جوزف کوبزون: "من به تناسخ اعتقاد ندارم"

Anonim

جوزف کوبزون در مسکو درگذشت، بدون اینکه چند روز قبل از تولد زنده بماند، در ماه سپتامبر گذشته، خواننده 80 سالگرد را جشن گرفت. جوزف داوودویچ یک دفتر مجله بلند مدت "MK" بود و مصاحبه های زیادی را به ما داد: درباره سلامت و عملیات خود، در مورد خانواده، درباره مذاکرات با Nord-OST، و سفر به "نقاط داغ" - از Donbass به چرنوبیل . هنرمند پس از حادثه در NPP یکی از اولین ها را ساخت. پس از تشخیص انکولوژی، پزشکان به او گفتند - شاید این "Autograph Chernobyl" باشد.

او یک سنگ بود، تخته سنگ. در اطراف او تمام وقت زمینه حفاظت شده رخ می دهد. و حالا این نیست و این به سادگی غیرممکن است که باور کنیم که به سادگی غیرممکن است، زیرا باور غیرممکن است که به طور ناگهانی زمین را متوقف کند.

شخصا، من همیشه چنین احساساتی داشتم که اگر شما در کنار یوسف کوبوز ایستاده اید، شما فقط مشکلی ندارید: آنها قبلا حل شده اند یا در آینده نزدیک حل خواهند شد.

جوزف دیویویچ در حال حاضر بسیار بی اساس بود، اما او هنوز هم با یک چارچوب مرد بزرگ تایپ شده بود، که در آن، به جز زیبایی خارجی یک مرد، قدرت و مقامات طبیعی او همیشه حضور دارند. دومی، ساخته شده در تمایل به سرکوب، و حفاظت از آن.

او بی عیب و نقص بود: نه در یک کت و شلوار، نه کوچکترین غفلت در روابط: مودب، توجه، مراقبت.

من فقط یک بار او را در شلوار و یک پیراهن ساده دیدم - زمانی که او مصاحبه ای با هشتادم به من داد. من سپس "حتی نیم ساعت" گلزنی کردم - اولین بازدید صحبت نکردم. و، علیرغم این واقعیت که زمان او به معنای واقعی کلمه در عرض چند ثانیه رنگ آمیزی شد، او یک ساعت دیگر برای من پیدا کرد. در دیگری، غیر رسمی برای بازدید از روزنامه نگاران.

جوزف کوزون در ارتش (1958)

جوزف کوزون در ارتش (1958)

عکس: آرشیو شخصی

و سپس من جوزف کوبوزون "بدون ژاکت" را دیدم، همانطور که در سیاست های بالا، زمانی که رؤسای جمهور و وزرا به راحتی مواجه می شوند. او پس از آن بسیار فرانک بود، و من خوشحالم: من همیشه دوست داشتم با او صحبت کنم.

با او، از لحاظ گفتگو، فوق العاده آسان بود: او همیشه صادقانه، فرانک، از هیچ سؤالی نترسید و چیزی را برای تمیز کردن یا پنهان کردن در نظر نگرفت. هنرمند مردم اتحاد جماهیر شوروی و معاون وزیر امور خارجه، قهرمان "Nord-Ost-OST" و مدافع DPR، سیاستمدار جدی، وطن پرستی واقعی و بی رحم کشور، مورد علاقه های واقعی مردم هرگز تا به حال از فاصله بین خود و " برخی از روزنامه نگاران وجود دارد "، همانطور که اغلب در رسانه های کوچک دوختن کوچک اتفاق می افتد.

و هرگز خود را مجبور به صبر کردن - حداکثر پنج دقیقه با عذرخواهی، و همیشه درمان می شود: چای، قهوه، میوه، ساندویچ شسته و رفته، آب نبات شکلات، و دوست داشت به خوردن - حاضر نیست.

پس از اتخاذ هر گونه سوال بدون مقاومت داخلی و بسیار مهربان بود: او به طور طبیعی حفظ شد، اما با کرامت مطلق و غیر قابل توصیف.

