بوریس کلیوو: "گاهی اوقات من شروع به بیرون رفتن در خانه، که قبلا قبلا تاسیس نشده بود

Anonim

- Boris Vladimirovich، 70 ساله یک دوره زندگی بزرگ و تجربه عالی است. به نظر من به نظر می رسد که شما باید این حیاتی را در این زمان تجمع کنید که هیچ چیز نمی تواند شما را از اندازه گیری خارج کند.

- مطمئنا همینطوره. (حرکت) تا این زمان شما قبلا در این حرفه صورت گرفته اید، من در زندگی من در زندگی بودم. و اگر چه خیلی برای شما تعریف شده است، شما هنوز هم این سن را احساس نمی کنید، هنوز هم تشنگی برای کار، یک هدف وجود دارد. سپس، من و طبیعت، به اندازه کافی قوی. البته، برای من دشوار است که در یک جهت یا یکی دیگر از دست برود.

- آنچه شما نه تنها به کار ادامه می دهید، بلکه باید نامیده شود، در بالا، احتمالا همچنین پشتیبانی می کند. پس از همه، بسیاری از همکاران شما در این سن دیگر نگران صنایع نیستند.

- تمام همکلاسی های من در حال حاضر بازنشستگان هستند. و من هنوز کار می کنم و، همانطور که من آن را درک می کنم، من برای مدت طولانی کار خواهم کرد. من هنوز احساس قدرت، میل دارم، و هنوز هم می خواهم کاری را در حرفه انجام دهم.

"در جوانان خود، زمانی که شما تازه شروع به عمل در فیلم ها، آنها همیشه تمام وقت مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند: این فیلم من را موفق خواهد کرد، در حال حاضر شکوه خواهد آمد. در حال حاضر، زمانی که و شهرت و محبوبیت به مدت طولانی به دست آورده اند - چه چیزی کمک می کند تا حرکت کنید؟

- شما می دانید خلاقیت - چیزی کاملا غیر قابل تحمل است. این مثل عشق است - بهار، که از آن مست نیست. بنابراین، در حالی که شما برای کار ارائه می شود، باید کار کنید. تنها چیزی که امسال من به خودم اجازه خواهم داد. من برای مدت طولانی در تعطیلات نبوده ام و اکنون می فهمم که لازم است. اما هنگامی که آن را بسیار دشوار می شود، داغ و پر از غرفه ها، و در شب شما به سختی بر روی پای خود ایستاده، من همیشه خودم می گویم: چند نفر در حرفه من می خواهم در جای من باشم. آن را تحریک می کند. من همیشه خیلی کار کردم من سفر زیادی کردم وقتی که فیلم نداشتم، چندین بار به کل اتحاد جماهیر شوروی سفر کردم، من واقعا آن را دوست داشتم. هنگامی که شما تنها با سالن هستید - این کمک می کند تا خود را در حرفه خود ایجاد کنید. و اگر این نیست - شما به تلویزیون بروید، به صدای بازی بروید. من هنوز به صدای ادامه دادم و تمام آخرین فیلم هایم رزونانس بسیار خوبی داشتم - و کارتون ها و فیلم ها "پادشاه می گویند" و "بهترین پیشنهاد"، جایی که من جفری رشا را ابراز کردم. این بدان معنا نیست که من در همه جا هستم. من به طور انتخابی کار می کنم اما من معتقدم که این بسیار جالب است زمانی که شما و از یک طرف می توانید در حرفه، و از سوی دیگر، و با سوم، تبدیل شوید. در حالی که من تعجب می کنم، من آن را انجام خواهم داد.

بوریس کلیوو:

قبل از فیلمبرداری در "Voronin"، بوریس Klyuev هرگز لباس های آموزشی و پاستا را نداشت، اما تصویر جدید بسیار موفق بود. .

