cenerentola

Anonim

cenerentola 48244_1

چگونه او این لحظه را در اپرا دوست داشت، زمانی که عموم مردم و ارکستر جستجو می شوند! موسیقیدانان دست یکدیگر را انتخاب می کنند و شروع به بازیابی صداهای بی نظیر می کنند که، اتصال، به یک ملودی از پیش بینی تعطیلات تبدیل می شوند ...

نینا دقیقا می دانست: در یکی از زندگی گذشته او یک خواننده اپرا بود. اول، او مایکل نیوتن را خواند و مطمئن بود که ما بیش از یک بار زندگی می کردیم. و دوم، آنچه در غیر این صورت به عشق پرشور خود برای اپرا توضیح دهید؟ او موسیقی را یاد نگرفت، در آن ضعیف بود. اما در اجرای عملیات اپرا، همیشه این لذت را پوشش داد که اشک ها در چشم او ظاهر شد، حتی زمانی که اپرا کمیک بود.

بنابراین امروز، وزوز بی نظیر گودال ارکستر آن را افزایش داده است. او در مقابل پنجره ها نشسته بود. Fagotoths به آرامی دهان و دندان ها را با لب ها پیچیده کرد، Hornishman به شدت از این ابزار خیره شد، عمومی ظریف بی سر و صدا نشسته بود.

عملکرد دقیقا دقیقا چگونگی دوست داشتنی بود: نه لباس، خسته، اما بدون صخره بیش از حد. سیندرلا و شاهزاده دو نارس در عینک ظاهر شدند. در Retinue Retinue Retinue Ramiro، مردان مردانه در سبک فیلم "در جاز تنها دختران"، و ظاهر در میان آنها ریش بلند مودار یک لباس زنانه باعث خنده گومریک در سالن شد. اخیرا، چنین رابطه جنسی ناشناخته اتریشی ایریتی، و تقلید واضح بود، یوروویژن را شکست داد. در پرچم های ایتالیایی در کاخ شاهزاده از گرگ و سرطان عبور کرده بود، خوب، و خیلی بیشتر چه چیزی وجود داشت - شیک، خنده دار، اما نه آزار دهنده.

نینا خوشحال بود پروردگار، چه چیزی می تواند با لذت از عملکرد فوق العاده مقایسه کند! در برنامه نگاه کرد: این، در نقش های اصلی ما است! تمام اپرای تئاترهای جهان با خوانندگان روسی مجهز شده اند. بله، و رقاصان، مطمئنا. مدرسه، یک کلمه.

عملکرد در ایتالیایی بود، و نام نیز در ایتالیا نشان داده شد: La Cenentola. سیندرلا سیندرلا همه زبان ها به نظر می رسد زیبا است. هنگامی که سیندرلا در نهایی عینک های مشابه ظاهر شد، اما در یک لباس عروسی، و یک شاهزاده طولانی، بدون توقف آواز خواندن، او را در یک ماشین یکپارچهسازیکشی شروع کرد، نینا فریاد زد. او همچنین، مانند سیندرلا، به اتریش به امید یک شاهزاده وارد شد. مردان محلی همیشه با ظرافت و رفتار خوب خود تخیل خود را به تخیل می رسانند، اما او به تورهای توریستی می آید به نظر می رسد برای میوه ممنوعه. این بار او تصمیم گرفت: حالا یا هرگز. یک ویزا را ساخت، تعطیلات را گرفت، با یک هدف روشن آمد: پیدا کردن داماد.

نینا جوان، زیبا و موفق بود. شغلی افزایش یافت، حقوق و دستمزد افزایش یافت، او می توانست سفر، لباس، تئاتر را تامین کند. یک چیز بد بود: هیچ مردی نزدیک نبود. بله، در واقع، حتی آن را خیلی بد نبود، اما به نحوی اشتباه است. دوست دختر، حتی وحشتناک ترین، همه ترویج ازدواج، تلاش کودکان. بله، هیچکدام از آنها نمی توانند این را بدون دلایل قابل مشاهده، موج به وین، خرید یک بلیط برای اولین ردیف به اپرا ... اما زمانی که او با آنها ملاقات کرد - شناور در کمر، نه مجبور به انجام مانیکور، اما خوشحال نیست ، - نوشیدنی نورد و من نیز می خواستم - شادی زن.

