ناتالیا باردو: "من همه چیز را به جز شوهر کنترل می کنم"

Anonim

روسیه کیت ماس ​​- بسیاری از ناتالیا باردو بازیگر جوان را می خوانند. در واقع، آیا شرایط زندگی شخصی تحت تاثیر ناتالیا قرار گرفت و یا در مکه تمام ستاره ها هالیوود ماندند، اما برخی از پیچیدگی ها و شیک در آن ظاهر شد. سه سال پیش، دختر ملاقات کرد Marosi Waisberg، رمان سریع و روشن بود - و در حال حاضر آنها در حال حاضر خانواده، بالا بردن پسر اریک. اما بر خلاف این مشکل، تبدیل شدن به همسر مدیر - برای بازیگر، آن را مانند کشیدن یک بلیط خوشحال، به نظر می رسد که این نیست. در مورد این که چرا ناتالیا از پروژه های هالیوود رد شد، به عنوان یک قربانی یک خطای پزشکی تبدیل شد و چرا تصمیم گرفتم اولویت های زندگی را تجدید نظر کنم - در مصاحبه ای با مجله اتمسفر.

- ناتالیا، به نظر آرامش، زخمی شده است. به ما بگویید که تابستان را صرف کردید.

"این زیبا بود، اما آسان نیست، زیرا در ماه مه ما شروع به تیراندازی فصل دوم" خدمه عزیز "برای CTC. من به پیتر رفتم، و تقریبا تمام تابستان من آنجا را صرف کردم. به طور شگفت انگیزی، این سال هوا برای این شهر کاملا غیر متمرکز بود. فقط در اولین روز تیراندازی سرد بود، و من حتی از یک ژاکت گرم پرسیدم. به من گفته شد که از فصل اول، یک جوان بود، پیشنهاد کرد که آن را به مجموعه برساند. اما روز بعد دما به سی سال افزایش یافت و تمام تابستان گرما بود، ژاکت پایین مورد نیاز نبود. تغییرات آسان نبود: در غرفه پر شده است، و ما به شکل: Poult، کلاه - همه چیز به عنوان انتظار می رود. در برخی لحظات، Alexei Chado من حتی متن را فراموش کرده ام، زیرا مغز از گرما ذوب شده است. در عین حال، عالی بود: ما در Repino، در خلیج فنلاندی زندگی کردیم، و در زمان آزاد خود در ساحل در شن و ماسه غرق شد. و البته فصل دوم به نظر من جالب تر بود. شخصیت من Polina Ovechkin یک خط عشق ظاهر شد. من هنوز هم احساس می کنم متاسفم که همه چیز به پایان رسید - ما یک تیم بسیار سرد جمع آوری شده است. امیدوارم مخاطبان سری را دوست داشته باشند و آنها می خواهند تاریخ را ادامه دهند.

بدن و کیپ، همه - Yanina Couture؛ صندل، Alberto Gozzi؛ طلا و جواهر، Chopard

بدن و کیپ، همه - Yanina Couture؛ صندل، Alberto Gozzi؛ طلا و جواهر، Chopard

عکس: Anastasia Buzova

- سه ماه طول می کشد زمانی که یک کودک کوچک وجود دارد. چگونه تفکیک از خانواده را انتقال دادید؟

