داستان عشق: دیمیتری میلر و جولیا دلوس

Anonim

جولیا دلوس: "برای رسیدن به سینما مکه همیشه رویای من بوده است. این یک شهر افسانه ای است. البته، من فکر نکردم که او مانند یک یالتا رفت و آمد، که ذوب شده است. (می خندد.) اما معلوم شد که در این فضای کشیده شده، بسیاری از معجزات است. بسیاری از مکان های جالب برای بازدید وجود دارد! من در سانتا مونیکا زندگی می کردم، بخش خلاقانه شهر، جایی که بازیگران، اسکریپت ها، مدیران زندگی می کنند. حتی پیشخدمت ها در رستوران ها وجود دارد - همه چیز به طور کامل زیبایی و زیبایی سفید است. آنها به شما خدمت می کنند، مثل اینکه ریخته گری از استفان اسپیلبرگ می رود. "

در واقع، بسیاری از بازیگران تازه کار در رستوران ها مشغول به کار هستند ...

جولیا: "بله در مدرسه، چابک چنین سنت بود: پس از درس، به یک شیشه دوستانه به رستوران ایتالیایی بروید که در این نزدیکی قرار داشت. بنابراین میزبان او بازیگران هستند که در فیلم "بچه های بد" بازی می کنند، و Barter Adam یک فیلمنامه نویس و کارگردان است. گاهی اوقات احساس کردم که من خودم درون یک نوع فیلم زندگی می کنم. به عنوان مثال، هنگامی که من در رستوران با دوست دختر ایرنا نشسته بودم (هنرمند آرایش او، یک دختر بسیار با استعداد، در مدرسه آرایش هالیوود تحصیل کرد). ما یک جدول را روی تراس باز اختصاص دادیم، از دیدگاه ها لذت بردیم. باید بگویم که در این نهاد الکل را فروخت، اما بازدید کنندگان می توانند او را با آنها به ارمغان بیاورند. و در اینجا ما شاهد یک صحنه جالب هستیم. در ساعت سه صبح، "Rolls Royces"، طول فوق العاده لیموزین، از آنها خارج از آنها بود، از آنها، برخی از Dragdilers، Rappers در زنجیر، نیمه کاهش اندازه آفریقایی-آمریکایی با سینه های سیلیکون پنجم اندازه، با موهای تهوع، مژه، ناخن، در ابر از عطر گران قیمت. و اوراق بهادار خود را از کمربند گرانقیمت از تنه خارج شد و تمام این ثروت را زیر جداول قرار داد. همه چیز به نظر می رسد بسیار رنگارنگ است که ما بر روی آنها نگاه کردیم، فقط دهان خود را باز کرد. زمان دیگری که من در مرکز ستیزه جویان افتادم. آژیر پلیس فریاد زد: هلیکوپترها در اطراف شهر بودند، پلیس فریاد زد، کسی بازداشت شد، آنها در دستبند قرار دادند - روشن نیست: آیا تیراندازی، یا در واقع همه چیز اتفاق می افتد. و هنگامی که من رئال واقعی را دیدم. "

