پیتر ریکوف: "ما نمی دانیم که چگونه کمک های اخلاقی را ارائه دهیم"

Anonim

پیتر ریکوف تنها چهار سال پیش، سی و دو ساله، از VGIK فارغ التحصیل شد. پیش از این، او موفق به دریافت حرفه مترجم شد، اما به طور غیر منتظره از کارت هایی که همه گیج شد، سقوط کرد. و او در کتاب های انگلیسی نبود، اما یک پستاندار مد در پایتخت های جهان مد. امروز، او بسیاری را حذف می کند و کاملا در مورد مواد تاریخی لباس و به شکل معاصر احساس می کند. او درونی، و هنوز از تکرار خسته نشود، که همیشه تنها چیزی را که می خواهم انجام می دهد. و در همه چیز. احتمالا به این دلیل که با چنین ظاهر ظریف، مجاز به آزادی خود است، در حالی که فقط یک گربه مورد علاقه است. جزئیات - در مصاحبه با مجله "اتمسفر".

- پیتر، چای را با شیر به شیوه انگلیسی بخورید، هرچند که در اروپا کار می کند، در لندن فقط زندگی نمی کند ...

- بله، من زندگی نکردم، اما من واقعا این کشور را دوست دارم. احتمالا من همدردی برای انگلستان دارم، عمدتا از زبان و از موسیقی. من از بخش ترجمه در دانشگاه فارغ التحصیل شدم. داشواوا، و به طور کلی این زبان زیبا است، آنها Nabokov را تحسین می کنند، زیرا من انگلیسی موسیقی است. و دنیای انگلیسی در موسیقی قرن بیستم بسیار زیاد بود. و من، البته، به این معنا هنوز در دهه نود باقی مانده است - "Oasis"، "Radiohead" ... من به یاد داشته باشید که چگونه ما یک ماه با تور در انگلستان با عملکرد "اندازه گیری برای اندازه گیری" Declan Donnelana بود . و هنگامی که او بر این سرزمین پدیدار شد، فکر کرد: "این همان زمان بود که من مجبور بودم از لندن دیدن کنم. و عالی است. " به یاد داشته باشید که هر شب من یک بازی داشتم، بعد از ظهر من در اطراف شهر راه می رفتم، و سپس از تئاتر در Shoreditch Bar & آشپزخانه رفتم، ویسکی را در آنجا نوشید، به بلوز گوش دادم ... خوب فراموش نشدنی بود!

- نگرش شما نسبت به کشورهای دیگر که در آن زمان زندگی می کنید چیست؟

- من بلافاصله احساس کردم که ایتالیایی ها مشابه هستند. اگر چه آنها سطحی تر و ساده تر هستند و به زندگی خود با "Dolce Vita" خود ارتباط دارند، زیرا چنین غذایی، به دلیل خورشید ... آنها می دانند که زندگی به منظور زندگی است. و ما به منظور انجام کاری زندگی می کنیم.

- بنابراین ما آب و هوا داریم ...

- مطمئنا، آب و هوا نیز گناهکار است. به یاد داشته باشید بلافاصله توجه خود را به چگونگی لباس ها، به عنوان آنها زندگی می کنند، تلاش می کنند خود را ناراحت کنند. و چه کسی می تواند آنها را برای این محکوم کند؟ اما Scandinava، Swedes برای من - Superlyudi. این بچه ها می دانند و چگونه به کار، و چگونه به استراحت، و چگونه به استراحت، شما می دانید که چگونه سکوت و می گویند درست است.

پیتر ریکوف:

پیتر رویای تبدیل شدن به یک ستاره راک، اما در حالی که مشغول در موسیقی "کریسمس O. Genry"

عکس: بایگانی شخصی پیتر ریکوف

- به هر حال، بریتانیا همچنین می داند که چگونه فاصله را حفظ کند ...

- بله، اما آنها به صفات ملی افزایش یافته اند. برای آنها، قیمت یکی از ستون ها است. و سوئدی ها آسان تر هستند. به نوعی دوست سوئدی به من گفت: "اگر ما در مورد چیزی مطمئن نیستیم، دهان را باز نمی کنید، اما اگر چیزی را بگوئید، سپس در نود و نه درصد آن،" من واقعا آن را دوست دارم.

- پس شما به شخصیت نوردیک نزدیک تر می شوید ...