Kobzon ستاره واقعی ترین بود. من او را دوست داشتم، من صادقانه علاقه مند و تحسین شدم. من نمی دانم که آیا او در مورد اینکه چگونه روزنامه نگار در واقع به او اشاره کرد، فکر کرد: به عنوان هدف از کار یا به عنوان یک فرد نزدیک، اما هیچ موردی وجود نداشت که جوزف داوودویچ در پاسخ به تماس من این گوشی را بگیرد. من عمیقا نگران سلامت او بودم.

"در اینجا چنین پرستاران هستند!"

او برای سالهای زیادی صدمه دیده است، اما او آن را تحت درمان قرار داد، به طوری که او تنها زمانی که آن را در مورد بستری شدن بود، به یاد می آورد، اما هنوز بدتر، عملیات. سپس فضای اینترنت با گمانه زنی ها و شایعات پر شده بود، و باید به طور مستقیم تماس گرفت وضعیت در واقع چیست؟ من همیشه بسیار ناخوشایند بوده ام، من ترسیدم که جوزف داوودویچ بتواند در این مراقبت صادقانه نباشد و برای "سرخ شده" تعقیب شود. اما او به سرعت نبود: همیشه به وضوح پاسخ داد که با او: عملیات، به این معنی، عملیات، بستری شدن، به معنی بستری شدن است. صادقانه در مورد رفاه صحبت کرد، گفت که وقتی قصد دارد به کار بازگردد، شوخی کند.

به یاد داشته باشید که چگونه یک بار او را در کلینیک نامید، پس از همه، از ترس خارج شد، عملیات فقط به پایان رسید! - و او به طور ناگهانی به سوال در مورد رفاه خود، سفر گفت: "چنین خواهران در اینجا وجود دارد که هر کس در یک بار بلند شد ... در جای خود!" من بوی گرفتم و نگاه کردم: یک همکار خوب!

این واقعیت که کوبزن یک بیماری وحشتناک و مرگ دارد - انکولوژی - همه می دانستند. زندگی می کنند، و نه فقط زندگی می کنند، بلکه برای زندگی و فعالانه با این تشخیص کار می کنند - به مدت 18 ساعت در روز، جلسات را در دوما دولتی از دست ندهید، به رهبری معاون دریافت، و علاوه بر این، به بازی، تور، در سال های اخیر آن را از دست ندهید به طور مداوم بازدید از Donbass مبارزه، دادن کنسرت در آنجا - او خود را بدون کوچکترین صلیب مجبور کرد.

"Manites تخت،" او به من پذیرفته شد، اما من اجازه نمی دهم خودم را مانند یک ثانیه، هشت ساعت استراحت و همه چیز، بقیه زمان من یک دقیقه دروغ بگویم. "

و این درست بود: چقدر زمان برای انجام کاپوزون وقت نداشت، احتمالا هیچ کس نیست. او یک سخت شدن آهن مردی داشت که از جنگ کودک جان سالم به در برد که تمام بار و بدبختی را به دست آورد، موفق ترین در زندگی بود.

"من به تناسخ اعتقاد ندارم"

او ژن های بسیار خوبی داشت، او گفت که تمام قدرتش از مادر بود که او را با عقب ماندگی باور نکردنی و اصول انعطاف پذیر پاداش داد، او به معنای واقعی کلمه Manshed. جوزف دیویویچ به مکالمات فرانسوی ما اعتراف کرد که تا آخر روز او به قبر مادرش رفت و ذهنی با او در مورد تمام مسائل مهم زندگی مشورت کرد.

کووزون گفت: "من در حال حاضر 20 سال سن در دوما دولتی هستم." - و آنها یک جهت توسعه یافته بودایی در دین دارند. بنابراین آنها به تناسخ اعتقاد دارند و به گورستان نمی روند. دفن شده و فراموش شده است.

