دیمیتری لیسنکوف و ماریا زیمین: "نزدیک به صبح، ما به یکدیگر اعتراف کردیم که ما در مورد یک کودک رویای"

Anonim

شیمی عاشقان به طور غیرمستقیم خوانده می شود. بازیگران سنت پترزبورگ دیمیتری لیسنکوف و ماریا زیمین، با هم، به طوری که به یکدیگر متمرکز شده اند، به نظر نمی رسد دیگران را متوجه شوند. و به همین ترتیب ده سال ادامه دارد. به گفته آنها، بهترین چیز برای آنها اتفاق افتاد یک دیدار با یکدیگر در بانک های نوا و تولد دختران است. و این خانواده قوی بدون هیچ گونه داستان به خصوص داستان های عاشقانه و بی معنی "Nyashny" توسعه یافته است. جزئیات - در مصاحبه با مجله "اتمسفر".

- ماریا، دیمیتری، همانطور که من آن را درک می کنم، "بالا بردن" زن و شوهر خود را ساخته شده Alexandrinka، که در آن شما خدمت، درست است؟

ماریا: بله، ما همه Trite - یک داستان خدمات داریم. دیما در حال حاضر در تئاتر کار کرده است، او ستاره اش بود، بازی هملت را بازی کرد، و من فقط آمد، جدید بود، به جمعیت رفتم.

دیمیتری: به طور کلی، من حتی تصور نمی کردم که همسر من یک بازیگر باشد. چنین هدف را نگرفت. اما در اینجا شرایطی است که خوشبختانه این راه را تشکیل می دهد.

ماریا: واقعیت این است که DIMA به طور غیرمعمول در صحنه ظاهر می شود، من نیز یک دانش آموز را می دانستم وقتی که با مشارکت او به اجرای آنها رفتم. درست است، نه در Lensovet، جایی که او قبل از بازی، اما فقط در Alexandrinka. اما با یک آشنایی شخصی، او صرفا رشوه داد، او تنها گروهی بود که آمد و ملاقات کرد. دقیق تر، آن را نه تنها به من آمد، بلکه به همه بچه های تازه وارد، خوش آمدید، خود را معرفی کرد. خود را به عنوان یک مرد به ارمغان آورد.

دیمیتری: در واقع من یک موضوع شرم آور هستم (لبخند می زند.) اگرچه نخواسته نبود.

ماریا: من به نظر می رسید یک مرد جوان هوشمند، یک بومی واقعی از شهر در نوا بود. من خودم از اورال ها آمده ام، از نیژنی تخیل، در جریان بذر اسپاک به آکادمی هنر تئاتر سنت پترزبورگ آمد. دیما همچنین از همان دانشگاه فارغ التحصیل شد ...

- دیمیتری، چه چیزی دارید، تصور این دختر بود؟

دیمیتری: اوه، ماشا سپس فرفری بود، دارای موی سرخ، روشن بود، و به سادگی غیر ممکن بود. (لبخند می زنم.) من او را از صحنه ها از صحنه تماشا کردم، ما توسط برخی عبارات به اجرا گذاشته شد ... به یک کلمه، علاقه متقابل ظاهر شد ... در آن زمان ما هر دو در روابط بودیم، هر دو به وضوح در بحران ماشا در مرحله جدا شدن بود، و پس از آن دختر من در مسکو زندگی می کرد، اساسا از استبداد اخلاقی من فرار کرد. در نتیجه، ما با ماشا ارتباط برقرار کردیم و تصمیم گرفتیم با هم زندگی کنیم.

دیمیتری لیسنکوف و ماریا زیمین:

"ما هر دو در روابط برگزار شد، با این حال، هر دو در بحران بودند. دختر من در مسکو زندگی کرد، از استبداد اخلاقی من فرار کرد"

عکس: ماریا آندریا

- نقطه شروع برای تشکیل اتحادیه چیست؟

ماریا: ضیافت در تئاتر پس از نخستین بار "هملت". دیما آمد تا من را به دست آورد و پله ها را بوسید.

دیمیتری: سپس روند کوتاهی از محاکمه من را دنبال کرد، در طی آن من گل ها را دادم ... غیر معمول ترین را انتخاب کردم.

