جولیا پارچوتا: "من از سومین بار به مسکو رسیدم"

Anonim

یک دختر از یک خانواده ساده که در یک آپارتمان معمولی در سوچی زندگی می کرد، رویای تبدیل شدن به یک ستاره نیست. با این حال، زمانی که جولیا این را می گوید، شک و تردید محاکمه شده است: آیا Lukuvit نیست؟ همه دختران، به ویژه زیبا، رویای شکوه! استثنا تنها کسانی است که نه تنها زیبایی، بلکه هوشمندانه نیز هستند. آنها درک می کنند: در راه موفقیت، می توانید بیش از خرید را از دست بدهید.

جولیا، شما از اوایل دوران کودکی در مسابقات مختلف شرکت کرد. آیا شما به این موضوع پیروی کردید؟

جولیا پارچوتا: "فقط به طور تصادفی وارد شد حالا به یاد دارم: واقعا، من فقط انجام ندادم، خدای من! مسابقه "Mini Miss Sochi" کاملا ... چگونه می توان آن را ... در سطح محلی سیاسی کرد. چگونه می توانم آنجا باشم؟ اما در مسابقه نقاشی ها در فرانسه، من شرکت کردم، زیرا از مدرسه هنری ما بهترین کارها را در آنجا فرستاد. من حتی یک دیپلم را برای نقاشی در یک ماشین گرفتم. به نام "قرن XXI" نامیده می شود. سپس او به من ظاهر شد مثل این: ماشین های پرواز در سراسر آسمان، جاده های بالا. اما در قرن هنوز هشتاد و شش ساله وجود دارد - شاید چیزی ظاهر شود. " (خنده حضار)

و شما همچنین از تعداد قابل توجهی از محافل و بخش های ورزشی بازدید کردید. چیزی در این لیست وجود دارد، از آنچه والدین از بین می روند؟

جولیا: "بوکس تایلندی. مامان ترسید که من به حلقه بروم، و من فقیر خواهم شد. (می خندد.) اما من به طور انحصاری در سالن مشغول بودم. رقابت برای حمایت از بچه ها رفت. اگر چه، شاید من یک جنگنده خوب در حلقه باشم. (خنده.) بوکس تایلندی من برای آزاد کردن بخار انجام دادم. انرژی دریا بود. در آن زمان من موسیقی را به پایان رساندم، هنرمند و رقص دیگر انجام نمی شد - لازم بود که قدرت را در جایی قرار دهیم "!

و تحصیل در مدرسه منظم؟

جولیا: "من همیشه یک دور عالی بودم، بنابراین لازم نبود که اینجا را فشار دهم. من از مدرسه با مدال طلایی فارغ التحصیل شدم. "

پس از همه، شما و دانشگاه فیلفک با دیپلم قرمز فارغ التحصیل شدند. دیپلم در مورد چه موضوعی نوشته شده است؟

جولیا: "در نیکولای اردمن. حالا من در مورد آموزش جدی تر فکر می کنم. شاید نهاد قانونی. "

پایتخت مجبور به تسخیر یا او به راحتی شما را پذیرفت؟

جولیا: "من از سومین بار به مسکو رسیدم. اول - هنگامی که پس از کلاس یازدهم به مسابقه زیبایی رسید. من از آژانس مدل Sochi فرستاده شدم. رقابت و نامیده می شود، به نظر می رسد، "supermodel". من مرا نگرفتم من هنوز خیلی ناراحت شدم حالا من به یاد می آورم، البته، با خنده. به هر حال، در این رقابت، دختران مجبور به مبارزه برای لباس بودند. تصور کن؟ برخی از مسابقات کاملا غیر قابل تصور بود. شرکت کنندگان واقعا برای کفش، برای نوعی لباس جنگیدند. و من - وجود دارد؟! دومین بار من می خواستم به دانشگاه بشردوستانه ایالتی وارد شود. همچنین به دلایل متعددی کار نمی کرد. و خوب، احتمالا. از آنجا که دانشکده، که من می خواستم انجام دهم، هزینه گران قیمت است. و در خانواده ما، وضعیت مالی پس از آن شدید بود. علاوه بر این، در مسکو، هیچ دوستی و نه خویشاوندان وجود نداشت ... فقط برای سومین بار، زمانی که من ریخته گری را به "کارخانه ستاره" منتقل کردم، معلوم شد.