- بله، من یک فرد آرام و به اندازه کافی بسته هستم، و همانطور که اخیرا معلوم شد، من در جزیره واسیلیوفسکی (لبخند)، در خوابگاه LHA، که در آن مادر در طول تحصیل در دانشکده ریاضیات کاربردی زندگی می کرد، در حال حاضر بود متولد Veliky Novgorod. در حال حاضر روشن است که چرا من چنین شخصیتی دارم که چرا پیتر بیش از مسکو دوست دارد و زیبایی شمال نزدیکتر از جنوب است. چرا من درونی من نیستم، نه یک عصبانیت، جزئی، و نه بزرگ، و نه موتزارت. به طور کلی، بسیاری از موارد توضیحات بسیاری برای این. و پیتر به معنای سنگ است، در اینجا من یک سنگ و آنجا هستم.

- در حال حاضر من درک می کنم که چرا شما یک مصاحبه بسیار کمی با نقش های روشن خود را در فیلم ها و یک مدل موفقیت آمیز مدل ...

"من نمی دانم چگونه این کار را بسیار انجام دهم - برای مصاحبه، و نه به خصوص عجله، صادقانه. من هنوز زبان را عوض نمی کنم تا یک بازیگر را صدا بزنم. من معتقدم که در اینجا الکساندر Yatsenko یک بازیگر است، و الکسی Vertkov، و Evgeny Tkachuk - آنها در حرفه بسیار آگاهانه زندگی می کنند، با مشکلات خود، آنها به طور کلی یک سر به شیوه ای متفاوت است. و من فردی هستم که قاب را خراب نمی کند. بله، و مدل کار من چنین چنین فردی را فراخوانی نخواهد کرد. وقتی به این کسب و کار رسیدم، هیچ کس نمی دانست که چگونه یک حرفه پسر را به ویژه از روسیه توسعه دهد. بله، من فکر نکردم که من نیاز به یک مدل حرفه ای دارم. من می خواستم جهان را ببینم، در همه جا زندگی می کنم، زیرا همیشه احساس کردم که سفرهای توریستی من نیست. و تاریخ مدل این روش را به وجود آورد. شما به کشور می آیید، شما بلافاصله یک مجموعه زندگی دارید: کار، ارتباطات، پرداخت شده برای مسکن وجود دارد، پول در جیب شما وجود دارد، و جوانان زیبا در اطراف شما وجود دارد. هر دو ماه من از طریق کشورهای مختلف و شهرها نقل مکان کردم.

پیتر ریکوف:

در نقش Duke Bakingham در بازی "Kinaston" در مرحله "Tabackerki"

- سپس همه اینها از شما خسته شده اند؟

"هنگامی که من فقط متوجه شدم که من برای یک مدل زندگی کافی بودم، من با آن سیل کردم. و اکنون او می تواند در میلان در Showerma در Armani نشسته باشد، این کار خوب و پول است، اما فکر می کنم: "آیا می خواهم در سی و پنج سال آنجا باشم؟" متوجه شدم که وجود ندارد من متوجه شدم که من یک ظاهر جالب دارم، همه چیز به ترتیب مغز است، و من یک ایده خاص از تئاتر داشتم، بنابراین تصمیم گرفتم در این مسیر حرکت کنم. به هر حال، همچنین، ما در این محل ملاقات کردیم. در دهه نود، یک فروشگاه شیرینی فرانسوی در اینجا وجود داشت، و ما با مادر من، در مسکو، بیش از یک بار گذشت، به سمت تئاتر در کنار درب، به Croissants نگاه کرد و به همین ترتیب می خواست به اینجا نشست، اما نمی توانست آن را بپوشد .

- به این معناست که عشق به تئاتر از شما متولد شده از مادر من، که، بدون داشتن پول اضافی، عملکرد را انتخاب کرد، و نه croissants ...

- بله، تئاتر همیشه در زندگی من بود، زیرا مادر اغلب مرا رانندگی کرد، خودش خیلی او را دوست داشت. هنگامی که او در سنت پترزبورگ زندگی می کرد، تمام اجرای نمایش ها در آنجا تجدید نظر شده است.

