نینا شوتسکایا: "من قبل از اینکه تقاضا شد، یک راه طولانی گذراندم"

Anonim

در سال های جوان، نینا رویای تبدیل شدن به یک خواننده شد و تمام روزها را در تمرینات ارکستر رادوها تحت هدایت پدر مشهور او آرکادی شاتسکی ناپدید شد. با این حال، مسیر به صحنه برای خواننده عاشقانه طولانی و دشوار بود.

"نینا، شما در حال حاضر زمان گرم، تا آنجا که من می دانم، شما در حال آماده سازی برای یک برنامه کنسرت جدید ..."

- بله، در 5 دسامبر، با اولگابو، کنسرت "فصل پنجم ... عشق" برگزار خواهد شد. این سومین پروژه مشترک است. دو نفر اول، البته، برای فردی که در مورد کار Akhmatova و Tsvetaeva پرشور نیست، کاملا پیچیده بود. با این حال، این یک برنامه است که نیاز به یک اتصال عاطفی خاص و پایگاه داده فکری دارد. و روشن شد که پروژه دیگری مورد نیاز است، که به مردم اجازه می دهد به سادگی آرام شود. بنابراین، ما تصمیم گرفتیم برنامه ای را ایجاد کنیم که اکثر آهنگ ها و اشعار به مخاطبان شناخته می شود. و ما آن را مدیریت کردیم. اولگا خواندن معروف ترین شعرها را می خواند - با شروع از پوشکین، پایان دادن به بلا احمدیلین، من آهنگ های روسی را می خوانم، و عاشقانه های قدیمی، Retroches شوروی. به این ترتیب، کل پالت موسیقی محبوب ترین و شعر در این عملکرد ارائه شده است. آمد - و خوشحالم

نینا شوتسکایا:

"من خوش شانس بودم که از پدرم بشنوم:" من رویایم که شما تبدیل به این شد که شما تبدیل به ""

- تا چه مدت با Olga Cabo آشنا هستید؟

- در ابتدا، خلاقیت ما را گره خورده بود، سپس دوستی. ما به مدت طولانی در برخی از جشنواره های فیلم به یکدیگر نگاه کردیم. و، صادقانه، اگر نه احممت، شاید هیچ دوستی وجود نخواهد داشت. اما یک بازی ظاهر شد. و در روند کار ما بر روی آن معلوم شد که ما مشابه هستیم. و حتی خارج از خارج می شود، به رغم این واقعیت که کاملا متفاوت است. (لبخند می زند.) اولگا یک دوست بسیار خوب است. او یک شخص قابل اعتماد است، در کیفیت زمان ما نادر است. البته ما اغلب ساختیم، زیرا هر دو مشغول و تقاضا هستند. این کلمه بسیار دلپذیر است تا تلفظ کند، زیرا اگر ما در مورد OLE صحبت کنیم، شروع او شروع به زودی و موفقیت آمیز است، اما برای همه چیز بسیار دشوار است: من قبل از اینکه تقاضا شد، یک راه طولانی گذرانده ام. اما اکنون همه چیز خوب است. راز دوستی ما این است که ما در اصل بسیار متفاوت هستیم، هرچند که به طور بیرونی مشابه است. و در سرنوشت ما، همه چیز متفاوت است، و در طبیعت ما متفاوت است: Olya، به خصوص با تولد فرزند دوم، تبدیل به یک مادر مطلق در ماهیت خود شد. هنگامی که شما به تور بروید، در مامان طول می کشد. آنها با مدیر کنسرت ما Ilya در همه شرکت می کنند. و من، به اندازه کافی عجیب و غریب، نمی توانم رشد کنم. من در روح مطلق روح هستم بسیار عاطفی، واکنش های من می تواند کاملا فوری باشد.