- و نقش نیکولای پتروویچ Voronin در چه چیزی شما را به روش جدید نشان داد؟ پس از همه، این یک تصویر کاملا متفاوت بود، در مقایسه با کسانی که شما استفاده می کنید.

- مطمئن. علاوه بر این، من به شما خواهم گفت که من مدت زیادی برای من تایید نکردم. یکی از مدیران کانال گفت: "شما چه - Klyuv هستید؟ بله، او یک هنرمند جدی است! او را در Sitkom بیاورید؟ .. "و ببینید که چگونه این اتفاق افتاد ... من هرگز آن را انجام نداده ام، هرگز در لباس های آموزشی، در تی شرت رفتم، و در اینجا این فرصت برای من ارائه شده است. علاوه بر این، زمانی که آنها به دنبال لباس به من بودند، حتی مشکلی با ظاهر من وجود داشت. از آنجا که هر رول - و بلافاصله من یک هوش، اشرافیت، و لازم بود که آن را حذف کنیم. چه می توانم بگویم - من Thafi را برای این کار دریافت کردم، مخاطبان عشق به شخصیت من به سادگی فوق العاده است. مردم متناسب و می گویند: "متشکرم از خلاقیت شما،" یا "شما بسیار شبیه به پدرم" هستید، یا "شما مثل پدربزرگ من هستید". این بسیار خوب است. این به این معنی است که من بیهوده کار خود را در فکر این نقش سرمایه گذاری نکردم، به این معنی است که مخاطب به روح است. من بسیار خوشحالم که در 65 سال من این کار جالب را دریافت کردم.

- شما هنوز این شخصیت را دارید و در چیزی شخصی تغییر کرده اید؟

- البته، اگر شما به مدت پنج سال به "crap" یا "نیروی مصری" صحبت می کنید! (می خندد.) این بدان معنا نیست که من از این اصطلاحات در خانه استفاده می کنم، زیرا من کاملا شخص دیگری هستم. اما گاهی اوقات گاهی اوقات شروع به سیگار می کند، که پیش از من، به طور کلی، یافت نشد.

- اما این اشراف، که از همان ابتدا بود، به لطف که شما و قهرمانان بازی کردند. چه چیزی به او کمک کرد تا جایی که ریشه هایش بود؟

- من فکر می کنم، اول از همه، این ژنها است، همه چیز در طبیعت است. البته، اجداد من به من ظاهر، شخصیت، نگرش من به زندگی به من دادند. اما، من باید شوم، که من برای من خیلی کار کردم. من برای جانبازان تئاتر کوچک، برای میخائیل ایوانویچ Tsarev رفتم، با چگونگی کت و شلوار، چه جلیقه ای برای او مناسب است، چگونه در شرایط خاص رفتار می کنم. من بلافاصله فهمیدم که ظاهرا من مجبور نیستم رئیس بخش های جمعی را بازی کنم. در هر صورت، زمانی که من یک لباس را گذاشتم، هر کس می داند که این یک افسر است، و اگر من یک لباس پوشیدم، هر کس می داند که من یک پروردگار یا ارسطوکرات انگلیسی هستم.

- و پدربزرگ شما، Fyodor Vasilyevich Klyuev، چه نوع متعلق به؟

- متاسفانه، زمان این بود که من تاریخ اجداد من را نمی دانم. پدرم وقتی که من 4 ساله بودم فوت کردم، بنابراین این اتصال قطع شد. من می دانم که پدربزرگ در جایی نزدیک دیمیتروف زندگی می کرد، در حومه ها که برخی از قبیله های کلیدی بزرگ وجود داشت - هیچ چیز دیگری. اجداد من چه کسانی هستند، از کجا آمده اید؟ Klyuev در شمال بود، Ladoga Deceka، و از سوی دیگر، بسیاری از کلید ها و در اوکراین. من فقط دو نفر از مادربزرگم را در امتداد خط مادر و خط پدر به یاد می آورم. و مردان در خانواده ما بسیار سریع رفتند.