- البته سخت است به طور مداوم بر روی تلفن: خانه وجود دارد، آیا همه چیز خوب است؟ به طور کلی، از یک طرف، حرفه ای عمل شگفت انگیز و شگفت انگیز است، زیرا شما می توانید تصاویر مختلف را امتحان کنید، برای مدتی برای زندگی یک زندگی دیگر. اما یک طرف معکوس نیز وجود دارد، زیرا اغلب شما باید در سینما-خارج، دور از خانه باشید. روز دیگر من یک کلاس کارشناسی ارشد را خواهم داد و می خواهم از افرادی که به آنجا آمده اند بپرسم: چرا میخواهید بازیگران شوید؟ اکثر فکر می کنم که زندگی ما یک داستان پری جامد است: بازیگران به نظر می رسد عالی هستند، طراحان شیک خود را پانسمان می کنند، آنها هزینه های مناسب و معقول دریافت می کنند. اما در واقع، دیگری وجود دارد: تغییر برای دوازده ساعت، شرایط پیچیده خانگی و درآمد ناپایدار، و مهمتر از همه - جدایی با خانواده. حتی اگر من در مسکو هستم، صبح زود میروم، زمانی که پسر هنوز بیدار می شود، اما بعد از ظهر وقتی که او در حال خواب است، دیر می شود. بنابراین به نظر می رسد که شما برای اولین بار برای موفقیت تلاش می کنید، شما می خواهید در حرفه، شما در مورد همه چیز را فراموش کرده اید، و سپس متوجه خواهید شد که شادترین خاطرات با خانواده، نزدیک، بستگان، کودک ارتباط برقرار می کنند. من فکر کردم در مورد گرفتن اریک با خودم در مورد تیراندازی، اما کودک یک بسته با غذا نیست. این فردی است که نیاز به توجه و مراقبت دارد و شرایط مربوط به آن باید برای یک زندگی راحت سازماندهی شود.

- آیا شما به نحوی سعی کنید برنامه کاری را تنظیم کنید؟

- حالا من شروع به انتخاب کردم، بسیاری از پروژه ها را رد کردم. از سی سال من، پانزده من فقط کار نمی کنم، من فکر نمی کنم در مورد چند ساعت خواب من، که من می خورم، چه مدت در تعطیلات نیست. اما من شروع به درک اینکه شما نباید در محل کار کشته شوید. لازم است زمان برای هر دو شوهر و برای یک کودک و برای مادر پیدا کنید. با دوستان حداقل گاهی اوقات ملاقات می کنند.

- به ویژه - اگر ما در مورد درآمد صحبت کنیم - وضعیت یک زن متاهل به یک مرد اجازه می دهد تا به یک مرد تکیه کند.

"من خودم را به کار گرفتم، و من حتی به نحوی غیر معمول و عجیب و غریب به یک مرد تکیه می کنم." احتمالا این مشکل من بزرگ است. ما در خانواده ما خیلی زیاد هستیم که همه خود را برای خودشان. اما من می دانم اگر چیزی اتفاق می افتد، ماریوس قطعا از من حمایت خواهد کرد.

لباس، بوتروسی؛ طلا و جواهر، Chopard

لباس، بوتروسی؛ طلا و جواهر، Chopard

عکس: Anastasia Buzova

- پس از همه، حتی یک مفهوم از ترک زایمان وجود دارد، زمانی که یک زن می تواند به مدت سه سال با کودک نشسته است.

ماریوس گفت: "هنگامی که من تولد دادم، ماریوس گفت:" ناتاشا، خیلی زیاد وجود دارد: در سه ماه شما در فیلم "Shift Night" بازی می کنید. فراموش نکنید در مورد آن و رفتن به ورزشگاه. " (می خندد) در تام من زایمان من را ترک کرد و به پایان رسید. در واقع، در دوران بارداری من بیست و سه کیلوگرم را به ثمر رساند. بنابراین، به اندازه کافی قوی بود: گاهی اوقات من سه یا چهار تمرین در روز داشتم. آسان نبود به شکل. و به طور کلی، تمام این دوره در برخی از شلوغی برگزار شد. من حتی متوجه نشدم که باردار چیست. تا ماه پنجم من شلیک شدم، سپس آمریكا را ترک کردم، آنجا را به دنیا آوردم و بعد از سه ماه بعد از تیراندازی دوباره آمدم. من فکر می کنم لازم است که چگونه از موقعیت خود لذت ببرید. (خنده حضار)

- من خواندم که من نیز با سلامت مشکل داشتم.

- بله، این وحشت به سادگی بود. من در دوران کودکی من در باله من مشغول بودم و زندانم زخمی شدم. و هنگامی که آموزش با یک balletmaster دوباره شروع شد، آسیب به خود یادآوری کرد. هنگامی که من حتی قادر به انجام تمرین به دلیل درد شدید نبودم. و بنابراین من در پذیرش به یک دکتر بسیار معروف در مسکو، که من به شدت توصیه می کردم، تخلیه شدم. از دهانش من یک تشخیص کاملا ترسناک را شنیدم: نكروز استخوان ها. او گفت: "عملیات کمک نخواهد کرد. شادی کنید که سرطان نیست. " سه ماه من فقط از لحاظ اخلاقی، مصرف کلسیم خوردم، یا با یک چوب رفتم، یا بر روی یک صندلی چرخدار رفتم - Marosi من را به من زد. در برخی موارد، شوهر گفت: "چه مزخرف، شما تنها بیست و هشت ساله هستید! ما باید با شخص دیگری مشورت کنیم. " و ما به لس آنجلس پرواز کردیم.