- آیا شما قوی ترین تصورات تئاتری کودکان یا جوانان را به یاد می آورید؟

- من در Smolensk بزرگ شدم، و ما یک تئاتر دراماتیک با مدیر اصلی پیتر ایوانویچ اجتماعی داشتیم. من آنجا رفتم و با مادرم و با کلاس، اما نمی توانم بگویم که من برخی از شوک ها را تجربه کردم. یک زندگی عادی وجود داشت، همانطور که در تمام تئاتر کشور ما از آن زمان بود. و سپس حملات به مسکو و پیاده روی در اینجا در تئاتر با مادر بود. من "گرگ ها و گوسفندان" Konstantina Bogomolov را در "Tabakcoque"، "Lord Golovy"، "قطعه" Kirill Serebrennikov، و البته بسیاری از تولید کنندگان سرگئی Genssock، Kama Ginkas و یوری Butusov را به یاد می آورم.

- به طور کلی، آیا تصمیم گرفتید به روسیه بازگردید و وارد موسسه تئاتر شوید؟ در نظر گرفته شده است که شما دارای استعداد و در یک عمل عمل عمل در نقش مدل؟

- نه، در مدل کاری شما فقط خود را حمل می کنید، تمام تغییرات در موضوع "من چنین است." من یک رویا داشتم - همیشه می خواستم یک ستاره راک باشم. من هنوز این را می خواهم (لبخند می زند.) در آن لحظه، من در حال حاضر بیست و هشت سال بود، من متوجه شدم که شما باید برخی از مراحل خاص را انجام دهید و پول بدست آورید. البته موسیقی را دوست دارم، اما پس از آن به نظر می رسید غیرممکن بود، زیرا من مردم را دوست نداشتم، تصور نمی کردم که کجا شروع کنم. و هنگامی که متوجه شدم که کارگاه آموزشی در وگیک، ایگور یاسيلووویچ را به دست آورد، که من واقعا به عنوان یک بازیگر دوست داشتم، بدون شک باقی مانده بود. در سال دوم من به تئاتر دعوت شدم. Pushkin، در واقع، در جمعیت. Pisarev "سحر و جادو بزرگ"، مورد نیاز شخصیت های کلاسیک از تعطیلات بود. کل سال آینده من در اطراف ساحل در شلوار راه افتادم (می خندد)، سپس در عملکرد پلاستیکی طراحی شده است. پس از سال سوم، آن را به ریخته گری به Denelane Declan به "حالت" برای نقش کلودیا برگزار شد. و در پایان مطالعه، Evgeny Alexandrovich من را به تئاتر دعوت کرد. من معتقدم که با تئاتر Pushkin و با "Tabakcoque" من خیلی خوش شانس بودم.

پیتر ریکوف:

در سریال تلویزیونی "Bloody Baryn" بازیگر بازی Favorita Empress Sergey Saltykov

- شما در مورد رویای خود برای تبدیل شدن به یک ستاره راک گفتید. چرا یک مدرسه موسیقی را در دو سال و نیم پرتاب کردید؟

- از آنجا که در آن لحظه احساس ناامیدی مطلق و فقدان دیدگاه ها وجود داشت. من از یک مدرسه موسیقی در کلاس گیتار کلاسیک و درجه نهم فارغ التحصیل شدم و متوجه شدم که می خواهم به مدرسه موسیقی بروم. و مامان گفت که لازم بود در مدرسه بمانیم، آموزش متوسطه را دریافت کنیم. من توافق کردم، اما همه چیز بلافاصله اشتباه کرد. من فکر می کنم که من فقط به اندازه کافی از این دو سال نداشتم، صبر و شکیبایی کافی نداشتم. سپس یک داستان جدید می تواند شروع شود، می تواند به کنسرواتوار برود، و این در حال حاضر یک گام متفاوت است. اما اکنون، ساخت یک قلاب هفده ساله، موسیقی به من باز می گردد. من نمی گویم چطور

- اما اجازه دهید حرفه ای عمل کند؟

- نه. اول، او من را تغذیه می کند، و از کار لذت می برم. من درک می کنم که من در حرفه انجام می دهم. من عاشق تئاتر هستم، اما دشوار است که در یک تیم ثابت بمانم، اما یک داستان سینما، زمانی که مردم برای این پروژه جمع شده بودند، برای برخی از زمان ها زندگی می کردند و احساس کردند نزدیک تر شدند. اما اگر Evgeny Aleksandrovich من از من چیزی بپرسم، همیشه آماده هستم. من با او بسیار خوش شانس هستم، ما یک رابطه فوق العاده داریم، علیرغم این که من کاملا از این جهان نیستم.

- موسیقی نشان می دهد که درونگرایی بزرگ، و بازیگری یک حرفه ای فوق العاده است ...

