Pavel Delong: "عشق برای من چنین bastard است!"

Anonim

قطب خالص با ذهنیت مرد جهان، پاول دلنگ تمام عمر خود را با یک چارچوب خاص مشغول است: اول - سینما به طور انحصاری کشور آن، و سپس نقش مرد خوش تیپ جنسی را چسبیده است. شایان ذکر است که هر دو او موفق می شوند. مشکلات تنها با یک بانوی قلب رخ می دهد. اما آنها به وضوح موقت هستند، زیرا در پشتکار و محکومیت این بازیگر، و در حال حاضر تولید کننده و مدیر قطعا امتناع نخواهند کرد. در مورد این همه و بسیاری از چیزهای دیگر - در مصاحبه با مجله "اتمسفر".

- پل، شما یک واقع گرایانه نگاه می کنید، اما چگونه یک فرد خلاقانه به نوعی از عرفان می آید، آیا به نشانه های سرنوشت اعتقاد دارید؟

- آنها قطعا دارند چیز دیگری، ما می توانیم آنها را به درستی تشخیص دهیم. این اتفاق می افتد که در نوعی از سؤال درونی شما یک پاسخ واضح و مشخص را دریافت می کنید. به عنوان مثال، من سالها یک سگکار بوده ام، و من همیشه مالیات را زندگی کردم. من این معقول، هوشمند، نژاد زیبا را دوست دارم. و حالا من یک رنگ شکلات نئو نئو، بهترین دوست من دارم. او هجده ساله است و او با کمک چرخ ها به نیمه عقب بدن حرکت می کند. به طور طبیعی، پیرمرد به شدت احساس می کند، و اخیرا من حتی هرگز در دامپزشکان خواسته بودم که او را آخرین تزریق کند. او یک عکس را با ماشین متوقف کرد، که در مقابل من در جاده رانندگی کرد. یک سگ و کتیبه وجود داشت: "ما باعث شرارت نمی شویم!" در اینجا چگونگی توضیح آن به طور متفاوتی، به عنوان نشانه ای نیست، به طوری که من یک عمل را انجام نمی دهم، که پس از آن من نمی توانم خودم را ببخشم؟! در حال حاضر نئو در حال حاضر کمی بهتر است، و من امیدوارم، برای مدتی او مرا ترک نخواهد کرد.

Pavel Delong:

"من برای سالهای زیادی از یک دگمن بوده ام، و من همیشه در Dachshund زندگی کردم"

عکس: Powlina Gudna

اما این چیزی است که به برادران کوچکتر ما مربوط می شود. و اساسا برخی از سیگنال ها ما افراد نسبتا نزدیک را دریافت می کنیم و گاهی اوقات آنها، به ویژه از میل پرشور ما حمایت می شوند، بسیار خطرناک هستند. (لبخند می زند.) هنگامی که من یک زلزله قدرتمند زندگی با من وجود داشت، زمانی که فکر کردم، کاملا من را دیدم، تنها زن: تقریبا همه چیز اشاره کرد، یعنی رویدادهای بزرگ که متقاعد شده اند که من در مسیر درست حرکت می کنم. و من به این رابطه با سرم رفتم، من می خواستم یک کودک، پیشنهاد ازدواج کنم، اما او در نهایت رد شد. سپس، می دانید، خودتان بسیار دشوار بود، پس از چنین خطای فوق العاده ای بهبود یافت. این چیزی است که خداوند می خواستم آن را بگویم؟! (لبخند می زند.) من به این تجربه بد نیاز ندارم. گاهی اوقات به نظر می رسد که در حال حاضر به اندازه کافی درس های منفی وجود دارد ... بنابراین در حالی که عشق برای من چنین bastard است! (لبخند می زند.) اگر چه در واقع این احساس فوق العاده ای است، شادی! اما بدیهی است که تنها زمانی که به ما توسعه می دهد، نابود نمی کند. این عالی است زمانی که این جفت خلاقیت ناپذیر است. با این حال، عشق یک مکالمه بی پایان برای من است. حتی اگر مردم فقط در نزدیکی سکوت باشند. در اتحادیه هماهنگ، موضوع نامرئی همیشه بین یک مرد و یک زن کشیده شده است. ترسناک، زمانی که هیچ ولتاژ سرگرم کننده وجود ندارد! سپس اشتیاق می آید، و بلافاصله می خواهد فرار کند.