- شما چیزهای به یاد ماندنی داشته اید که متعلق به خانواده تان بود. ساعت، به عنوان مثال، از پدربزرگ.

- کاملا درست است و شما می دانید اولین احساس جالب بود؟ پدربزرگ در Yuzhzhskaya Lane زندگی می کرد، که اکنون Big Palayshevsky نامیده می شود. و هنگامی که بستگان من از این آپارتمان اخراج شدند، لازم بود برخی از چیزهای ما را از آنجا انتخاب کنید. من آمدم، و ناگهان ساعت دیواری را دیدم که از دوران کودکی به یاد می آورم - مادربزرگم پس از آن گفت که پدربزرگشان خریداری شده است. من به آنها نگاه کردم و فهمیدم: "و من آنها را دوست دارم. من نیز چنین خریدم. " و در آن لحظه به نظر می رسید نوعی موضوع از پدربزرگم داشته باشم. من آنها را برداشتم، بازسازی، تعمیر کردم، و هنوز هم کار می کنند. در ابتدا، من نمی توانستم به نبرد خود بپردازم، اما زمانی که من آمدم تا تماشا را از تعمیر بیرون بیاورم، نمی خواستم آنها را به مدت طولانی به آنها بدهم، گفت: "شما می دانید که زنگ تمشک، آنها روشن! " و هر چیز دیگری، مبلمان از درخت واقعی، متاسفانه، از دست داده است. هنگامی که روابط مربوطه عجله می کنند، خیلی از دست رفته است. اما این اتفاق افتاد.

بوریس کلیوو:

بوریس برای مدت طولانی برای نقش نیکولای پتروویچ وورونین بحث نمی کرد. یکی از مدیران کانال گفت: "شما چه - Klyuv هستید؟ بله، او یک هنرمند جدی است! او را در Sitkom ببرید؟ .. "

- شما یک اشتیاق اشرافی را دارید - شما گل رز را می دهید. به نظر من این است که این همه، از جایی از آن زمان، زمانی که آنها دارای املاک بزرگ با یک باغ صورتی بودند ...

- من یک پرونده فوق العاده داشتم من در روز تولدم دروغ می گویم گل سرخ معطر با یک دایره، با من دو سگ وجود دارد - ما استراحت می کنیم. ناگهان یک تماس تلفنی از لندن و ایستگاه رادیویی "آزادی" به ساکنان Seva Novgorod تبریک می گوید. چیزی درباره شرلوک هولمز و مهرف هولمز صحبت می کند و سپس این سوال را مطرح می کند: "ریشه های شما چیست؟" تصور کنید، من در حومه ها هستم، کلبه، Zvenigorod، من می گویم: "Seva، شما باور نخواهید کرد. من در اطرافم دروغ می گویم تقلب به گل رز از همه گونه ها، چمن بریده شده مانند چمن در لندن، اما من چیزی در مورد ریشه های من نمی دانم! " من سعی کردم چند بار برای یادگیری شجره نامه من، من پرداخت پول، اما پس از همه، تمام وقت تقلب بود - آنها چیزی پیدا نکردند. اما این تماس از لندن - من خیلی خوب بودم.

- و شما از تصاویر kinoheroev خود چیزی نداشتید؟ شاید برخی از چیزهای به یاد ماندنی را نگه دارید، جزئیات؟