- بله، اما، به عنوان مثال، Vyacheslav Tikhonov به هیچ وجه به عنوان یک Extroover نبود. که می خواهد تلاش کند. من درک می کنم که هنوز برای من حمل نمی شود، اما هنوز هم سخت شدن کافی دارم. و با یک نفر برای من دشوار است برای برقراری ارتباط بیست و چهار ساعت در روز، شما نیاز به آزادی و هوا دارید. به عنوان مثال، در حال حاضر من می خواهم دروغ بگویم، انجام هیچ کاری، و من می خواهم هیچ کس به من لمس کرد. من سی و شش ساله بودم تا اطمینان حاصل شود که من چنین حق داشتم.

- آیا می توان آن را نگرانی و مادران؟

- مطلقا همه فقط یک گربه همیشه می تواند نزدیک باشد

- و اگر در این زمان کسی از عزیزان نیاز به حمایت اخلاقی داشته باشد؟

- شما می دانید، ما نمی دانیم که چگونه از لحاظ اخلاقی کمک های اخلاقی من. من نمی دانم چه کلمات برای کاهش زندگی زندگی. و اگر احساس بدی کنم، من در گوشه من میروم من نیازی به تسهیل چیزی ندارم، خودم باید با آن زندگی کنم. اما من می دانم افرادی که به نظر می رسد چیزی نمی گویند، بلکه در طبیعت خود، در انبار شخصیت خود چیزی وجود دارد که آنها می دانند چگونه به کمک کمک کنند. این که آیا آنها سهولت، شاد بودن، من نمی دانم، اما من یک فرد آسان نیستم. اگر من در جایی ظاهر می شود، مهم نیست که چگونه آن را پوشش نمی دهد (لبخند)، زیرا می توانم بگویم: "بله، بد همه چیز! و بهتر نخواهد بود. و به طور کلی ما می میریم. " و مادر به طرق مختلفی است، اما او هنوز یک زن است، اولا، دوم، قدیمی تر از من. اما زمانی که ما در مورد آن صحبت می کنیم، او همه چیز را درک می کند.

پیتر ریکوف:

"من از ظاهر من برای مدت بسیار طولانی قدردانی نکردم، نمی توانم بگویم که او خود را خوش تیپ"

عکس: بایگانی شخصی پیتر ریکوف

"پسر در یک خانواده هوشمند، یک مرد خوش تیپ، گیتار بزرگ شد ... چگونه شما در دوران کودکی و جوانان خود را در جلوی قلب؟

- من هنوز بدون یک ابزار هستم، اما این خواهد بود. (خنده حضار) و قبل از گیتار، البته. اما من واقعا به آن توجه نکردم. و ظاهر ظاهر من را برای مدت طولانی قدردانی نکرد، نمی توانستم بگویم که او خود را یک مرد خوش تیپ در نظر گرفت. من با یک مدرسه خوش شانس بودم، با یک کلاس، هر کس از خانواده های هوشمند بود و ما دختران و بچه های بسیار زیبا داشتیم، فکر نمیکردم که من بر آنها بسیار متمایز بودم. دختران به من نگفتند درست است، پس، با تاخیر، متوجه شدم که کسی برای من کاشت. اما، ظاهرا، لازم بود به طوری که من بدتر نمی شود. (لبخند می زند.) من در عشق هستم، دوست دارم، اما من فکر می کنم که نمونه ای از یک خانواده نقش خود را ایفا کرد، دقیقا لازم نیست. نکته اصلی، من مدت ها درک کردم - شما نیازی به دروغ نیستید. من می دانم که حضور پدر، یک مرد و آنچه که غیبت او محروم است، می دهد.

- آیا شما در مورد این نگران هستید؟

"نه، من نمی توانم بگویم که من ناراحت، تلخی یا چیز دیگری هستم."