- جریان به این گلوله؟

"وقتی می بینم که هیچ چیز خوب نخواهد شد، من می روم." به طور کلی، درست است، به ویژه اگر فرزندان وجود نداشته باشند. اگر آنها، پس از آن، به طور طبیعی، دلایل بیشتری وجود دارد که شایعات را نپوشانید ... اغلب والدین، دیدگاه ازدواج را برای آرامش فرزندان حفظ می کنند، که رشد می کند، خانه پدر را ترک می کند، دو دوست دیگر را ترک می کند وجود دارد ... این نیز یک گزینه نیست.

- آیا شما یک مرد خانواده را در نظر می گیرید؟ شما هرگز به طور رسمی ازدواج نکرده اید ...

- بله، اما در عین حال یک رابطه طولانی داشت. بنابراین من کاملا به خانوادهم، اما با زنم.

- شما یک پسر 26 ساله Pavel از بازیگر لهستانی Kartachina Gaidar دارید. آیا او سلسله را ادامه داد؟

"من فکر کردم پل نیز حرفه ای از بازیگر را انتخاب می کند، اما در نتیجه او مدیر شد. درست است، در کسب و کار فیلم. او جذاب است، می داند چگونه با مردم ارتباط برقرار کند، و او را دوست دارد آنچه را که انجام می دهد. اگر چه من مطمئن نیستم که در این منطقه پسر خود را به پایان رسانده است. در دنیای مدرن، دیدگاه های زیادی در مقابل جوانان وجود دارد که آنها کمی از ثروت خود گم می شوند.

Pavel Delong:

"وقتی می بینم که هیچ چیز خوب نخواهد شد، آن را ترک می کند"

عکس: Powlina Gudna

- در حال حاضر شما در ورشو زندگی می کنید، اما متولد شد و در کراکوف بزرگ شد ...

- بله، دوران کودکی و جوانان من آنجا را گذراندند. این یک شهر بسیار زیبا قدیمی است، با فضای تئاتر. من یک نوجوان بودم، من حیاط خلوت بودم، اما در عین حال او تئاتر را تحسین کرد، و می توان گفت که کراکوف در یک مدرسه تئاتر قوی برخوردار بود. در آن سال ها، لهستان تقریبا در یک جنگ با اتحاد جماهیر شوروی بود، هر کس توسط تانک های روسی در مرز ترسید، مردم به کمونیست ها اعتقاد نداشتند ... ما مشتاقانه انتظار داشتیم که با کمونیست ها تغییر کنیم، ما مذاکرات صادقانه با کشیش های خیره کننده ای در کلیسای اصلی شهر داشت، که هیچ موضعی سیاسی نداشت و ما را درباره ابدی تفسیر کرد. اما پس از آن همه چیز ساده تر از حال حاضر بود: یا سفید یا سیاه، بدون نیمکرتون. بچه ها با بچه ها احتمالا نسل اول، تشویق و استقبال از آزادی از غرق شدن از سوسیالیست، فقر، وجود روی کارت ها بودند ... لهستان یک دولت مرفه جداگانه را دید. بنابراین، من به برخی از تولیدات پیشرفته تر، به طور خاص، اما نه رسمی در ادبیات زمان کشیده شده بود. من آن را در Hennik Senkevich، Hesse، Kuntee، Dostoevsky، Marquez، Hemingway، Jedda Krishnvirti بخوانید ... و شک نداشتم که من قطعا به طور متفاوتی زندگی می کنم - در خارج از سیستم پراکنده، با امکان روشنایی، با امکان کار در کشورهای مختلف، با آزادی بیانیه ها در هر موضوع. من از استقلال قدردانی می کنم و فقط خودم را شمارش می کنم که پدرم به من آموخت.