- به این ترتیب، اگر شما چیزی را از رائید در تور نگذارید، نیازی به حل این مشکل نیستید؟

- سوار من بسیار کم است. بسیاری از تورهای فیلاررموندین ها، من می بینم که مردم پول دوم را برای گوش دادن به هنرمند محبوب خود صرف می کنند، بنابراین دست شما را افزایش نمی دهم تا چیزهایی را که نیازی به آن ندارند، به دست نیاورم. اما، البته، اگر این یک کنسرت تجاری است، زمانی که شما نیاز به آواز خواندن در ویلای روستایی یا پذیرش، من سوار دیگری دارم. اما در آن، مازاد هنوز وجود ندارد. هنگامی که شما شروع به سفر زیادی می کنید، به جهان متفاوت نگاه می کنید. بنابراین سرنوشت اتفاق افتاده است که وقتی سوار شدم، من به یک فرد کاملا متفاوت تبدیل شدم. پذیرش جهان تبدیل شده است متفاوت، مرزهای خود را گسترش یافته است.

نینا شوتسکایا:

نینا در خانواده سرپرست گروه معروف "Raduga" Arkady Shatsky بزرگ شد

- این واقعیت که شما یک مسافر عملا حرفه ای هستید، دیگر برای هر کسی مخفی نیست. چگونه این مرحله جذاب را در زندگی خود شروع کنید؟

- صادقانه، در ابتدا من هیچ پولی برای چنین سفر نداشتم. پولی که من به دست آورده بودم به اندازه کافی برای زندگی بود و سعی کردم پروژه هایی را انجام دهم. من همیشه دوست داشتم سفر، اگر چه قبل از آن، اگر من رفتم برای استراحت، یک سالن خورشید و دریا وجود داشت، من نمی توانم فراتر از هتل بروم. و من نیز کروز را دوست داشتم. خوشبختانه، در ابتدای هنرمندان نکته ای که در شرایط بزرگ به کروز فرستاده شدند، این چنین لذتی بود. برای ده سال من تمام اروپا را سفر کردم. هنگامی که دوست دختر من یک عکس گرفته شده در کنیا را نشان داد. من شاخ و برگ کاملا سبز و زمین قرمز را دیدم. این خیلی به من خیره شد! و من شروع به خواب در مورد سفر در آنجا، به عنوان کودکان رویای. بعدها، ما در سفر به Indochka رفتیم، و در اینجا متوجه شدم که چه چیزی باید در سپیده دم برای دیدن این سپیده دم. خوب، مسافر خود را با آفریقا آغاز کرد. آفریقا یک آینه است چگونه به جهان نگاه می کنید، پس شما دریافت می کنید. اگر شما با تمایل به پیدا کردن این جهان آمدید، آن را با زیبایی، سنت ها تحسین کنید - این است و شما دریافت خواهید کرد. سپس من شروع به رنج می برم به عنوان یک معتاد به مواد مخدر: اگر چند ماه طول بکشد، من از لحاظ جسمی کمک نکردم، زیرا در این سفرها قدرت را خیس کردم.

- در طول سفر، شما فقط یک توریست بودید یا اتفاق افتاد، برای محلی آواز خواندید؟

"من همیشه آواز می خوانم، و همیشه باعث علاقه می شود." این سال من در شمال هند بودم. ما یک راهنمای محلی داشتیم، و ما پیک نیک را در بانک های رودخانه تنظیم کردیم. زنان محلی لباس پوشیدنی که به ندرت برای آنها اتفاق می افتد، به این دلیل که آنها را در تابستان می سوزاند. ما به آنها پول پرداخت کردیم، آنها بسیار خوشمزه را تهیه کردند، با چنین لذتی خوردیم. و من شروع به خواندن عاشقانه "چشم جذاب" با صدای کم آنها کردم. در ابتدا، آنها خندید، زیرا خودشان صدای نازک و بلند را می خوانند. اما ناگهان شروع به فرو رفتن و درک آنچه که من می خوانم.

