Evelina Bledans: "پس از ازدواج جان سالم به در برد، من اجازه دادم که خودم کار کنم."

Anonim

در مورد افتخار همه اتحادیه، Evelina Bledans موفق به یادگیری در یک عصر جوانتر شد. تصویر یک پرستار سکسی، که او در آن زمان محبوب بازی کرد "ماسک شاو"، جمعیت مردانه کشور را تکان داد. امروزه، Evelina اذعان می کند که شاید این داستان نباشد، نقش های دراماتیک بیشتری در بانک Piggy خود وجود خواهد داشت. با این حال، درام در زندگی شخصی او کافی بود. و چگونه او از آنها بیرون آمد، با آنچه که عشق به عنوان "Sunny" اسپرم کودک خود اشاره دارد، سزاوار احترام است.

1. در مورد زمان

سال نو - تعطیلات دوران کودکی ، درخت کریسمس با لامپ های نور و ستاره در بالا، اسباب بازی های پرنعمت. اما این به طوری که من قصد دارم زندگی را از یک ورق خالی در سال جدید شروع کنم، به یاد نمی آورم. اگر چیزی را می خواستم، می توانم آن را از اواسط سال انجام دهم.

چه چیزی دوست دارم در زندگی تغییر کنم؟ شاید من به نقش پرستاران در "نمایش مخفی" موافقم و از این شکوه تمام اتحادیه اجتناب کردم، زمانی که تمام کشورهای کشور من را در فانتزی های جنسی خود نمایند. سپس من می توانم در حال حاضر فهرست قابل توجهی از نقش های چشمگیر، چرا که من یک بازیگر دراماتیک خوب هستم.

من بیست ساله می توانم بگویم : "Evelynochka، عزیز من، خودم را خیانت نکنید، نه به خودتان. یک فرد بد نیست. " اگر چه تمام این توصیه ها از بستگان من شنیده ام. بنابراین من زندگی می کنم - هیچ چیز ترس نیست

من سالگرد سالگرد دارم، من پنجاه ساله هستم. من نمی توانم بگویم که من از مرزی عبور کردم، اگر چه یک ماه قبل از تولد من سخت بود. اما پس از آن او را دوباره صادر کرد و متوجه شد که زندگی ادامه دارد.

2. درباره من

صفات شخصیتی که مانع از زندگی من می شود، اعتدال بیش از حد است ، و همچنین عزت نفس دست کم گرفته شده است. بسیاری از چیزها در زندگی شما من نبودم، ترس از اینکه آنها کار نمی کنند.

من به دیگران تحمل می کردم. گاهی اوقات من شکستن، اما عمدتا در رابطه با افرادی که از آن حسادت می کنند، قوی تر هستند، من را عاقل تر می کنند. من هرگز به کسانی که دارای رتبه زیر هستند، صدمه نخواهم داشت.

با خیانت، من آمد، و بارها و بارها. اما من نمی خواهم نگران ناراحتی باشم با جهان من اجازه می دهم کسانی که من را ناامید کرده اند، امید را توجیه نکردند.

زن باید زمان خود را پرداخت کند ، من باید خود را دوست داشته باشم، ستایش و گرامی داشته باشم. اما من یک اسب دردناک، پاشا و پاشا را دوست دارم. از سوی دیگر، در حالی که من کار می کنم، من در صفوف هستم.

3. درباره عشق

من تقریبا در مورد مردان می دانم، "من تقریبا بلافاصله خواندن"، همانطور که می بینم. و من علاقه کمتری دارم، زیرا من چیزی جدید نمی دانم. اما با بسیاری از من خوشحالم که ارتباط برقرار می کنم. مردان به من واکنش نشان می دهند، زیرا بسیاری از من هنوز یک هدف از میل دارند. برخی حتی دست و قلب را ارائه می دهند.

با تمام مردان من، می خواستم خوب باشم، به آنها تنظیم شده است. لباس پوشیدن، هدایت شده توسط این واقعیت است که آنها دوست دارند. و صادقانه از آن خسته شده است. حالا می خواهم خودم باشم و در حال حاضر من با زندگی شخصی شما خوب است.

عشق همیشه من را الهام بخش شکستن قلب من بسیار دشوار است، من یک کاردیوگرام فوق العاده دارم. (می خندد

لازم نیست به نام عشق قربانی کنید - سپس بسیار پشیمانم. من نقش، پیشنهادات جالب را از دست دادم، اولویت های خانواده فوق را تنظیم کردم.

4. درباره کودکان

عشق مادر بی قید و شرط است درباره این من از اولین دقیقه ظاهر بذر پسرم، یک کودک مبتلا به سندرم داون صحبت می کنم. به همین دلیل است که یک چیز بسیار مهمی برای من مرکز خیریه من "# MyTzerates" است که به کودکان با ویژگی های توسعه کمک می کند. بخش های مرکز من تحت نشانه ای از عشق بی پایان و تحت شعار زندگی می کنند: "ما همه متفاوت هستیم، اما همه ما با هم هستیم!"

آگاهی از مادران با پسر اول من و اکنون یک تفاوت بزرگ است. تولد یک کودک در بزرگسالی بیشتر مسئولیت دیگری است و دلبستگی دیگر. در جوانان، همه چیز آسان تر درک می شود. علاوه بر این، والدین من برای من بسیار مفید بودند.

چه می خواهم بچه ها را ببینم؟ به دنبال آینده، من می خواهم از آنها کمک کنم، مراقبت. من اخیرا دوستم را دیدم: پسرش یک بلیط عالی را خریداری کرد، فرستاده شد تا در یک هتل شیک آرام شود. تا کنون هیچ کس چیزی را خریداری نمی کند. من دوست داشتم بزرگترین پسر نیکلاس از چنین نشانه هایی از توجه.

ظهور چنین کودکان، به عنوان هفت من، آزمون است که خدا قویترین را می فرستد . من متوجه شدم که بیهوده نبود، من یک مقصد، ماموریت دارم. کودک "آفتابی" من و یک هزار نفر دیگر همانند او هستند، به من یاد می گیرند که به این دنیا لبخند بزنم.

ادامه مطلب