Oksana Mysina: "من متوجه شدم که جان من مرد است"

Anonim

برای دیدن بازیگر اوکسانا Myshin در صحنه - نه فقط شادی، لذت و اکستازی، بلکه کار عظیمی از روح. او بازی می کند تا او به گوشه های پنهانی قلب شما برسد، که شما خودتان نمی دانید. در اصل، میسینا تئاتر یک بازیگر است. در بهترین عملکرد خود - "K. I. از "جرم" و "تئاتر Medea" - او به تنهایی است. اما هنگامی که شما در سالن نشسته اید و به او نگاه می کنید، به نظر می رسد که جمعیتی وجود دارد، در این صحنه، به طوری که به سختی بازیگر را با فضای استعداد خود پر می کند. میسینا و در زندگی - یک ارکستر انسانی. علاوه بر تئاتر که او را دوست دارد، او در سینما فیلمبرداری شده است، گروه راک خود را ایجاد کرده است، به تازگی، به تازگی، به عنوان مثال، او شروع به اجرای اجرای اسکایپ برای یک بیننده کرد! اما در میان استعدادهای خود، البته دیگر، برای او مهم است، - او می تواند دوست داشته باشد.

اوکسانا میسینا: "جان در دانشکده فارغ التحصیل دانشگاه هاروارد تحصیل کرد، زمانی که بازی نیکولای اردمن روی چشمانش افتاد. او به طور کامل از استعداد نمایشنامه نویس به حساب می آید و شروع به جستجو برای هر اشاره ای به او کرد. درباره Erdman در حال حاضر بسیار شناخته شده نیست، و در آن سال ها برای پیدا کردن چیزی در کتابخانه ها مشکل ساز بود. حتی در کتابخانه کنگره دانشگاه ایالات متحده! اما این واقعیت که جان خواندن و پیدا کرد، معلوم شد که کافی است تا او را در بخش خود اعلام کند، که در کار اردمن مشغول به کار خواهد بود. بنابراین او یک سفر تجاری علمی به مسکو به دست آورد. و یک روز، در انتقال زیرزمینی، او به طور تصادفی بلیط را برای عملکرد "عزیز النا Sergeyevna" در تئاتر "در Spartakovskaya" خریداری کرد. این اولین مرحله در تئاتر تازه ایجاد شده بر اساس فارغ التحصیلان مدرسه فارغ التحصیل ما از Schepkin است.

همه مسکو در مورد این عملکرد صحبت کرد! در پایان دهه 80، تقریبا یک انقلاب برای نشان دادن طرفهای تاریک روح محسوب شد. جای تعجب نیست که دانشجوی تحصیلات تکمیلی آمریکایی به لذت آمد!

اوکسانا: "پس از هر عملکردی (و او اولین بار در رپورتیک استودیو تئاتر" در Spartakovskaya بود "و سپس وارد مجله تئاتر" کره ") من تقریبا بیمار، پاره شده، بدون نیروها - از آنجا که من تقریبا نیست صحنه را برای چهار ساعت ترک کنید! و یک روز یک مرد عجیب و غریب به "تجزیه و تحلیل پروازها" ما با یک موی چرک چروکیده بر روی سرش آمد، در یک پیراهن چکرز آبی ... او بلافاصله به دلایلی به من یادآوری کرد، دیوید میکل آنژ، که در موزه پوشکین قرار دارد. جان خود را معرفی کرد، گفت که او در اردمن مشغول به کار بود. ما از او درباره تئاتر آمریکایی پرسیدیم، سپس در مورد او خیلی کم کردیم. جان شروع به گفتن و مهمتر از همه، برای نشان دادن نوعی از بازی سورئال، و در عین حال او به سرعت در اطراف اتاق حرکت کرد، فقط پرواز کرد! سپس متوجه شدم که جان یک ورزشکار خوب بود، حرفه ای بیس بال بازی کرد. و در اینجا آن را در اطراف اتاق پرواز می کند، و من به او نگاه می کنم اذعان کرد. زیبا، بلند مدت، شلوار جین و چکمه های کابوی. چنین مردانی من هرگز دیده ام ... "

دوران کودکی قهرمان ما بر Donbas منتقل شده است. پدر، آناتولی ولادیمیرویچ، در معدن کار کرد. مامان، لیدیا Grigorievna، زلزله شناس بود. عکس: آرشیو شخصی Oksana Mysina.