جولیا پارچوتا:

پس از "کارخانه ستاره"، جولیا پاراستوت به نفع گروه یین یانگ تبدیل شد و در سپتامبر 2011، دختر تصمیم به شروع کار انفرادی کرد.

Lilia Charlovskaya

شما اولین پول را در "کارخانه" به دست آورده اید؟

جولیا: "در مقدار خوب، احتمالا بله. قبل از آن، یک kopeck وجود داشت، اما من، البته، آنها را به والدین داد. من خیلی افتخار می کردم که حداقل بتوانم چیزی را به خانه برسانم. چگونه درآمد کسب کردید؟ از امور مدل کاهش یافت. هنگامی که، به عنوان مثال، در فصل مخملی به Sochi Glory Zaitsev آمد. سپس یک هفته شخم زد. به ذرت های خونین این کار بسیار سخت است. در عرض دو ساعت صبح شما در خانه هستید و در هشت صبح در حال حاضر در سایت هستید. باز هم شما در امتداد پدیده در همان کفش پیاده روی می کنید، همان ذرت خونین را قرار دهید. و چند روز در یک ردیف. و به شیوه های دیگر به دست آمده است. من نمی دانم که چگونه در شهرهای دیگر، و در تابستان تابستان شما همیشه می توانید یک کار را پیدا کنید. مثلا می توانید برخی از سوغاتی ها را به فروش برسانید. شما نشسته اید، خواندن - و فروش چیزی. و چنین تجربه ای بود. سپس آب و هوا را به تلویزیون سوچی هدایت کردم. من یک پنی پرداخت کردم! آنها به اندازه کافی برای هفته سفر در حمل و نقل عمومی کافی بودند. اما حتی این پول، پدر و مادرم را به ارمغان آوردم. ما ستاره ها را از آسمان از دست نداده ایم. دهه نود باید بسیار سخت باشد. وقتی مادر باردار بود، او به جای فرمان از کار اخراج شد. به خوبی به یاد می آورم: والدین تقریبا از گرسنگی خسته شده اند. بنابراین من به خوبی می دانم که نیاز است. و من همه چیز را انجام خواهم داد تا این در زندگی من اتفاق بیفتد. و اولین پول ... من به یاد می آورم، ما با یک همکار با توجه به کارخانه، به نظر می رسد، سه صد دلار است. ما در سخنرانی های سال نو به دست آورده ایم. آنها پدر و مادر، مادربزرگ ها، هدایای برادران را ترساندند. (خنده.) ژست روح گسترده! قدم زدن نداشت، آنها خودشان را صرف نکردند. به نظر می رسید: آه، و پس از آن خیلی خوب خواهد بود! به طور طبیعی، چنین کوش دیگر عجله ندارد. "

حالا شما در حال حاضر یک هنرمند محبوب هستید. آپارتمان در مسکو خریداری کرد؟

جولیا: "آپارتمان گران است. اگر من بتوانم مسکن را بپردازم، فقط در جایی پشت Mkad. اما من می ترسم زندگی کنم، صادقانه. من می خواهم یک آپارتمان در برخی از آرام، محل مرفه، با نگهبان داشته باشم. بنابراین در حالی که من آپارتمان را شلیک می کنم. شاید طول بکشد خوب، این، در آمریکا، مردم همه آنها را زندگی می کنند. اما، از سوی دیگر، خانه اش، البته خانه اش است. من دوست دارم راحتی، زیبایی داشته باشم. من عاشق فروشگاه های مواد ساختمانی هستم. من می روم، من تمام این دریل ها، کلیدهای قابل تنظیم و سایر ابزارها را در نظر می گیرم. پدر احتمالا رفت. او بسیار آستین است. در کشور من دوست دارم کاری انجام دهم - هیزم خرد شده، چیزی بریده شده ... "

این خبر برای طرفداران است!