نینا Shazze و Olga Cabo در حال حاضر دو برنامه موسیقی و شاعرانه مشترک دارند. در آینده نزدیک، هنرمندان سوم به نظر می رسد

نینا Shazze و Olga Cabo در حال حاضر دو برنامه موسیقی و شاعرانه مشترک دارند. در آینده نزدیک، هنرمندان سوم به نظر می رسد

- بر خلاف بسیاری از مسافران، شما همچنین یک کتاب در مورد سفرهای خود را منتشر کرده اید ...

- صادقانه، من در مورد هر کتاب فکر نمی کنم. من یک حافظه بسیار بد دارم، و بنابراین فقط به یاد آوردن چیزی برای خودم، من این پایان نامه ها را نوشتم. سپس شبکه های اجتماعی ظاهر شد، و این پایان نامه ها شروع به رشد به برخی از یادداشت ها کردند. در نهایت، یکی از آشنایان من پیشنهاد کرد که من یک گزارش برای مجله بنویسم. و بنابراین من به سردبیر رسیدم، یادداشت هایم را با عکس ها گذاشتم و سپس آنها را در کل کتاب انباشته کرده بودند. من به دقت به دنبال کاغذ، تایپوگرافی، برای من مهم بود که همه چیز معلوم شد. و در پایان کتاب من آزاد شد، من او را خیلی دوست داشتم، این جادوگر من است. من اولین احساساتی را به یاد می آورم وقتی که من یک کتاب را می بینم: آیا واقعا این همه را می بینم؟ احساس مادییت سفرهای شما من خودم را جذاب می کنم.

- من شنیدم که شما یک سرگرمی در مقیاس بزرگ داشتید - شما یک بار با مهره ها دوخته اید ...

- این یک داستان غم انگیز است. من واقعا دوست داشتم که با یک صلیب و گره خورده بودم، آیا این کار را به خوبی انجام دادم، اما در شب، چون پدرم علیه من بود. من تمایل به تکمیل داشتم، پدرم نمی خواست من را در کارهای خانه انجام دهم، زیرا صندلی را در یک مکان و جویدن در یک ردیف تحریک می کند. او خواستار بود که من در رقص و زبان مشغول به کار بودم. اما مهره ها پس از آن من دوخته نشده بود. این اتفاق افتاد که در عین حال دو مرد در زندگی من نبودند. من با یک مرد که چند سال طول داشتم، و سپس پدر درگذشتم. این دقیقا چهل روز قبل از اولین کنسرت انفرادی من بود، که در آن او را به آواز خواندن، به این دلیل که او همیشه سخنرانی های من را بسته بود. اتاق او با تخمک ها ملاقات کرد. انتظار می رفت که یک کنسرت عالی در سالن Chaykovsky با ارکستر سمفونیک باشد. اما تقریبا هیچ کس در مورد سخنرانی نمی دانست، زیرا هیچ تبلیغی وجود ندارد. پدر به بومیان بومی خود را به دوستان خود رفت تا از آنها بخواهد پوستر را چاپ کنند و غیره در شهر در این شهر یک تعطیلات وجود داشت، پدر به صحنه رفت، Sang، برای صحنه رفت و درگذشت. و من خودم را در چنین خلاء تنهایی یافتم. ما حتی با مادرم بحث کردیم که در مکان من بسیاری از هنرمندان نمی توانستند ایستاده و شروع به سوء استفاده از الکل کنند. و من یک مهره را دیدم و متوجه شدم که می خواهم آنها را از بین ببرم. و بنابراین من به خانه برگشتم، نشستم، تلویزیون را روشن کرد و شروع کرد. برای من درمان شد. من یک نقاشی بزرگ را در کت و شلوار گلزنی کردم، بعد از آن شور و شوق برای Beadwork به پایان رسید.

نینا شوتسکایا:

نینا شوتسکایا در یکی از فصول "صدای نمایش" شرکت کرد. به گفته خواننده، پس از "صدای" او دور جدید حرفه ای بود

"اما لباس، احتمالا ماند ... تصاویر مرحله شما بسیار روشن است، به ما بگویید که به شما کمک می کند تا لباس های کنسرت."