عبارت STEPITSKAYA، او نمیتواند او را تحمل کند. پاپ همیشه در روزهای تولدش صحبت کرد: "من آرزو می کنم، Docha، شادی زن." به این نکته اشاره کرد: من باید ازدواج کنم و فرزندان را تولد دهم. او سکوت کرد، لب هایش را فشرده کرد و سکوت سیگار کرد ... به طوری که اگر شادی در یک علامت جنسیتی به اشتراک گذاشته شود یا ازدواج خود را تضمین کند ...

و با این حال، یک مرد از یک مرد در زندگی خود جلوگیری نخواهد کرد ... IHEE، چگونه این سه خواهر در بازی برای شاهزاده مبارزه می کنند ... و ارکستر تقریبا همه حلقه های عروسی دارند ... و مردم به طور کامل در جفت ها و خانواده ها ...

نینا از تئاتر خارج شد، با موسیقی و خوشبختی شلوغ شد. در مقابل اپرا گله ای از فارغ التحصیلان با روبان ها در رنگ پرچم روسیه آواز خوانده شده در روسیه "هنگامی که ما حیاط مدرسه را ترک می کنیم" ... این ضروری است، والدین کسی که از آنها جدا شده اند، خواهر و برادر را برای جشن در وین فرستادند؟ یا شاید این کودکان دیپلمات ما هستند؟

نینا در اطراف Kertnterstraße در لباس جابجایی از باد راه می رفت. هتل نزدیک بود، اما نمی خواست به اتاق برود. و پس از آن، شما باید به نحوی با داماد های بالقوه آشنا شوید ...

Grooms، به عنوان تخلیه، هر کس جفت بود. خوب، فقط همه. مرکز شهر، پر از گردشگران - و آنها هنوز به ندرت توسط یکی رانده شده است. نینا راه می رفت، راست به نظر می رسید به چشم همه مردان آینده، دستگیر شده ذینفعان پاسخ، اما تنها. مردان بلافاصله توسط همراهان خود را در دولی دور اخراج کردند و نینا مانند یک شکارچی در جنگل احساس می کرد، جایی که هیچ بازی وجود ندارد.

ما باید تاکتیک ها را تغییر دهیم. صبح، نینا به توده صبح رفت. وجود دارد، حداقل آن را بلافاصله روشن است که گردشگری، و چه کسی محلی است. گوش دادن به یک بدن فوق العاده، به هر حال، من به یاد این عبارت از فیلم "مسکو به اشک اعتقاد ندارد": "در گورستان، آن را به خوبی با بیوه ها آشناست". در گورستان، او هنوز نمی رود، اما شاید یک گریه به فروشگاه برای لباس مردان؟ نحوه انتخاب یک پد ژاکت. فروشندگان، خریداران ... و سپس در کلیسا، برخی از افراد سالخورده ... ظاهرا، بسیار معتقد به مردم اتریشی نیست، و شاید کلیسا را ​​انتخاب نکرد ...

من در میدان آفتابی رفتم، در یک کافه نشسته بودم، به Großer Brauner دستور داد - یک فنجان قهوه بزرگ با شیر. آنها پیشخدمت های شگفت انگیز دارند - لبخند مرسوم، مد روز. اما چه کاری با پیشخدمت انجام خواهد داد؟ و با فروشنده؟

کسی ممکن است، و فروشنده یک شاهزاده خواهد بود. نینا همواره در روابط بیش از حد پرطرفدار بوده است. بنابراین، احتمالا، او در جوانان خود ازدواج نکرده بود، هرچند پیشنهادات بود. به یک معنا، آن بود. جمله. همکلاسی Dimka، یک پسر خوب، در عشق او بود. اما او به عنوان ارائه شده است که آن را برای زندگی بود ... و رد شد. دیمکا متهم شد و رابطه از رابطه تجاوز نبود، آنها آمدند.