- و در اینجا شما دیگر برای مشاوره راه نمی رفتید؟

- راه رفتن، اما هیچ کس تصمیم گرفت که تشخیص "پزشكی پزشکی" را رد کند. هنگامی که ما به امریکا پرواز کردیم، استاد به سادگی مبهم من را گرفت و پرتاب کرد. او گفت: عبارت خنده دار که من دفتر خود را در دو من ترک. معلوم شد که همه چیز این است که من بسیار نازک هستم و مفاصل من این فعالیت های جسمی جدی را تحمل نمی کنند. در اینجا چنین خطاهای پزشکی وجود دارد، و این سه ماه فقط از زندگی من خریداری شده است. هر شب من گریه کردم، فکر کردم که چگونه زندگی کنم. حتی من قصد دارم به ماریوس بگویم که من نمی خواهم برای او بارگیری کنم.

لباس، Yanina couture؛ باند، Gucci؛ چکمه، جیمی چو؛ طلا و جواهر، chopard؛

لباس، Yanina couture؛ باند، Gucci؛ چکمه، جیمی چو؛ طلا و جواهر، chopard؛

عکس: Anastasia Buzova

- تست های وحشتناک این کل نقش استریپرز است - لازم نیست از دست دادن وزن به طور فعال.

- شاید. و توهین آمیز ترین چیز این است که رقص شیک من بر روی پیلون، که من در واقع، در حال آماده سازی بود، ماریوس در نهایت تغییر کرد. من تصمیم گرفتم که اگر ما یک فلامنکو احساساتی داشتیم، بسیار بهتر خواهد بود. علاوه بر این، من در حال حاضر دوازده آموزش در این پیلون.

- شخصیت پیچیده مدیر چیست؟

- او در مورد او حرفه ای است، و درست است. اما اگر از بخشی از آن نگاه کنید، زندگی من یک ماجراجویی جامع است. سپس یک چیز، سپس دیگری. و به ندرت، من فقط می توانم بر روی یک مبل با یک کتاب بنشینم و از همه مشکلات جدا شود. من یک تلفن بی نهایت تماس می گیرم - من قبلا ملودی آرام را در تماس نامیدم، به طوری که هر بار به سر می برد. من یک روسکی فعال هستم در حال حاضر به طور موازی من در کسب و کار من مشغول، که من در مورد کسی صحبت نمی کنم. اما، ظاهرا محدودیت وجود دارد. من تمام وقت در کار هستم، و در واقع، من هرگز یک تعطیلات واقعی نداشتم. حتی زمانی که خانواده ام و من جایی در خارج از کشور سفر کردم، من همیشه به عنوان یک سازمان دهنده، کارمند تمام مشکلات را انجام دادم و نمی توانستم آرام باشم. و با مدتی من شروع به رویای یک نفر برای رفتن به سفر کردم. رویای، تصویر را تجسم کرد، همانطور که در ساحل راه می رفتم، در دریا، و پانزده روز پیش اتفاق افتاد! من به مالدیو رفتم مامان از من پرسید: چه کار میکنی؟ من گفتم: ترک من! من فقط می خواهم به آرامش، در شن و ماسه، سه کتاب مورد علاقه خود را در نهایت بخوانید: "هالیوود"، "زمان نوسان"، "Lady Lady Chatterley". من آنها را با من در تیراندازی برای خواندن در شکستن رانندگی می کنم، اما تمام وقت کسی یا چیزی مختل می شود. و هنگامی که شما چند هزار کیلومتر از مسکو هستید، نمی توانید هر گونه مشکلی را حل کنید، برای جامعه بی فایده می شوید و در عین حال خودتان را به دست آورید. (لبخند می زند.) در هتل، مردم به من مثل دیوانه نگاه کردند: من برای صبحانه آمدم و برای شام، به تنهایی آویزان شدم و کتاب ها را بخوانم، خودش را عکسبرداری کردم. (خنده حضار)

- من دوست داشتم تنها باشم، بله؟

"بله ... من فقط نمی خواستم ترک کنم." او در هواپیما پرواز کرد، به موسیقی گوش داد - و ناگهان در برخی موارد متوجه شد و افکار را ترسیده بود که من خیلی خوب بودم. این یک فاجعه است.