- او، به هر حال، موسیقیدان است؟

- درامر و مامان پرستار است

- من می دانم که شما جاز را ترجیح می دهید، و چند سال پیش، آنها یک آلبوم را ثبت کردند، به عنوان یک خواننده انجام دادند: من آهنگ ها را به اشعار شاعران کلاسیک انجام دادم، مانند شکسپیر ... چرا مسیر موسیقی ادامه نیافت؟

- متوجه شدم که نه من من یک خواننده نیستم اما به دیگری تغییر کرد. در حال حاضر من خوشحالم که برخی از پاساژ عمومی را در شبکه های اجتماعی بنویسم. شاید در آینده، یک رمان را تبدیل می کند. من اعتقاد دارم که نوشتن، برای به اشتراک گذاشتن درد من به طور کلی برای همه مفید است.

- به موجب فعالیت های خود، شما باید مردم را مشاهده کنید، هر ویژگی را متوجه شوید، درست است؟

- آیا شما به نتیجه من علاقه مند هستید؟ خودخواهی انسانی شایع ترین بیماری مدرنیته است. وقتی که من در سراسر سایت با یک مدیر مستبد آمده ام که کسی را نمی شنود، علاوه بر خود، من این داستان را بست. افسوس، اکثر افرادی که ما در مسیر ما ملاقات می کنیم، توسط Egocentrism باور نکردنی متمایز است. البته، نه همه. من تمایل به تعمیم دادن ندارم و در کار خود، به عنوان یک بازیگر و تولید کننده، تمایل به جستجو، به رسمیت شناختن در انسان نه تنها به جغرافیایی، بلکه همچنین درجه خاصی از توسعه محدود نیست، نه تنها بر خود و مشکلات آن تمرکز نمی کند. هنگامی که من به عنوان یک بازیگر یا به عنوان یک تولید کننده وارد شد، من خودم را به عنوان یک گروه انتخاب می کنم، من سعی می کنم در میان تفکر، هوشمندانه، شخصیت های روشن، که مأموریت خود را بر روی زمین مهم است، انتخاب کنم. مدتهاست متوجه شده است که این فیلم تنها در این رویداد پاسخی در قلب مخاطب است، زمانی که آنها توسط کسانی که تفکر نامحدود و آزادی احساسات را ایجاد می کنند، ایجاد می شود. متأسفانه، زمانیکه مردم شروع به ترس از صحبت کردن در فضای باز کردند، دوباره دوباره بازگشت می کردند. من اعتقاد داشتم که قبلا در گذشته رفته بود، اما نه، این کنونی ماست. اگر چه همه چیز خیلی ترسناک نیست، و سد اصلی شکسته است. هیچ چیز، در واقع، با کمال تداخل ندارد و بهترین، جهان متعادل را ساخت. من هنوز نمیتوانم قبول کنم که هر کس دارای فضای عاشقانه ای در قلب است و در واقع ما به ندرت آن را می بینیم. اگر سیاستمداران درگیری ایجاد کنند، مردم از هنر باید او را و از طریق کسب و کار خود برای متحد کردن ملت ها خاموش کنند. در حالت ایده آل، هر تصویر نباید یک پاساژ باشد، بلکه دستیار حمل کننده. نگاهی به فیلمگرافی استفان اسپیلبرگ - همه نوارها ارزشمند هستند.

Pavel Delong:

"من فکر کردم که من کاملا، تنها زن را دیدم. با سر من به این رابطه رفتم، من می خواستم یک کودک، من پیشنهاد دادم که ازدواج کنم. اما او رد کرد

عکس: Powlina Gudna

"ظاهرا، شما آن را ذکر کردید، زیرا این کارگردان در ابتدای شغلی خود ایستاده بود:" لیست شیندلر "دوم در بیوگرافی شما بود ...

