Alla Sigalova: "در وضعیت من می توانم بلافاصله تعیین از یک فرد بیمار"

Anonim

- Alla Mikhailovna، دو سال شما پروژه را با توپ Svyatoslav هدایت کرده اید، و از این فصل در "اپرا بزرگ" شما یک میزبان جدید خواهید داشت. شما فکر می کنید که در آن مسیر پروژه تغییر خواهد کرد؟

- این فصل، کانال فرهنگی سعی کرده است نمایندگان بهترین مدارس اپرا در جهان را به رقابت جذب کند. انتخاب هنوز هم سخت تر بود، این تخته حتی بالاتر بود، وظایف برای شرکت کنندگان حتی دشوارتر خواهد شد. و البته، پروژه بدون Svyatoslav Igorevich یکسان نخواهد بود. جذابیت او، طعم و مزه موسیقی شگفت انگیز و شگفت انگیز مجموعه ای مشترک از پروژه است. با ورود به "اپرا بزرگ" آلکسی بگاکا، این تن به طور طبیعی تغییر خواهد کرد. توزیع نقش ها در میان رهبران تغییر خواهد کرد. آلکسی بدون سایه Coqureetry اذعان می کند که او فقط باید جهان اپرا را کشف کند، و من باید به او کمک کنم. همانطور که می بینید، تغییرات زیادی وجود خواهد داشت و شگفتی های زیادی خواهد داشت.

- قبل از آن، شما "Biget Biget" را به عنوان یک نقاش هدایت کردید، و در اینجا - رقابت آوازان ...

- من سالها در خانه اپرا کار کرده ام، بنابراین با اپرا من روابط حرفه ای بلند مدت دارم و اکنون آنها ادامه خواهند داد. ما برنامه های بزرگی با آلویداس هرمانس، رئیس تئاتر جدید ریگا، پیش از اجرایاتی که ما باید در صحنه های اروپایی قرار دهیم، داریم. من فقط از ریگا برگشتم، جایی که من جاز را بازی کردم "Hanuma" به موسیقی Gia Kancheli. در مسکو، در اپرا جدید، من شروع به قرار دادن بازی "nutcracker" - به طور کامل معجزه به من آمد به من آمد به تغییر موسیقی باله به اپرا و ساخت اپرا کودکان بر اساس ballet مورد علاقه من، که در آن من گرفتم بخشی از 9 سال. شاعر شگفت انگیز دمیان کویدریووتف، که متن خیره کننده را نوشت، پاشا طاپیچ نقاشی های خیره کننده را به لباس های خیره کننده نقاشی کرد، مدیر کالی سایمونوف، که همیشه برای کار بسیار جالب است، مناظر را به این طیف می کند. بنابراین پیش رو، کارهای زیادی است که با اپرا در تئاتر ارتباط برقرار می کند و با "اپرا بزرگ" در تلویزیون است. اپرا به طور کلی چنین داستان هایی است که به زندگی من وارد شده است نه تنها به این دلیل که من برای مدت طولانی با او کار کرده ام، بلکه چون من طرفدار بزرگ اپرا هستم. من آن را یکی از بزرگترین هنرهای تئاتری می دانم، زیرا زیباترین موسیقی و صدای انسان است.

- به نظر من به نظر می رسد که در نقش یک ارائه دهنده تلویزیون به مخاطبان کمک می کند تا یک دنیای شگفت انگیز خاصی را بداند، که به نظر می رسد کاملا غیر قابل دسترس برای بسیاری است؟

"بخشی از زندگی من به طور کلی به فعالیت های آموزشی اختصاص داده شده است، و آن را قبلا به من تبدیل شده است. در کانال "فرهنگ" همچنان یک پروژه "چشم در چشم" را ادامه می دهد، که در مورد دنیای رقص مدرن صحبت می کند، بنابراین من این کار را خیلی انجام می دهم و به عنوان یک معلم و به عنوان رئیس دو بخش در Gitis و در mkate بنابراین این بخشی از زندگی من است - تا به روشنایی، قلمرو را که قبلا افراد ناشناخته بود، به ارمغان بیاورد، درب ها را باز کنید تا به نظر دیگران متفاوت و ناشناخته باشد. عاشقشم.