- من تقریبا تمام لباس ها را سفارش دادم. سپس، هنگامی که او شروع به سوار شدن کرد، بافت ها را از کشورهای مختلف آورد. من بسیاری از طراحان آشنا هستم که ایده های من را تجسم می دهند. سرنوشت من و ایگور گلیوا را شکایت کرد. هنگامی که ما ملاقات کردیم، متوجه شدند که آنها در یک دانشگاه تحصیل کرده اند و حتی در یک خوابگاه در همان طبقه زندگی می کردند. طراحان، خوشبختانه، لباس را برای اجاره به من بدهید، به طوری که من آنها را راه می رفتم. " من لباس های زیادی را در خانه دارم، بنابراین من در آپارتمان تعمیر می کنم، پس از آن یک اتاق پانسمان بزرگ وجود خواهد داشت.

- آیا شما لباس خاصی دارید، با تاریخ؟

- من به یاد داشته باشید که اولین کروز من در سال 1992 بود. من در انواع مختلف کار کردم و البته، مشکلات را با لباس ها، مانند همه چیز در آن زمان تجربه کردم. پول من در کروز من بسیار کوچک بود، بنابراین در کازابلانکا به بازار پشت پارچه رفت، اما من چیزی پیدا نکردم، همانطور که در مصر. و بنابراین ما به قبرس رفتیم. آخر هفته، همه چیز در اطراف، البته، بسته شده است، اما به طور ناگهانی من یک نمایشگاه نساجی نساجی را دیدم. من رفتم، پدربزرگ رنگارنگ با سبیل وجود داشت، و در یکی از جداول، یک مخملی بسیار زیبا سیاه را بر اساس نقره ای گذاشت. من آن را امتحان کردم و متوجه شدم که این چیزی است که من رویایم! من پدربزرگم را امتحان کردم تا توضیح دهم که خواننده بودم، حتی آواز خواندم. پس از آن، دستانش را انداخت و من را تخفیف داد. و من یک قطعه پارچه را بر روی تمام سه kopecks خریدم، که از آن لباس به اینجا دستور داد. پس از داستان با انواع به پایان رسید، من لباس را به گنجه انداختم. و به تازگی، اولیا کابو سالگرد را جشن گرفت و پرسید که هر کس به تعطیلات در لباس های AR Deco آمد. و متوجه شدم که لباس من در این سبک بود و آن را بیست سال بعد گذاشتم. هنوز هم در شرایط عالی است.

- برای پوشیدن لباس های زیبا، شما نیاز به یک شکل خوب، مانند شما. احتمالا به شدت از خودتان دنبال می کنید؟

- من یک دوره زمانی داشتم که من به یک شیوه زندگی سالم پایبندیم. سپس یک دوره سالم بود. حالا من به عنوان یک فرد عادی زندگی می کنم. شیوه زندگی سالم من این است که من سعی می کنم در اواخر شب بخورم. و من خیلی در حال حرکت هستم، به آموزش فیزیکی درمانی می روم، زیرا آسیب نخاعی داشتم. من به Ayurveda در آماده سازی طبیعی بسیار مفید هستم. هنگامی که مشکلات با وزن برخورد می کردند، من یک دوره دشواری در زندگی خود داشتم و این سیستم را نجات دادم. حالا من تماشا نمی کنم که یک نوار خاص را تقویت کنم. با این حال، هنرمند در صحنه باید زیبایی زیبایی داشته باشد.

پس از موسیقی، شور و شوق دوم نینا - سفر. آویزان تعداد زیادی از کشورها، خواننده حتی یک کتاب را با تصورات خود و عکس های کپی رایت منتشر کرد

پس از موسیقی، شور و شوق دوم نینا - سفر. آویزان تعداد زیادی از کشورها، خواننده حتی یک کتاب را با تصورات خود و عکس های کپی رایت منتشر کرد