- و او از بالاترین نوار از من پرسید. من دیگر کارگردان را نمی فهمم وقتی که معنوی نیست، نه حساس، نه یک هوشمند، که با وظایف بلند پروازانه مواجه نیست. اما چنین واقعا شیب دار کمی - پر از جاه طلبی و سطحی است. در اینجا دوم Angeya Wilde نیست، که به طور کامل فیلم سینمایی، باز کردن جهان است. و چگونه Kshyshtof Keshelevsky اصلی بود! و تا آنجا که به آثار فلسفی Angeya Zhulavsky، Krusyshtof Zausssey ...

- با این حال، شما پنهان کردن آنچه حرفه ای به زندگی تنها در یک خارجی آمد ...

"به دلایلی، پس از اسپیلبرگ، من دائما خواستار همان نوع دوستداران برای همان نوع دوستداران بودم، حتی برای تلهامور به عنوان جایزه هنرمند جنسی نامزد شد، اما من برای پاداش نبودم. این یک Amplua است که من را تحریک می کند، به توسعه نمی دهد، و تصمیم گرفتم یک بار دیگر شادی را در خارج از کشور امتحان کنم. همانطور که معلوم شد، از دست ندهید. من همچنین در فرانسه و در ایالات متحده، و در جمهوری چک و در اوکراین و در بلاروس، و در روسیه، و در روسیه، ستاره دار ... تجزیه و تحلیل چرا به طور جامع به عنوان یک بازیگر من خود را در مرحله جهانی ظاهر شد، من به آن آمده ام نتیجه گیری، ظاهرا، ذهنیت من لهستانی نیست، اگر چه من یک قطب خالص هستم. بنابراین، من به تخمین های تیز از همسایه، حسادت نمی خواهم، و من به رویکرد آمریکایی نزدیک تر، زمانی که همه آنها اعتماد به نفس خود را، بیگانه به مجتمع هایی که حتی حتی ذهن خود را به شخص دیگری تبدیل نمی کند .

- برای توسعه فضای جهان، شما نیاز به انگلیسی خوب، فرانسوی، روسی - به طوری که شما کپی نشده است. آیا عادت به یادگیری دارید؟

- حالا من تفکر را مطالعه می کنم. و بنابراین من مرد عملی و معمولا فقط برای آنچه لازم است. من دوست دارم به ایتالیایی گوش کنم، اما من آن را آموزش نمی دهم، زیرا حکم مناسب وجود ندارد. اما در عین حال، قصد دارم یاد بگیرم که هواپیما را خلع سلاح کنم، و من هنوز به خاطر خلبان نامگذاری نشده بودم. (لبخند می زند.)

Pavel Delong:

"من از استقلال قدردانی می کنم و فقط خودم را شمارش می کنم"

عکس: Powlina Gudna

- اما در حساب شما پر از نقش های دیگر در فرم است، و شما یک شخص نادر است که می گوید که اگر ممکن بود، این دوران ما برای زندگی و بیست سال گذشته بود. آیا می توانید علت را توضیح دهید؟

- در آن سال ها، مرزهای خیلی مختصر بین خیر و شر وجود نداشت، بردارهای روشن بود و همه چیز به عنوان انتظار می رود: زنان جای خود را اشغال کردند، مردان - خودشان بودند. کرامت انسانی در سر گوشه قرار گرفت و انطباق، شگفتی حاضر با پول سریع، پول نقد محکوم شد. این گلدهی از هنر بود، تا مد نفیس. اخلاق کنونی با آن ها مقایسه نمی شود: دایره ای از unisex، همه هم زدن.

"شما و خواهر کوچکتر Dototh بازیگران شدند، اما او همچنین یک نمایشگر تلویزیونی است." آیا این منطقه تا به حال شما را جذب کرد؟

- این خیلی سریع است فیلم ها برای مدت طولانی باقی می مانند، آنها می توانند بررسی شوند.

- در واقع، مانند کارتون. و هنگامی که شما اشاره کردید شخصیت مورد علاقه شما گوزن Bambi است. به نظر می رسد، آیا شما همان زخمی و بی دفاع هستید؟

- و همه ما هستیم این باز نیست و لازم است که یک کودک خالص را حفظ کنید. خواهر خواهر من با خواهر من رشد خواهد کرد، من خوشحالم که به او می روم و یک بار دیگر متقاعد شده که بچه ها فرشتگان واقعی هستند!