دوران کودکی قهرمان ما بر Donbas منتقل شده است. پدر، آناتولی ولادیمیرویچ، در معدن کار کرد. مامان، لیدیا Grigorievna، زلزله شناس بود. عکس: آرشیو شخصی Oksana Mysina.

آیا عشق در نگاه اول بود؟

اوکسانا: "اکنون به نظر می رسد که بله. اما پس از آن ... هر یک از ما زندگی شخصی داشتیم. من یک مرد جوان دارم او یک دختر دارد که به هر حال، در تئاتر با او بوده است. او سپس من را تکان داد - و این آن است. و سپس او شروع به راه رفتن در تمام اجرای ما. و من قبلا عادت کرده ام که هر شب در همان صندلی نشسته و در همان ردیف نشسته است. و یک روز او در پوستر "Oksana" نوشت، من هر بار عاشق تو هستم! " و سه علامت تعجب. و سپس سوالات از همکاران خود را آغاز کرده اند: "شما نمی فهمید که چه اتفاقی می افتد؟ او به خاطر شما راه می رود! " اما من مبارزه کردم: "فکر می کنم، یک فرد فقط تئاتر را دوست دارد!"

آیا واقعا درک کرده اید یا یک بازی بود؟

اوکسانا: "من نمی خواستم در مورد جدی فکر کنم. دیدم: او در انتظار من در ورودی خدمات، سعی کرد از بی توجهی فرار کند. من از آنچه که در داخل من اتفاق افتاد ترسیدم. من چشم اندازهای این رابطه را دیده ام. یک روز او گفت که او در شب تماس می گیرد و تماس نگرفت. صبح اعلام شد، توضیح داد که او در برخی از مهمانی ها بود، به طور کلی، به طور کلی نوشیدند ... تماس نگرفت. من متهم شدم، از دست دادم، اما ما ارتباط برقرار کردیم. و دو هفته قبل از خروج از مسکو، ما خود را در یک شرکت یافتیم - در پایین تولد بازیگر Serge Pinggin، که، همانطور که معلوم شد، به طور خاص سازمان یافته بود. خوب ... پس از آن، من و جان، توسط و بزرگ، بخشی نیست. "

جان موفق به گسترش یک سفر تجاری شد؟

اوکسانا: "او ترک کرد، اما نه به آمریکا، بلکه در پاریس. او شغل داشت. اما هر روز نامیده می شود. درست است، اغلب او به مادربزرگ من افتاد. برای مدت طولانی، من با او صحبت کردم و از آن به طور کامل لذت بردم. من بعد از تمرین به خانه برگشتم، او به من ملاقات کرد: "جانچیک تماس گرفت. ما به خوبی صحبت کردیم! "و او تمام پول را در مذاکرات تلفنی گذراند. به معنای واقعی کلمه، کلمه گرسنه بود، او تنها پنیر خورد و انگور خورد که دوستان به او آورده اند تا او از گرسنگی بمیرد. هر روز نامه ها را نوشتم آنها مرا کپی کردند، کپی کردند، این نامه های بسیار جذاب. باید اعتراف کرد که من در نهایت به خاطر آنها افتادم. من به ندرت جواب دادم - یک بار در هفته، اما برای من و این یک شاهکار بود. و با هر حرفی متوجه شدم که چقدر به طور جدی همه چیز را به ما می دهد. "

این عکس از oksana ناامید کننده در یک آپارتمان سیل شده جان به دلایلی را دوست دارد و بر روی میز خود نگه می دارد. عکس: آرشیو شخصی Oksana Mysina.

این عکس از oksana ناامید کننده در یک آپارتمان سیل شده جان به دلایلی را دوست دارد و بر روی میز خود نگه می دارد. عکس: آرشیو شخصی Oksana Mysina.