- هر یک از ما گاهی اوقات باید تنها با شما باشد.

- در واقع، من لذت زیادی را به دست آوردم. من ماسک ها را برای موهایم ساخته ام، با تمام کرم هایم که من روی مجموعه فشار داده ام و برای مدت طولانی بدون یک کسب و کار ایستاده بودم، خواندن و فقط در ساحل، شنا، همه چیز را که می خواستم، خوردم. بنابراین عاطفی به نظر می رسید، من به یک فرد کاملا متفاوت آمدم. همکارانش شگفت زده شدند: "ناتاشا، چه اتفاقی برای شما افتاد، شما می خندید!" به تازگی، من در برخی از حالت وحشتناک خستگی مزمن بودم، خیلی بد خوابیدم، حتی داروهای ضد افسردگی را دیدم. البته، از بسیاری جهات آن با افسردگی پس از زایمان ارتباط داشت و با یک برنامه کاری کارآمد و سلامت. در حال حاضر درک شد که زمان کم کردن سرعت آن خواهد بود. ما باید گاهی اوقات زندگی کنیم، فقط برای ماندن یک زن. من به یاد داشته باشید، یک لحظه جالب در "Kinotavra" وجود داشت - من جایی در امتداد راهرو در یک لباس زیبای سرسبز فرار کردم و به معنای واقعی کلمه، با مدیر ریخته گری ما مواجه شدم و گفت: "ناتاشا، به خودتان نگاه کنید. کجا عجله دارید؟ در چنین لباس هایی، مردم به طور متفاوتی حرکت می کنند. " من این کلمات را به یاد می آورم

لباس، Mono Studio؛ جواهرات chopard.

لباس، Mono Studio؛ جواهرات chopard.

عکس: Anastasia Buzova

- به طور کلی، شما هنوز هم باید یاد بگیرید که یک لحظه زندگی کنید.

- بله دقیقا. فقط در روز هفتم ماندن در مالدیو، سرم را بالا بردم، به آسمان نگاه کردم و دیدم چه ستاره هایی وجود دارد! وقتی آخرین بار آن را فراموش کرده ام فراموش کردم. غیر ممکن است که تمام زندگی خود را در عجله صرف کنید، باید بتوانید مکث کنید.

"ما سه سال پیش ملاقات کردیم، زمانی که شما فقط با ماریوس ارتباط برقرار کردید." در سطح جهانی این شخص به زندگی شما به ارمغان آورد؟

- کودک. (لبخند می زند.) او همچنین می خواهد خلاقیت مشترک، می خواهد من را در پروژه های خود فیلمبرداری شود. بنابراین، به من اعتقاد دارد و من را به عنوان یک بازیگر دوست دارم. همه می دانند که ماریوس کسی را نمی پذیرد که او را یک عکس خراب کند. برای او، حرفه در برخی لحظات گران تر از اتصالات خانوادگی است. او در صورت شک من را به این نقش دعوت نمی کند. او دارای بسیاری از پروژه های جدید در مقابل، که در آن من مشغول نیستم. و من ناامیدانه خوشحالم: شاید، پس مردم متوقف خواهند شد که شوهر حرفه من را ترویج می کند ... سه سال پیش مصاحبه ما را به یاد می آورید. من همچنین می خواهم از یک سوال بپرسم: چگونه فکر می کنید من متفاوت شده ام؟

- شما در حال حاضر بزرگسال و مسئول، پس از آن احساس وجود داشت که فقط یک دختر پرواز، در عشق ...

