مایک تیسون - در مورد کیسه های لوکس نامناسب و فراموش شده با یک میلیون

Anonim

به طور انحصاری در Womanhit - یک گزیده ای از کتاب "مایک تیسون. زندگینامه حقیقت بی رحمانه. "

"ستاره". پس از زندان

"پس از هر یک از نبرد شما، من به لس آنجلس از بوگوف رفتم و برای خرید Rodeo رانندگی کردم. پس از شام خوب، ما دختران را گرفتیم و در اطراف باشگاه ها رفتیم. از زمان به زمان، من به فروشگاه "Versace" در مرکز خرید و سرگرمی "کاخ سزار" رفتم، هر بار صد هزار دلار هر بار ترک کردم. پس از خروج ما، محل تبدیل به یک صحنه از فیلم "سفر به امریکا"، جایی که مردم کیسه ها، کیسه ها، چمدان را با آشغال کشیدند. عجیب و غریب بود که اکثر لباس ها در کابینت های من به راحتی بدون کسب و کار آویزان شدند. من معمولا لباس های کتانی و شلوار جین یا لباس های ورزشی را پوشیدم. وقتی که من در زندان بودم، جانی ورسای به من دعوت نامه ای به تمام رویدادهایم فرستاد. او می دانست که من نمی توانم بیایم، اما برای او این راه بود که به من اطلاع دهم که او درباره من چه چیزی را به یاد می آورد. او یک مرد خیره کننده بود.

من پول زیادی داشتم که گاهی اوقات نمی توانستم آنها را پیگیری کنم. هنگامی که Lampidia، دستیار روری، شرکت در یک مهمانی در خانه Roorie در نیوجرسی بود. او زمان برای جمع آوری یک کیسه با چیزها نداشت، پس وقتی او آنجا بود، او به اتاق مهمان رفت، جایی که او یک کیسه ورزشی بزرگ "لوئیس ویتون" را دید. او فکر کرد که کیسه یا معدن یا روری بود و امیدوار بود که یک تی شرت تمیز را پیدا کند، آن را باز کرد. او شوکه شد: یک میلیون دلار پول نقد بود. او بلافاصله به روری در اتاق رفت و او را پیدا کرد.

روری گفت: "مایک فراموش شده، جایی که او این کیسه را ترک کرد." - من الان او را صدا می کنم و از شما می خواهم که دو صد هزار دلار قرض بگیرد.

این کیسه برای یک هفته دیگر گرد و غبار بود. من یک شب دشواری در شهر داشتم، و من فراموش کردم که جایی که آن را ترک کرد. هر زمانی که Lampidia لباس های من را برای تمیز کردن در لاس وگاس، او با پاکت های پلاستیکی مهر و موم شده، که در آن دستبند گران قیمت یا هزار بیست پول نقد، که من در جیب خود را ترک کردم. هنگامی که آن را به پول آمد، من به چنین جزئیات کوچک نگرفتم.

اما رفاه آشکار در من صرف تصمیم من برای خرید Crucible و Liv بود. یکی دیگر از زمانی که من در زندان بودم، من با فروشنده خودرو من صحبت کردم تونی. من واقعا می خواستم بدانم که اتومبیل های جدید باید انجام دهند، و تونی به طور ناگهانی به من گفت که قصد خرید یک ببر یا شیر و سوار شدن با او در فراری او بود.

من گفتم: "گوش کن، من هم یک ببر می خواهم."

تونی در مورد این آنتونی پیتسو گزارش داد، و به محض اینکه از زندان بیرون بیایم، به اوهایو برگشتم، چهار چمن من را دیدم. آنها من را مجذوب کردند من با آنها بسیار بازی کردم و به زودی متوجه شدم که آنها از گربه های داخلی ما متفاوت بودند. آنها هنگامی که با آنها بیش از حد بازی کردند، بسیار شگفت انگیز و عصبانی بودند. این باید توسط شخصیت خود به رسمیت شناخته شود، زیرا در چند سال آنها مجبور بودند به یک جانور از هفت پا به مدت طولانی تبدیل شوند و بیش از چهارصد پوند وزن داشته باشند. با بالغ شدن، آنها می توانند بر روی پشت پا و ضربه شوک ایستادند تا جمجمه را به من بکشند.