آیا شما در پذیرش به او رسیدید؟

جولیا: "نه، همه چیز خیلی جالب تر است. هنگامی که دیما به روسیه بازگشت، من شروع به اجاره یک خانه در سانتا مونیکا، همراه با دو فرانسوی: آهنگساز و یک دختر تولید کننده. ما یک شرکت فوق العاده داشتیم ما با کارگردان مشهور پیتوفوف ارتباط برقرار کردیم (به این ترتیب "زن گربه" و "vocin" را حذف کردیم). مرد شگفت انگیز، بهترین، عاشقانه، عمیق. یکی دیگر از دوستان - Bari Blownustin، Screenwriter همه فیلم ها با ادی مورفی، می توان گفت، پدرخوانده خود را در سینما. و در روز تولد من، این افراد فوق العاده تصمیم گرفتند تعجب دلپذیر من را ترتیب دهند - آنها یک میز را در یک رستوران در Malibu، در ساحل دستور دادند. ما می خواستیم شراب بخوریم، تحسین خورشید غرق شدن در اقیانوس، چنین عاشقانه. اما حتی دوستان من نمی دانستند چگونه سحر و جادو خواهد بود این شب. تا شام، تصمیم گرفتم کمی پا بگذارم. من می بینم - یک آمریکایی آفریقایی برای دیدار وجود دارد. به دلایلی، او بلافاصله توجه من را جلب کرد: بسیار زیبا، بالا، باریک، با یک مو کوتاه کوتاه، در لباس های پر زرق و برق در سبک Yoshi Yamamoto. من فکر کردم: "جالب توجه است، شگفت انگیز، ظریف!" بسیار می خواستم آن را تعریف کنم. اما من وقت نداشتم وقتی ما خوش آمد می گوییم، چشمانم را لبخند می زد، لبخند زد، او نیز در پاسخ لبخند زد و ... ناگهان او می گوید: "تولدت مبارک، جولیا! خوشحال باش". تصور کن! من تقریبا سقوط کردم! او چند مرحله را به دستگاه منتقل کرد، سپس نمی توانست آن را تحمل کند، به نوبه خود، به نوبه خود: "چطور میدانید؟" معلوم شد که این یک روحانی محلی است و من او را در روز تولدم ملاقات کردم! به این معنی، لس آنجلس واقعا یک شهر منحصر به فرد است، شهر معجزات - نمی توان از فیلم حذف کرد، شما نمی توانید یک اسکریپت بنویسید. الهام بخش زیادی وجود دارد! "

و من دوست داشتم یادگیری در مدرسه فیلم؟

جولیا: "این یک تجربه حرفه ای بسیار مفید برای من است. آموزش در بالاترین سطح وجود داشت. من ثابت کردم که می توانم بازی کنم و انگلیسی صحبت کنم. درست است، پس من مجبور شدم یک شکست بخورم چون در مورد حاملگیم آموخته ام. این اتفاق افتاد در آن لحظه زمانی که من در اطراف سوپرمارکت راه می رفتم و غالب شدم، یک ساعت ساعت را خریداری نکنید. من یک پرستار را از کلینیک نامید، جایی که من خون را برای تجزیه و تحلیل گذراندم، می گوید: "تست ها مثبت هستند، شما باردار هستید!" من به من احتیاج داشتم تا از هیجان پرسید: "این مطمئنا؟" او می خندد: "دقیق تر ! "و در اینجا من فقط به اشک چسبیده ام."

داستان عشق: دیمیتری میلر و جولیا دلوس 52976_1

"دکتر از کلینیک آمریکایی متقاعد شد:" جولیا، اقامت! کجا به این کشور وحشتناک پرواز می کنید؟ "، اما من واقعا شوهرم را از دست دادم." عکس: آرشیو شخصی دیمیتری میلر و یولیا دلوس.

دیمیتری میلر: "جولیا و من واقعا می خواستم بچه ها داشته باشم. برای مدت طولانی منتظر بود، کار نکرد. و هنگامی که همه چیز اتفاق افتاد، به نظر می رسید یک معجزه بود. "

جولیا: "در این سوپرمارکت، من دوست داشتم، او بسیار گرم بود، به طور مداوم برخی از تخفیف ها را انجام داد. این اتفاق افتاد که من فقط مخالف او را متوقف کردم. او دید که من گریه کردم، از زندان فرار کردم: "جولیا، چه اتفاقی افتاد؟! آیا می توانم کمک کنم؟ "و من فقط سخنرانی را از هیجان از دست دادم. سپس من تقریبا به حواسم رسیدم، آرام شدم، من می گویم، "من فقط هر چیزی را وحشتناک پیدا کردم، من فقط متوجه شدم که من باردار بودم." چه اتفاقی افتاد او به من تبدیل شد، بوسه: "برای من، چنین افتخاری است که در چنین لحظه ای مهم من در کنار شما هستم!" این به نام فروشندگان از بخش دیگری نامیده شد: "سارا! جولیا فقط متوجه شد که او باردار بود! "آنها از شادی با من گریه کردند، مثل اینکه آنها باردار بودند و نه من. این یک لحظه لمس کردن وحدت زن بود. "

و سپس دیا پس از آن در لس آنجلس بود؟

جولیا: "نه، او قبلا برای روسیه ترک کرده است. من او را اسکایپ نامیدم فقط و دانا، پسر، نزدیک او بود. من به اخبار می گویم، و شوهر اعلام می کند: "و من شک ندارم که همه چیز خوب خواهد بود!"