ماریا : شما می دانید، ما تا به حال به یکدیگر کشیده شده است که همه این فرم ها به خصوص علاقه مند نبودند. سپس اتاق را در یک آپارتمان جمعی برداشتم، و دیما به من کمک کرد تا آن را تعمیر کنم. فقط دو ماه من در این دیوارهای به روز شده صرف کردم، و سپس من قبلا به "آقای فاکس فوق العاده" نقل مکان کردم، همانطور که در آن زمان به نام دیما نامگذاری کردم. (لبخند می زند.) سپس این کارتون Weson منتشر شد.

دیمیتری: به هر حال، من همچنین متوجه این اموال قابل توجه در Masha: مهم نیست که در آن معلوم شد، حتی برای یک زمان کوتاه، بلافاصله شروع به "زندگی یک لانه". یعنی، برای ایجاد یک فضای آرامش، حداکثر راحتی. این به خودی خود نمی تواند جذب شود، اما اگر شما شادابی را اضافه کنید ... ماشا یک مرد سبک، پر انرژی است، و من به عنوان یک ناخوشی غم انگیز، چنین فردی نمی تواند بی تفاوت را ترک کند. همانطور که می دانید، مخالفان جذب می شوند.

ماریا: کاملا دقیق من نیز یک بادبادک، فریبنده، برعکس، آنها دیمینت، آرامش، قدرت را قلاب کردند. او به نحوی من را به سرعت سازماندهی کرد و به دستانش صعود کرد. من مردان قدرتمند را دوست دارم (لبخند می زند.)

- چه نوع دراماتوری دارای یک پیشنهاد برای یک دست و قلب است؟

دیمیتری: او نبود. ما از این بازیگران نیستیم که هنوز از کار خارج می شوند. به نظر من، کسانی که در صحنه زندگی می کنند، زندگی را در زندگی به دست آورده اند. ما از هر گونه تحسین به طور کامل محروم هستیم. تعطیلات با شکوه، سر و صدا، buffonads ما به اندازه کافی با علاقه به حرفه. در خارج از آن، ما آرام، معمولی هستیم.

ماریا: به طور کلی، این رویداد نیز با یک ضیافت همراه بود. Dima در یک مهمانی پس از "تسخیر شلاق" به تأخیر افتاد، من برای مدت طولانی منتظر او بودم، در رختخواب ناراحت شدم، سعی کردم خواب بزنم. او برای نیمه شب آمد و به من پیشنهاد کرد تا به یک همراهی زندگی خود تبدیل شود، من موافقت کردم. نزدیک به صبح، آنها به یکدیگر اعتراف کردند، که مدتها رویای یک کودک بود، و در این حال خوشبختانه همزمان بود!

دیمیتری: همانطور که می بینید، ما به راحتی می توانیم نقاط عطف یک بیوگرافی مشترک را پیگیری کنیم، زیرا یک آرشیو پوستر وجود دارد، و پس از آن که پیش نمایش همیشه جشن را دنبال می کند. اما فقط فکر نمی کنم که ما مراحل سرنوشت را انجام دادیم، تنها در سطل زباله مست بود. (خنده حضار)

دیمیتری لیسنکوف و ماریا زیمین:

"او برای نیمه شب آمد و پیشنهاد کرد که من به همسرش تبدیل شوم. من توافق کردم. و نزدیک به صبح، آن را به یکدیگر اعتراف کرد که ما مدت ها رویای کودک بودیم"

عکس: ماریا آندریا

- احتمالا، و شما عروسی سنتی را ساختید؟

ماریا: من به طور قطعی در برابر این جشن استاندارد با مهمانان و تامادا بودم. دیما نیز طرفدار چنین رویدادهای رسمی نیست. ما همچنین قصد نداشتیم ازدواج کنیم، زیرا مردم به طور خاص به نظر نمی رسند. دفتر رجیستری از نفوذ نادرست او نیز بسیار ...