- شما اجرا می کنید در کشورهای مختلف. زبان رقص - بین المللی، جهانی؟

- زبان جهانی وجود ندارد، آن را به سادگی وجود ندارد. حتی موسیقی یک زبان جهانی نیست، زیرا کسی آن را درک می کند، و کسی نمی فهمد. هیچ کس نمی تواند اولین کنسرت راچمانینوف بشنود. کلمه "درک" کاملا درست نیست. با این حال، هنر نه تنها در سر هدایت می شود - اینها چنین شوک هایی هستند که در سراسر بدن پراکنده اند، اینها احساسات و ذهن هستند. من فکر می کنم این به طور کلی چیزی از رشته ریاضیات است.

- شما جهت حرفه ای خود را در 9 سالگی انتخاب کرده اید، تصمیم بگیرید که خودتان را به باله اختصاص دهید. همانطور که ممکن بود در این سن ممکن بود آگاهانه تصمیم بگیرد که شما می خواهید زندگی خود را مرتبط کنید؟

- بسیاری از کودکان که در موسیقی، رقص، رقص و باله مشغول به کار هستند، حرفه خود را در این سن انتخاب کردند. از آنجا که این فقط حرفه ای است که شما باید از 4 تا 5 ساله بروید، در غیر این صورت تقریبا غیرممکن است. جای تعجب نیست که نوازندگان بزرگ، ما نام آنها را می دانیم، شروع به یادگیری موسیقی از 4-5 سال. چیز دیگری این است که نقش مهمی در این امر، البته، توسط والدین بازی می شود، زیرا یک کودک عادی می خواهد راه رفتن، اجرا، منحرف شود. آیا همه چیز چیزی نیست که ما بخواهیم انجام دهیم. اما والدین کمک می کنند. بنابراین پدر و مادر تشکر می کنم.

- آیا شما بلافاصله فهمید که در Vaganov وجود خواهد داشت؟

- من متوجه شدم که این سخت است، اما فکر نمی کنم که خیلی زیاد باشد. من چندین بار از بین نرفتم، اما لحظات ناامیدی اغلب کاملا بود. این یک چیز سخت است. علاوه بر این، من بدون مادر در لنینگراد تنها بودم، مادر من در یک شهر دیگر با خانواده اش با شوهر جدیدش زندگی می کرد. بدون مادر، خیلی سخت در دوران کودکی.

- قبل از چشمان شما، احتمالا، مثال او بود؟ سختی او، توانایی کار؟

- و مثال مادر، و این زندگی لنینگراد، که همیشه در حال چرخش در اطراف هنر باله و تئاتر دراماتیک است. این تئاتر Mariinsky و تئاتر Kirov و نمایشگاه های BDT و کنسرت های موسیقی سمفونیک است. من فقط در چنین رسانه ای رشد کردم که بر تئاتر و موسیقی متمرکز بود. بنابراین، درک این که آیا شما می خواهید این کار را انجام دهید یا نه، و قرار بود در دوران کودکی قرار گیرد.

- شما در Volgograd متولد شدید، و والدین شما لنینگراد های بومی هستند ...

"آنها در آن لحظه به ولگگراد رفتند و من آنجا متولد شدم."

- آیا داخلی داخلی شما در مسکو یادآوری لنینگراد؟

"بله، من سعی می کنم این عطر لنینگراد را در خودم حفظ کنم، زیرا به نظر می رسد که او به نحوی من را به درستی هدایت می کند و در زندگی رفتار می کند.

- و شما ریشه در تفلیس و باکو دارید؟

- بله، تفلیس، باکو، لنینگراد. از آنجا، من پدربزرگ و پدربزرگ و مادربزرگ دارم - یک مادربزرگ در تفلیس متولد شد، از آنجا همه ریشه ها، پدربزرگ در خط پدر در باکو متولد شد و Mamina Korni Leningrad، Ryazan Region است. یک خانواده روسی اصلی در خط مادر من.