- مامان عشق بسیار زیادی را به شما داد؟

- ما چنین وضعیتی دشوار داشتیم، هیچ شرایطی برای زنده ماندن به من با مراقبت ویژه ای وجود نداشت. Evgeny Mironov به او گفت که چگونه او را در حال تحصیل به قوری به طوری که او یک روستای گرم است. اما ما نیز چنین فرصت هایی نداشتیم. و من همیشه خیلی آرام رشد می کنم. مامان می گوید: "من نمی دانستم که کودکان می توانند فریبنده باشند. شما هرگز گریه نکردید، من چیزی نپرسیدم یا چیزی بخرید. " مامان پس از موسسه به نوگورود توزیع شد، به یاد داشته باشید که در خانه های ما برخی از perfocards بود. و ما در حومه سربازان در قلعه ها زندگی می کردیم و یک دستشویی و یک بار در هفته در حمام عمومی بود. و در مامان Stuzh به ستون آب رفت. و در Smolensk ما زمانی که به مدرسه رفتیم نقل مکان کردیم. همچنین یک آپارتمان جمعی وجود داشت، اما دو خوابه دو خوابه بود. در مقایسه با Novgorod، به نظر می رسید لوکس. من بیست و دو ساله بودم وقتی یک محل اقامت جداگانه داشتیم. مدت زمان زیادی در زندگی من در مورد پول نبود. من خوش شانس بودم که چنین تفاوت بزرگی بین جوانان طلایی و بقیه وجود نداشت.

- شما احتمالا فرصتی برای مد روز نداشتید. و می خواستم؟

- مامان دوست دختر داشت که به خوبی دوخت، و در کلاس های دبیرستان من کت و شلوار داشتم که در آن به مدرسه رفتم. ژاکت شبیه Tweed بود، هنوز شلوار سیاه و یک جلیقه روشن وجود داشت. من نمی توانم بگویم آنچه انجام شده است، اما بیش از سال به نظر می رسد که به نظر می رسد از کاه و دکمه ها - از کاه، یخ زده در رزین. این زیبا بود، فریاد زد، اما در عین حال ایستادگی کردن به این دلیل که ژاکت خاکستری بود، و جلیقه روشن است. و هنگامی که من یک کت دو سینه داشتم که می توانستم با همه چیز پوشیده شود. به یاد داشته باشید که من هنوز برای سال جدید و یک روز تولد، مادرم و من گاهی اوقات به مسکو رسیدم و در فروشگاه جین در لاین تبلت موفق به خرید جین، تی شرت یا کفش شدم.

- و بعدا، مادرم را از خارج از کشور آورده اید؟

- نه، زیرا در حال حاضر دشوار بود برای پیگیری مادر من، او تغییر کرد. و به طور کلی، او مهم نبود، و او با طعم و مزه اش خوب بود. اما زمانی که امکان کاهش آن را به تئاتر شد، این یک هدیه برای او بود. به طور کلی، او بسیار آرام زندگی من را در خارج از کشور درک کرد، هرگز نشریات را با تیراندازی من جمع آوری نکردید و هنگامی که کسی به او در اسموسک با کلمات نزدیک شد، بسیار شگفت زده شد: "و ما پسر شما را دیدیم." ما همیشه درک کرده ایم که این فقط یک شغل است، اگر چه با ظرافت های شما.

- مامان، همانطور که من درک کردم، در حال حاضر یکی. آیا او شادی شخصی را برای شما قربانی کرد؟

"مادر در حال حاضر تنها است، اما برعکس، او کاملا یک فرد کافی است، فقط انتخاب او از یک مرد او را به سمت او هدایت کرد. باز بودن و اضطراب او با شوخی درد او بازی کرد.

- شما نمی خواهید آن را به مسکو حمل کنید؟

- چنین افکار وجود دارد، من یک فرد عادی هستم. او به مدت بسیار طولانی فکر کرد که او به مسکو، من آن را تغییر دادم، اما پس از آن دو هفته در سنت پترزبورگ گذراندم و گفتم که من درست بود، او به او نزدیک تر بود.

پیتر ریکوف:

"من سی و شش ساله هستم، و هر کس می پرسد چرا من هیچ خانواده ای ندارم. من می توانم بگویم چنین فوق العاده لیسانس، Sibarrit، اما نه، فقط برای ایجاد آن؟"

عکس: میخائیل Ryzhov

- اما پسر در مسکو ...

