والدین به والدین خود

Anonim

در سر مجموعه ای از مردم، این ایده به شدت تحت پوشش قرار گرفت که آنها والدین خود را از یک سال خطرناک و یک زندگی شاد و زندگی شاد، به ویژه هنگامی که بازنشسته شدند، فعالیت های اجتماعی خود و دایره های معمول ارتباطات را از دست دادند.

وظایف کودکان بالغ والدین بالغ شامل مراقبت های مالی و اهدای عاطفی است. نسل قدیم به طور فزاینده ای نوه ها را به ارمغان می آورد، با آنها در خانه راه اندازی می شود، ترک مشترک، استراحت، چندین بار در روز تماس می گیرد، بسیاری از مشکلات خانوادگی را انجام می دهند.

من مطمئن هستم که بیشتر خواندن این خطوط می گویند: "چه چیزی با آن اشتباه است؟ بنابراین باید باشد، حتی یک اصطلاح ارتباطی با نسل قدیم است. "

در واقع، این عادی است. اما بیایید در نظر بگیریم که محدودیت ها و مشکلات شخصی این هنجار اجتماعی را تحمیل می کند.

اولا، برخی از احزاب را در این واقعیت که اکسپرس نیست، سرزنش می شود، هیچ نقطه ای وجود ندارد. انگیزه های عمیق در ایجاد والدین خود همان رابطه با کودکان وجود دارد.

به عنوان یک قاعده، در خانواده هایی که در مورد زمان های دشوار نگران هستند، اتفاق می افتد: یکی از والدین بیمار، نوشیدنی، افسرده یا نمی تواند مشکلات مالی را حل کند. گاهی اوقات اتفاق می افتد زمانی که والدین پرورش می دهند. کودکان عمیقا با یکی از آنها همدردی می کنند، سعی کنید درد و تنهایی خود را درمان کنید، به طور غیرمستقیم تبدیل شدن به یک حامی، بیشتر بزرگسالان در رابطه با کسی از بستگان خود.

این وضعیت امور، اراده و فعالیت شخصی نسل قدیم را فلج می کند. به جای اینکه به اندازه کافی برای دیدار با سن پیری خود، تنهایی ممکن، از دست دادن فعالیت های سابق و زندگی، از این بحران خود زنده بمانید و به کیفیت جدید زندگی خود برسید، آنها را به وضعیت کودکان جوان، تجربه خود را از دست می دهند، تجربه خود را از دست می دهند و حیاتی بودن، تبدیل شدن به فرزندان خود.

البته، در این حالت مزایای زیادی دارد: به عنوان مثال، چهره ای را با چنین چیزهای بی رحمانه در زندگی ملاقات نکنید، مانند تنهایی، خستگی، پیری، غم و اندوه، آرزوهای ناخوشایند و برنامه ها. زندگی که به شدت به زندگی فرزندان خود وارد می شود، همانطور که دوباره به زندگی می آید.

اریک اریکسون، که بحران های سنی را مورد بررسی قرار داد، نوشت که سن پیری که در آن ادغام تمام تجربه زندگی یکپارچه بود، غنی بود. و سن پیری که در آن رگرسیون و عقب نشینی به موقعیت های قبلی صورت می گیرد، عمیقا با زنگ هشدار، ترس، احساس گناه و عدم پذیرش کامل یک آرامش، نفوذ می کند.

کودکان که به والدین خود تبدیل شده اند نیز عمیقا ناراضی هستند. از یک طرف، موقعیت مطلق به آنها یک حس کنترل می دهد. تمام مسائل تغذیه، سرگرمی، درمان، یادگیری تحت کنترل شدید گرفته می شود. در عین حال، زندگی آنها کاملا به نقش والدین وابسته است. این به این معنی است که یک بار اضافی از نقطه نظر امور مالی، زمان، تعداد چیزهای تبدیل شده وجود دارد. موارد شدید چنین والدین کودکان بالغ را برای ایجاد خانواده خود و تولد فرزندان خود نمی دهند. بسیاری از آنها نمی توانند خود را از احساس گناه و بدهی در مقابل والدین خود آزاد کنند.

و اگر شما ایجاد کنید، این خانواده، به عنوان یک قاعده، همیشه به ریتم زندگی یک پیرمرد وابسته است: "شما باید به مادر من بروید، مادر من باید نامیده شود، باید با ما، آن را گرفته شود همچنین برای استراحت مفید است. "...

محققان روسی معتقدند که اکثر خانواده ها در کشور تحت یک سقف با والدین و فرزندانشان زندگی می کنند. آنها یک قلمرو شخصی جداگانه ندارند. مادر یا پدران، یعنی نسل قدیم حق دارند که کودکان بالغ خود را تداخل کنند، مشاوره ای برای افزایش فرزندان یا مسائل مربوط به ازدواج ارائه دهند. چنین کودکان حتی ویژگی های زندگی بزرگسالان را دارند، در واقع آنها به آن نمی افتند. آنها هنوز هم به طور کامل با والدین خود ارتباط برقرار می کنند و روند جدایی را تصویب نمی کنند، یعنی طلاق، جدایی با والدین. آنها آماده هستند تا در هر هزینه ای، حتی با حمایت و والدین به نسل اول، در این زمینه باقی بمانند. از آنجا که این اتصال هر چند باعث ناراحتی های زیادی می شود، اما در برابر بزرگسالان، استقلال و آزادی شخصی کامل محافظت می کند.

در چنین ایالت، یک فرد مسئولیت کامل آنچه را که زندگی می کند و چه مقدار ایجاد شده است، مسئولیت کامل می گیرد. این نوعی از سرزنش برای او است و هیچ کس برای نوشتن ناسازگاری او در هر حوزه زندگی نیست. این آزادی و بی نهایت بسیار قوی است و کمی آگاه است که این ترس را با شلوغی ثابت و نجات عزیزان خود پوشش می دهد.

به عنوان مثال، به عنوان مثال، بزرگسالان این فرصت را برای والدین پیری خود برای زنده ماندن در تمامی طیف وسیعی از احساسات در مورد این، از جمله ترس از مرگ قریب الوقوع، و به شیوه خود برای انطباق با این تجربیات، بدون صاف کردن و آنها را درک نمی کنند .

من در مورد آنچه که ما باید به طور کامل در مورد والدینم فراموش کنیم صحبت نمی کنم و از کمک به آنها امتناع می کنم. اما شما باید مراقب باشید که چه تعادل در زندگی شما ایجاد کنید. شاید این به ضرر وظایف شما، خانواده شما یا حتی عقل سلیم شما باشد. سپس این یک سیگنال خوب برای ایجاد خوب است.

ماریا Dyachkova (Zemskova)، روانشناس، درمانگر خانواده و رشد رهبری شخصی از مرکز آموزش مری Khazin

ادامه مطلب