من می گویم: "چطور؟" و آنها به من توضیح می دهند: "ما مفهوم" مرده "را نداریم، ما مفاهیم" از دست رفته "و" قبل از جلسه "را داریم. و من به تناسخ اعتقاد ندارم هیچ تایید در جهان وجود نداشت که کسی کسی را با کسی ملاقات کرد. و هنگامی که همه چیز توهین آمیز رخ می دهد، و آنها رخ می دهد، و من سرریز یا خشم، و یا غم و اندوه، و یا یک دولت افسردگی به نظر می رسد، من به گورستان به مادر من می روم. من در کنار قبر او ایستاده ام و ذهنی می گویند: "مامان! خوب، باید با این افراد چه کار کنم؟ "

و من به یاد دارم که چگونه او به من گفت: "هرگز در مقابل! سعی نکنید حتی بدتر شود. هرگز! خداوند مجازات خواهد شد، زندگی مجازات خواهد شد، در مهربانی باقی خواهد ماند، و شما بسیار ساده تر خواهد بود. "

مهمترین راه حل های زندگی من نمی توانم بدون مادر بگیرم. بگذارید بگوییم زمانی که پدرسالاری دیر از همه روسیه، پدرسالار همه روسیه، به من گفت: "شما بسیاری از کارگران دنیوی دارید (و ما معبد مقدس سنت نیکولاسکی را در ناحیه معاون من ساختم، من در احیای کلیسای جامع شرکت کردم مسیح نجات دهنده)، همانطور که فکر می کنید وقت آن نیست که شما غسل تعمید را قبول نکنید؟ "من پاسخ دادم:" تقدس شما، من، شاید من در مورد آن فکر می کنم، اما من نمی توانم چنین تصمیمی را بدون هیئت مدیره با مادرم قبول کنم. فقط مادر می تواند به من درست یا اشتباه بگویم. "

جوزف کوبزون در مکالمه با من، من لازم نیست که پنهان شود، که من خودم را در یک گورستان کنار مادرم (Vostrikovsky) خریدم و علی رغم شایعات که ظاهرا می خواستم در اورشلیم دفن کنم، آرزو می کنم در روسیه دفن شود:

جوزف داوودویچ به من گفت: "I و از مادر در قانون روابط عالی بود." او در مصاحبه خود با 75 سالگی به من گفت: "نلی یک مادر خیره کننده بود، فوق العاده بود. او دو سال پیش فوت کرد. من آنها را با مادرم کنار گذاشتم. و ما سفارش دادیم مکان هایی که دفن های خانوادگی هستند. در اینجا اکنون در یک ردیف خانوادگی آمده ام ...

با مامان و خواهر

با مامان و خواهر

عکس: en.wikipedia.org.

"اجازه دهید به عملیات بروم"

سرطان پروستات در حدود پانزده سال پیش با جوزف کوزون تشخیص داده شد. او در روسیه و خارج از کشور درمان شد. پس از اولین عملیات در سال 2002، هنرمند شروع به سپسیس کرد. خواننده به آنها افتاد، که در آن 15 روز واقع شده بود.

در سال 2005، خواننده یک عملیات پیچیده برای حذف تومور در کلینیک در آلمان نقل مکان کرد. نتیجه مداخله جراحی، تضعیف شدید ایمنی، تشکیل ترومبوز در عروق نور، پر کردن ریه ها و التهاب پارچه کلیه بود.

در سال 2009، Kobzon در دبیرستان در کلینیک آلمان اداره شد. پس از آن، هنرمند در ماه های ژوئیه سال 2009، این هنرمند را تحت الشعاع قرار داد، هنرمند جراحی مرکز علمی خود را برای آنها داشت. Blokhin در بزرگراه Kashirskoye، جایی که او قبل از آن به اندازه کافی دیده می شود، هر هفته به Oncocenter می آید.

پس از مداخله جراحی، که توسط رئیس مرکز برگزار شد، میخائیل دیویدوف، نزدیک ترین مرد هنرمند، همسرش نلی مایکایلوینا به "MK" اطمینان داد که او احساس خوبی دارد و نگران آن است. " و در واقع، پنج روز پس از جراحی، Kobzon در حال حاضر در Jurmala در "موج جدید" اجرا شده است و علاوه بر این، Sang Live.