- نه، من همه را فقط در حافظه ذخیره می کنم. در سر بزرگ من، چیزهای زیادی است. پس از همه، هنگامی که شما بر روی چیزی کار می کنید، به دنبال آن هستید و جزئیات زیادی را پیدا خواهید کرد که به شما در کار شما کمک می کند. به عنوان مثال، زمانی که من در نقش Kolchak سعی کردم، شروع به خواندن بسیاری از نامه های خود کردم، و در یکی از مکاتبات من کشف کردم که او سیگار می کشد، زیرا همسر او را به زندان سیگار آورد. و من یک صحنه در فیلم آمد، جایی که من در رختخواب دروغ می گویم و با یک سیگار با یک سیگار بازی کردم. سر هنرمندان چنان مرتب شده اند که گاهی اوقات شما به جایی می روید و ناگهان روی آن کلیک می کنید: "چرا این کار را نکردید و سپس در این نقش؟ چرا اکنون به ذهن میرسید؟ " به این معنا، مانند هنرمند تئاتر، من در موقعیت سودآور تر هستم: سینما نمی تواند چیزی را حل کند، و ما گاهی اوقات برای چندین سال بازی می کنیم، ما در حال حاضر در نقش تمام وقت، پیدا کردن جزئیات جدید و جدید کار می کنیم.

- و اصلی ترین چیز بر اساس تجربه بزرگ شما، آیا دانش آموزان خود را در مدرسه Schepkinskaya یاد می گیرید؟

- مهمترین چیز این است که من همیشه به آنها یاد می دهم که آنها به کسی نیاز ندارند. که هیچ کس چیزی را بر روی یک چروک با یک ماشین آبی نمی دهد. در زندگی، در هر حرفه ای شما باید مبارزه کنید. شما توانایی دارید - باید آنها را تا آنجا که ممکن است ایجاد کنید. یک حرفه ای متشکل از این است: معایب پنهان کردن، شرافت - نمایش. شما ممکن است برای برخی از نقش ها تایید نکنید، اما هرگز به شما نمی گوید که شما یک هنرمند بد هستید. بدون نیاز به دوست داشتن شما، مهم است که شما احترام بگذارید. و احترام باید به دست آید. شما باید افتخار کنید در ابتدا چیزی اتفاق نمی افتد - ترسناک نیست. شما می توانید شروع کنید، اما آخرین خط را به پایان برسانید، می توانید وسط را برنده شوید و دوباره دوباره بیاورید. بنابراین، اصلی ترین چیز این است که به پایان برسیم. شماره همیشه به کیفیت می رسد. و هنوز هم چنین اقدام قدیمی وجود دارد: "20 سال شما در نام کار می کنید، سپس نام برای شما کار می کند."

با همسرش ویکتوریا، در گذشته - یک ورزشکار حرفه ای و مربی. عکس: سرگئی ایوانوف.

با همسرش ویکتوریا، در گذشته - یک ورزشکار حرفه ای و مربی. عکس: سرگئی ایوانوف.

- Boris Vladimirovich، و چه چیزی، من می گویم بدون فریب، درگیر شدن در تاریخ سینمای ملی؟ پس از همه، شما از تمام مراحل خود جان سالم به در برد، شروع به عمل در سال 1963 در "جنگ و جهان"، و در حال حاضر من به "Voronin" می رسم؟

"بله، من برای اولین بار از آستانه" Mosfilm "یک دانش آموز در 18 سالگی عبور کردم. این ژانویه سال 1963 بود، چنین فیلم هایی بود که "آنها به شرق راه می رفتند"، ایتالیایی د ساتانیز را حذف کردند. تانیا Samoilova نقش مهمی ایفا کرد، و همچنین - والرا Somov، دوست بسیار بزرگ من، یکی از زیباترین هنرمندان من در زندگی من دیدم، ما آلن دلیون بود.

- چگونه این یک جهان بینی را نجات دادید، به طوری که آنها 65 ساله را برای بازی در Sitkom بازی نکردند، نشان می دهد که حتی این را می توان به خوبی انجام داد؟