- شما پذیرفتید که مسیر محبوبیت، پیچیدگی بود. وقتی او شروع کرد؟

- من آموزش عالی مدیریت دارم و هنگامی که یک مدرسه ویژه را با یک مطالعه عمیق از زبان انگلیسی به پایان رساند، بدترین دانش آموز در کلاس بود. "Troika" در شیمی و فیزیک به سادگی عرضه شد، زیرا والدین در شهر مورد احترام قرار می گیرند. من با لذت خواندم، زمان زیادی را صرف تمرینات پدر کردم. در عین حال، جرنزادگان موسیقی خاص من به تازگی نشان دادند، که مجبور به نگرانی پدر بود. او به ارکستر هنرمندان باتجربه رفت که نمیتواند استعداد بزرگی را ببیند. و من یک تیم زیبا داشتم، یک صدای بزرگ، اما من به سختی می توانستم یک تئوری موسیقی داشته باشم. پدر متوجه شد که من در حرفه آسان نیست، و برای یک زن آن یک کار دشوار است. اکثر کسانی که در حرفه خلاق موفق هستند، در زندگی شخصی خود ناراضی هستند. و آنها برای مدت طولانی فکر کردند، جایی که به من پیوست. پدر گفت که اگر من کار نمی کنم و به دانشگاه نرسیده ام، پس من چنین زندگی ای را در خانه خواهم ساخت که من مجبور خواهم شد فرار کنم و شروع به زندگی کنم. به منظور ثبت نام در دانشگاه لنینگراد، من مجبور شدم تحت ریبینسک رئیس باشگاه روستایی برای کسب تجربه کار کنم! وقتی آموزش را تکمیل کردم، تمام کنسرت های من خود را آماده می کردند، زیرا این حرفه من شد. من سازگار با روش شناسی توسط آموزش و پرورش و می دانم که در آن شروع. پوسترهای مهم، تبلیغات و غیره. و بسیاری از هنرمندان این را نمی دانند.

- به نظر می رسد، والدین را در موسیقی نگذاشت؟

"من به یاد می آورم زمانی که من اولین کنسرت انفرادی خود را با ارکستر سمفونیک تمرین کردم، خوش شانس بودم که توانستم از پدرم بشنوم:" من رویایم که شما تبدیل به این شد که شما تبدیل به آن شد. رویای، اما باور نکرد که این اتفاق می افتد. " خداوند استعداد فیزیکی را به خود اختصاص داد، اما نه توانایی به سرعت آموزش داد. بنابراین، اگر من کاری انجام دادم، آن را به عنوان هر کس دیگری معلوم شد. و در نتیجه، صورتش شکل گرفت.

- طرفداران شما، احتمالا، هنگامی که شما به نمایش "صدای" آمدید، بسیار نگران شما بود. بسیاری نمی توانند درک کنند که چرا این کار را انجام دادید ...

"هنگامی که شما تمام زندگی من در صحنه هستید، و در عین حال ما با همکاران ملاقات می کنیم که از آنچه که اکنون انجام می دهند،" خیلی خوب نیست ". و چگونه می توان پیدا کرد که آیا هیچ مردی در تلویزیون وجود ندارد؟ هر چیزی که هنرمند صحبت می کند، او یک فرد عمومی است که نمی تواند در ناشناخته زندگی کند. من به یک صحنه نیاز دارم، شما نیاز به یک عموم، اشتغال دارید. در غیر این صورت، اگر هنرمند کار کمی داشته باشد، این انرژی شروع به سوزاندن آن می کند. و من می خواستم کار بیشتری داشته باشم موسیقی که من تمام زندگی ام را انجام دادم، غیر فرمت نامیده شد، آنها گفتند که او توسط کسی مورد نیاز نیست. و من قبلا فروتن بودم اما زمانی که دیما بیلان گروه خود را در این پروژه به من داد، این واکنش را دیدم. در شبکه های اجتماعی، تعداد زیادی از جوانان گفتند: آنها می گویند، یک آهنگ جالب است! و من فکر کردم: در اینجا عمومی رسیده بود! من می خواهم آن را جذب کنم.