دیمیتری: "احتمالا، پس من هنوز به طور کامل متوجه نشده ام که در نهایت تبدیل به یک پدر شدم. شوک و اشک واقعی زمانی بود که جولیا به من نتایج اولتراسوند را فرستاد. "

جولیا: "در آمریکا، این بسیار ساده است. وقتی که من به سونوگرافی رسیدم، دکتر گفت: "تلفن را بده. ما ویدئو را شلیک خواهیم کرد. " من به صفحه نمایش با یک قلب محو شده نگاه کردم. دکتر می گوید: "بنابراین ... چه می بینیم؟ عزیزم A. آه، عزیزم! " آن را مانند puny صدا کرد. زنبور عسل به معنای "زنبور" است، و فرزندان من روی صفحه نمایش به عنوان زنبورهای کوچک نگاه کردند. و هنگامی که من Dima این ویدیو را فرستادم، او بسیار هیجان زده شد. گفت: "چقدر زیبا است!"

دیمیتری: "این یک شادی دوگانه بود. درست است، با توجه به برخی از کلیشه ها، که در سر من تاسیس شد، من فکر کردم، از آنجا که دوقلوها، احتمالا برخی از آنها یک پسر خواهند بود. (خنده حضار) و آلیس و ماریان متولد شدند. اما من بسیار خوشحالم - آنها مانند دختران ملایم و لمس هستند! دختران پدی. آنها نیازی به سرکوب نیستند و باید با آنها سخت نباشد. من حتی زمانی که متوجه شدم که پسران، که به نحوی لازم برای آموزش به نحوی ضروری است، راحت می شوم. "

دیما، شما احتمالا در مورد جولیا نگران هستید؟ با این حال، او دیگر بیست ساله نیست.

دیمیتری: "من همسرم را به اندازه کافی می دانم: این مسئله بسیار مسئول است، پدتیک، به وضوح توصیه های پزشکان را برآورده می کند. بنابراین، من شک نداشتم که همه چیز خوب باشد. "

جولیا: "البته، اگر اولین بارداری خود را مقایسه کنید و این فقط آسمان و زمین است. سپس من در بازی مشغول بودم، و من مجبور شدم اعداد آکروباتیک را انجام دهم. من به شکستن پایین در ماه پنجم حاملگی رقصیدم! و من به من نرسیده بودم که می تواند به نحوی به کودک آسیب برساند. من فکر نکردم که بتوانم آن را از دست بدهم. در حال حاضر زمانی که معده قابل توجه بود، ماه در ششم، من به کارگردان گفتم: "اگر شما می توانید، من تلنگر نمی کنم، اما من نمی خواهم بازی را ترک کنم!" دختر دختر و دختر شاد کاملا بی رحم بود. "

دیمیتری: "شما و باقی مانده است. اگر بچه ها دو نفر نبودند، اکنون می توانید آن را خنثی کنید. "

جولیا: "نه، من هنوز دقیق تر شدم. اگر چه دومین حاملگی خوب بود. در ساحل و در چای نوشیدن با دوستان. من بسیاری از میوه های تازه، خوشمزه کالیفرنیا مالینا را خوردم، با دوستان خود در امتداد ساحل سوار شده بودیم، ما به نخستین فیلم رفتیم. به طور کلی، در مورد آن دوره من بیشترین خاطرات رنگین کمان را داشتم. من از موفقیت عظیم در رابطه جنسی مخالف لذت بردم. بسیاری از مکزیکی ها در لس آنجلس وجود دارد و زنان را با باسن ها نشان می دهند. من کاملا تحت استاندارد زیبایی خود قرار گرفتم، به ویژه هنگامی که کمی شکم داشتم. من فقط دستم را پوشیدم در سوپرمارکت ها میوه های آزاد و سبزیجات را دریافت کردم، من برخی از رفتارها را از پوشش ها انجام دادم. دعوت شده برای شام، شماره تلفن را پرسید. من در ساحل به یاد می آورم فقط "چسبیدن" یک پسر - من واقعا می خواستم با شما ملاقات کنم. او گفت: "شما خیلی زیبا هستید، من آن را دوست داشتم، می خواهم با شما ازدواج کنم." من جواب می دهم: "شما شما را ناراحت نمی کنم که دوقلوهای باردار هستم؟" "اوه، و من فکر کردم شما فقط چنین اسکیتبی هستید." (خنده حضار) کلینیک، جایی که من مشاهده کردم، فوق العاده، کارکنان توجه، حساس هستند. بسیار خوب، پزشک مثبت متقاعد شد: "جولیا، کجا می روید؟ اینجا بیرون بروید و شوهرم به شما سفر خواهد کرد. آیا شما آن را دوست ندارید؟ Hummingbirds به جای گنجشک پرواز می کنند. این کالیفرنیا، عزیزم! "