- کار بر مرد تاثیر می گذارد اگر شما در تمام طول زمان در Pigsty کار می کنید، این چیز را خیلی خوب می دانید. هنگامی که شما گل رز را افزایش می دهید، شما بیش از حد این مهارت را تجربه می کنید. اما بین Pigsty و گل رز تفاوت زیادی وجود دارد. شما می بینید، من هنرمند تئاتر هستم، من همیشه یک تئاتر داشتم. سینما، بازیگران بچه ها در موقعیت مضطرب تر هستند، زیرا سینما قطعا به پایان خواهد رسید، هر چه تصویر درخشان بود. من همیشه متوجه شدم که اگر شما یک هنرمند هستید، باید شناخته شده باشید، محبوب. حتی اگر کار نمی کند، باید برای آن تلاش کنید، زیرا این حرفه را بسیار مهمی می کند. اما در هیچ موردی نمی توانید به آن بستگی داشته باشید. اگر شروع به بستگی دارید، به راه رفتن بروید و از نقش ها بخواهید، به سختی می توانید به چیزی برسید. من دیدم زمانی که فیلم مشهور فیلم Cartartists بر روی Mosfilm ضربه زد و پرسید: "شما به هنرمندان خوب نیاز ندارید؟" و آنها گفتند: "نه، متشکرم." من متوجه شدم که تحقیر بود، اما چنین طبیعت عمل می کند: شما می خواهید یا نه - شما انتخاب می کنید. بنابراین، شما باید همه چیز را مورد احترام قرار دهید. اگر یک قسمت کوچک دارید، باید همه چیز را فکر کنید، هیچ کس امید و بازی نکنید تا آنقدر خوب باشد. این یک فرایند زندگی بسیار پیچیده است، بنابراین باید فلسفی باشد. به طور کلی، این نگرش در خود من با ناخن جوان کشت می شود، در ابتدا زندگی من را لمس کرد و کار کرد.

- و این واقعیت که شما تمام زندگی من را دقیقا به خدمتکار تاتار اختصاص دادید - آیا انتخاب آگاهانه - تئاتر با یک رپرتویک کلاسیک بود؟ یا خیلی سرنوشت؟

- من فکر می کنم سرنوشت به شدت دستور داد. برعکس، من واقعا می خواستم وارد تئاتر Mossoveta باشم. یک زوادسکی، یک گروه جادویی، لذت بخش Sphektkli بود، و من می خواستم به آنجا بروم. اما وقتی کسی از افراد قدیم به من گفت: "شما به یک تئاتر کوچک دعوت شده اید و فکر می کنید؟ بلافاصله. مستقیما! این تئاتر امپریالیستی است، بهترین چیز این است. و من رفتم من هم با کسی توصیه نمی کنم. اگر پدرم داشتم، می توانست چیزی به من بگوید. و به همین ترتیب لازم بود که پیشانی و مخروط ها را تجربه کنیم. و من از خداوند خداوند به خاطر آنچه که به تئاتر کوچک آمد، تشکر می کنم، زیرا او واقعا به خانه من تبدیل شد. هنگامی که من فرصتی برای رفتن به هنر تاتر داشتم، جایی که efremov از من دعوت کرد، من رد شدم و درست بود.

- علاوه بر کار، چه چیز دیگری قدرت را پیدا می کنید؟ منبع انرژی برای شما چیست؟

- در ورزش من دوست دارم در حال حاضر فوتبال بازی کنم، در تنیس من، همه چیز من درست است. اما من نمی توانم، از آنجا که من تا شب کار می کنم. با این حال، امروز، امروز من یک عکسبرداری از ساعت 12 داشتم، و من اجازه دادم تا صبح فرار کنم، لذت زیادی گرفتم.

برای سالهای بسیاری، بازیگر علاقه مند به رشد گل رز است. در کلبه، او مجموعه ای بزرگ از گونه های آورده شده از همه جا است. عکس: سرگئی ایوانوف.

برای سالهای بسیاری، بازیگر علاقه مند به رشد گل رز است. در کلبه، او مجموعه ای بزرگ از گونه های آورده شده از همه جا است. عکس: سرگئی ایوانوف.