- زمانی بود که تئاتر یک قطعه بزرگ از زندگی خود را اشغال کرد. چرا امروز صحنه را نادیده می گیرید؟

- بنابراین شرایط این است که من روی فیلم متمرکز هستم. من قبل از آن تئاتر را تحسین می کنم، همیشه زمانی که آنها نامیده می شوند، همیشه به اجرای همکاران می آیند. در اینجا من با آلن بابنکو فیلمبرداری شدم و از تمامی تولیداتی که در آن شرکت می کردم بازدید کردم. شاید من هرگز به صحنه روسیه بروم. در عین حال، از صحبت کردن به هنرمندان خود خسته نمی شوم. با آنها کنار هم کار کنید - یک هدیه. در زمین روسیه واقعا بسیاری از استعدادها! و مردم صادقانه، قوی.

Pavel Delong:

"من یک مرد زنده هستم، من یک ساعت جاده ای هستم که من در آشپزخانه صرف می کنم"

عکس: Powlina Gudna

- شما بارها به رسمیت شناخته شده است که شما علاقه مند به شخصیت های قادر به تغییرات است. به نظر می رسد که شما نمی توانید به انواع بی اثر نسبت داده شود؟

"من می توانم یک ناراحتی خاص را برای مدت طولانی تحمل کنم، اما پس از آن یک انفجار می آید، و من همه چیز را به شدت تغییر خواهم داد. این ذخایر انرژی است. و من آن را به همه توصیه می کنم که در باتلاق بمانند.

- شما می دانید، من به من یادآوری جورج کلونی. به عنوان توانایی برای به دست آوردن یک براق در طول سال ها، و این واقعیت که آن، مانند شما، یک بار یک خوش تیپ ناخوشایند، اما شما، با این حال، برای مقیاس های مختلف اعمال می شود.

- در اصل، من خوشحالم که شما چیزی را در بین ما پیدا می کنید. Clooney شخصیت برجسته است. او در طول سالها شماره گیری می شود! همه او ارائه می دهد کنجکاو است و به موفقیت محکوم شده است. و در مورد خودم می توانم بگویم که در حال حاضر من پروژه جدید من را گریه می کنم - یک لباس تاریخی "متولد شده با صابر"، که به عنوان مدیر در لهستان شلیک می شود. و من خودم نقش مهمی در آنجا دادم. (لبخند می زند.) البته، همه چیز به دور از صاف، من بر بسیاری از موانع غلبه می کنم، اما در همان زمان من ملاقات و کمک غیر منتظره. این نیز در این نور جادویی اتفاق می افتد. (لبخند می زند.) در حال حاضر من توسط دوستان نزدیک که من را الهام بخش و حمایت از همه تلاش ها، و من مبارزه با شرایطی که نه تنها به تنهایی. علیرغم این واقعیت که تولید یک مسئولیت بزرگ است، من این فعالیت را در Buzz دارم، چون خودم تمام اهرم ها را در دستان خود نگه می دارم. این یک کسب و کار واقعا بزرگسالان است.

- و هنگامی که شما احساس می کنید که بالغ شده است؟

- مدتهاست متوجه شده است. و هر روز تولد این احساس را پوشش می دهد. در واقع، بسیاری از نشانه های نامرئی به نظر می رسد زمان حرکت، اما برای شما ملموس. از لحظات مثبت - به دلیل دیدگاه مخالف کسی، کمتر عصبی را متوقف کرد، که من به طور قطعی قبول نمی کنم. کمی ساده تر شروع به تحمل حماقت دیگران کرد. من وقتی که من بر روی میل آشکار به دستکاری شما پمپاژ نمی کنم، منفجر نمی شود. اما کل شر هنوز سرکوب می شود. این حقیقت را از بین می برد که مهم نیست چقدر سرد است و همه چیز به فروش می رسد و همه چیز خریداری شده است. این فقط در قیمت همه است. احتمالا واحدهای بسیار غیر قابل اعتماد هستند. و در اینجا من از پروستات آرکه تایپ قدردانی می کنم. او بلافاصله یک رابطه صادقانه ارائه می دهد.

