مادران و پرستاران در اروپای قدیم: آیا دلیلی برای حسادت وجود دارد؟

Anonim

امروز صبح من از پرونده ها در بانک خارج شدم و تصمیم گرفتم که مدارک و سایر تلمبه های لازم را در پارک بزرگ در نزدیکی ادامه دهم. چند هفته بعد، من به یک کشور جدید دیگر و یک شهر جدید حرکت خواهم کرد، اما در حال حاضر، من با هوای تازه ژنو نفس می کشم و گوش دادن به آواز پرندگان در La Grange.

چند نفر وجود دارد: چند نفر در یک پارک بزرگ در چمن گسترش یافتند. در مسیرهای بین درختان و ریه ها جفت مردان پیر و پیرمرد را می گذرانند، که خوش شانس است، ظاهرا، پشت سر او ... شاید یک پسر، یا شاید فقط "nannies". پرستار بچه ... معمولا عمومی یافت می شود زنان تایلندی و فیلیپین از گونه های اروپایی کودکان است. چنین دفاعی دو طرفه برای 10 پیاده روی از ورود به پارک به مغازه، که فرود آمد، من چهار دیدم. کودکان در صندلی های چرخدار یا بزرگتر، در واقع، خود را ارائه دادند. nannies، به دقت نگاه کنید، به طوری که کودک آسیب نرساند و یا شروع به خوردن چمن نمی کند، آنها مشتاقانه در تلفن، احتمالا با عزیزان خود گفته اند. در مقابل این دقیقه پس از 20 سال در پارک، یک بریتانیایی یا آمریکایی با دو کودک ظاهر شد - یکی در پرسه زدن، دیگری در اطراف او فرار کرد. با یک کودک مسن تر، او برخی از عبارات را مبادله کرد، از بازی خود حمایت کرد. جوانتر خوش شانس بود، در مقابل او تکان داد.

مادران و پرستاران در اروپای قدیم: آیا دلیلی برای حسادت وجود دارد؟ 47956_1

عکس: Nadezhda Eremenko

شاید این پست من هورمون های سی ساله و سالهای انتقاد داخلی و خارجی است. اما به نظر من چنین تفاوت آشکاری بین نور در چشم کودکان که با مهد کودک اجباری و شسته و رفته بود، به نظر می رسید، و در اینجا این پسر در اطراف مادرش اجرا شد. چشمان او از لذت دیدن جدید در پیاده روی، از تعامل با عزیزان، درخشش گرفته است. او، البته، در مورد آن فکر نمی کند یا فکر نمی کند، اما دقیقا با این کلمات نیست. بعید است که در بزرگسالی تجزیه و تحلیل شود، اگر به او کمک کند تا این پیاده ها و توجه مادر به یادگیری فعالانه زندگی را دوست داشته باشد و به او علاقه مند شود، آیا آنها توسعه استعداد را برای بازی و با شور و شوق اضافه کرده اند. با این وجود، به نظر من این به نظر می رسد که این به ظاهر "چیزهای کوچک مهم" در پایان یک کودک یا گرم و باز، و یا یک چیز بسته در خود، که در جهان عصبانی است، به دلیل مهم نیست که چقدر سخت تلاش می کند احساس می کنم، هیچ چیز نمی تواند احساس کند.

در سوئیس، طبق قانون، ترک زایمان، از جمله قبل از زایمان، 4 ماه است. این بدان معنی است که حدود 2 ماه کودک به نوزادان و تغذیه مصنوعی منتقل می شود. گاهی اوقات کودک به مادرش منتقل خواهد شد و مادر به ایستگاه کاری باز می گردد. و کودک به فیلیپین، اوکراینی یا هر پرستار دیگر است.

این اتفاق افتاد که بین کار سوئیس و جدید من در یک کشور دیگر من برای مدت زمان زیادی از محیط شرکت شرکت ها خیانت شدم. بدون کار، بدون داشتن اهداف فروش و ده پروژه موازی. و این پس از 10 سال نژاد شرکت. اولین بار من نمی توانستم درک کنم - چه باید بکنم؟ "... لازم است کاری انجام دهیم! در غیر این صورت، چی هستم؟ من کی هستم؟ به طور کلی، چرا من پس از آن، اگر من هیچ کاری انجام ندهم، اما فقط شام یک عزیزم را آشپزی می کند! او به زودی خسته خواهد شد! نه، من به یاد داشته باشید که در کتاب های هوشمند من نوشتم - لازم است توسعه و متفاوت باشد ... در حال اجرا در حال اجرا ... zzzzzzzzzzz-zzzzz ... "، - و چنین سر و صدا در سر من شروع به رانندگی من دیوانه. من متوجه شدم که چرا زنان خیلی عجله دارند تا از این حکم بازگردند، بدون حتی داشتن توجیه در زرادخانه قوانین شدید سوئیس، بسیاری از ما به نظر می رسد که فعالیت ها، ما به طور ناگهانی ارزش را بدست آوریم و سپس "کسی" را بدست آوریم. و اگر در خانه ما نشستن و رشد کودکان (یا خدا حتی حتی بچه ها رشد نمی کند، بلکه فقط زندگی می کنند!)، پس ما باشگاه های خسته کننده هستیم.

مادران و پرستاران در اروپای قدیم: آیا دلیلی برای حسادت وجود دارد؟ 47956_2

عکس: Nadezhda Eremenko

و بی معنی است که کار شادی نیست، و ما لبخند فرزندانمان را از دست می دهیم. کلمات اول و گام هایی که در جامعه انجام می دهند، پرستار بی تفاوتی، دریافت دیدگاه های تحسین و بی سر و صدا با دوران کودکی متقاعد نمی شوند: مهم نیست که چه کاری انجام می دهند، مورد علاقه نیست. من فکر می کنم مشکل ما (مشکل ساخت "ساخت قدرت های تصویربرداری و رهبران شرکت های سرد") این است که ما هنر صحبت نمی کنیم. انجام هیچ کاری، نشسته روی نیمکت در پارک یا روی مبل در خانه. هیچ چیز هیچ چیز را آغاز نمی کند، بلکه به سادگی نزدیک به عزیزان عزیزان، با کودکان است. بدون ایجاد ارزش افزوده قابل مشاهده. با تشکر از این تجربه، من متوجه شدم که چرا بسیاری از مدیران ارشد، که من می دانم، صادقانه دوست دارم و خوشحال با "هیچ چیز" همسران شما. آنها یک هدیه دارند - فقط باید باشند و در این موجود - قدرت باور نکردنی. بازسازی، پذیرش، انتقاد نیست. در این قدرت یک مهارت برای برطرف کردن سطح انسانی وجود دارد. این فضا و محل تولد و رشد کودکان است. بله، بله - دقیقا ضروری است. در حضور، پذیرش، حمایت و گرما. مطمئنا، البته، من از همه چیز خواستم تا همه چیز را ترک کنم و "فقط در زین"، اما قادر به متوقف کردن و حذف ماسک ها و اعطای آن به فعالیت شما - ارزشمند است. فقط در این ایالت جایی برای دیگران وجود دارد، و من فکر می کنم، تنها در این ایالت، جایی برای تولد و پرورش فرزندان وجود دارد. و بله، من می خواهم پس از تولد خود حداقل چند سال بعد از تولد خود باشم. حتی اگر پس از آن، من برای رفتن به یک ماراتن حرفه ای دشوار خواهد بود.

ادامه مطلب