نینا به یک فنجان نگاه کرد، به یاد آوردن بی رحمانه و التماس دانش آموز، و ناگهان نام او را شنید.

- خوب، برای مطمئنا، نینا، - لذت بردن از Taratoril از جایی که در اینجا، در مرکز وین، Alena، یک ورودی بزرگتر در اتحادیه وجود دارد، وجود دارد. - و ما به همان طرف می رویم، نگاه می کنم: شما، نه؟

آلن، بدون درخواست مجوز، به جدول نینا متصل شده است، ماهواره ای را معرفی کرد.

- پل، شوهرم شما با یک گروه چطور هستید؟ مدتها پیش آمد؟ چه گشت و گذار قبلا بوده است؟ ما امروز "شب وین" را داریم، ما فقط صبح پرواز کردیم، و ما باید بلافاصله با شما ملاقات کنیم!

پل، چیزی غیر بسته بندی شده یادآوری dimka، قهوه دستور داد. نینا در مورد خود بدون اشاره به هدف خود در مورد هدف مخفی سفر گفت. موافقت کرد تا روز بعد را ملاقات کرد، که در برنامه آلینا و پل، با این گروه سفر می کرد، به عنوان آزاد به کار گرفته شد.

- "روز رایگان"، اختراع کرد، "آلنا رد شد. - شما برای اولین بار، جایی که فروشگاه ها، جایی که آن را می بینید. و کجا اجرا شود؟ خوب، هرچند شما را ملاقات کردید، همه چیز را در اینجا نشان دهید.

همسران، قهوه دوپینگ، قبل از سفر به لباس رفتند، و نینا شروع به نشستن در میز کرد. سر من افتاد بچه ها با آنها فردا. اگر چه ... برنامه با داماد به نظر می رسد در مقابل چشم، اما با دوستان همه سرگرم کننده است. علاوه بر این، آلن، حداقل یک ذهن خاص و نشسته بود، توسط شخصیت نور و مهربانی متمایز شد و در این زمان به سختی تغییر کرد. بنابراین - شاید برای بهتر شدن باشد. شما می توانید به Schönbrunn بروید، پیاده روی در پارک، قرار دادن در خرس های سفید، خوردن میله ...

طرح با Schönbrunnom به عنوان ناامن شده به عنوان ناامید شده به عنوان غرق شدن.

- باغ وحش پارک؟ - آلنا خشمگین بود - این خوب و در مسکو به صورت انبوه. نه، "روز آزاد" به معنی خرید است. نمایش، بیا، کجا این چیز است.

- نه، من عبور می کنم مغازه ها به شما نشان خواهند داد، اما من خودم را با خودم نخواهم گذاشت، اخراج شدم - نینا حتی از خشم رنج می برد. چه سفر چیزی را تنظیم نکرد؟

پل، قبل از آن، او که از قدرت ده کلمه گفت، ناگهان حاضر به خرید، که نینا آنها را به رهبری آنها: در یکی بود هفت طبقه، در شش دیگر وجود داشت.

او گفت: "شما در اینجا تمام روز هستید،" شما به آرامی گفت. - من بهتر است فوتبال را در ماشین ورزشی ببینید. یا، با این حال، در باغ وحش با نینا، من نمی خواهم که هیچ یک از اشیاء.

و او از طریق هر دو چشم دروغ گفت.

- آه، درایو! - آلانا خندید - شما هنوز از مغازه ها لذت می برید. خوب، چه نوع مردان، eh؟ نینکاکا، اگر او با شما خسته شود، تصمیم گرفت آن را در ماشین ورزشی، او می تواند آنجا بنشیند. و پس از آن من یک لیست از دو صفحه دارم، همه هدایا باید آورده شوند، و خود، عزیزان، مزاحم.

و او باعث آسانسور شد، که به سمت راست از خیابان، کسانی را که در عمق فروشگاه رنج می برند، تحویل دادند.