- بله کمی، من از دست دادن این سهولت. یک کودک ظاهر شد، و به نظر می رسد هیچ چیز، من تغییر کرده ام، من در همان مجموعه هستم و حتی بهتر نگاه می کنم، اما من بیشتر در مورد پیامدهای اقدامات من فکر می کنم. من به طور مداوم به اطراف می روم: آنچه می گویم، من انجام می دهم، جایی که من می روم و به آنجا نیاز دارم. اگر قبل از اینکه من از پریدن با چتر نجات استفاده کنم، حالا من هرگز آن را انجام نخواهم داد. اگر من سقوط کنم، شکستن - چه چیزی با فرزند من خواهد بود؟ او به من بسیار گره خورده است. ما و من در مورد جزئیات آن در مصاحبه صحبت نمی کنیم، عکس را نشان نمی دهند. اگر چه بچه ما فقط یک فرشته است، بسیار زیبا است. اما مردم، زیرا آنها تصاویر خود را می بینند، و نه سرد سرد. و برای من این یک عمل است: راز خود را به اشتراک بگذارید. این مسئولیت پذیری مانع از بی سر و صدا جلوگیری می کند تا از زندگی لذت ببرد، فقط به تدریج شروع به تمیز کردن آن آسان می کند، به موقعیت فعلی من استفاده می شود که من همسر و مادر هستم. روز خود را برنامه ریزی کنید تا هر کس راضی باشد، و گاهی اوقات به لحظات شادی اجازه می دهد.

- ناتاشا، و مشکلات مربوط به کودک وجود دارد؟

- او هنوز بسیار کوچک است. خدا را شکر، سالم، مهمترین چیز اصلی است. این در حال حاضر درک می کند که مادر و پدر کار می کنند و وقتی که ما را می بیند، شادی می کند. من به رژیم او تنظیم می کنم، من سعی می کنم زمانی که به نظر می رسد فرصتی برای بازگشت به خانه. ما یک پرستار بچه داریم، و مادر من کمک می کند. بنابراین من همه چیز را تحت کنترل دارم، من یک شخص بسیار سازمان یافته هستم، جای تعجب نیست که در خانواده یک مدیر برتر نامیده می شود. (خنده حضار)

- آیا واقعا همیشه از نظر برنامه؟

- بله، تعجب آور است، اما این است. من همچنین گاهی اوقات این برنامه ریزی را تحت تاثیر قرار می دهم. اما من قبلا می دانم چه مهد کودک خواهد رفت و جایی که پسرش یاد می گیرد.

- و شما وسوسه ای در هالیوود نداشتید؟ با این حال، "کارخانه رویایی".

- نه. علاوه بر این، اگر بازیگران معمولا به این سوال پاسخ دهند: "چرا من آنجا هستم، بسیاری از مردم وجود دارد"، پس من می گویم ساده: نه، من نمی خواهم. من فرصت داشتم که در هالیوود عمل کنم، من دو پروژه را ارائه دادم. یکی خواستار آمادگی ورزشی جدی شد و من شروع به آموزش کردم. ماریوس هنوز خندید که از معلولین من بلافاصله به یک نینجا تبدیل شدم. (خنده حضار) انگلیسی من غیر ایده آل است، اما چند متن وجود داشت. من حتی از سه دوست دختر برخورد می کنم: "تصور کنید، من به تصویر هالیوود دعوت شدم." به طور کلی، این اسکریپت را خواند، آماده شد، آماده شد، و سپس به مسکو بازگشت و متوجه شد که من نمی خواستم هر جا ترک کنم. من زبانم را دوست دارم، شهر که در آن متولد شدم، من یک مادر، دوستانم، و حداقل اشکالزدایی کار می کنم. اگر چه بسیاری از آنها احتمالا من را دیوانه می کنند. از آنجا که من واقعا فرصتی برای زندگی در آنجا دارم و کار می کنم: یک خانه لازم برای اقامت وجود دارد، حتی دانش من از زبان به اندازه کافی برای بازی برخی از نقش ها، اما من نمی خواهم، جالب نیست.

لباس، Mono Studio؛ چکمه، استوارت ویتزمن؛ جواهرات chopard.

لباس، Mono Studio؛ چکمه، استوارت ویتزمن؛ جواهرات chopard.