- در 19 سال، زندگی شما به طور چشمگیری تغییر کرده است، زمانی که شما یک آسیب جدی دریافت کردید و مجبور شدید که باله را ترک کنید. چه چیزی به شما اجازه نمی دهد که دستان خود را در این لحظه کاهش دهید؟

- دانش تاریخ، ارتباط با مردم. بسیاری از افرادی که من آنها را در لنینگراد - مردم از گولاگوف ارتباط دادم، بنابراین داستان های خود را شنیده ام و می دانستم که آنها زنده ماندند. در سن 12 سالگی، کتاب کتاب مجمع الجزایر گولاگ را خوانده ام و غیره. بنابراین مردم، تنها افرادی که فرصت پیدا کردند تا بتوانند بسیاری از آنها بسته شوند. و البته این فرصت برای دریافت آموزش در کتابخانه عمومی Leningrad، برای دسترسی به صندوق های بسته - آن را نیز تربیت آن بود.

- چقدر سریع در صندلی کارگردان جدید تسلط یافتید؟

- و من صندلی ندارم

- خوب پس از آن در وضعیت کارگردان.

- من نمی فهمم که وضعیت مدیر چیست؟ این همه نیست اگر کسی دارای وضعیت کارگردان باشد، به این معنی است که او یک مدیر را متوقف کرد. دایرکتوری یک کار بسیار سخت است. این تا حدودی کار روانکاوی و طراح و راننده صحنه و هنرمند در نور و غیره است. برای انجام این کار، شما باید خیلی بدانید، احساس زیادی کنید و یک فرد بسیار سازمان یافته باشید.

- فرمان های اصلی که به دانش آموزان منتقل می کنید چیست؟

- فقط به دست آوردن فرصت برای کار، نه فقط Ponuro برای کار، بلکه شادی در آنچه که شما آن را انجام دهید. و خود غیر فعال کردن آموزش و پرورش و خودآموزی بسیار مهم است و این نیز کار سختی است. بنابراین، همه نمی خواهند این کار را انجام دهند.

"Evelina Khromchenko یک بار در مصاحبه ای که در جوانان خود، زمانی که او در مترو سوار شد و به برخی از مرد نگاه کرد، گفت، ذهنی می خواست او را تغییر دهد. به نظر می رسد به نظر می رسد که به عنوان یک حرفه ای توجه کنید.

- مطمئن! با قرار دادن من می توانم بلافاصله اگر به طور کامل تشخیص داده نشود، حداقل تعیین کنید چه کسی بیمار است، چه مشکلی وجود دارد.

- آیا از خواسته های بالا به خودتان جلوگیری می کنید؟

- بله، من خودم نامگذاری شده ام. هنوز لازم است زندگی خود را حفظ کنید.

- آیا زمان زیادی را برای مراقبت اختصاص می دهید؟

- من می خواهم، مانند همه زنان، زیبا باشم. من نمی توانم بگویم که من از صبح تا شب نگرانم. من سالن های زیبایی و رژیم های غذایی را برده ام. من غذای خوشمزه را دوست دارم، به ویژه در ریگا.

- آیا شما یک عشق خاص با این شهر دارید؟

- من این شهر را خیلی دوست دارم، بنابراین زندگی توسعه یافته است. من چیزی را انتخاب نکردم در سال 1990، اولین تور از گروه مستقل من دقیقا در ریگا بود و این امر بر من تاثیر زیادی گرفت. بهار، ما با هنرمندان من از ایستگاه بیرون آمدیم، از خیابان های زیبا رفتیم، رنگ ها، زیبایی های باور نکردنی تخت گل ها در اطراف کاشته شدند. همه شکوفه ها و این من را با محدودیت فوق العاده خود تحت تاثیر قرار داد. ساحل دریای بالتیک بسیار شبیه خلیج فنلاند، جایی که من بزرگ شدم و زمان زیادی را با مادربزرگم سپری کردم.

- و چگونه در خانه استراحت می کنید؟

- اگر شما می توانید با کودکان آرام باشید - این بهترین تعطیلات است. این بهترین انرژی است که از فرزندانتان دریافت می کنید. در موارد دیگر، این فقط یک فرصت برای یک روز کامل است که به تنهایی باشد. از آنجا که به نظر من این است که در این لحظه من بازگردانده می شود. هر کس متفاوت است به نظر می رسد کسی که به یک شرکت پر سر و صدا با دوستان نیاز دارد، کسی بر روی یک تردمیل بازسازی می شود، کسی در یک اتاق بسته، کسی می رود به راه رفتن. در ریگا، من می توانم به سادگی به جایی بروم، برای من این یک بهبود بسیار مهم است.