نینا گیج شد و او چه نیم روز با یک مرد ناآشنا چه خواهد کرد؟

"نینا، اگر شما کسب و کار خود را، شما به من بگویید درست است،" چشم پل با خنده درخشش. "من یک پسر بزرگ هستم، می توانم خودم را بگیرم." اما اگر می خواهید، من با لذت دوست دارم. مکان های مورد علاقه خود را به من نشان دهید

و آنها به Schenbrunn رفتند.

صبح روز بعد نینا از آواز پرنده بیدار شد. اتاقهای اتاق به حیاط درونی هتل رفتند و در شاخه های درختان بزرگ، برخی از پرندگان متولد شدند، شبیه به قوانین بودند. حداقل، آنها سیاه بودند - پرندگان نینا حتی کمتر از موسیقی را جدا کردند.

- به نظر می رسد من عاشق شدم، "کسی در نینا در سرش گفت.

"ضخیم"، شخص دیگری بلافاصله به او پاسخ داد. - مرد بالغ نمی تواند به نصف روز در عشق نرود. شما چهارده ساله نیستید

"نه چهارده،" اولین صدای پاسخ داد. - اما من عاشق شدم

و نینا دوباره خوابید.

روزهای باقی مانده از تعطیلات مانند یک نرم افزار جاسوسی و سری برزیل در همان زمان بود. نینا و پل هر روز ملاقات کردند، پنهان از آلینا، با برخی از ساکنان غیر ساکنان. جایی رفت و سه نفری، اما دردناک بود که به یکدیگر نگاه نکنند، دست ها را نگه ندارند، نه به مبادله یکی از آنها از جوک های قابل فهم و کلمات. شب ها در اس ام اس شعر را نوشتند. معشوق آنها خطوط Tarkovsky بود: "هنگامی که سرنوشت در مسیر به دنبال ما به عنوان یک دیوانه با یک تیغه در دست خود را" ...

"چیزی که شما بدی را نگاه می کنید، یک دوست، گفت:" خروج آلن در شب.

من هنوز هم خوب نگاه می کنم او در شب خوابید، واقعا نمی توانست بخورد. همه نشانه های عشق ملتهب نوجوان وجود داشت. او به نظر می رسید انتقام گرفتن از اطلاع، محروم، محروم، محروم در جوانان خود را. برای همه این ها توسط احساس وحشتناک و دردناک گناه در مقابل آلنا و افکار مداوم در مورد آنچه که در کنار آنها اتفاق می افتد مخلوط شده است. مامان اغلب گفت: "در بدبختی شخص دیگری، شما شادی نخواهید داشت،" مامان اغلب گفت، از رمان های متاهل هشدار می دهد. و نینا هرگز حتی به مردان متاهل نزدیک نشد.

درست است، سرنوشت چیست؟

او به خانه پرواز کرد، کاملا شکسته شد. اولین بار در زندگی من نمی دانست چه باید بکنیم، چگونگی انجام آن. نینا پولس را دوست داشت، هرگز کسی را دوست نداشت. او حتی مظنون نبود که بتواند خیلی دوستش داشته باشد. اما او نمی تواند آن را به آلنا هدایت کند. آن را نادرست و خوشحال خواهد شد. این شادی را به ارمغان نخواهد آورد.

چگونه دیوانه با یک تیغه در دست ...

نینا در صندلی عقب نشینی کرد و آهسته شد، از طریق جزئیات، به یاد آوردن رنگ، صداها، بوی، بازگرداندن این دیوانه ها هشت روز در ذهن با پل ...

آلنا و شوهرش سه روز پس از نینا، با یک گروه به خانه برگشتند. نینا پس از خروج پل تماس نگرفت، اما او نگران بود: آنها موافقت کردند که سقوط کنند، که او تماس می گیرد، او تماس می گیرد. در وین، آنها تلویزیون را تماشا نمی کردند، در هتل هیچ اینترنت وجود نداشت.

در مورد فاجعه تنها در مسکو یافت شد، زمانی که نینا در حال حاضر دفن شده بود.

ادامه مطلب