من دوستان را با یک ببرهای سفید ساخته ام. این یک زن بود، من کنیا را صدا زدم. او در همه جا با من رفت و حتی با من در رختخواب ماند. کسانی که با حیوانات وحشی آشنا بودند نمی توانستند باور کنند که من روابط خود را با او داشتم. آنها استدلال کردند که در سی سال هرگز دیدند که ببر سفید در همه جا پس از کسی خواهد بود، همانطور که کنیا انجام داد. او در اطراف خانه راه می رفت و مانند یک کودک فریاد زد، به دنبال من بود. اگر من یک دختر در خانه داشتم، کنیا را در خارج از منطقه ممنوع کردم، و او آنجا فریاد زد. در شب های تابستان گرم، زمانی که او یک قلمرو داشت، او تا زمانی که من آمد و شکمش را نرفتم.

کنیا اغلب از خانه خود خارج می شود. به روز شده در خارج، او نشست در آغوش استخر و از طریق حصار در اسب ها وین نیوتن نگاه کرد. او به راحتی می تواند بیش از حصار پرش کند، اما هرگز آن را انجام نداد. ما یک مربی را استخدام کردیم که کیت را به کار با او دعوت کرد، و من او را برای آموزش 2500 دلار در هفته پرداخت کردم. معاون من Darryl و کسانی که خانه را تمیز کردند، به رشد آن کمک کردند، اما اکنون آنها نمی خواستند به او نزدیک شوند. او گاهی اوقات آنها را کمی، و آنها به خصوص به او اعتماد نکردند ...

در حال حاضر، زمانی که مقدار زیادی از پول ظاهر شد، زمان خرید هر کلاس املاک و مستغلات "لوکس" بود. از آنجا که دعوا من در لاس وگاس برنامه ریزی شده بود، من نیاز به حل و فصل دقیقا در اینجا، و من یک خانه فوق العاده را در شش هکتار در کنار عمارت وین نیوتن خریدم (کارسون وین نیوتن (متولد 1942) - خواننده آمریکایی و هنرمند، یکی از معروف ترین هنرمندان در لاس وگاس. - اد.). من زمان را به طور کامل با ترتیب خانه صرف کردم. همه چیز از ورساچه بود، از کاغذ توالت به پتو و بالش. درب های جلو بزرگ از چوب ساخته شده اند، با دسته های کریستال. در داخل یک آبشار غول پیکر با مجسمه های دو شیرها در هر دو طرف او وجود داشت. سقف کاذب در خانه وجود داشت، جریان آب و آب احساس آرامش را ایجاد کرده است.

من دوست داشتم فیلم ها را از کاراته تماشا کنم، بنابراین چند تئاتر خانگی مختلف را مرتب کردم. اتاق خواب من مجهز به آخرین تجهیزات صوتی بود. من آن را دوست دارم به گوش دادن به صدا که گاهی اوقات من خودروهای خود را با سیستم های صوتی مجهز شده است که گران تر از خود ماشین بود. برای لابی در بالای صفحه، من دستور دادم که بر روی مربع در دو هزار فوت مربع از تمام بزرگترین بوکسورها قرعه کشی کنم. این یک صد هزار دلار به من هزینه می کند.

رفتن به حیاط خلوت، ممکن بود فکر کنید که شما در ایتالیا بودید. یا حداقل در هتل Bellagio. یک گودال پر از آب بود، و همچنین یک استخر شنا بزرگ، احاطه شده توسط مجسمه های جنگجویان بزرگ در ارتفاع هفت پا، مانند الکساندر مقدونیه، هانیبال، چینگیز خان، ژان ژاک دفسسی، احاطه شده بود. فقط به دنبال و خرید مجسمه های غول پیکر هانیبال غیر ممکن است، بنابراین من به نام مردی که در یک زمان مجسمه های Lviv برای مجتمع بزرگ MGM. او از عکس هایی برخوردار بود که به او دادم و یک جرثقیل دستور دادم مجسمه ها را نصب کنم. حیاط توسط درختان عجیب و غریب به ارزش 30،000 دلار احاطه شده است. و مراقبت از آنها تقریبا 200،000 دلار در سال مورد نیاز بود.

