یولیا شیلاوا: "در دیوارهای قرمز پنت هاوس من"

Anonim

در هفده ساله، جولیا از شهر بومی آرتم در اومورسکی کرای رفت "تسخیر مسکو". او یک بلیط را یک راه خریداری کرد تا وسوسه ای برای بازگشت به عقب نشینی نبود. واقعیت این است که مسکو به اشک اعتقاد ندارد، در حال حاضر نویسنده معروف هیچ مانعی را نمی داند. اول، همه چیز به اندازه کافی خوب بود. جولیا یک وکیل تخصصی دریافت کرد، ازدواج کرد، یک دختر را به دنیا آورد و حتی کسب و کار خود را آغاز کرد. اما پس از آن همه چیز یک شبه تغییر کرد. به نظر می رسید که سرنوشت قدرت خود را تجربه کرد: پیش فرض اتفاق افتاد، کسب و کار سوزانده شد، و شوهرش او را با یک کودک کوچک در آغوش خود ترک کرد. از ناامیدی جولیا شروع به نوشتن کرد. مراقبت از دنیای دیگری به او فرصت داد تا مدتی را در مورد مشکلات زندگی واقعی فراموش کند. و بعد، سرگرمی حرفه ای شد، او موفقیت و ثبات مالی را به ارمغان آورد. در حال حاضر یولیا دو رویای دارد - غربالگری کتاب آنها خوب است و سرنوشت دختران خوشحال است.

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

1. "یک شات پدربزرگ من را زمانی که من آمد به او دیدم. من کمی بیش از یک سال هستم در این سن، پدربزرگ من را برای اولین بار دید. خانواده ما در پری دریایی دور زندگی می کردند، و او - در بیشکک. تمام عمر خود، پدربزرگ یک داستان و رمان نوشت، رویای خود را برای انتشار کتاب خود نوشت. او در نشریات منتشر شد، اما این کتاب بیرون نرفت. این تاسف است که او نمی بیند که چگونه رویای زندگی خود را به تصویر کشیدم. "

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

2. "من سه ساله هستم مامان من را در یک لباس جشن لباس پوشیدم، یک کمان زیبا را گره خورده و در Photoabeel رهبری کرد. در دستان، من عاشق عروسک مورد علاقه من هستم، اما عکاس آن را به لنز نگرفت. این عروسک هنوز زنده است پس از من، من دخترم را بازی کردم، و در حال حاضر اسباب بازی در خانه ما در اسپانیا است. "

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

3. "من با دخترم لولیتا در شهر ولادیوستوک هستم، جایی که او متولد شد. در اینجا بسیار کوچک است. من او را به باغ وحش آوردم درست است، Lolly بیشتر علاقه مند به لنز بود که به آن آموزش داده شد از حیوانات مختلف عجیب و غریب. "

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

4. "یکی از عکس های مورد علاقه من. او مثبت را حمل می کند. در شهر رویای من ونیز، کبوتر ها را تغذیه می کنم و احساس می کنم کاملا خوشحالم. این یک شهر عشق و عاشقانه است. من به همراه مرد عزیزم رفتم و روزهای فراموش نشدنی را صرف کردم. "

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

5. "عکس فوری خنده دار. اینجا من ده ساله هستم چنین زاویه ای و برخی از نوجوانان ناامید کننده. در آن زمان من به شدت در مورد ظاهر من تشکیل شده بود و خودم را خجالتی کردم، با توجه به بیش از حد بالا و زشت. پسران حیاط به من یک نام مستعار "شترمرغ بلند مدت" دادند. من به شدت متهم شدم، و حالا من در مورد آنچه که من احمق بودم فکر می کنم! پس از همه، آنها من را تعریف کردند. "

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

6. "من در زمان کار من فیلمبرداری شدم. بهتر است که در ساحل دریا بمانید، زیرا سخاوتمندانه به من الهام می دهد. برای امروز من قبلا صد کتاب داشتم ... وقتی که من به دیدار خود به اسپانیا سفر کردم، دخترم را عکس گرفتم و تصمیم گرفتم روی یک رمان جدید قرار دهم. "

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

7. "من در سنت پترزبورگ مورد علاقه من هستم. با پیتر من در خیابان های شهر، هر کس می تواند عکس بگیرد. سپس من یک رنگ مو انار داشتم، که من به شدت نمی خواستم به آن بازپرداخت کنم. من دوست داشتم از جمعیت ایستادگی کنم در حال حاضر این رنگ به نظر من برخی از عوامانه است. من خوشحالم که آزمایش به پایان رسید. من به خودم برگشتم و دوباره به یک بلوند تبدیل شدم. "

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

8. "این سال جدید غیر معمول در زندگی من بود، زیرا من خوش شانس بودم که او را به یکی از زیباترین قلعه های پاریس بفرستم. تمام شب من در امتداد قلعه راه می رفتم، چرخ فلک را سوار کردم و حتی روی توپ سلطنتی واقعی رقصید. "

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

9. "ما دختر من در مونته نگرو هستیم. همانطور که می بینید، در عکس من در لباس سبک هستم، و لولیتا در ژاکت با روسری و یک گرم گرم است. سپس او سکوت کرد، بسیار ناپدید شد، اما با من به یکی از شهرهای مورد علاقه ما رفت، برای سفر. ما در کلیسای قدیمی نشستیم، از شادی که ما را فرو ریختیم لبخند زد و فکر کرد که چگونه ما نمی خواستیم اینجا را ترک کنیم! "

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

10. "عکس بسیار آفتابی. به دنبال او، متوجه شدم که رنگ سبز به صورت من. من توسط مادرم در پارک شهر در بارسلونا عکس گرفتم. ما تقریبا تمام روز شلیک کردیم: اردک ها را تغذیه کرد، از معماری فوق العاده شهر لذت بردیم، رقصنده های محلی و آکروبات ها را تحسین کرد. "

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

11. "من در پنت هاوس من هستم، آن را در طبقه ی سینی قرار دارد. زیبایی مسکو در اینجا به عنوان نخل قابل مشاهده است. در این خانه، من هرگز خسته کننده نیستم، زیرا دیوارها در قرمز رنگ شده اند! در پس زمینه شما می توانید یک نوار نادر را ببینید که مجموعه ای از عروسک ها را می کشد. اینها ناشران من هستند هر رقم به منظور سفارش قرار می گیرد و ماهیت یک فرد را نشان می دهد. ناشران در مورد این مجموعه می دانند، اما نه به طور متخلف. "

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

عکس: آرشیو شخصی یولیا شیلاوا.

12. "دختر من یک دوره فارغ التحصیلی در مدرسه دارد. مادر من و من مدتها این را برای این روز آماده کرده ام. لباس شب، صندل زیبا را انتخاب کرد. من می خواستم او را بخواهم ملکه را احساس کنم. دختر من تنها سزاوار بهترین است. او از آن چند فرزند است که واقعا دوست دارند یاد بگیرند. در حال حاضر او دانشگاه را در بیلبائو به پایان می رسد.

ادامه مطلب