- فعالیت های ورزشی ابتکار شخصی شما است، یا همسر شما را الهام بخش شما، یک ورزشکار حرفه ای؟

- نه، نه، من خودم. تقریبا تمام ورزشکاران پروفسور از ورزش های نفرت دارند. (می خندد من سالها برای تیم ملی هنرمندان مسکو بازی کردم، برای تیم ملی تئاتر کوچک، کاپیتان بسیار طولانی فوتبال بود. من یک مرد قمار هستم، من عاشق مسابقات هستم. درست است، کل در حال حاضر شکسته شده است، بنابراین زمانی که همه چیز شروع به صدمه زدن، شما فکر می کنید: چرا این ورزش در همه مورد نیاز بود؟ (خنده حضار)

- چه چیز دیگری از شخصیت مرد شما، علاوه بر Azart صحبت می کند؟ آیا شما اتومبیل را دوست دارید؟

- بله، من ماشین را خیلی دوست دارم. من خودم را بلافاصله پس از "سه تفنگدار" خریدم. او نیمی طول کشید، اما خریداری کرد، به طوری که من می خواستم خودم را رانندگی کنم. من احساس کردم که یک ماشین برای یک مرد مورد نیاز بود: او آن را جمع آوری می کند، کنسانتره. من عاشق اتومبیل های زیبا و گران قیمت هستم. اما درایو - نه، من مراقب مرد هستم.

- Boris Vladimirovich، اگر شما به سن بازگشت - چه چیزی شما را در مورد خود را تا 70 سال درک کرده اید؟ چه ویژگی هایی را که در شخصیت متوجه شده اید، بدون آن نمی توانید انجام دهید؟

- متوجه شدم که من یک فرد مناسب و معقول هستم، و بسیاری از افراد با من راحت هستند. من هرگز به یک رابطه دوستانه صعود نمی کنم، مراقب باشم و به هماهنگی انسانی اعتقاد دارم. از آنجا که من سرطان در زودیاک هستم، من واقعا دوست دارم فقط در گوشه نشستن و خواندن. برای من این فقط یک افسانه است. حتی زمانی که من به دوستانم می آیم، من خودم نوعی کتاب کوچکی را می کشم و آن را به آن ریختم. این همه می داند، و هیچ کس تا به حال من را لمس نمی کند. متوجه شدم که شما هرگز نیازی به سر و صدا ندارید، نیازی به دروغ نیستید. بهتر است بگویم، اما دوست ندارم، زیرا شما قطعا اشتباه می کنید، و سپس دروغ ها مطمئنا ظاهر خواهند شد. متوجه شدم که وقتی مردم به دنبال کمک من بودند، من همیشه سعی می کنم کمک کنم. متوجه شدم که من یک مرد قوی بودم. علاوه بر این، هنگامی که احساس بدی می کنم، حتی بیشتر عصبانی می شوم، بنابراین نمی توان به نوبه خود رید من را تبدیل کرد. Wister Hamingway مورد علاقه من یک عبارت فوق العاده است: شما می توانید یک فرد را بکشید، اما نمی توانید برنده شوید. من طرفدار این رویکرد هستم من هنوز در روح من عاشقانه هستم، اما کاملا آن را پنهان می کنم. Estet - من همه چیز را زیبا دوست دارم در یک زمان من نقاشی ها، چیزهای باستانی را جمع آوری کردم، واقعا آن را دوست داشتم. من دوست دارم لباس خوبی داشته باشم

- و چیزی خاص می خواهم به سالگرد بروم؟ یا همه چیز است؟

- خب، چیزی ممکن است اصلی باشد. (می خندد.) اما، صادقانه، من قبلا تمام شادیم را تحسین کردم. همه چیزهایی که من در جوانانم نداشتم، اما واقعا می خواستم، من قبلا داشتم. بنابراین، ما فقط شرکت را با دوستان نزدیک من، همکلاسی ها، بستگان، نشستن جمع آوری می کنیم، نوشیدن، صحبت کردن و پراکنده شدن.

ادامه مطلب