دیمیتری: به عنوان یک نتیجه، ما یک تعطیلات را برای دوستان و بستگان، بلکه به طور انحصاری برای خودمان تنظیم کردیم - مراسم را در دفتر رجیستری، و در اولین روز کاری پس از تعطیلات سال نو، زمانی که هنوز یک استراحت کامل وجود دارد، دستور داد. من در کت و شلوار کلاسیک آبی کلاسیک بودم، ماشا در یک جلیقه سیاه و سفید با یک دسته گل سرخ از عروس در دستان خود بود ... همه چیز غیر رسمی است. حتی عمه، که ازدواج رسمی ما را ثبت کرد، پاتو های معمول را از سخنرانی خود حذف کرد. نه سال، به هر حال، از تاریخ گذشته گذشته است.

ماریا: Dima از دست من دقیقا یک سال پس از آشنایی - در ماه سپتامبر پرسید. و در ماه ژانویه، هنگامی که ما نقاشی کردیم، من باردار شدم با دختر بزرگتر ما - صوفیه - و احساس خوشحالی به عنوان هرگز. من خودم را در جوانانم تصور کردم و هرگز با هر جاه طلبی شغلی سوزانده ام. من خانه هستم من در ابتدا یک خانواده دارم، من به خانواده هایم پیش بینی می کنم و تلاش می کنم همه چیز را برای آنها انجام دهم، حتی نمی خواهم یک پرستار بچه را استخدام کنم.

دیمیتری: و من از این ماشا سپاسگزارم. او یک بازیگر بزرگ است، اما به خاطر رفاه خانواده ما فداکاری می کند.

- ماشا، معلوم می شود که شما نوع Archaic را گرفتار کرده اید، و شما فقط خوشحال هستید؟

ماریا: مطمئن. من، همانطور که باید باشد، پشت سر قابل اعتماد بود. و من از این وضعیت چیزها راضی هستم.

دیمیتری: اما من، حتی اگر دیکتاتور، من درک می کنم که یک زن باید بر اساس اراده آزاد شود، اگر او تمایل به این را داشته باشد، در خلاقیت مشغول به کار باشد.

ماریا: البته، من از آن دسته از زنان نیستم که تنها از زندگی کفی و نشسته در خانه با کودکان نیستم. نه من دوست دارم ارتباط برقرار کنم، به نور بیرون بروم، خوشحال هستم که در سه محصول دخیل است. علاوه بر این، بسیاری از عکاسی، من آثار هنری را ایجاد می کنم، و همچنین عکس ها را می نویسم. من ترجیح می دهم گرافیک و پاستل، کمتر - روغن و اکریلیک. به زودی با دومین برادر کوچکتر و همسرش که گلفروشی هستند، ما قصد داریم یک کارگاه آموزشی را باز کنیم که در آن شما می توانید خرید و کار من را باز کنید. بنابراین من شروع به ترکیب خلاقیت با کسب و کار خواهم کرد.

دیمیتری لیسنکوف و ماریا زیمین:

"من، باد، باد، بادوام، پایه، آرامش، قدرت. من مقامات را دوست دارم"

عکس: ماریا آندریا

- ماشا، همسرتان به خود می گوید که او یک بدبختی و حفر است. درست است؟

ماریا: بله، دروغ نمی گوید اما او دارای بسیاری از ویژگی های عالی دیگر است که برای تمام نقص ها جبران می شود. (لبخند می زند.) دیما سخاوتمندانه، ملایم، توجه، با حس خوبی از طنز، مراقبت و اقتصادی. او اغلب تمیز کردن، خرید محصولات را می گیرد و چک ها را جمع آوری می کند تا در پایان ماه محاسبه شود، چقدر و چه چیزی ما صرف می کنیم.

دیمیتری: به طور طبیعی، من به بودجه توجه می کنم که ایده ای داشته باشم، چه منابع دیگری باید درگیر شود، اما من می دانم که بخش مادی چیز اصلی در زندگی نیست. (لبخند می زند.)