"دختر شما آنا در طراحی مشغول به کار است، و چه پسر میخائیل انجام می دهد؟"

- میخائیل در دانشگاه تحصیل می کند، او قصد دارد تلویزیون را انجام دهد. بنابراین آنا، و میشا هنوز در جهان هنر هستند، اما خدا را شکر که نه در تئاتر - من را خوشحال می کند.

- با توجه به مصاحبه شما، می توانید ببینید که شما یک فرد بسیار عاقل هستید. چه چیزی این حکمت را به شما داد - ریشه ها، تربیتی؟

- من فکر می کنم، اول از همه، افرادی که از دوران کودکی به من اطلاع دادند. از آنجا که در لنینگراد من چنین دایره ای از ارتباطات داشتم، که حتی وقتی به یاد می آورم، خودم را حسادت کردم. به طور کلی، مردم ثروت اصلی و لوکس هستند، که من به من داده ام که من آورده ام. مردم و آن حوادثی که در زندگی من اتفاق افتاد.

- با نوه اغلب وقت صرف می شود؟

- متاسفانه، به دلیل تعداد زیادی از کار و اتصالات دائمی، ما به ندرت با آن قابل مشاهده است. چند بار برای استراحت رفت و این روزها واقعا خوشحال بود. امیدوارم زمانی که او بالغ می شود، ما قادر خواهیم بود تا زمان بیشتری را صرف کنیم.

- کودکان با شما زندگی می کنند؟

- نه، آنها بزرگسالان هستند. من معتقدم که کودکان باید به طور جداگانه زندگی کنند. آنها باید یک زندگی مستقل را انجام دهند تا خودشان را پر کنند، راه خود را در زندگی بگذارند، اشتباهات را مرتکب شوند، درک کنند که چگونه از شرایط دشوار خارج شوند. من فکر نمی کنم که مشاوره بزرگسالان به نحوی به کودکان کمک کند، بنابراین من سعی می کنم آنها را با مشاوره ما نگذارم.

- آیا این را از مادر خود آموخته اید یا این دیدگاه شماست؟

- البته مشترک است. هر کدام شکل خود را از ارتباطات با کودکان انتخاب می کند. به نظر می رسد که شما نیازی به انتخاب شادی ها و درد های خود ندارید. اینها دیگران هستند، آنها راه خود را زندگی می کنند. بنابراین، آنها باید دوست داشته باشند و همیشه حمایت کنند. ساده ترین نگه داشتن فرزندان شما در شادی و رفاه است، زیرا زمانی که آنها خوب هستند، اغلب آنها را در مورد والدین فراموش می کنند. و هنگامی که آنها احساس بد می کنند، آنها نیاز به حمایت دارند.

- غذای پخت و پز عنصر شما نیست؟

"نه، زمانی که میشا کوچک بود، هنوز چیزی را طبخ می کنم." و هنگامی که او بزرگ شد، او به نحوی به من گفت: "مامان، شاید لازم نیست؟ اما بعد از همه، بعدا خواهد بود. " (می خندد.) من فکر کردم، خوب، خیلی خوب، خدا را شکر. بنابراین من از آن آزاد شدم از آنجا که افرادی هستند که آن را صد برابر بیشتر از من و استعدادن انجام می دهند، بنابراین من بهتر از دیگران کار می کنم.

- چهار سال پیش، به همسر خود، مدیر جدید Kozak تبدیل نشد. چگونه این از دست دادن را تجربه کردید؟

- این غیر ممکن است برای زنده ماندن این و زندگی جدید اتفاق نمی افتد. با تمام مراقبت از افراد نزدیک که در زندگی بسیار زیاد بود، غیر ممکن است پذیرفتن. شما فقط می توانید به یاد داشته باشید و با آنها ارتباط برقرار کنید. گزینه دیگری وجود ندارد. فراموش کردن غیرممکن است و زندگی جدید را نمی توان به هیچ وجه آغاز کرد. این فقط نادرست است

ادامه مطلب