چگونه دوباره ملاقات کردید؟

اوکسانا: "پس از یک ویزای طولانی با ویزا، من به ایالات رفتم. و من یک جان کاملا متفاوت را دیدم. این یک مرد جوان خشن در یک پیراهن چکرز نبود و شلوار جین در چکمه ها پر شده بود. در مقابل من ایستاده بود، به زیبایی لباس پوشیدن، کاملا به زبان انگلیسی صحبت کرد. من عاشق این مرد بودم، اما کاملا متوجه شدم که دو نفر آنها یک مسکو، دیگری آمریکایی است. او چشم های دیگر داشت، صدای دیگری ...

و من متوجه شدم که من حق این شخص نداشتم، در این کشور، نه مانند من. اینجا چی کار میکنی؟ من شخص دیگری هستم و برای همیشه ماندگار هستم این یک بحران وحشتناک بود. من متوجه شدم که می توانم همه چیز را از دست بدهم. صادقانه، این یک بیماری در آستانه خودکشی بود. سرانجام، جان من را متهم کرد: "شما باید بگویید." و همه من فکر کردم این شش هفته، من بر او چلپ چلپردم. ما صحبت کردیم و گفتیم، و با هر کلمه ای متوجه شدم که این مرد من است، زیرا من متولد شده ام، و اگر او از دنیای دیگری باشد، من نیز باید این جهان را بپذیرم و درک کنم. "

عروسی در آمریکا مقابله کرد؟

اوکسانا: "در مسکو. و در آن زمان تئاتر "در اسپارتاکوفسکی" به دو اردوگاه تقسیم شد و ما مجبور بودیم یک روز برای جشن رویداد ما در دو مکان مختلف داشته باشیم. اما به طور غیر منتظره اتفاق افتاد آپارتمان در Lyubertsy، جایی که ما پس از آن ما با جان زندگی می کردیم، همسایگان را در بالای سر گذاشتیم. حتی عکس باقی مانده بود، جایی که من در کیسه ها با پارچه کتانی نشسته ام - چنین کارفرمایان، ناراضی ... جان این عکس را دوست دارد و او را روی میز خود نگه می دارد.

بنابراین، ما ما را آب گرفتیم. علاوه بر روز قبل، من سرما خوردم در روز عروسی من شش صبح از خواب بیدار شدم و متوجه شدم که من هرگز خیلی بد احساس نمی کردم. دما 39. من به "آمبولانس" می روم، می گویم: "من امروز عروسی دارم، و من میمیرم." آنها احتمالا تصور می کردند که یک مرد از شادی دیوانه بود. اما من اصرار دارم: "من احساس بدی دارم، اکنون میمیرم، فورا آمده ام". آنها به من فشار می آورند، آنها می گویند: "در حالی که ما با یک سفارش می رویم، به همسایگان بروید، از dimedrol بپرسید، آن را بنوشید و حمام کنید." من همه چیز را انجام دادم و این کار را کرد. من در حمام نشستم، من کاملا فلوراست. من بیرون رفتم، دندان دندان سقوط می کند، جان من از فورس های موج جنگیدم، چون دیگر نمی توانم حرکت کنم. اما لباس پوشیدنی، پاشنه بلند، یخ زده در خیابان. بیایید برویم، ترسناک می گویند، در دفتر رجیستری Lyubertsy. پاپین ماشین در جاده ها در تونل، به سختی به هشت صبح به هشتاد و سپس - در این دو عروسی. در شکستن، من در مدیر تئاتر در دفتر قرار گرفتم، با برخی از اسفنج پوشیده شده بود، من تکان خوردم، درجه حرارت سقوط نمی کرد ... یک گردنبند عروسی "از Zaitseva" گودال به سر ... به طور کلی در زندگی من سرگرم کننده تر نبود. "