در اکتبر 2010، در سخنرانی خود در انجمن جهانی فرهنگی معنوی در آستانه، هنرمند دوباره احساس بد و آگاهی را از دست داد. پس از آنکه پزشکان او را احساس کردند، او به میکروفون بازگشت، اما به زودی او دوباره آگاهی را از دست داد. در اینجا، پزشکان قبلا مجبور به ایجاد یک تنفس مصنوعی به هنرمند افسانه ای بودند. پس از آن Kobzon بستری شد. اما پس از چند روز، او در کنسرت شرکت کرد "آستانها دوستان را قبول می کرد"، جایی که او ده آهنگ را به جای پنج آهنگ می خواند، زیرا او گفت: "او باید" باقی بماند "برای ارائه آنچه که او به یک آمبولانس منتقل شده است"

در سال 2015، اطلاعاتی در مورد برنامه های آن در کلینیک ایتالیا اداره می شود. سپس Kobzon در حال حاضر تحت تحریم های اتحادیه اروپا بود، با این حال، ایتالیا به او ویزا داد تا درمان خود را در کشور خود انجام دهد. شایعاتی بود که ولادیمیر پوتین به این شرایط کمک کرد. با این حال، در وزارت امور خارجه ایتالیا گزارش داد که "درخواست از هنرمند خود ادامه داد و آنها اطلاعاتی را نگفتند تا کسی به دریافت ویزا کمک کند."

در عین حال، مقامات ایتالیایی خاطرنشان کردند که ویزا فقط در قلمرو کشور خود قرار گرفته و برای درمان در نظر گرفته شده است. این هماهنگ با تمام کشورهای عضو اتحادیه اروپا بود.

Kobzon خود را در مکالمه با خبرنگار "MK"، به طوری که هدف سفر خود را به ایتالیا: "اجازه دهید به آرامی به عملیات بروید." و پس از یک زمان کوتاه، او به خوانندگان "MK" در وضعیت سلامت خود گزارش داد: "همه چیز خوب است!"

اطلاعات در مورد عملیات بعدی، که کبزون رنج می برد، سال گذشته ظاهر شد. "من به عنوان یک گاو سالم سالم هستم، که من به شما آرزو می کنم!"، سپس دولت هنرمند بهداشت خود را اظهار نظر کرد.

کوبزن پنهان نکرد که در طول درمان او توسط مثانه برداشته شد و پزشکان تنها یک و نیم یا دو هفته زندگی را به او دادند. آنچه که او دو جراح را دعوت کرد و به کلینیک خصوصی آلمان با آنها به آلتاوس پرواز کرد، جایی که او یک مثانه جدید را از روده کوچک روده تشکیل داد. در روسیه، پس از آن عملیات را برای ایجاد حباب های ادراری مصنوعی با خروجی لوله زهکشی انجام ندهید.

او همچنین به هنرمند گفت که به اصطلاح "سایبری" در ایتالیا آزمایش شده است - جدیدترین روش پیشرفته تکنولوژی، که اجازه می دهد تا تومور و متاستاز را بی تجربه شود. یک دستگاه پرواز ویژه به نقطه ضربه در یک تومور آن را از بین می برد، و به طور طبیعی می آید. این حتی در چنین حوزه شخصی نازک به عنوان یک وضعیت سلامتی باز بود و صادق بود.

"در گلو قفل شده است - این در حال حاضر صعود تابش"

ما با یوسف داوودویچ درباره علل بیماری او صحبت کردیم و از من پرسیدیم که آیا سخنان در چرنوبیل نمی تواند باعث شود؟

- در چرنوبیل، من برای اولین بار بودم. - من به Kobzon پاسخ دادم، سپس دیگر هنرمندان شروع به آمدن، در حال حاضر در کیپ سبز، که 30 کیلومتر از چرنوبیل است. و من در مرکز امداد

به یاد داشته باشید، چنین موقعیتی وجود داشت: باشگاه، سپس کمیته اجرایی، و بین آنها یک تخت گل بزرگ، همه در رنگ. و رنگ ها خیلی روشن هستند! مردم به من زمانی که آنها آمدند، تشکر کرد، تشکر کرد، گفت: "متاسفم که گل ها نمی توانند شکسته شوند، و نه، خوب، این floodba شما است!" همه چیز در ماسک ها آنجا رفت. و هنگامی که من یک کنسرت شروع کردم، آنها شروع به شلیک آنها از همبستگی کردند.