عکس: Anastasia Buzova

- نه به هیچ وجه آن را دوست دارم؟

- من آن را دوست داشتم، خیلی. من لس آنجلس را تحسین می کنم. نه چندان دور مصاحبه ای به یک نسخه در مورد موضوع سفر و مکان های مورد علاقه - و یکی از آنها، البته، لس آنجلس. آن سال من صرف کردم جادویی بود. و من فکر نمی کنم به آنجا بروم. بسیاری از دوستان ما به دو کشور زندگی می کنند: تابستان در مسکو، زمستان در لس آنجلس صرف می شود. اما من نمی خواهم آنجا را ترک کنم اگر چه سه سال پیش من نمی توانستم فکر کنم که ماجراجویی را رها کنم. (لبخند می زند.)

"موس، توضیح داد که چرا او کمدی ها را می کشد، او گفت که او ذهنیت داشت، او جهان را در نور رنگین کمان می بیند. آیا شما نیز خوش بین هستید؟

- بله، خوش بینانه ... اگر چه واقع گرایانه است. (می خندد.) در واقع، مادرم را آموختم. من از او میپرسم: "مامان، چگونه زندگی کنی؟ محصولات گران تر می شوند، دلار رشد می کند، تحریم ها. آیا شما ترک می کنید؟ " او می خندد: "نه چیزی برای خوردن وجود نخواهد داشت - سیب زمینی را رشد دهید. " سازگاری با وضعیت کمک می کند تا استراحت کنید. من چنین فردی هستم: علیرغم اینکه من به پورشه رانندگی می کنم، صلح آمیز در "Lada" نشسته ام، می توانم در یک هتل پنج ستاره و در تریلر بدون هیچ گونه امکانات موجود در مجموعه زندگی کنم. ما به خوبی زندگی می کردیم، و من به همه چیز آشنا شدم.

- هرچند که معمولا بر خلاف آن اتفاق می افتد: افرادی که دوران کودکی دشواری داشتند، رسیدن به یک سطح مواد خاص، می ترسند آن را از دست بدهند.

- و من از دست دادن آپارتمان قابل جابجایی ما. (می خندد.) احساسات برای من مهم هستند: من دوست دارم زندگی کنم و احساس متفاوت کنم. این زندگی من است، و من عاشق همه چیز در آن اتفاق می افتد. این ماجراجویی است: امروز، فردا متفاوت است. من سعی می کنم از آن لذت ببرم

- به نظر می رسد شما با موس، هیچ نقطه ای از تماس در گذشته وجود دارد.

"بله، او در یک خانواده کامل متولد شد، والدین من طلاق گرفتند (در حالی که ما هنوز به DAD-Disabled کمک کردیم). ماریوس در اربات جدید زندگی می کرد و من در Butovo هستم، در "Oder"، جایی که ما خودمان تصویر زمینه را دفع می کنیم. در سن بیست سالگی، او به Los Ange Forest نقل مکان کرد، شروع به شرکت در صنعت فیلم کرد، و من طبقه را در آپارتمان قابل جابجایی خود شستم، زیرا مادر تمام وقت کار می کرد و وقت نداشت تا کاری را در کارهای خانه انجام دهد. البته، ما زندگی متفاوت داشتیم.

- و با این حال شما می گویید چه چیزی مشابه است.

- بله، انرژی ما هر دو شاد، همیشه از خواب بیدار می شویم. هر دو توسط حرفه خود مجذوب، دوستان عشق، شرکت ها، ما دوست داریم به رقص. بسیاری از چیزها ما را متحد می کند ما به طور کلی هستیم اعتراف، حتی فکر نمیکرد که این اتفاق بیفتد.

