Marina Devyatova: "من عاشق زمانی که مشکلات وجود دارد"

Anonim

- Marina، آیا شما می توانید در نهایت با اولین اخبار تبریک بگویید؟

- می توان. البته، تعمیر کامل کامل نیست، برخی از چیزهای کوچک داخلی وجود دارد که دست آنها را نمی رسند. من منطقه را برای خرید یک آپارتمان برای مدت زمان بسیار طولانی انتخاب کردم. تمام دوران کودکی من در شرق مسکو برگزار شد، و بنابراین من نمی خواستم بستگان، از مادر، مادربزرگ را ترک کنم. اما، متأسفانه، در منطقه من هیچ چیز جدیدی نبود، و من می توانستم فقط در مرحله صفر ساخت و ساز خرید کنم. برای سالها من وام دادم، و حتی تعمیر نیمی از هزینه آپارتمان است. سال گذشته من با تمام بدهی هایم پرداخت کردم، به علاوه موفق به ساخت کنسرت انفرادی من شد. بسیاری از دوستان حتی از من پرسیدند: "کجا از دست گرفتی؟" و همانطور که لعنتی به تور رفت، من هیچ کاری را رد نکردم. من واقعا دوست ندارم در بدهی زندگی کنم، آنها بیش از من آویزان بودند، مانند شمشیر Damocles، و من نیاز به خلاص شدن از شر آنها. خدا را شکر، خلاص شدم

- چه مشکلاتی را در فرایند تعمیر مواجه می کنید؟

"بزرگترین مشکل، احتمالا، شروع به موافقت با شرکت مدیریت که خواستار پول برای هر استفاده از آسانسور توسط تعمیرات من بود، موافقت کرد. برای هر سبک باید پرداخت شود، در حالی که تمام اسناد و قراردادها اجازه داده شد. اما کارگران تیپ من شگفت انگیز، یک سرپرست خیره کننده بود که من را برآورد کرد و آن را گذاشت. منطقه آپارتمان کوچک است، اما لازم بود که بسیاری از چیزها را جایگزین کنیم. و لباس های من یک آهنگ جداگانه هستند: آنها نباید سرزنش کنند، آنها باید تهویه شوند. خوشبختانه، بالکن های بسیاری در این آپارتمان وجود دارد، بنابراین من یک اتاق پانسمان را در یکی از آنها ساختم. خوب، و سرگرم کننده ترین، زمانی که شما خواسته شد، آنها می گویند، چه رنگ مانند بیشتر: سفید، لبنی یا کرم. و انفجار مغز آغاز شد.

- با ماهیت فعالیت شما در خانه شما در خانه هستید. و خانه برای شما چیست؟

- البته، اگر به مسکن نگاه کنید، با توجه به شیوه زندگی من، ممکن است تحت تاثیر قرار گیرد که این یک نقطه روشن است. در واقع، به ندرت روزهایی وجود دارد که فقط می توانید در خانه بمانید. اما علاوه بر این واقعیت که من یک هنرمند هستم، من نیز یک زن هستم که از پاکیزگی حمایت می کند، غذا و مراقبت از خانه را آماده می کند. من پیچیده ای از معاملات دارم، بنابراین همه چیز باید چسبناک باشد. یک زن به من می آید که به من کمک می کند تا بیرون بیایم، اما من صرفا طبخ می کنم، به کسی اعتماد ندارم. البته، هیچ چیز بیشتر نسبت به والدین شما وجود ندارد. من واقعا دوست دارم به مادرم بروم. اما مهمانان خود را به ندرت دعوت می کنند. رستوران ها، یک کافه وجود دارد که در آن شما می توانید با دوست دختر ملاقات کنید، و خانه هنوز هم جایی است که شما می خواهید یک زن منظم باشد.

Marina Devyatova:

"هنگامی که من درجه نهم را تمام کردم، فکر کردم که من تبدیل به یک وکیل می شوم،" Marina Devyatova به رسمیت شناخته شده است.