من می گویم: "بلافاصله روی آن قرار دهید! من نمی توانم در یک ماسک آواز بخوانم، روشن است، اما من وارد و چپ شدم، و شما اینجا کار می کنید! " یک کنسرت را بچرخانید، من بیرون میروم، و سپس تغییر دوم می آید: "اما چگونه ما چگونه است؟" مردم در آنجا با یک تیپ کار می کردند، به مدت 4 ساعت، و سپس استراحت. و نوشیدن کابینه، فقط لیتر خورده شد. من جواب می دهم: "بله، لطفا!" برای آنها آواز خواندن تغییر دوم دور رفت، من در حال حاضر منتظر بودم به ضیافت در ماژول، و سپس سوم تغییر ... من می گویم: "البته!".

سپس من در گلو چنین تخصیص تیز احساس کردم، همانطور که تراشه ها دریافت می کنند، در حال حاضر صعود تابش بود. خوب، پس به پایان رسید. بچه های خوب بودند، بسیاری از آنها از زندگی باقی مانده بودند. من یک نشانه فوق العاده از تفاوت این است که "قهرمان چرنوبیل" است. من نمی پوشم ستاره زیبا

وقتی که من انکولوژی را پیدا کردم، از پزشکان پرسیدم: "نتیجه چرنوبیل چیست؟" من به من جواب می دهم: "سخت است بگویم، می توان گفت، می تواند در یک کودک، و در یک بزرگسال، چه کسی و هر کسی باشد. اما ممکن است که این اتهامات چرنوبیل باشد. " بنابراین من چرنوبیل را تغییر دادم.

"من به" Nord-Oste "ترسناک نبودم

سخنرانی در چرنوبیل. نه سفر کسب و کار به افغانستان، جایی که وابسته به نیروهای شوروی بود. در زندگی او همیشه جایی برای شجاعت بود. اما واقعی ترین، قهرمان برجسته در چشم روس ها، او پس از NORD-OST تبدیل شد، زمانی که او چهار بار به مذاکرات با تروریست ها رفت و عشق کورنیلوف را از میان گروگان ها، دو دختر، دختر دیگر و یک شهروند بزرگ به ارمغان آورد بریتانیا. من نمی توانستم باور کنم که او ترسناک نیست. و او به طور آشکار در گفتگو با او پذیرفته شد.

- ترسناک نبود - به آرامی Kobzon را پاسخ داد. - من می توانم به شما توضیح دهم که به درستی درک کنید: شما باید روانشناسی و آموزش و پرورش واناخوف، چچن را بدانید. و من خوب می دانم

من آنجا آمدم، از سال 1962 شروع کردم، در سال 1964 من اولین عنوان هنری را به عنوان "هنرمند افتخاری از Chechen-Ingush Assr" اختصاص دادم. عالی در خانه و ارتباط با بسیاری از چچن ها و Ingush، و این یک نفر است - وایحی، من بسیاری از این سنت ها را آموخته ام که تشکیل شده است. و آنها یک مهمان دارند - اگر او دعوت شد، فرد مورد احترام قرار گرفت. شما نمی توانید مهمان را دوست داشته باشید، اما اگر از او دعوت کردید، نمی توانید گمرک را مختل کنید.

همین اتفاق در Nord-Oste اتفاق افتاد. هنگامی که آنها شروع به فهرست کردند، که به مرکز آمدند، آنها گفتند: "ما با هیچ کس تنها با رییس جمهور ارتباط برقرار نخواهیم کرد،" اما زمانی که من کوزون را شنیدم، آنها پاسخ دادند: "Kobzon می تواند بیاید". آنها من را می شناختند، من چیزی شبیه یک سرود را آواز خواندم. "آهنگ، پرواز، آهنگ، پرواز، به اطراف تمام کوه ها بروید." این یک آهنگ درباره Grozny است. پدر و مادرشان من را می شناختند

"Nord-Ost-OST" پس از همه جوانان بسیار جوان را گرفتار کرد: 18 ساله، 20، 21 ساله، مسن تر 23 ساله بود. هنگامی که آنها از من دعوت کردند، لوژکوف و نفوذ به طور قطعی مخالف بودند، گفت: "ما به شما اجازه نخواهیم داد." من اعتراض کردم: "بله، شما هیچ کس را به جز من نمی گیرید!" "نه، ما به شما اجازه نخواهیم داد!" من متقاعد کننده هستم: "آنها برای من کاری نخواهند کرد، من از من دعوت کردند، مهمان من، من برای آنها مقدس هستم". آنها می گویند: "خوب برو." پس من رفتم.

