مری پوروشینا: "گاهی اوقات به نظر می رسید که غیر ممکن است برای زنده ماندن درد"

Anonim

پودر مریم - از کسانی که زنان شگفت انگیز هستند که فوق العاده مدیریت و رسیدن به ارتفاعات در حرفه هستند، و مادر با یک حرف بزرگ است. و ماریا فقط یک مادر نیست، اما چهار بار مادر! او می گوید که همه این ها نمیتوانند یکی را بکشند، اما زمانی که یکی از عزیزان وجود دارد، هر گونه مشکل مجاز است.

1. درباره حرفه

من هرگز روز ثبت نام در مدرسه تئاتر Schukin را فراموش نخواهم کرد. من نام های من را با همکلاسی آیندهم نمی شنوم، و زمانی که من قبلا در سردرگمی کامل بودم، نامیده می شدم: "کجا هستی؟ در حال حاضر آنها کل دوره را جمع آوری می کنند. " معلوم شد که ما برای اولین بار نامیده بودیم. من از طلسم احساسات جان سالم به در بردم - از احساس سقوط به یک برداشت کامل.

من قبلا در حالت بسیار غنی به اندازه کافی زندگی می کنم بنابراین یاد گرفتم که توزیع شود و مهمتر از همه - به خودم پشیمان نیستم. اگر شما شروع به دیوار، به عنوان شما سخت، همه چیز به پمپ بروید و دولت ذهنی تنها بدتر خواهد شد.

هر بازیگر سرنوشت خود را دارد ، کسی که امروز می تواند در اوج باشد، و فردا او یک آرامش کامل داشته باشد، اما زمانی که یک فرد منتظر یک مدت طولانی است و چمدان داخلی را جمع می کند، او می تواند ناگهان شلیک کند.

2. درباره من

من همیشه با این احساس زندگی می کنم که با هر گونه مشکلی همه چیز خوب خواهد بود ، و لحظات سنگین تر، من فکر می کنم شما فقط باید از طریق آن بروید. من یک قفل منفی دارم، حتی اگر در گذشته من خیلی نگران بودم.

همه مجتمع ها از دوران کودکی می روند ، گسل این نزاع با والدین، سوء تفاهم، بی اعتمادی. من، خدا را شکر، از آن اجتناب کرد. حتی طلاق پدر و مادر، که اتفاق افتاد زمانی که من چهار ساله بودم، بر من تاثیر نمی گذارد، اگر چه من واقعا دوست داشتم. اما پدر همیشه بود.

من با یک نیمکت مدرسه دختر بسیار خجالتی بودم . در صحنه می تواند لبخند، رقص به رقص، و در زندگی من از همه چیز ترسیدم و چسبیده بودم. و در حال حاضر من منظره ای دارم و خودمختاری حیاتی همخوانی ندارد.

هر یک از ما مراحل دشوار را گذراند، گاهی اوقات به نظر می رسید که برای زنده ماندن غیرممکن بود، اما پس از آن شما متوجه شدید که همه چیز شما می توانید رنج ببرید. انتقال از گروه سیاه و سفید به رنگ سفید، از یک حالت به دیگری، از عشق به دوست داشتن، از اعتماد به نفس در عدم اطمینان - زیبا. در این کنتراست، شما درک آنچه شما زندگی می کنید.

هنگامی که شما عشق دارید، مهم نیست که آیا شما همانقدر زیاد هستید نکته اصلی این است که بدهیم اما هنوز هم دوست داشتنی دیگران، شما نباید خودتان را فراموش کنید. ما برای چنین تعصبات مجازات می شویم.

3. درباره کودکان

من اغلب ترک می کنم: تیراندازی، تور اما من فکر می کنم که کودکان از توجه من محروم نیستند. من همیشه در تماس هستم، حتی در فاصله. و هنگامی که آنها نیاز به گپ زدن با من دارند، و برای من همیشه نیاز است، ما می توانیم در ساعت اسکایپ صحبت کنیم. من هیچ یک از دختران را نمی بینم که احساس خستگی یا تنهایی را احساس می کنند.

مامان من را دیوانه می کند از آنجا که من دائما همه چیز را در مورد کودکان کنترل می کنم. اگر من در مسکو نیستم، من همه را در میان خودم وابسته هستم، به شما یادآوری می کنم که شما باید فراموش نکنید، من متوجه می شوم که آیا همه چیز به آنچه که آنها درس می خورد، می بینم. گاهی اوقات سخت است که تمام این اطلاعات را در سر خود نگه دارید، زیرا بسیاری از اشیاء.

مهم است که کودک همیشه احساس امنیت مادر و پدر داشته باشد. مامان می تواند نرم باشد، و پدر باید بتواند چیزی را با قدرت مردانه خود ممنوع کند، و در عین حال به خاطر اعتبار، به آنها احترام می گذارد.

من تمایل پرشور برای تولد یک پسر داشتم اما همیشه با ظاهر دختران به پایان رسید. شاید من فقط به فرزندانم نرسیده ام، اما ما دختران فوق العاده ای داریم.

4. درباره خانواده و مردان

ارتباط با یک مرد یک کار خاص است. روابط باید حفظ شود، و بنابراین، همیشه متوجه زمانی که یک فرد معشوق خسته زمانی که او نیاز به استراحت زمانی که شما نیاز به نگه داشتن با یکدیگر. همه چیز باید بر اساس اعتماد رخ دهد.

هر مرد باید متفاوت رفتار کند. نکته اصلی این است که با یکدیگر خسته نشدند، به طوری که هر دو حس خوبی از طنز، اعتماد و عشق داشتند. در زندگی، همه انواع شرایط، شما باید قادر به دقت آنها را تنظیم کنید.

من همیشه می خواستم یک خانواده بزرگ داشته باشم. به تنهایی بزرگ شد و از برادر یا خواهر خوابید. و من تحت تأثیر داستان های مادربزرگ بزرگم، که هشت خواهر داشتم، تحت تأثیر قرار گرفتم. در حال حاضر من یک خانواده بزرگ ایتالیایی پر سر و صدا دارم. و این خوب است! من تمایل به تولد حداقل دو فرزند دارم.

ادامه مطلب