ماریا: من خوشحالم که شوهرم دارای پراگماتیست معقول است، بدون هیچ یک از این بازی های جنگی، زمانی که یک فرد این کلمه را حفظ نمی کند، چیزی فراموش می کند، از دست می دهد، مشکلات را بر روی شانه های دیگران تغییر می دهد. او یک مزرعه و معامله ای در بهترین معنای کلمه است. از خلوص، زیبایی خانه قدردانی می کند و فرایند سریع تعمیر هر چیزی را سازماندهی می کند، اگر نتواند.

دیمیتری: من فقط به روانشناسی هنرمندان اروپایی نزدیک می شوم که خارج از کار هستند - مردم عادی. این عجیب است برای دیدن همکاران که قادر به خارج شدن از نقش نیستند. این به معنای واقعی کلمه غیر حرفه ای است، بدون انحرافات. صنایع دستی او نباید در خانه باشد.

- به هر حال، در مورد کار. شما هر دو جایزه معتبر برای نقش ها را در عملکرد دارند. اما امروز شما با هم در "پناهگاه کمدی" در سنت پترزبورگ بازی می کنید، و شما، دیمیتری، در کنفرانس ایران در تئاتر ملل در مسکو شرکت می کنید.

دیمیتری: ما برای چنین استقلال مناسب هستیم، زمانی که شما به توافق در فرمت غربی فقط برای یک پروژه جداگانه وارد شوید. چنین سیستمی اجازه نمی دهد که در برده داری یک ساختار باشد، بلکه برنامه اشتغال و حرکت را تغییر می دهد. و پیشبرد برنامه ریزی، و نه خود به خودی، که من دوست ندارم.

- دیمیتری، شما یک فیلمبرداری زیبا دارید، شما در سریال تلویزیونی "دستگیری خانگی"، "Storm"، "Major"، "مردم فقیر"، "عالی"، "Remon Revolution"، می توانید از بازی خود لذت ببرید، به یاد داشته باشید سریال تلویزیون "IP Pirogov" در کانال "فوق العاده" ...

دیمیتری: این یک کانال سرد است! این سرگرم کننده است، برای مشاهده خانواده، و من خوشحالم که در پروژه Hitov خود همراه با النا Podokynskaya، النا Variamka، Ksenia Teplova، Danila Dunaev، الکساندر Pankratov-Black و دیگر بازیگران درخشان شرکت می کنم. علاوه بر این، تیراندازی کنستانتینا Bogomolov در سری "مرد خوب". هیجان انگیز هیجان انگیز هیجان انگیز "نهم" در حال حاضر در صفحه نمایش منتشر شد، و به زودی شرکت Timur Bekmambetova راه اندازی متر کامل از "نینف"، جایی که من حذف خواهد شد. تیراندازی سری "Casanova در روسیه" را برای کانال اول به پایان رساند. و در شروع من یک سری با نام کار "Makarov" دارم. بنابراین من از خرابی شکایت نمی کنم. (لبخند می زند.)

- دیمیتری، شخصیت های شما عمدتا Luzers، از جمله بازنده های بافت، و در واقع شما کاملا یک نجیب زاده موفق، موفق، و در همه جنبه های ...

ماریا: این در فیلم ها است، و در مرحله دیما به طور کامل قهرمانان، جهان کلاسیک - نقش هایی که شما فقط می توانید رویای.

دیمیتری: صفحه نمایش من واقعا اینطور است، اما من آن را ناراحت نمی کنم. نکته اصلی این است که همه چیز خوب است. این فقط در تابستان است، در حالی که ما دریا را استراحت کردیم، ماشین از همسرم به سرقت رفته بود، اما مهم نیست - آنها قبلا خریداری شده اند. (لبخند می زند.)

"ماریا، من فکر می کنم این بد نیست که Dima به نقش قهرمانان دوستداران دعوت شده است - شما مجبور نیستید حسادت کنید."

ماریا: خوب، به من بگویید: او صحنه های رختخواب، با بوسه ها و در تئاتر نیز دارد. واضح است که هر زن متعلق به آن است، و ما خیلی خوب نیستیم که آن را ببینیم، اما با حسادت انجام می دهم. (لبخند می زند.)

دیمیتری: و من این حسادت نیستم، اما اخیرا ما با همسرم صحبت کرده ایم بحث در مورد مشارکت او در پروژه پیشنهاد شده در آن (صحنه های کاملا فرانک در اسکریپت). و بنابراین ماشا دلایل من را به من نمی دهد.

