بروم." من موافقت کردم، در یک ساعت من یک پرستار دیگر پیدا کردم و صبح به تمرین رفتم.

- مامان پس از آن در فرانسه زندگی کرد؟

- نه، اما او کار کرد، نمی توانست با آگاشا نشست. سازمان دیده بان هشت یا ده تمرین رفت، هنرمندان تغییر کردند، صحنه ها، من به طور کامل ترک خورده بودم، و روز بعد من رفتم و بازی کردم. من فکر می کنم بسیار خوش شانس بودم: من قبلا احساس کردم که من از نقش آنی رشد کردم، و Varya خیلی وقتها به من آمد. البته، من می خواهم من چیزی جدید، جالب، مبهم در تئاتر داشته باشم. گاهی اوقات ممکن است سینما باشد. نه چندان دور، یک سری کوچک "زن غیر ممکن" در تلویزیون، یک فیلم بزرگ، برای من فقط یک هدیه برگزار شد. کارگردان اولگا و ولادیمیر بابوف نامیده می شدند، این اسکریپت را فرستاد، من آن را یک شبه خواندم، زیرا این یک داستان فوق العاده بود، زیرا این یک داستان فوق العاده بود، با گفتگو های عالی و طنز نازک، و نقش من این است که من بلافاصله فهمیدم: این کجاست به نوبه خود و در سایت ما بسیار گرم بود، حتی با دفاع از موقعیت های ما اختلاف نظر داشت، اما این فقط به این دلیل است که همه می خواهند کار خوبی داشته باشند. و، به نظر من، معلوم شد.

- آیا شما خوشحال هستید وقتی که ستایش می کنید؟

- البته، خوب. من اعتراف می کنم، من خیلی با اعتماد به نفس نیستم، همیشه شک دارم. من حتی چنین داستان هایی با تایید نقش در Nyukhech داشتم. من آگاشا را به دنیا آوردم و باید در فیلم "لیستی از انتظارات" فیلمبرداری شود - فیلم ها برای چهار ماه فیلم ها وجود دارد. و از آنجا که کودک کوچک است و من نیز در تئاتر بازی کردم، فکر کردم که من پروژه های بیشتری نخواهم داشت. و ناگهان عامل من را می خواند و می گوید: "مدیر از کیف آمده است و می خواهد با شما ملاقات کند." من این اسکریپت را خوانده ام و قهرمان من جولیا - معتاد به مواد مخدر، یک روانپزشک، و من یک مادر جوان هستم، من کودک را تغذیه می کنم، همه ی چنین صلح آمیز، خوشحالم، و حتی نمی فهمم که چه چیزی در مورد آن چیست. متوجه شدم که نمی توان آن را بازی کرد. اما من به جلسه رفتم من آمده ام، با کارگردان Artem Litvinenko آشنا شوید. سلام، او می پرسد که چگونه اسکریپت، من می گویم، من واقعا دوست داشتم، اما این نقش من نیست، من نمی فهمم که چگونه آن را بازی کنم. اما من می بینم که آرتم من را نمی شنود و بر روی نمونه ها اصرار دارد. ارائه می دهد مرحله ای که باید بخندید. و من به او می گویم: "آرتم، در واقع من خیلی جذاب در چارچوب نیستم." در پاسخ: "خب، بیایید صحنه ای را که باید گریه کنیم، برداریم." من جواب می دهم: "صادقانه بگویم، نمی دانم چگونه گریه کنم." سپس او ارائه می دهد: "انجام آنچه شما می دانید." و پس از آن من احتمالا او را شگفت زده کرد: من گفتم که من یک بازیگر متوسط ​​هستم، طلسم من را می گیرم، و امروز برای من بسیار مناسب است. در آن و جدا شد دو ماه گذشت، و نماینده من را در تیراندازی "Nyhatcha" می نامد. من در ناخوشی بودم: "اکنون، حالا برای این ادعا؟ .." عامل پرسید چرا "برای آن"، و من در مورد جلسه ما با مدیر گفتم. و سپس او "من را اطمینان داد": "من متوجه شدم که چرا آرتم از شما دعوت کرد. او متوجه شد که شما واقعا روانپزشکی دیوانه بودید، هنگامی که من از طریق کل مسکو رفتم و ساعت او را متقاعد کرد که شما یک بازیگر بد بودید. احتمالا تصمیم گرفتید که برای این نقش ایده آل هستید. " و اکنون از این فیلمبرداری لذت می برم ...