- او فردی است که می تواند به طور کامل همه چیز را سپرده شود؟

- من فکر می کنم به شوهرم بگویم در مورد همه چیز کاملا اختیاری است. من می خواهم برای او یک رمز و راز بمانم. و او باید یک شکارچی باشد (می خندد) - حداقل برخی از بازی های نقش بازی باید بر روی سطح ذهنی ذخیره شوند. حتی با وجود این واقعیت که ما اولین سال نیستیم و یک کودک را به ارمغان بیاورد. من به ماریوس اعتماد دارم، اما همه چیز در اعتدال خوب است. این شعار من است به طور کلی، ما چنین روابطی داریم که من مجبور نیستم در مورد آنها فکر کنم. این بدان معنی است که همه چیز خوب است

- شما گفتید که شما یک مدیر برتر در خانواده نامیده می شود. شوهرتان را تحت کنترل نگه دارید؟

- در اینجا من هیچ وقت ندارم (می خندد) او خود را تحت کنترل نگه می دارد. او کار زیادی دارد، او به طور مداوم در افکار خود، برنامه های خلاقانه. گاهی اوقات حتی من پیشنهاد می کنم او را به استراحت، به جایی بروید، ملاقات دوستان. بنابراین همه چیز را به جز شوهرش کنترل می کنم. بنابراین، احتمالا، او من یک زن عاقل را در نظر می گیرد. (خنده حضار)

لباس، Mono Studio؛ چکمه، استوارت ویتزمن؛ جواهرات chopard.

لباس، Mono Studio؛ چکمه، استوارت ویتزمن؛ جواهرات chopard.

عکس: Anastasia Buzova

- آیا کار و شخصی را به اشتراک می گذارید؟

"در ابتدا ما کمی در مورد آن بازی کردیم: در اینجا ما، دو شخصیت خلاق، ملاقات کردیم، باید از یکدیگر حمایت کنید. "من چنین صحنه ای دشوار دارم، توصیه می کنم که چگونه بهتر است بازی کنم؟" - "چه چیزی در مورد این ایده در اسکریپت فکر می کنید؟" سپس همه چیز رفت، هیچ وقت یا نیروها وجود ندارد. اگر چه، البته، در صورت لزوم، ما همیشه می توانیم با یکدیگر تماس بگیریم. اختلافات خلاق اتفاق می افتد من به یاد می آورم، هر کدام به شدت معتقدند نظر او، چه مدیر را می توان به نام Ingenious نامیده می شود. اما در نهایت، جایی در نیم سال، این موضوع را دوباره مطرح کرد و معلوم شد که به نحوی ما به یک نظر مشترک رسیدیم.

- آیا پروژه ماریوس بود، که در آن شما می خواستید دریافت کنید، و او رد شد؟

- در حالی که این نبود اول، من یک فرد کافی هستم و درک می کنم که برخی از نقش ها برای من نیست. سپس ماریوس در همکاری با دیگران کار می کند، ما نمونه ها را حذف می کنیم و آنها را به تولید کنندگان ارسال می کنیم. او هرگز چنین مسئولیتی نخواهد کرد: این همسر من است - و او فیلمبرداری خواهد شد. دوست ندارد کسی را تحت فشار قرار دهد. بله، من خودم هستم بنابراین، ما به یکدیگر احترام می گذاریم.

- و این اتفاق می افتد که مدیران دیگر به خاطر این واقعیت که شما همسر ماریوس هستید، رد می کنید؟

- در واقع بله در چند مکان، من به طور یکنواخت اشاره کردم. حتی کمی به خودی خود تبدیل شد. شاید ماریوس نیز این را درک می کند و فکر می کند که چگونه به من کمک کند.

- آیا شما در سبک کمدی راحت هستید؟

- برای من، درام نه تنها اشک، آن را در مورد مردم، احساسات خود، نگرش به یکدیگر، به جهان است. هنگامی که ما فصل اول "خدمه عزیز" را شلیک کردیم، جوک ها، جوک ها، جوک ها، شرایط واقعا خنده دار وجود داشت. از فیلمبرداری لذت بردم و فکر کردم که کمدی ها من بودند. اما در فصل دوم، داستان عمیق تر شد، قهرمان من تجربیات واقعی داشت. و متوجه شدم که برای بازی بسیار جالب تر بودم. برای همه چیز مهم است که به مردم اتفاق می افتد و درام به من نزدیک تر است.

- آیا این بدان معنی است که در آینده راه های خلاقانه شما می تواند توزیع شود؟

- البته، آنها می توانند. من حتی امیدوارم. (می خندد.) برای شلیک همان زن آزار دهنده. اجازه دهید او با دیگر موزه ها ظاهر شود.

ادامه مطلب