- ما خانواده نیستیم من هر روز به او نمی آمد، و ما نیازی به زندگی نیز نداریم. او کاملا درک می کند که تجربیات بیشتری را ارائه می دهد، زیرا وقتی او احساس می کند، نمی تواند بخوابد تا من به خانه بروم. البته، البته او می خواست ما با هم زندگی کنیم. اما او خودش را برای هفده سال در پیتر ترک کرد، از خانواده خارج شد ... من هیچ خانه ای ندارم و این احساس هنوز. اما من می دانم که مطمئن نیستم که چگونه نباید باشد، و من یک ایده از چگونگی لازم است. من سی و شش ساله هستم، و هر کس می پرسد چرا من هیچ خانواده ای ندارم. من می توانم بگویم که چنین superholostik، sibarrit، اما نه، فقط، فقط با آنها برای ایجاد آن؟ برای یک جعبه، من به یک خانواده نیاز ندارم، من خودم را دوست دارم، و من تنها نیستم، یک گربه وجود دارد. و من می توانم یک زن خانه دار را استخدام کنم. من آشنا می شوم، من را نیم ساعت می بینم که شما و دختر می توانید و حتی به چنین روابطی صعود نکنید. بنابراین کسانی که من را می شناسند، درک می کنند که چرا من همسر یا فرزندان ندارم. و به چه کسی من را پیوست؟ (لبخند می زند.) علاوه بر این، من عملا به هیچ وجه نمی روم، من ارتباط برقرار نمی کنم.

- بنابراین شما همچنین می توانید بر روی مجموعه آشنا شوید، و در تئاتر ...

- هنرمندان ما یک زیرمجموعه خاص هستند. و من باید دختر مورد علاقه خود را و دست زدن، و هوشمندانه و زیبایی، و ما در تمام صنایع ما. و سپس ... من همسرم را دوست دارم، بسیاری دیگر دیگر آزاد نیستند. من تعجب می کنم که به آن دسته از مردان مراجعه کنم که همه ی جوان و جوانتر را انتخاب می کنند.

- برای شما مهم است که چگونه دختر به نظر می رسد، چگونه لباس پوشیدن؟

- مارک های لباس کاملا مهم نیستند، اما احساس سبک و طعم مواد. اگر چکمه های دیوانه ای روی دختر وجود داشته باشد، این همه خداحافظی است. مهم این است که چگونه او خود را ارائه می دهد، چگونه او بدن خود را احساس می کند، چه او جذاب است. این همیشه قابل رویت است اگر دختر فقط می خواهد سینه سوم را نشان دهد یا چیز دیگری را نشان دهد. این اتفاق می افتد، من به چیزی نگاه کردم، من یک تصویر خاص را بخوانم و ایجاد کردم. اما شما شروع به برقراری ارتباط و درک آن کمی از تصویر با محتوای داخلی، او در حال تلاش برای داشتن خواسته برای معتبر است. و پس از آن من می خواهم بگویم: "پنج برای آنچه که من آموخته ام، Podnatorela، اما چیزهایی وجود دارد که خراشیده نیست."

- آیا نگرش شما با حرکت به خارج از کشور تغییر کرد و در صنعت مد کار کرد؟

- سؤال خوبی بود. من نمی توانم بگویم که نگرش نسبت به سبک تغییر کرده است. هر کس دوره های مختلفی دارد شما جوانتر هستید، عجیب و غریب تر نگاه می کنید. من همیشه متوجه شدم که لباس ها به من می رسند، اما در زندگی روزمره هیچ مشکلی وجود نداشت. من Armani نزدیک تر از پرادا هستم، بگذارید بگوییم. فقط این کار فرصتی برای به دست آوردن بهتر ظاهر شد. در نزدیکترین دسترسی، چنین مغازه هایی مانند H & M ظاهر شد، جایی که امکان خرید همه چیز را بدون داشتن یک دسته از پول، و به نظر می رسد مناسب است. در حال حاضر هیچ کس برای اثبات چیزی برای هر ساعت گران قیمت، و نه کفش، من یک فرد سکولار نیست، من به حوادث نمی روم، من صرف وقت نیستم. شاید چنین دوره ای می آید، و من آن را با لذت انجام خواهم داد، اما تا کنون من جفت های کافی از ساعتهای ناراحتی دارم. و با ظهور ماشین، من برای سالهای زیادی در یک ردیف تمام زمستان در Keda Adidas بوده ام و در آنها احساس خوبی دارم. بنابراین نمی توانم بگویم که زندگی مدل به من یک اثر جدی بر من تحمیل کرد. دوران کودکی و جوانان من کاملا ضعیف بودند، هیچ چیز برای خرید چیزهای خوب، و زمانی که من به یک مدل تبدیل شدم، این فرصت ها دیگر نمی توانستند من را تخریب کنند. من یک مرد عادی هستم، می دانم که من مانند یک مکنده لباس نمی زنم، و من کافی است. من درک می کنم که آنها در امتداد لباس ها یافت می شوند، اما، به نظر من، من بد نیستم، اما من می خواهم پرونده بلافاصله از لباس ها بروم. (خنده حضار)

ادامه مطلب