- حالا شما هنوز هم احساس "بازیگر Mediocre" دارید؟

- نه، البته، من می خواهم به خوبی بازی کنم. و برخی از رأس ها، به نظر من، من هنوز می توانم تسخیر کنم. این حرفه در آن زمان است که شما همیشه می توانید یاد بگیرید و توسعه دهید.

- چگونه در مورد بخش مادی زندگی احساس می کنید، آیا خودتان را می دانید که خودتان را محدود کنید؟

- این همیشه یکسان نیست

بازیگر نقش سنگی را نمی ترسد

بازیگر نقش سنگی را نمی ترسد

عکس: facebook.com/maria.anikanova.75

- و شما در این زمینه دوران کودکی و جوانان دارید - ما امن هستیم؟

"ما به خوبی زندگی کردیم چون خودم شروع به کسب درآمد از کلاس پنجم یکصد بیست روبل کردم، زیرا من در تیم ملی بودم." شوخی می کند؟ پول دیوانه پس از آن! و سپس، در حال حاضر در زمان Perestroika، برای فیلم Solovyov پنج هزار روبل دریافت کرد. من پولم را متفاوت از دیگران احساس می کنم. هنگامی که ما با ایلیا زندگی کردیم، او را رد کرد، هدایای خود را رد کرد، اما من هنوز احساس کردم که من پول ندیدم. البته، این حرفه معتاد است: این، تیراندازی، پس نه. و این واقعا بر وضعیت مالی تاثیر می گذارد. گاهی اوقات این اتفاق می افتد که برای نیم سال هیچ پروژه ای وجود ندارد. من به یاد داشته باشید، یک روز من حتی خمیر دندان را نمی خریدم. اما من سعی می کنم به افسردگی بپردازم، زیرا زمان های دیگر اتفاق می افتد زمانی که شش پروژه به طور همزمان هستند. و اینجا اجازه می دهم خودم ...

- شما در نهایت یک شوهر دوم داشتید آیا شما یک استعداد را دوباره خریداری کرده اید؟

- نه، در اینجا من به این موضوع توجه نکرده ام - خدا ممنوع است، من فکر کردم که بیش از حد با استعداد است. اما توانایی های متوسط ​​مانند من، - زرق و برق دار. (می خندد.) مهمترین چیز این است که شخص خوب است. و او عالی بود ما برای هشت سال زندگی کردیم - و اکنون می توانیم صحبت کنیم، دوستان، به یکدیگر کمک کنیم. آندری یک پدر خیره کننده است.

- اما به نظر می رسد که شما برخی از منافع داشتید، یک دختر متولد شد، که هر دو شما می خواستید ... چرا شما شکستن؟

- Andryusha چنین تصمیمی را پذیرفت. چرا - من نمی دانم، احتمالا sobbed. و من با او موافقم که خانواده را برای کودکان حفظ نمی کند. ما شروع به نزاع کردیم، متوقف شد تا یکدیگر را درک کنیم، و او به خوبی انجام شد که چنین مسئولیتی را بر عهده گرفت. و در حال حاضر آگاشا کاملا با پدران ارتباط برقرار می کند، او را دوست دارد. و هنگامی که می پرسد چرا پدر با ما زندگی نمی کند، من به حقیقت او پاسخ می دهم: "از آنجا که متوجه شدیم که ما چنین عشق را برای زندگی با هم داریم، دیگر، اما شما می بینید که چگونه ما به طرز شگفت انگیزی ارتباط برقرار می کنیم و دوستانمان را می بینیم."

- و هنگامی که اولین نرخ مشکلات ظاهر شد؟

- هنگامی که Aglaya متولد شد، ما هر دو عاطفی به او تغییر کردیم و احتمالا یکدیگر را از دست دادند. این ماست و نگاه کردیم من سی و هشت ساله بودم، این سن نیست که شما نمی توانید برای روزها بخوابید، اما هنوز مجبور شدم پول کسب کنم. علاوه بر این، خانه به طور مداوم مرد دیگری بود - پرستار بچه، بدون او در هر کجا، و این نیز شادی را اضافه نکرد. برای ما سخت بود، و ما با آن روبرو نشدیم - موفق به حفظ تعادل در خانواده نشد.

- شش سال گذشت حالا شما آماده نیستید که یک خانواده را با کسی ایجاد کنید؟

- نه من نمی خواهم. شاید پس از آن من فکر می کنم در غیر این صورت. اگر چه من به شما راز می گویم: من هر پنج دقیقه به عشق میروم - هر دو در استعداد، و در جذابیت، و فقط افراد خوب. به نظر من، زیبا! (خنده حضار)

ادامه مطلب