اوکسانا، به من بگو، آیا شما عاشق عشق هستید؟

اوکسانا: "در مدرسه، من عاشق پسر بودم. و خواهر من با برادر دوقلو خود دوست بود. بنابراین ما چهار نفر از ما را اعلام کردیم. و در کلاس نهم من آن را بر روی سرم تبدیل کردم، و رمان ما به خودی خود پایان داد. و حالا من عاشق ... در مدیران. من احساس می کنم در مدیران با آنها کار می کنم، چنین اعتراف، چنین هیجان! بنابراین: اگر هیچ عشق متقابل، همدردی، کشش هنرمند و کارگردان وجود ندارد - عملکرد کار نخواهد کرد. شوهر من این را می داند و احساسات من را به دایرکتوری های من تشویق می کند - Lviv-Anokhin، Kame Ginkasa، Mirzoyev، Vladimir Berzin، Dmitry Krymov. "

با کارگردان Kama Ginkas، بازیگران جوان Darya Aksenova و Ivan Druchecom. برزیل، 2006. عکس: آرشیو شخصی Oksana Mysina.

با کارگردان Kama Ginkas، بازیگران جوان Darya Aksenova و Ivan Druchecom. برزیل، 2006. عکس: آرشیو شخصی Oksana Mysina.

آیا شما بازیگر را از دوران کودکی رویایید؟ یا این اتفاق افتاد؟

اوکسانا: "از دوران کودکی، من به یاد دارم که چگونه دوست داشتم به خودم نگاه کنم، گریه کنم، در آینه. چنین تراژدی در دوش افزایش یافت، چنین احساس سوزش متولد شد، بسیار بالا بود. من می توانم آن را برای مدت طولانی و با اکستازی انجام دهم، و به دقت در آینه برای همه تفاوت های ظریف مشاهده کنید. دوران کودکی من در دونباس گذشت، یک استپ، آزادی وجود دارد، دوستان من باز هستند. ما درختان صعود کردیم، برگ های سیگار کشیدن را داریم - دود بیشتر بود، در تابستان در شب ها آتش سوزی را سوزاند، و در زمستان آنها بر روی سورتمه های خانگی سوار شدند، که دستکش های مرطوب به شدت تصویب شد. پدر در معدن مهندس معدن کار کرد. و هر بار که او به کار رفت، ما به عنوان خداحافظی به او گفتیم. او به نوبه خود ما را با خواهرش انداخت، ما علیه او فشار آوردیم. در دونباس هر روز برخی از حوادث وجود داشت، و مراسم تشییع جنازه یک کسب و کار کاملا معمولی بود ...

احتمالا در روح، من همیشه خودم را با یک هنرمند احساس کردم. من اولین نقش در اردوگاه پیشگام، دریا را دوست دارم. من پا را یک بازیگر بسیار با استعداد از کراسنودار شکست دادم، او از سال به سال نقش بابا یگا را انجام داد. من او را خیلی دوست داشتم و به دایره عروسکی او رفتم. بنابراین او گفت: "شما بازی خواهید کرد!" در دریا در اواخر شب در طول طوفان، من در یک آرایش وحشتناک بازی کردم. من خیلی بچه ها را فرو ریختم که روز بعد من در جدایی ها رانده شدم و پیشگامان را آرام کردم: "نترسید، در اینجا یک دختر است که دیروز بابا یگا بود." و من به طور جدی به نقش نزدیک شدم، من با موفقیت صدای را پرتاب کردم. برای صحبت کردن باس، به خصوص به دریا فرار کرد و سعی کرد امواج را فریاد بزند. من هنوز این احساس را به یاد می آورم ... برخی از انرژی بی سابقه در داخل من متولد شد، که من مظنونم. احساس قدرت جادوگری در داخل برای همیشه به یاد می آورد.

در ابتدا سعی کردم به مدرسه استودیوی MCAT وارد شوم. در آنجا آنها گفته شد که امسال تنها "مشکل" را به دست می آورند و از دروازه به نوبه خود به نوبه خود به نوبه خود به نوبه خود. سپس من یک آگهی در مورد مجموعه هنرمندان در یک تئاتر جوانان در Red Presnya دیدم. سپس گروه مدرن و فوق العاده محبوب تئاتر تحت رهبری Vyacheslav Speksivtsi بود. من می خواستم به دنبال عجیب و غریب باشم، یک لباس فارغ التحصیلی سفید گذاشتم، گیتار و ویولن را برداشتم و به صورت آزمایشی ادامه دادم.