بنابراین، من ترسیدم و دومین بار من با خاماادا آمد، هیچ ترسناک نبود. برای یک دلیل ساده، زیرا آنها می دانند که والدینشان به من احترام می گذارند و چون من بزرگتر هستم. بنابراین، هنگامی که وارد شد، گفت: "من فکر کردم Chechens در اینجا وجود دارد." او: "چچن ها!" و او در صندلی صندلی نشسته است.

من می گویم: "چچن، زمانی که فردی که برای کل کشور شما شناخته شده است، دو برابر بزرگتر از شما است و شما نشسته اید، چچن نیست!" او پرید: "و شما با ما آمد؟"

من می گویم: "خب، تا زمانی که پدر و مادر، من، مانند یک ارشد، من حق دارم. بنابراین من در کت به شما آمدم، و شما ماشین های اتوماتیک را آموزش دادید. " او: "دستگاه را پایین بیاورید". سپس می گویم: "من می خواهم چشمان شما را ببینم." و آنها به استتار رفتند، ماسک کردند.

او خیلی به من نگاه می کند، ماسک را از بین می برد. من می گویم: "خب! شما خوش تیپ هستید! چرا به ماسک نیاز دارید؟ چه کسی می خواهد عکس بگیرد؟ " بنابراین گفتگو وجود داشت.

من در وضعیت اعتماد به نفس داشتم. درست مثل شامل باسایف. دو بار ما با او صحبت کردیم و دو بار او را به شدت سوار کرد. من گفتم: "چی؟ چه اتفاقی افتاد؟ " و آنها پذیرفته نمی شوند تا "شما" بگویند. او: "توقف!" من می گویم: "چه اتفاقی می افتد؟ آیا شما شلیک می کنید؟ " "اگر این برای مهمان نبود، تغییر خواهد کرد!"

من می گویم: "و اگر آن را برای مردم نبود، من به شما نمی آمد، شما برای من خیلی کوچک است!" روابط من با او نیز روابط را نقاشی کرد. بنابراین آسان نیست که یک تاریخ بود.

"Donbass منزل من است که رنج می برند"

جوزف کوزون در یک تظاهرات در دونتسک. 2015 سال

جوزف کوزون در یک تظاهرات در دونتسک. 2015 سال

عکس: آرشیو شخصی

او آهن بود، منتشر شد. و آن را احساس کرد و همه چیز را می دانست. به معنای واقعی کلمه چند ماه قبل از آخرین روز او، هنرمند مردم اتحاد جماهیر شوروی، معاون نخستین رئیس کمیته دولتی وزارت امور خارجه، از شورای کارشناس و هیئت وزارت فرهنگ اعلام کرد. او تصمیم خود را به این واقعیت توضیح داد که او از رای دهندگان برای فعالیت های این ساختارها شرمنده است.

کوبزن سپس گفت: "من معتقدم که من شرمنده می شوم که یک مسافر در این سبد خرید در 80 سالم باشم."

وی اظهار داشت که وزارت فرهنگ اغلب درخواست های خود را برای بازسازی بناهای تاریخی و حمایت از هنرمندان نادیده می گیرد. همچنین Kobzon این واقعیت را مطرح نکرده است که شورای کارشناس وزارتخانه تصمیم به اعطای اعطای جوایز و عناوین را به شخصیت های فرهنگی منطقه ای تعیین می کند.

"چگونه می توانم مناطق روسیه را توهین کنم، به آنها اعتماد ندارم؟ من این تابع را در نظر می گیرم تا از وزارت فرهنگ دور شود و کمیته فرهنگ یا شورای وزیران را به دست آورد، زیرا این تسلیم از رهبران مناطق به دست می آید، که بهتر از ما، اعضای شورا هستند، می دانند سازندگان آنها، "او موقعیت خود را مشخص کرد.