دیمیتری به راحتی یک زبان مشترک را با پسر یولی دوانیل یافت. آنها با اشتیاق برای موسیقی و سفر متحد شدند. عکس: آرشیو شخصی دیمیتری میلر و یولیا دلوس.

دیمیتری به راحتی یک زبان مشترک را با پسر یولی دوانیل یافت. آنها با اشتیاق برای موسیقی و سفر متحد شدند. عکس: آرشیو شخصی دیمیتری میلر و یولیا دلوس.

اما هنوز ترک کرده اید؟

جولیا: "البته، من واقعا دیما و دانی را از دست دادم. او در یک اردوگاه پیشگام احساس کرد، جایی که والدین من را گذراندند. و پس از آن، ما در حال حاضر توافق با بیمارستان زایمان مسکو. همکلاسی ها را در دانشگاه پزشکی کاهش داد. " (دیمیتری قبل از ورود به موسسه تئاتر به نام Schepkin مورد مطالعه قرار گرفت. - تقریبا. Auth.).

دیمیتری: "به هر حال، آنها به دوره های آنلاین ما برای آماده شدن برای زایمان دادند. توصیه های زیادی برای والدین جوان وجود دارد. اگر چه من با دارو آشنا نیستم، جالب بود که بخوانم. به طور جداگانه راهنمایی برای پد های آینده، به طور جداگانه - برای مادران. مردان در اصل راه اندازی و آماده شدن برای آنچه شما نیاز به انجام هر گونه هوس از یک زن و شوهر باردار. شاید، به عنوان مثال، چنین وضعیتی اتفاق می افتد: شما در هنگام زایمان حضور دارید، شما برای یک شرکت با همسر من نفس می کشید و شما در حال افزایش هستید، در حال حاضر فرزند باید در نور باشد، و سپس او به طور ناگهانی اعلام می کند: "من نمی خواهم شما اینجا بمانید! "و شما باید آرام باشید. بدون اعتراض به ترک در وضعیت من، به خصوص خنده دار خواهد بود. "

چرا؟

دیمیتری: "ما شروع به شلیک سری های تلویزیونی" Lightforward "کردیم، و به لطف کل خدمه فیلم که به من تنظیم شد، تنظیم برنامه را تنظیم کرد. من می گویم: "جولیا، شما تصور می کنید، من در تیراندازی پرواز می کنم، و در دو روز شما تماس بگیرید:" همه چیز، من تولد! " من برگشتم، به بیمارستان بستگی دارد. به عنوان یک ابرقهرمان من به شما در بخش شکستن، دست، و شما می گویید: "من ذهنم را تغییر دادم، برو."

اما در واقع این اتفاق افتاد؟

دیمیتری: "نه من به موقع توانستم در مورد زایمان حضور داشته باشم و دخترانم را در جهان دیده ام. "

بعضی از مردان، آنها با ...

دیمیتری: "هنگامی که ما تمرین را در موسسه پزشکی گذراندیم، باید در طول عملیات حضور داشته باشیم. و من به یاد دارم که گاهی اوقات بد شد. و در اینجا من آرام بودم، متمرکز شدم، همسرم را تماشا کردم. یول بخش سزارین را انجام داد. و در بخش این دستگاه ایستاده بود، که خون را فیلتر کرد، جمع آوری شده در کیسه، و آن را بیش از آن بازگشت. "