من نمی خواستم بگیرم املا گفت که من بیش از سه روز نمی توانم در تئاتر خود ایستاده باشم. یک ساخت و ساز وجود داشت، بازیگران در تمرینات آزاد خود در تعمیر ساختمان مشغول بودند. و من نه تنها ایستادم، بلکه دو تن از تخصص های ساختمانی را تسلط دادم، سه سال کار می کرد. "

با رسوایی رفته اید؟ من فکر می کنم چون مدیر رشته ها دارای خلق شیب دار بود ...

اوکسانا: "قبل از شروع عملکرد، مدیر این ترکیب را به بازی اختصاص داد. و من نقش خود را به تنهایی بازی کردم Svetisvitsev به طور ناگهانی به من رسید، فکر کرد و به طور مطلوب گفت: "خوب، اجازه دهید امروز امروز بازی کند." من پرسیدم: "من اشتباه می کنم؟ میخواهم جایگزین کنم؟ می گویند راست! "در ابتدا یک سکوت تابوت وجود داشت، و سپس فریاد مدیر، که از آن خون در رگ ها پوشیده شده بود:" برنده شد! برنده تئاتر من! " به نظر می رسید که زندگی من به پایان رسید. من زیر صحنه نشسته ام و ریش دارم هیچکدام از رفقای هنرمندان من نزدیک شدند، همه گذشته به نظر می رسید. فقط یکی، ایوان سیگورسکی، به من گوش داد: "او احمق است، و شما بهتر از همه هستید." او مرا خفه کرد و من را نجات داد. اما من متوجه شدم که چه چیزی می تواند تئاتر باشد ... "

این سال، جان و اوکسانا 25 سالگرد زندگی را جشن می گیرند. عکس: آرشیو شخصی Oksana Mysina.

این سال، جان و اوکسانا 25 سالگرد زندگی را جشن می گیرند. عکس: آرشیو شخصی Oksana Mysina.

و در عین حال شما در دانشگاه تئاتر ثبت نام کردید؟

اوکسانا: "بله، در مدرسه Schepkin، و من هنوز از میخائیل ایوانویچ Tsareva - افسانه های تئاتر کوچک مورد مطالعه قرار گرفتم. او بیش از هفتاد بود. ما او را تحسین کردیم او به مخاطب رفت و همیشه پرسید: "خب، چی؟ چطور هستید؟ بد؟ "ما از خنده سقوط کردیم. او و معلم دوم Rimma Solntsev به ما اعتقاد داشتند وقتی تصمیم گرفتیم تئاتر خود را ایجاد کنیم. و من برای هشت سال کار کردم. "

اما شما دوباره تئاتر را ترک کردید، علیرغم چنین موفقیتی. چرا؟

اوکسانا: "من بوریس لویو-آنهین را دعوت کردم، و من در یک تئاتر دیگر بازی کردم. من مرا ببخش، من شنیدم "برنده شدم!" و دوباره به نظر می رسید که من مخزن و زندگی کنچن را در حال حرکت بودم. اما من در آن زمان جان در آن زمان داشتم. او گفت: "آرامش! لازم است در مورد همه چیز فکر کنید. چه کسی دوست دارید با آن کار کنید؟ با Gypsas Hammer؟ بنابراین او را صدا بزنید! "و من تماس گرفتم. Kama Mironovich پاسخ داد: "بیا!" او مدتها می خواست بازی را در بازی پسرش قرار داد - طرح "جرم و مجازات"، تنها با خط Katerina Ivanovna متصل است. او رویای مارینا نئوف در این نقش را دید - اما شوهرش را به پاریس ترک کرد. و اینجا من یک بازیگر قرعه کشی هستم و ما شروع به تمرین کردیم. "

در نتیجه، عملکرد متولد شد "K. I. از "جرم"، که بیست سال از صحنه خارج نمی شود. با او شما تمام جهان را سفر کردید. اما به من بگویید، اوکسانا، چه چیزی می تواند تماشاگران خارجی را در تراژدی هیولای Katerina Ivanovna درک کند؟