Lilia Charlovskaya

- من درک می کنم، با مادرم به طور دوره ای می بینم. و چگونه رابطه با پدر ولادیمیر Nithyat چگونه است؟

- پدرم به زودی به مدت پنجم تبدیل خواهد شد. او باید یک دختر داشته باشد آنها قول دادند که ما را با ما تماس بگیرند. بنابراین به نظر می رسد که مسن تر شما تبدیل می شود، زمان کمتری ممکن است به والدین برود. علاوه بر این، والدین من طلاق گرفته اند، و ابتدا باید به یکی بروید، سپس - به دیگری. با پدر، ما احتمالا بیشتر می بینیم - این یک صحنه است، و تکان دهنده است. به علاوه همه انواع سایت هایی وجود دارد که ما به طور فعال ارتباط برقرار می کنیم. اما او نیز یک تور است، و گرافیک همیشه کار نمی کند. ترکیب نسل قدیمی تر - این پدربزرگ و مادربزرگ من است. رئیس خانواده ما یک پدربزرگ را داریم و خدا را شاش می کنیم، اگر تولدت را به پدربزرگ نپردازید، باید گزارش دهید که در آن شما و چرا!

- والدین شما وقتی که خیلی کوچک بودید، جدا شدند. کدام یک از آنها اصرار داشت که تحصیلات موسیقی را انجام دهد؟

"مادر وقت نداشت تا به این موضوع فکر کند: او در سه اثر کار می کرد، بنابراین مادربزرگ من در حال رشد بود. بابا بهشت ​​یک خرگوش واقعی بود، که موفق به بالا رفتن پاهای خود را با من در اتاق زیر شیروانی، سوار آسانسور، گیر کرده، در آن گیر کرده است، به اسمیر منفی در چهارم در دفتر خاطرات. به طور کلی، ما یک تیم رزمی بودیم. مامان تمام پیش نویس کار را انجام داد زمانی که شما نیاز به افزایش فرزند خود را هر روز و آن را به پیانو و غیره. علاوه بر این، پدر چرخید، اما من آن زمان پانزده ساله بوده ام. البته، پدر نقش مهمی ایفا کرد، او به سادگی طعم موسیقی من را تغییر داد. پس از آن، زمانی که من شروع به اجرای اجرای "اپرا جدید" کردم، جایی که او شیطان آریا، Izyidal را از اپرا "شیطان"، حزب Shuisky از بوریس Godunova آواز خواند، پس از آن به وضوح متوجه شد که او یک فرد با استعداد است.

- هنگامی که مشخص شد که شما در حرفه انفرادی مشغول به کار هستید؟

"من فکر نکردم که من حرفه ای در موسیقی شرکت کنم، زیرا مدرسه موسیقی این میل را می کشد." وقتی کلاس نهم را تمام کردم، فکر کردم که من یک وکیل هستم. مادربزرگ من یک دادستان نظامی است. اما پدر به طور کامل بر روی نفس من بازی کرد، زمانی که خود را به یک صحنه حرفه ای حرفه ای آورد، و من دیگر سی و سوم در گروه کر نبودم. من یک حرفه انفرادی را می خواستم

- در حال حاضر حسادت الهام: "خوب، او به پدرش کمک کرد!"

- و چرا اگر پدر کمک کند، آن بد است؟ چه چیزی غیرطبیعی در تمایل والدین برای کمک به فرزند شما چیست؟ علاوه بر این، گاهی اوقات از من می پرسند، چه کسی ولادیمیر نهم است؟ و من از این بسیار تلخ هستم، زیرا من درک می کنم - او با استعداد است. و اگر پدر به جت کسب و کار نشان داده نشد، این بدان معنا نیست که او یک هنرمند بد است. پدر پول زیادی به من نگرفت، او هیچ آنها را ندارد، او تولید کننده من نیست. پدر به من کمک کرد با مشاوره، من را به این مسیر هدایت کرد. و اینجا خیلی بد است؟

با پدر ولادیمیر نییتات. به گفته مارینا، این او بود که او را به یک صحنه حرفه ای آورد.