البته، من مجبور شدم یک عمارت و در ساحل شرقی داشته باشم، بنابراین من یک خانه بزرگ در وضعیت کانکتیکات با مساحت بیش از پنجاه هزار فوت مربع، با سیزده آشپزخانه و نوزده اتاق خواب خریدم. هدف من به طور همزمان در هر اتاق خواب بود که در یک دختر بود. این یک مزرعه از سی هزار هکتار جنگل با استخرهای داخلی و خارجی، یک فانوس دریایی، یک دادگاه اسکواش بود، و همچنین یک کلوپ شبانه واقعی، که من به نام "نابود فنی" نامگذاری کردم.

من در این خانه احساس کردم، مانند "چهره با اسکار" ("صورت با اسکار" - نام مستعار گانگستر معروف آمریکایی آلپون. - تقریبا. اد). یکی از اتاق خواب اصلی من پنج هزار فوت مربع را اشغال کرد. من یک اتاق پانسمان از چنین اندازه ای داشتم و با لباس های بسیار زیبا، کفش ها و عطرها، که می توان آن را حل کرد، در فروشگاه واقعی Versace بود. هنگامی که مونیکا در آنجا زندگی می کرد، او کمد لباس خود را بیش از یک هزار فوت مربع داشت. اتاق خواب یک بالکن بزرگ بود که بر روی طبقه اول خانه آویزان شد. من می توانم به اتاق خواب بروم یا بر روی یک پله سنگ مرمر دو طرفه یا بر روی یک آسانسور شیشه ای. این یک خانه فوق العاده بود، اما ممکن بود بر روی انگشتان شمارش شود، چند بار من برای آن شش سال آنجا بودم که من آنها را متعلق به آنها داشتم.

علاوه بر این، من یک خانه در اوهایو داشتم. سپس من خانه چهارم را خریداری کردم - برای مونیکا، و همچنین جای خوبی در بازی در باشگاه گلف کنگره کشور در مریلند، که در آن ببر وودز اغلب بازی کرد. اما من پول را نه تنها برای املاک و مستغلات صرف کردم. من به هر حال به هر حال وسواس ماشینم افتادم. وقتی که من زندان بودم، شش ماشین داشتم. در حال حاضر من دوباره شروع به جمع آوری ماشین های "Viper"، "فراری"، "Lamborgini"، Rostina "Spider". ما در حال مسابقه بر روی آنها را به سمت بالا و پایین خیابان در خانه من در لاس وگاس برگزار کردیم.

من اتومبیل های زرق و برق دار از همه بچه هایم را عرضه کردم. به نحوی، و پوروهای و جان سفت پیاده روی در لاس وگاس در امتداد نمایندگی خودرو Rolls-Royce، نگاه کردن به پنجره فروشگاه. فروشندگان در داخل یک نظر بسیار بالا در مورد سه بچه سیاه پوست در کفش های کتانی و شلوار جین، که از طریق شیشه از اتومبیل های گران قیمت در نظر گرفته شد. هنگامی که ما رفتیم، آنها مرا شناختند و برخی از کارکنان کوچک را به ما فرستادند.

- در اینجا "رول" است - چقدر شما چنین است؟ من از این مرد پرسیدم

- میخواهی امتحان کنی؟ - او درخواست کرد.

"نه، من فقط تمام اتومبیل هایی را که در سهام دارید، می گیرم،" پاسخ دادم.

پس از ترک، این کودک، من فکر می کنم، مدیر کل را منصوب کرد. "

ادامه مطلب