جولیا: "هنگامی که من آن را دیدم، متوجه شدم که من یک تکنولوژیکی، Haytech دارم. (می خندد.) پزشکان این دستگاه را درست با من در مقابل بینی من قرار داده اند. و من "فکر می کنم"، مقدار خون من از دست بدهم، حتی باور نکردم که همه چیز من بود. اما پزشکان اطمینان دادند: "نگران نباشید، ما تمام خون شما را بازگردانیم." هنگامی که همه چیز به پایان رسید، من مانند یک قورباغه احساس کردم، که تراکتور مانند یک جنگنده نقل مکان کرد، که در معده بود. این یک درد پالسی جامد بود. اما پاداش من نزدیک بود. در حال حاضر در روز سوم من به بچه ها رفتم - آنها را با شیر تغذیه کردم. بسیاری از تشکر از کل فیلم خدمه "چراغ راهنمایی" برای آنچه آنها وارد موقعیت ما شدند. زمان صرف شده در بیمارستان، هر روز دیما را دیدم. من اعتراف کردم، فقط با سخاوت و مراقبت او شوکه شد. شما نمیتوانید تصور کنید که چگونه برای ما مراقبت می کند! باید بگویم که در بیمارستان زایمان غیرقابل قبول بود. آنچه که ما برای ناهار به ما داده شد، به طور قطعی غیرممکن است که مادران پرستاری بخورند. سیب ها ترش هستند، آبمیوها در بسته ها، سوپ از کلم - همه این غیر ممکن است. دیما غذای عادی را به من آورد، او خود را سوپ را تهیه کرد، زبان را پخته شده، پخته شده در کوره. من شگفت زده شدم، با برخی از طعم و مزه او لباس و نوک پستان را برای کودکان انتخاب کرد، پوشک را خریداری کرد. و او همه چیز را با چنین اشتیاق انجام داد - من فقط انتظار نداشتم. "

دیمیتری: "هنگامی که آنها در بیمارستان بودند، تحت نظارت، برای من آسان تر بود - در حقیقت، من یک مزاحم بودم، تنها این مقررات بر من دروغ گفت. سپس، هنگامی که جولیا با کودکان تخلیه شد، من به طور کامل احساس کردم، چه نقش دشوار این است که یک پدر باشد. این سخت ترین چیزی است که پیش از آن به من افتاد. نه ارتش مقایسه نمی شود و نه ورود به موسسه! لازم است فقط به عشق و پذیرش جامد تبدیل شود. از آنجا که خسته شدید، خواب کافی ندارید، و دو نفر از آنها وجود دارد، آنها گریه می کنند. از لحاظ روانشناختی سخت است: به نظر من به نظر نمی رسد همه چیز را انجام دهم، بهترین ها را امتحان می کنم، اما هنوز هم در دو صدای غرق می شوم. "

جولیا: "هنگامی که او نمیتوانست ایستاد و تقریبا ماریانا را در کابینت انداخت. وقتی که من آن را دیدم، گفتم: "من به فرزند پمپاژ نمی کنم!» اما شوهر بر روی خود کار می کند. "

هیچ کس به شما کمک نمی کند؟

جولیا: "در ابتدا بسیار کمک کننده بود. مامان آمد، خواهر دیما. و سپس هر کس ناپدید شد، و دیا به شلیک در تایلند رفت. و من تنها با دو فرزند باقی مانده بودم. او آنها را در همان زمان مطالعه کرد، موافقت کرد که گریه نکنند. (می خندد.) اما گاهی اوقات آنها را "کر مادربزرگ بورانیان" راضی بودند. و آلیس به وضوح گوش داد، تلاش کرد تا به تونا بودن یک خواهر بزرگتر برسد. ماریانا، احساس صدای، مبارزه با دختر. آلیس آرام تر است، صدای او نازک است. MOM DIMING MOM کمک خود را ارائه داد، اما او یک مرد سالخورده است، بار او خیلی بزرگ است. در حالی که ما با خودمان روبرو هستیم. "

در بهترین سنت های سینمای هالیوود، سفر به آمریکا به یک داستان با پایان خوش آگاه تبدیل شده است. عکس: آرشیو شخصی دیمیتری میلر و یولیا دلوس.

در بهترین سنت های سینمای هالیوود، سفر به آمریکا به یک داستان با پایان خوش آگاه تبدیل شده است. عکس: آرشیو شخصی دیمیتری میلر و یولیا دلوس.