اوکسانا: "شما می بینید، نبوغ مدیر در آن و دروغ می گوید که او در تاریخ صرفا خصوصی از مشکلات جهانی سرمایه گذاری می کند. درد، ناامیدی، فروپاشی سیستم ارزش - به دلیل اینکه همه روشن است، به ویژه در خارج از کشور، من نیمی از بازی را به زبان انگلیسی بازی می کنم، ظاهر این زبان را ضرب و شتم می کنم. اگر چه هر چیزی اتفاق می افتد ... ما در سوئیس بازی کردیم. کشور ارائه شده، فقیر و بی خانمان، در اطراف کوه و دریاچه، هوا تمیز نیست. احساس ناباروری. و در اینجا آنها به عملکرد در لباس و الماس آمدند. Kama Mironovich آنها را در نیمکت ها از تخته های غیرقابل برگشت نشست. یک عملکرد وجود دارد، و یک جفت روسی زبان شروع به تحسین کرد: چنین بلیط های گران قیمت، و آنها در اینجا توهین می شوند، نشان می دهد که آن را ناشناخته است ... من سعی می کنم این حادثه را شکست دهم، به عنوان مدیر، آنها را به عمل بکشید به من آموخت، به طوری که همه چیز به یک به علاوه رفت. اما آنها تا زمانی که از سالن خارج نشدند، آرام نبودند ... ".

مادر مادر Oksana اعدام آهنگ های روسی را مجذوب کرد. عکس: آرشیو شخصی Oksana Mysina.

مادر مادر Oksana اعدام آهنگ های روسی را مجذوب کرد. عکس: آرشیو شخصی Oksana Mysina.

در تئاتر شما یکی از بازیگران شناخته شده ترین و مورد علاقه هستید. اما اکثر شما هنوز فیلم ها را می دانید.

Oksana: "بله، فیلم به شهرت می دهد، البته. اما در سینما، من خیلی خوش شانس نیستم، همانطور که در تئاتر: نقش های سطح Katerina Ivanovna یا Medele هنوز ارائه نشده است. اما فیلم باعث می شود که پول بپردازد. پس از فیلمبرداری در سریال تلویزیونی "اسرار خانواده"، جایی که من نقش اصلی داشتم، اولین ماشینم را خریدم، قدیمی، Skoda استفاده کردم.

برای ازدواج یک خارجی برای هر دختر آن زمان یک رویا بود، راهی برای ترک در خارج از کشور. و شما معلوم شد مخالف: شوهر در مسکو ماند. والدینش چگونه این تصمیم را پذیرفتند؟

اوکسانا: "مامان جان یک باور نکردنی است، یک زن خیره کننده است. هنگامی که او را صدا زد و گفت که او با روسیه ازدواج کرده بود، او پنج دقیقه سکوت کرد. سپس او گفت: "این تصمیم شماست." اولین سفر من به بوستون. ملاقات با مامان من فوق العاده نگران هستم، اجازه دهید او حتی خجالتی به زبان انگلیسی صحبت کند. و جان می خواست ما را با هم ترک کند و به طور ظاهرا برای روزنامه ها فرار کند. و من شروع به آواز خواندن آهنگ های روسی کردم. او خندید، او یک خنده مسری داشت. من با او خندیدم و به آواز خواندن ادامه دادم. بنابراین ما دوستان را ساختیم. ما درباره این فرصت برای اقامت در آمریکا بحث کردیم. جان من پرسیدم: "شاید بمانم؟" او پاسخ داد: "شما بهترین سال ها را صرف می کنید تا به زبان انگلیسی صرف کنید، و سپس شما نقش مهمی را بازی خواهید کرد. آیا به آن نیاز دارید؟ شما یک improvisator هستید، شما یک hooligan هستید، شما باید در محیط خود باشید تا بتوانید کاملا باز کنید. و من یک نویسنده هستم، من اهمیتی نمی دهم که کجا بنویسم. من فقط به شما نیاز دارم و نوشتن جدول. "

ادامه مطلب