- دیمیتری، و شما مدیران و تولید کنندگان را در مورد نیمه دوم چند منظوره خود بگویید؟

دیمیتری: من نمی توانم بلات را تحمل کنم، و من آن را اشتباه می کنم که همسر خود را در پروژه هایم بازنویسی کنم. و ماشا به سختی تایید شده است. و من شکی ندارم که نقش ها بدون مشارکت من آن را پیدا خواهند کرد.

ماریا: آنچه امروز برای من اتفاق می افتد انتخاب شخصی من است، و من قطعا به فیلم بازگشت.

دیمیتری لیسنکوف و ماریا زیمین:

"ماشا و من متقابل یکدیگر را غنی می کردند. من خیلی ممنونم، و همسر من" نرم شده "،" عقل "را تدریس کرد"

عکس: ماریا آندریا

- قضاوت توسط Instagram، شما تمام وقت آزاد خود را به دختران اختصاص می دهید: صوفیه هشت ساله و آلیس چهار ساله ...

ماریا: پدر پدرال دیما! اگر من مسئول سختی هستم، آنها آنها را متهم می کنند و دختران او را تحسین می کنند. و جوانترین، ورزش، که یک کپی پدر و بزرگترین، قهوه ای، شبیه به من است. (لبخند می زند.) تنها یک ضعف کلی ما درس است: ما به هیچ وجه تحصیل نکرده ایم، صبر از دست رفته است. اما عاشقان دوست دارند و ما از لحاظ استراحت الهام بخش، اساتید بزرگ هستیم - ما آن را به طور خاص سازماندهی می کنیم. اگر چه تعطیلات در خانه ما زمانی است که دیما یک روز است و او با ما است. (لبخند می زنم توانایی آواز خواندن، دوست داشتن به موسیقی گوش می دهد و به گروه کر می رود.

دیمیتری: ما امیدواریم دوستان واقعی خود را با دختران خود تبدیل کنیم و حساس هستند. باید بگویم، آنها نه تنها خارجی هستند، بلکه متفاوت هستند. Senior Sanguinik، بسیار خوب، با همدلی تشدید شده و جوانترین ملانکولیک، با خلق و خوی بسیار سخت، به حفاظت شدید از فضای خود پیکربندی شده است. این به طور کلی غیر واقعی است تا آنچه را که نمی خواهد انجام دهد.

ماریا: این فقط کیفیتی است که او از پاپ به ارث برده است. و من به دیما آموختم آن را بیش از حد نرم، وفادار، من آسان به متقاعد کردن به نوعی از شرکت، من در برابر اراده من موافقت کردم. و با دیا آموخته می شود به گفتن "نه".

دیمیتری: و من بیش از حد تیز بودم، و همسر من "نرم شد"، عقل من را تدریس کرد ... بنابراین ما یکدیگر را غنی کردیم.

- آیا شما یک آخر هفته عاشقانه را برای دو نفر ترتیب می دهید؟

دیمیتری: باید انجام شود، و آخرین بار ما با هم به وین پرواز کردیم.

ماریا: ما خود را یک قاعده یک بار در جایی به دست آوردیم تا حداقل پنج روز بیدار شویم. و اگر در زمستان سال جدید خانواده، تابستان دریا با دختران است، پس از آن فصل خارج از فصل فقط برای راه رفتن در برخی از شهر های قدیمی مناسب است.

- من شنیدم که شما افکار را به حرکت به پایتخت ...

دیمیتری: بله، از آنجایی که در آنجا دشوار است و در اینجا تمام وقت وجود دارد. در حالی که ما به دنبال املاک و مستغلات و تکمیل نظارت مادرم، یک کشور کشور نزدیک پیتر، نه چندان دور از دریاچه لادگا است.

- بله، من در مورد رویاهای خود را در پیری خواندن در طبیعت، با نوه ها ...

دیمیتری: منظورم دریای گرم بود. بیایید ببینیم که چگونه آن را درست می کند.

ادامه مطلب