چه کسی به ماریانا نزدیک تر است؟

دیمیتری: "جولیا می گوید که ماریانا دختر من است. فریاد می زند به شدت، برگ به سرعت. و Aliceaughter بیشتر زنانه، نفیس، می تواند دستگیره را لمس کند. "

جولیا: "اما این به این معنا نیست که برخی از آنها بیشتر دوست دارند. آنها بسیار متفاوت هستند، هر کدام دارای شخصیت خاص خود هستند. "

آیا آنها به یکدیگر واکنش نشان می دهند؟

جولیا: "اگر آنها را در این نزدیکی قرار دهید، یکدیگر را لمس کنید، با دسته ها تساوی کنید. در حالی که این اتفاق می افتد به طور غریزی، ناخودآگاه، اما به نظر می رسد بسیار لمس است. من یک عکس دارم که در آن شما می توانید ببینید که چگونه آلیس خواهر را به گونه می برد. هیچ رقبای بین آنها وجود ندارد. و خیلی خوب است. "

آیا به هر روش تربیتی پایبند هستید؟ در هالیوود، کتاب های راشل وادیلوا بسیار محبوب هستند. او معتقد است که ضروری است که استقلال در کودک را افزایش دهیم. اگر کودک گریه می کند، نباید آن را بر روی دستان من، آرامش دهید.

جولیا: "آمریکا یک کشور بسیار دقیق است. او به خودی خود یک پروژه تجاری بزرگ است. ما همه خود به خودی هستیم و این جزء ضروری روح روسیه است. ما باید یک اتصال لمسی با کودکان ایجاد کنیم. و حتی خوب است. به ویژه هنگامی که نتیجه را می بینید. "

چگونه دانا ظاهر خواهران جوانتر را درک کرد؟

جولیا: "من منتظر بودم و نگران بودم. او وحشتناک ترسید که چیزی با من نبود و من در طول زایمان میمیرم. دانا یک مرد بالغ، مستقل است. زندگی می کند به طور جداگانه با دوست دخترش داشا، آن را در یک سازمان بزرگ PR کار می کند. اخیرا یک نمایشگاه را که نمایندگان بهترین هتل ها در جهان وارد شده اند، سازماندهی کردند. من خیلی به اون ها افتخار میکنم. و من درک می کنم که فرزند من رشد کرده است. هنگامی که دانا به طور جداگانه شروع به زندگی کرد، ناگهان احساس کرد که چیزی از دست رفته بود. آپارتمان خالی است، هیچ کس، خنده شنیده نمی شود، Omelet هیچ کس برای آماده سازی ندارد ... بنابراین ظاهر آلیس و ماریانا در زندگی ما بسیار در زمان اتفاق افتاد. من دوباره به عنوان یک مادر جوان احساس کردم. به نظر من، من حتی پوست بهتر و مو را داشتم. درست است، در دوران بارداری من توسط سی و پنج کیلوگرم بهبود یافتم. بیست و هشت نفر از آنها پس از زایمان ترک کردند. اما هنوز هم باید شکل بگیرد. "

شما قبل از هر دو در مواد غذایی خام مشغول ...

دیمیتری: "همه اینها در گذشته. در حال حاضر قبل از آزمایش نیست. جولیا - مادر پرستاری. و من خودم نمی خواهم اولویت های تغییر کرد آنچه قبلا اشغال شده بود و به نظر می رسید مهم بود، به پس زمینه رفت. من واقعا از دست می دهم وقتی دخترم را نمی بینم. من برای تیراندازی رفتم، من هجده روز نبودم. من وارد شدم - و آنها قبلا در یک زمان کوتاه رشد کرده اند! من می خواهم از هر قسمت از توسعه آنها لذت ببرم. پس از همه، این لحظات منحصر به فرد هستند. "

جولیا، و شما استانداردهای مادر مادر قهرمان هستید!

جولیا: "بله، اکنون می توانم به صورت رایگان به مترو بروم. برای این، همه چیز هنوز ایستاده است. " (خنده حضار)

و دیما دو برابر بیشتر ...

دیمیتری: "و خوب، اجازه دهید آن را کار - بیشتر، بهتر است. همانطور که من فکر می کنم، این سریال "Sklif" بسیار مناسب بود. تیراندازی "چراغ راهنمایی" مورد علاقه ادامه دارد. احکام معقول دیگر وجود دارد. سطح سریال ها افزایش یافت، بنابراین از آنچه انتخاب می شود وجود دارد. "

ادامه مطلب