او خودش جوایز زیادی داشت. یکی از دومی عنوان قهرمانی قهرمان کار روسیه برای "خدمات ویژه کارگری به دولت و مردم" و مدال طلا "قهرمان کار" بود.

- من آن را تنها در روز پیروزی و پذیرش به رئیس جمهور می پوشم، "هنرمند به اشتراک گذاشته پس از اعطای جایزه.

- قانون فراهم می کند نصب یک بوست برنز در میهن اهدا شده است. I.E. در مورد شما، معلوم می شود که در Donbas، متوجه شدم.

- و در حال حاضر نصب شده است، - اما نه مجذوب، با این حال، و بنای یادبود. مجسمه ساز الکساندر Muzvishnikov. بنابراین، آن را به ارزش آن نیست، "او پاسخ داد.

Donbass درد او و افتخار او بود.

جوزف داوودویچ به من گفت: "Donbass - میهن من رنج طولانی است، من هرگز از او امتناع نخواهم کرد." و در مورد هر گونه تحریم، میهن همیشه برای من باز است. در Donbas، آسمان متفاوت، طبیعت، زمین، هر چیز دیگری است. فرد دارای یک مادر و یک میهن است. جایی که ناف مرد دفن شده است، یک میهن وجود دارد.

من برای همیشه دوران کودکی خود را به یاد می آورم. زیبایی خیره کننده Dnipro، Imbankment، Park Shevchenko، پارک Chkalov. این دوره LILAC، زمانی که روزهای ماه مه و تمام لالاک فلاش کرد. زیبایی باور نکردنی!

ما شهر را خیلی دوست داشتیم که تخت گل هرگز لمس نشود، برعکس، آنها محافظت می شدند. همه چیز در گل رز در Donbas بود. مردم شهر خود را دوست داشتند که همه جا زمین های شل را با گل ها کاشته شدند. نه تنها گل رز رشد کرد، اگر چه بیشتر آنها هستند. چنین لبه صورتی بود!

Kobzon در حال حاضر به پایان رسید، Kobzon ساخته شده استثناء برای Donbass، او با کنسرت سفر کرد.

در ماه مه سال جاری، اوکراین جوزف کبریسون از تمام جوایز دولتی محروم شد. پیش از این، تمام تحریم های احتمالی به او توزیع شد، او در فهرست "صلحبان" بود. چنین قیمت موقعیت سیاسی هنرمند در کریمه و Donbass بود.

Kobzon در پاسخ به طور آشکار موضع خود را در اوکراین بیان کرد. او اعلام کرد که هنرمند از عنوان یک شهروند افتخاری شهرها از شهرهای Kramatorsk و Slavyansk محروم شد، اظهار داشت: "اجازه دهید آن را محروم شود. هیچ اوکراین وجود ندارد که در آن یک رژیم فاشیستی وجود دارد. بنابراین، من نمی خواهم یک شهروند افتخاری باشم. "

"من آن را دوست نداشتم - این یک دارو است!"

اما مهم نیست که چطور کوبون یک فعالیت عمومی ناامید نبود، او اول از همه هنرمند باقی ماند. این یک هنرمند با یک حرف بزرگ است. در کنسرت سالگرد خود در کرملین به افتخار 75 سالگرد، که پنج ساعت طول کشید، جوزف داوودویچ عموم مردم را خرد کرد: "شما خسته هستید؟ این اتاق به من اجازه نمی دهد! شما اینجا نشسته اید! "

او به من گفت: "آنها درباره من می گویند:" شما نگاه می کنید، یک کنسرت رفت و همچنان در ماشین آواز خواند! " بله، چون من نرفتم خوشم می آید! این من است، این دارو من است!

من احساس خستگی می کنم وقتی که من در موقعیت افقی هستم. وقتی به استراحت میروم، سپس خسته ام. وقتی که من خاصی ندارم خسته ام. سپس نگاه می کنم و فکر می کنم: "ما باید! همه مردم کار می کنند! آنها آواز خواندن، رقص، و شما به عنوان یک احمق که شما نشسته، کاری انجام ندهید! "بنابراین مادر من به ما آموخت، مادر عزیزم. او به ما آموخت تا به طور مداوم کار کند. "

اما در عین حال، حس شوخ طبعی در این زمینه تغییر نکرده است، و Kobzon خود گفت که ولادیمیر پوتین، آن را با 80 سالگرد تبریک می گوید، یک هدیه اصلی را ساخته است.

