پسر نیکولینا عکس های خانوادگی را نشان داد

Anonim

در حقیقت، Circus Maxim Nikulin دوست داشت، اما او قصد نداشت سرنوشت خود را با او متصل کند، یک حرفه ای موفق در رسانه های مختلف بود: او یک روزنامه نگار بود که به رادیو و تلویزیون منتهی شد. برای روح - بازی در درام و گیتار در کوارتت، که گاهی اوقات به کنسرت. دو بار ازدواج نکردم، و برای سومین بار من شادی من را پیدا کردم. و همه چیز به زن شما رفت تا زمانی که نیروی دریایی اتفاق افتاد ...

سرنوشت Maxim Nikulina تصمیم گرفت. ناراضی مدیر مدیر سیرک بر روی بلوار رنگ کشته شد و ماکسیم یوریویچ در این لحظه دشوار به پدرش آمد تا در امور کمک کند. و ماندند پسرانش نیز در یک سیرک کار می کنند. عکس ها، قدیمی و نه خیلی، به شما اجازه می دهد که به این خانواده خلاق نگاه کنید. نیکوین، سواری تصاویر، به یاد می آورد دقیقه خوش شانس با پدر، افسانه عاشقانه اسکاتلند و شاهزاده خانم، که ماکارونی پخته شده را به یاد می آورد.

1 (عکس اصلی). "ما با پدرت در کنار خانه ما در یک زره کوچک هستیم. من یک دانش آموز دبیرستان هستم، من قبلا سیگار کشیدم. اما هیچ کس در خانواده من را برای آن نگذاشت. البته، مکالمه هایی وجود داشت که "رزین" مضر است، اما برخی از آنها تند و زننده است. از آنجا که همه چیز در اطراف دودی است. و این به نحوی غیر منطقی خواهد بود - برای انجام این کار خودتان و من را سرزنش کنید. پدرم همواره رابطه خوبی داشته است. او هرگز به جز یک مثال شخصی به من نگویید. "

عکس: بایگانی شخصی Maxim Nikulina.

عکس: بایگانی شخصی Maxim Nikulina.

2. "سپتامبر 3، 2000، افتتاح بنای یادبود پدر. در عکس - مادر من، همسر و من با پسران. پدر از کابریولت شناخته شده در فیلم "Caucasian Captive" می آید. پیش از این، ماشین چرخ فرمان را به سرقت برده است: "هیدرولیک" برف. ظاهرا کسی مورد نیاز "سوغات" از نیکولینا بود. "

عکس: بایگانی شخصی Maxim Nikulina.

عکس: بایگانی شخصی Maxim Nikulina.

3. "مربع قرمز. پاپ برای اولین بار من را به تظاهرات برد. این چنین تعطیلات بود - به جایی با او بروید! من پدر و مادر را ندیده بودم - من اساسا مادربزرگم را بالا بردم. گاهی اوقات من حتی خودم را "پسر بابوشکین" نامیدم. اما من متوجه شدم که پاپ و مادر این کار را انجام می دهند، اما هنوز هم من را دوست دارند. "

عکس: بایگانی شخصی Maxim Nikulina.

عکس: بایگانی شخصی Maxim Nikulina.

4. "Yura بیست و دو سال بود که او ازدواج نستیا بود. عروسی در سالن شهر مسکو صورت گرفت و این اتفاق افتاد. در این روز یک تعطیلات بزرگ ارتدوکس وجود داشت - یک اسلاید قرمز - و در هر دفتر رجیستری یک جفت گرفت. یورا و نستیا در میان "مورد علاقه" سقوط کردند.

عکس: بایگانی شخصی Maxim Nikulina.

عکس: بایگانی شخصی Maxim Nikulina.

5. "هنگامی که من برای اولین بار نوه را گرفتم، من فقط یک اشک بودم این شوک واقعی بود! احساسات بسیار دیگری نسبت به زمانی که پسران خود را نگه دارید، قوی تر و لمس کنید. در نقش پدربزرگ من به طور طبیعی و به راحتی احساس می کنم - پس از همه، همه مشکلات بر پدر و مادر خود دروغ می گویند، و من تحسین می کنم که چگونه Stanislav رشد می کند. "

عکس: بایگانی شخصی Maxim Nikulina.