جولیا: "حتی عکس ها وجود دارد: من در تابستان چیزی در یک کوشو هستم، من آن را قرار داده ام ... من عاشق برداشتن در توری هستم. اگر چه به نظر می رسد یک دختر پر زرق و برق، بله؟ اما این نیست من دور از فریبنده هستم و من رویاهای معمول دارم - من یک خانواده، بچه ها می خواهم ... امیدوارم این به رسمیت شناختن طرفداران من را ناامید نکنند؟ " (خنده حضار)

جولیا زیبا، اگر این، شاید برای خودش ایستاد: او در بوکس تایلندی مشغول به کار بود. عکس: آرشیو شخصی یولیا پارکارچار.

جولیا زیبا، اگر این، شاید برای خودش ایستاد: او در بوکس تایلندی مشغول به کار بود. عکس: آرشیو شخصی یولیا پارکارچار.

همچنین لازم است - یک دختر از بخش سکولار! ..

جولیا: "من یک مهمانی نیستم. من دوست ندارم. به شدت خسته شده است من آن را دریافت نمی کنم زمانی که آن را سیگار کشیدن در اتاق، سر من از این آسیب می رساند. سپس، پس از هر خروج "در نور"، خود را سرزنش می کند که او زمان را هدر داد. Tusovka به پایان رسیده است، و من یک لشکر هستم، من باید زودتر بروم. مامان گفت که در دوران کودکی من در پونم پاهایم بودم. و من به خوبی به یاد می آورم چگونه پدرم در شش صبح به کار خود را به کار، من تخم مرغ تقلید خود را آماده کردم. من او را فرار کردم و او را خوردم، زیرا به نظر می رسید: پدر، تخم مرغ های غیر معمول خوشمزه را آماده می کند. و او مجبور بود یکی را انتخاب کند. تخم مرغ پاپ پاپ واقعا بسیار خوشمزه بود - با سالم، شورت! "

والدین شما در سوچی، شما در مسکو هستید. آیا شما از دست می دهید؟

جولیا: "البته. اما ما چندین بار در روز تماس می گیریم. من درک می کنم - او نگران است هنگامی که من به یک ماساژ دور به ساعت رفتم و فراموش کردم که او را در مورد آن بگویم. تلفن به طور طبیعی خاموش شد بنابراین مادر تقریبا از دست داده! فکر کردم او آرام می خوابد اما، بازگشت، تعداد زیادی از تماس های بدون پاسخ را کشف کرد. چگونه شرمنده شدم من مجبور شدم آن را هشدار دهم. "

آیا شما تنها مادر و عزیزم هستید؟

جولیا: "نه، من یک برادر دارم او نه سال بزرگتر از من بود. برادر در سوچی زندگی می کند عمو در حال حاضر جامد است. چه چیزی در مورد او نگران است؟ و با مادرم ما در همان موج هستیم. ما بهترین دوست دختر هستیم. من به کسی اعتماد ندارم او همه چیز را در مورد من می داند. با وجود این واقعیت که مسن تر سی ساله است، یک فرد بسیار مدرن است و مشاور زیبا است. ما دوست داریم با او سفر کنیم. "

و شما پدر را نمی گیرید؟

جولیا: "من یک پدر فوق العاده دارم، اما او یک مرد بسیار دوستانه است. او مهندس حرفه ای است، اما اکنون او بازنشسته شد و در نهایت می تواند کسب و کار مورد علاقه خود را انجام دهد. ترتیب می دهد، آهنگ ها را به اشعار جوان من می نویسد، بنابراین با گیتار، کامپیوتر و هدفون خوشحال می شود. و من واقعا می خواهم پدرم را به یک کشور زیبا بکشند، زیرا او هر زندگی بود، به نظر می رسد، تنها در آلمان است. "

به هر حال، چگونه شما شهر پاریس، آیا آخرین کلیپ خود را در آنجا حذف کردید؟

جولیا: "صادقانه، هیچ چیز نگاه نکرد. لازم بود دو روز بر روی کلیپ - پرواز و به سرعت از بین برود. من یک لباس زیبا وحشی داشتم در اطراف ما جمع آوری Yawats. و هر کس مرا به تلفن برد. و خود را در برابر من عکس کرد. البته، آنها نمی دانستند که من هستم، اما خوشحالم که آنها در تیراندازی حضور داشتند. دوربین ها، مردم، چنین زیبایی! .. "(خنده)