"در جلسه ما، پوتین به نقل از Epigram از شاعر الکساندر ایوانوف نقل قول کرد:" چگونه به توقف خستگی در حال اجرا، بنابراین متوقف کردن Kobzon آواز. " پس از آن، برنز بیسون حمل کرد، "خواننده با لبخند پذیرفت.

اما در واقع، کوبسون می تواند به بی نهایت گوش شود: او همیشه زنده، قلب، آهنگ های شگفت انگیز ترین آهنگ های شگفت انگیز در تاریخ آهنگ های پاپ شوروی و روسیه را خوانده است.

او هنرمند عنوان صحنه وطن پرست بود و به طور کامل سزاوار رگالی او بود. در کنسرت سالگرد آخر خود در کرملین به افتخار 75 سالگرد مخاطب در نهایت، ایستاده است. همه مهمانان ستاره بالا رفتند و همه مهمانان ستاره ای: Pakhmutova، Dobronravov، Dementiev، Minin و Morozov، Bashmet، Borovik، Borodin، Matvienko، Tarasova، Roshal، Cosmonaut Leonov، Tsereteli، Tobacco، Tabachnik، Viktyuk، Moiseev، و بسیاری از بسیاری دیگر . برخی از آنها امروز در حال حاضر، افسوس، هیچ زنده ...

گل کل کنسرت توسط اوخاکی بچه های قوی جوان را پشت صحنه حمل کرد. "به منظور اشتباه هر کسی از همکاران!"، "کوبون چشمک زد.

"من می توانم با خیال راحت به دنیای مختلف بروید"

جوزف کوزون در بیمارستان زایمان

جوزف کوزون در بیمارستان زایمان

عکس: آرشیو شخصی

تعداد کمی از مردم به این واقعیت اشاره کردند که جوزف کوبزن می تواند در دسامبر 2016 هنگامی که هواپیمای TU-154 در سوچی سقوط کند، از بین می رود. هنرمند گفت که او همچنین باید در این لاینر، رئیس گروه باشد. الکساندرووا والری خلیلوف هنرمند را دعوت کرد تا به سوریه پرواز کند. Kobzon اذعان کرد که او رد کرد، زیرا "او مجبور به درمان یک ویزای پزشکی و با هم آنها در Latakia بودند." سپس سرنوشت او را نجات داد ...

با این حال، جوزف کوبوزون از مرگ نترسید. و ما همچنین در مورد این با او در آستانه 80 ساله خود صحبت کردیم:

"من به آرامی به دنیای دیگران می روم،" او به من اعتراف کرد، "همه خانواده ام وجود دارد. هر دو در کودکان و نوه ها: همه امن، همه شکل گرفته است.

دختر فارغ التحصیل از MGIMO، پسر - دانشگاه حقوقی. دو نگرش در سال جاری دانشجویان دیگر شد: یکی، پولینا، در حال حاضر در دانشگاه ایالتی مسکو، دوم، Edel - در دانشگاه لندن تحصیل کرده است.

بقیه در حال رشد هستند آنها کشور من را دوست دارند، آهنگ هایی که پدربزرگشان را می خوانند. من در میان نوه هایم آواز نمی خوانم، اما یکی از دختران بسیار با استعداد است - میشل. او آهنگ های جدی را دوست دارد، او Bulat Okudzhava، "جرثقیل"، آثار جدی را می خواند. و خیلی خوب می خوانم

من یک خانواده، کودکان، نوه ها، دوستان، کار دارم. یک محل اقامت تابستانی، زمستان، آپارتمان وجود دارد. کودکان در سراسر جهان سوار می شوند، دختر و شوهر در انگلستان زندگی می کنند. من از هر چیزی رنج نمی برم، من خودم را یک مرد خوشحال می دانم. همه چیز را دیدم، همه می دانستند. من همه چیز دارم. دیگر مورد نیاز نیست. "

نسخه کامل مواد را در اینجا بخوانید.

ادامه مطلب