Pavel Delong:

"اکنون Meditate را مطالعه می کنم"

عکس: Powlina Gudna

- استفاده از این خدمات؟

- نه. چرا من را تحریک می کنی؟ من در مورد فرآیندهای عمیق صحبت می کنم. بسیاری از نمونه هایی که زنان موافقت می کنند با یک مرد بی رحمانه، استبدادی برای ثروت خود زندگی کنند، و غمگین است. و من، به عنوان یک هنرمند، گاهی اوقات به سازش ادامه داد و به خاطر حمایت مالی از عزیزانش موافقت کرد، نه پروژه های وسوسه انگیز. در این مورد، کار بر روی سایت دیگر برای یک تعطیلات دیگر نبود. با این وجود، من موقعیتی دارم، و من هرگز موافقت نخواهم کرد که از تبلیغ تبلیغات استفاده کنم. من معتقدم که صفحه نمایش نباید به نسبت ملت کمک کند. پورنوگرافی همان تابو است من به والدین من، خواهر، پسر شرمنده می شوم. و به همین ترتیب - فاحشه در هر یک از ما زندگی می کند. این فرشته نگهبان ما یا عوضی فروش است. این نظر من است به هر حال، به نظر می رسد که این سیستم مختصات بسیار نزدیک به روسیه است. مردم ساکن کشور شما تنها در طول جنگ جهانی دوم بودند. و اکنون یک اختلاف مستمر وجود دارد، و همه چیز تنها با غنی سازی وسواس دارد ... از آنجا که من در فیلم های مختلف کار می کنم، من دوست دارم این موضوع را با آلمانی ها و با فرانسه و با یهودیان بحث کنم. شما می بینید، من یک فرد بسیار غیر متفاوتی هستم. برای من، هیچ چیز دیگری وجود ندارد. به عنوان مثال، در خیابان من، در پایتخت کشور اروپایی، آسفالت چیزی را پر از ترک ها، انتخاب شده است، و من نمی توانم از این هک عبور. من هرگز به طور دقیق برای معاون ما، دارنده شهر رای نداده ام. و اگر من فقط نکنم، این امر برای قدرت قابل توجهی خواهد بود. خوشبختانه، در حالی که در لهستان این قوانین عمل می کنند.

- همانطور که من آن را درک می کنم، شما یک ساکن کشور نیستید ...

- من در آپارتمان در سبک مینیمالیسم زندگی می کنم. من یک مرد زنده هستم، من یک جاده هستم، که من در آشپزخانه صرف می کنم، بگذار بگویم، برای آماده سازی فرنی برای بستگان من ...

- من به یاد داشته باشید که چگونه در یکی از مصاحبه ها شما خوشمزه در مورد dumplings صحبت کرد، سوپ ترش و گوشت خوک و گوشت خوک انجام شده توسط مادر شما ...

- آه، او یک Virtuoso است! Schnitzel آشپزخانه ملی ما است. علاوه بر این، آن را با ما نازک نیست، بلکه در آلمان، اما رنگ آمیزی و رضایت بخش نیست. اگر هنوز سیب زمینی جوان را به او اضافه کنید ... درست است که من گوشت، نان، شکر، چسبیده به تغذیه سبک تر را رد کردم، به دنبال سلامت من، سه بار در هفته تمرین کنید. ورزش من همیشه نزدیک به: بوکس، کیک بوکسینگ، فوتبال، والیبال، سواری ...

- آیا شما sibrit هستید؟

- و چطور! من برای احساسات مهم است، احساسات لمسی ... زندگی در تمام تظاهرات آن باید طعم و مزه باشد، احساس لمس، سعی کنید به یاد داشته باشید هر لحظه، بدون از دست دادن یک قطره، و لذت بردن از هر ثانیه. شما نیاز به سفر، خواندن، نه تنبل، کتاب های پیچیده، تماشای فیلم، اجرای، ملاقات دوستان، عشق ... مهم است!

ادامه مطلب