- با تمام تجربه شما، احتمالا می ترسید که شما به نشر نابینا تبدیل نشوید؟

- من بلندپروازانه هستم و در ابتدا فکر کردم: چگونه می توانم بروم و برنده شوم؟ پس از همه، هیچ کس نمی دانست که من در هیئت منصفه که من شرکت می کنم. من حدس می زنم من می توانم کسی را صدا کنم، اما نه. من یک میل داشتم: فقط در هوا چپ! برای تغییر، Visor در اینجا تبدیل نشد، اما همین امر فرصت های فوق العاده ای را برای او کشف کرده است! تمام این پروژه، آشپزخانه داخلی آن - فوق العاده است. این چنین فضایی است! من در سپیده دم جوانانم، در برخی از مسابقات شرکت کردم. اما با این پروژه حتی مقایسه غیرممکن است. چقدر گرما وجود دارد، با چه رابطه ای با شرکت کنندگان ارتباط برقرار می کند. من این نمایش را به عنوان یکی از بهترین لحظات زندگی ام به یاد می آورم. و تیمی که ما خیلی خوب داشتیم، ما هنوز از روابط حمایت می کنیم.

نینا شوتسکایا:

"مردان مدرن نیاز به یک زن دارند که توسط خانواده جذب خواهند شد. و من همیشه موسیقی را انتخاب کردم"

- مشارکت در این پروژه به شما در پایان آنچه شما می خواستید، به شما داد؟

- مطمئن. وقتی من جایی در تور می آیم، مردم به من می گویند که چقدر Esemesok برای من فرستاده اند. این چنین عشق انسانی است، این نامه ها ... خوب، تصور کنید زمانی که شما به عزیزان خود بروید، و تقریبا همه می گویند که موسیقی شما مورد نیاز نیست! و سپس به نظر می رسد که شما نیاز دارید، و بسیاری. و این شادی است. من به نوعی نامه ای از هنرمند دریافت کردم که برای مدت طولانی با افسردگی جنگید. او نوشت که در شب من سعی کردم یک کار را در اینترنت پیدا کنم، اما نمی توانستم، و به طور تصادفی به سایتم رفتم. و سپس تمام شب به آهنگ های من گوش داد. "با تشکر از صدای شما، من از این شب وحشتناک جان سالم به در بردم. بحران گذشت، من آماده هستم که زندگی کنم، "او نتیجه گرفت. البته، پس از آن، من درک می کنم، احتمالا، من همه چیز را درست انجام می دهم.

- شما به نوعی اعتراف کرده اید که شما یک رمان با موسیقی دارید. و چه نوع مرد توانست قلب شما را فتح کند؟

- در حال حاضر هیچ چیز برای صحبت کردن وجود دارد. مردانی که مرا دیده اند شاید من خیلی قوی بودم. من نمی توانم بگویم که من شرایط را مطرح می کنم. من یک رابطه بسیار زیبا داشتم اما مسئولیت را بپذیرید و با فردی که توسط موسیقی جذب می شود آسان نیست. من نمی دانم که من یک خواننده دارم و باید آواز بخوانم. فقط اگر من آواز بخوانم، تمام مزایای آن را از دست می دهم. من خسته شده ام، توقف درخشان، و من نمی توانم بهبودی. بسیاری از مردم کلمه "خلاقیت" را دوست ندارند، اما من نمی توانم موسیقی را با کار تماس بگیرم. و مردان مدرن برای این آماده نیستند، آنها به یک زن نیاز دارند که توسط آنها جذب می شود، خانواده. و من همیشه موسیقی را انتخاب کردم. علاوه بر این، من به فردی نیاز دارم که جالب باشد، که یک مقام برای من است. اگر می خواهم ارتباط برقرار کنم، همیشه می توانم مردم را پیدا کنم. من تنها نیستم. به طور کلی، اگر ما در مورد ازدواج صحبت کنیم، همیشه جواب می دهم: شما می خواهید خدا را بپوشانید - به او در مورد برنامه های خود بگویید. و من هنوز نمی خواهم در مورد آنها صحبت کنم.

ادامه مطلب