بیماری ستاره شما را مزاحم نمی کند؟

جولیا: "من همیشه از خودم قدردانی می کنم. اگر چه زمانی که طرفداران به شما پرتاب می شوند، می خواهند حداقل دست کم لمس کنند، ممکن است سر ما را از آگاهی از انحصار خودمان از دست بدهیم. چنین لحظه ای در تور "کارخانه" وجود داشت - طرفداران یک اتوبوس کوچک به نوبه خود نگرفتند. من سعی کردم به ما بیاورم ... نه، نه، من کاملا به خوبی می دانم که چگونه همه اینها Zybko است. شکوه یک ماده غیر قابل پیش بینی است. و برای او، یک راه دیگر، پرداخت کنید. با گذشت زمان، که شما نمی توانید در بستگان و عزیزان خود صرف کنید، آرامش خود، این واقعیت است که شما به طور مداوم مسئولیت هر اقدام و کلمه را احساس می کنید. "

جولیا پارچوتا:

"یک مرد برای من چیزی بزرگ، گرم، مهربان، آرام و بسیار قابل اعتماد است. این می تواند به یک فرد ملاقات کند، "جولیا Parashuta اعتراف می کند. .

در جوانان خود در سوچی، احتمالا هیچ پرنده ای از عاشقان وجود نداشت؟

جولیا: "با یک پسر ما دوستان از کلاس دهم بود. هیچ چیز جدی. به آرامی از این روابط بزرگ شدم. حالا به یاد دارم، واقعا طرفداران وجود داشت. اما صادقانه، من آنها را به عنوان چنین را درک نمی کردم. من هنوز معتقدم که مردان می توانند دوستان خوبی باشند. "

سه سال در یک ازدواج مدنی با یک آمریکایی تشکیل شده است. حالا قلب شما آزاد است؟

جولیا: "رایگان. من نمی توانم بگویم که در آدرس من نوعی توجه زیادی از مردان وجود دارد. نه یکی از آنها را انتخاب کنید! " (خنده حضار)

با این حال، من به چگونگی نگاه کردن به مردان به شما توجه کردم.

جولیا: "این همه چیزی است که آنها حل می شوند. (می خندد.) آنها می ترسند به رویکرد، تلاش برای دیدار با. احتمالا مطمئن هستم که من قبلا مشغول هستم و همه چیز بیشتر است. علاوه بر این، برای مراقبت از یک دختر که همه چیز را دارد، بسیار دشوار است. و مردان ما معمولا به دنبال مسیرهای نور هستند. اما دختران، صادقانه، نیز متفاوت هستند. بسیاری از افرادی که برای هدایا یا برای چیزی به دست می آیند وجود دارد. ترجیح دادن به کار، و پیدا کردن غنی - و مانند زندگی در حال حاضر مرتب شده است. "

شما وسوسه ای نداشتید - سالمندان، غنی؟ ..

جولیا: "البته. تماس خود و، به عنوان مثال، بپرسید: "آیا شما در رویدادهای بسته کار می کنید؟" در مورد آنچه که هست روشن است. عمو از لیست "فوربس"، من نام خانوادگی را نمی خواهم، من بسیار علاقه مند بودم. من جواب می دهم: نه "اما شما نمی دانید که قیمت سوال چیست؟ این به شما دلپذیر شما را شگفت زده خواهد کرد! " - "نه"

چه چیزی در یک مرد، چه ویژگی هایی را می توان نابود کرد؟

جولیا: "مرتب نمی شود، به طوری که او نوعی از زندگی مخفی داشت ... من می خواهم خلوص در همه چیز، شما می دانید؟ .. چه چیز دیگری جستجو نمی شود؟ بدبختی، تجاوز. مرد من باید با یک روح گسترده باشد. من نه تنها درباره چیزهای مادی صحبت می کنم. من مهربان، مرد سخاوتمندانه هستم آسان به صرف پول در شگفتی، هدایا. و او باید یکسان باشد. یک مرد برای من چیزی بزرگ، گرم، مهربان، آرام و بسیار قابل اعتماد است. این می خواهد یک فرد را ملاقات کند. "

ادامه مطلب