عکس: بایگانی شخصی Maxim Nikulina.

6. "ما و پسران. ارشد (او در عکس در سمت راست) به نام یوری به افتخار پدربزرگ، و جوانترین - حداکثر، فقط ترکیبی از نام و Patronymic را دوست داشت. هر دو از مدرسه مدرسه استودیو MCAT فارغ التحصیل شدند. Chekhov: Yura در تئاتر تئاتر تئاتر، و Maxim - تولید کننده. هر دو در حال حاضر در سیرک ما کار می کنند، خودشان تصمیم گرفتند. Yura برگزار کننده خوبی است، Maxim در پروژه های بین المللی، تور مشغول به کار است. "

عکس: بایگانی شخصی Maxim Nikulina.

عکس: بایگانی شخصی Maxim Nikulina.

7. "من با همسرم در ادینبورگ هستم. ما برای بیست و هشت سال ما با ماشا هستیم. ما به عروسی نقره ای ما به اسکاتلند رفتیم. داستان! سفر فوق العاده زیبایی و خلوص زخمی شد. شما از ماشین قطار در درختان بزرگ Sportaws نگاه می کنید که سه صد ساله هستند و چنین احساساتی که دیروز بر آنها دروغ می گویند، آنها به نظر می رسند. "

عکس: بایگانی شخصی Maxim Nikulina.

عکس: بایگانی شخصی Maxim Nikulina.

8. "ماهیگیری سرگرمی من نیست، و بنابراین، نه به مناسبت. در طول سفر به اروپا، من مجبور شدم ماهیگیری را در دریاچه های زیبا انجام دهم، اما من یک گرفتن بزرگ کار نکردم. ما ماهی قزل آلا را دیدیم، اما او به شدت نمی خواست پیک را بکشد. ظاهرا، آنها به خوبی به ما تغذیه کردند. "

عکس: بایگانی شخصی Maxim Nikulina.

عکس: بایگانی شخصی Maxim Nikulina.

9. "اکثر مجمع خانواده ما - پدر، همسر و فرزندان من. این یک قاب با تیراندازی Telecast "طوطی سفید" است. پدر یکی از نویسندگان بود، و بعدا رهبری این برنامه. قدرت جذابیت او متحد شد. با نوه ها در آن زمان او شروع به برقراری کامل کرد - او با آنها در کلبه بازی کرد، به داستانها گفت. "

عکس: بایگانی شخصی Maxim Nikulina.

عکس: بایگانی شخصی Maxim Nikulina.

10. "ما فقط به یک آپارتمان جدید نقل مکان کردیم. همه غمگین، چون یوری ولادیمیویچ اخیرا درگذشت. یک داستان با خبرنگاران ارتباط داشت. در یک زمان، پاپ به شهردار مسکو یوری لوژکوف درخواست کرد تا یک درخواست برای ساخت یک خانه با آپارتمان ها برای هنرمندان سیرک. ساخته شده. پدر حتی نمی دانست که یک آپارتمان برای او در نظر گرفته شده است. "

عکس: بایگانی شخصی Maxim Nikulina.

عکس: بایگانی شخصی Maxim Nikulina.

11. "من قصد دارم از مرز یونان در کلاه" عتیقه "عبور کنم. به نظر می رسد عظیم، اما در واقع نور، کوچک است. سوغات معمولی واقعیت این است که هواپیما می تواند تنها یک قطعه دستبند دست را بگیرد. و علاوه بر کیسه من، این کلاه نیز بود. من مجبور شدم آن را بپوشم و در این فرم، غم انگیز و عجیب و غریب، من ایستاده بودم. هیچ کس از من سوالی نداشت. "

عکس: بایگانی شخصی Maxim Nikulina.

عکس: بایگانی شخصی Maxim Nikulina.

12. "با شاهزاده خانم استفانی، ما ملاقات کردیم وقتی که من در هیئت منصفه در جشنواره سیرک در مونت کارلو کار می کردم. در قصر شاهزاده خانم موناکو، من فرصتی برای دیدار نداشتم، اما من در آپارتمان شاهزاده بودم. او پاستا را پخته کرد. استفنیا همیشه یک رحم بوده است - خانه را ترک کرده است، رمان ها را احیا کرد، پدر دو بار به ثمر رساند. "

ادامه مطلب