با پدر ولادیمیر نییتات. به گفته مارینا، این او بود که او را به یک صحنه حرفه ای آورد.

Lilia Charlovskaya

- من شنیدم که شما همچنین موفق به کار و کار معلم ...

"در برخی مواقع من می خواستم چیزی را به بچه ها بگویم، و در مرکز فرهنگ روسیه پدرم، یک مدرسه آوازی کودکان را باز کردم. اما فعالیت های توریستی او را گرفت، و اکنون من به طور انحصاری کودکان را سیگار می کشم. من فارغ التحصیل هایی هستم که وارد کالج شده اند و همچنان در آواز قومی شرکت می کنند.

- آنها می گویند که شما در انگلستان در مقابل ملکه الیزابت دوم انجام دادید. و با رئیس جمهور ما می دانید ...

- من موفق به دیدار با بسیاری از روسای جمهور. من ولادیمیر ولادییمیویچ را در گواتمالا دیدم، زمانی که اعلام شد بازی های المپیک در سوچی برگزار می شود. وجود دارد، پوتین از خانه روسیه بازدید کرد. من اولین دستم را به یاد می آورم. من احساس کردم که من از سر من به پاها اسکن شده بودم. من خیلی ترسناک بودم، به نظر می رسید که او به دلایلی من را سرزنش می کند. (می خندد.) و هنگامی که همه ما برنده شد، آنها مانند یک خانواده بزرگ تبدیل شدند. این در حال حاضر مهم نیست: وزیر، رئیس جمهور یا خواننده. تصورات مستقل

- بازگشت از گواتمالا به آپارتمان متروپولیتن شما. آیا یک مکان برای یک مرد وجود دارد؟

- من در مورد همه چیز مرتبط با یک زندگی شخصی بسیار مراقب هستم. من در یک خانواده بزرگ شدم، که در آن والدین طلاق گرفتند، بنابراین من نمی خواهم یک کودک را به تنهایی افزایش دهم. من نمی خواهم ازدواج کنم تا پس از آن طلاق بگیرم. من یک پدربزرگ و مادربزرگ را برای 61 ساله زندگی می کنم. من نمی فهمم که چگونه می توانید سالها زندگی کنید. او هنوز او را Katnyka می نامد، و او او - جدی است. البته من یک مرد جوان دارم او بسیار مهربان و مناسب است. من را میگیرم که من هستم، مرا درک می کنم. ما سه سال بوده ایم و با خانواده ام آشنا هستیم.

- پدرت فرزند پنجم دارد آیا شما در مورد زایمان فکر کرده اید؟

- من با ترس من لحظه ای را در حال حاضر زمانی که من درک می کنم که من در موقعیت هستم و لازم است که درک کنیم که در اولویت: مادر بودن یا خلاقیت. به طور طبیعی، من با یک شکم بر روی صحنه پرش نخواهم کرد. اما هنگامی که شما یک تیم دارید و شما مسئول کسانی هستید که با آنها کار می کنید، همه چیز بسیار دشوار است. من می خواهم مادر من باشم، اما من درک می کنم که همه چیز زمان آن است.

- اگر یک دقیقه آزاد صادر شود، چه چیزی را ترجیح می دهید؟

"من قطعا جایی را ترک کردم، سفر، من سعی می کنم به خارج از کشور بروم." این تابستان خیلی زیاد رفتم اما اکنون ما بازگشته ایم و یک برنامه انفرادی اختصاص داده شده به پانزده سال فعالیت خلاق را آماده می کنیم. حرفه ای از پانزده ساله می خوانم. این یک تاریخ جدی است، و به کنسرت در مرحله تئاتر، من با دقت، به طور جدی آماده سازی. اما من شکایت نمی کنم، من یک وزوز هستم من عاشق زمانی که مشکلات وجود دارد. (خنده حضار)

ادامه مطلب