Olesya Sudzilovskaya: "زندگی به من آموخت که به من آموخت

Anonim

ورود OLECES به سینما تصادفی بود. او به طور جدی در ژیمناستیک ریتمیک مشغول به کار بود و حتی به عنوان نامزد برای کارشناسی ارشد ورزش تبدیل شد. اما در چهارده سال او به نمونه ها دعوت شد و سپس ولادیمیر پتپاوف کارگردان را در نقش اصلی فیلم خود تصویب کرد. و این رویداد سرنوشت بیشتری را تعیین کرد. در حال حاضر در فیلمبرداری از هنرپیشه ها حدود هشتاد نقش در تئاتر و سینما. به نظر می رسد عمیق است، و شاید موضوع نه تنها در حرفه ای بودن باشد. بسیار عاطفی در زندگی، Olesya و صفحه نمایش تجربیات پیچیده و احساسات را حمل می کند. در سال 2009، بازیگر زن با پدر فرزندش، سرگئی دبستانی، بازرگان، با آنها ازدواج کرد، ازدواج کرد.

Olesya، شادی شما کیفیت ذاتی است یا به دست آمده است؟

Olesya Sudzilovskaya: "مامان گاهی اوقات می گوید که او من را کوچک از دست می دهد. در دوران کودکی من خیلی خوشحال شدم، لبخند "دختر آفتابی". و هنگامی که مردم به من ملاقات کردند، به طور غیرمستقیم شروع به لبخند زدند. با سن چنین "ورودی های خورشیدی" کمتر شد. زندگی به من به "Stern" آموخت و ماسک را بست، اما در حال حاضر پیش نیازها و تمایل به بازگشت به خود دوباره وجود دارد. "

حرفه ای عمل بسیار عصبی است و بسیاری از تجربیات: این نقش را دریافت نکرده یا نه، اما نه. یاد گرفتم که چگونه با احساسات مقابله کنیم؟

Olesya: "احتمالا نه. اما اولویت های دیگر ظاهر شد: خانواده، کودک، خانه. و ظاهرا، چون در حال حاضر من نه تنها در حرفه هدف قرار می گیرم، همه چیز خیلی ترسناک نیست. خوب، آن را با نقش کار نمی کرد، اما در خانه من یک شوهر مورد علاقه و دوست داشتنی و دوست داشتم. و شما می دانید، احتمالا، بهترین، اگر بازیگر دارای یک روانشناس است. سپس او و عزیزانش کلمات مناسب را از دست می دهند، و برای خود، برخی از تمرینات خوب تمرین را پیدا خواهد کرد، زمانی که آن را در صحنه های وابسته به بیماری های سینمایی با مشارکت او نگاه می کند. (می خندد.) شوهر یک دوست است - این یک کار جامع است، بالاترین خلبان، موافق است؟ من بیشتر از این بازیگران را دیدم که تنها با مشکلات مواجه خواهند شد. یک فرد نیاز به حمایت دارد، اما مردم حرفه های خلاق دو برابر هستند. "

و من مجبور شدم به متخصصان کمک کنم؟

Olesya: "من به داستان می گویم. بلافاصله گفتم که شما حتی نباید این نقش را دریافت کنید. نمونه ها در نقاشی "Orlova و Aleksandrov" ادامه یافت، اما نامزدی برای شخصیت اصلی قبلا تایید شد. "Olesya، بدون نیاز،" مدیر به من گفت. - چرا شما به آن نیاز دارید؟ رقص به طبخ، آهنگ ها و متن برای یادگیری - و همه چیز بیهوده است، تنها عصبانی شدن اعصاب. انجام ندهید". اما من رفتم من می خواستم عشق را به اولوف بازی کنم. شما می دانید، حتی با برخی از اعتقادات درونی که این نقش من است. و ... من تایید نشده بودم! سپس لازم بود که به کمک یک متخصص کمک کنیم. (می خندد.) بومی - و شوهر، و مادر - همچنین آرام و بسیار حمایت از: "نقش شما برای شما آمده است." تنها شش ماه بعد، زمانی که ما با خانواده تان تعطیلات رفتیم، آنها را به من دعوت کردند و دعوت کردند تا نمونه ها را تکرار کنند. "

برای اولین بار، شوهر Olesi Sudzilovsky او را در جشنواره فیلم مسکو دید، شگفت زده شد، اما پس از آن جرات نبود.

برای اولین بار، شوهر Olesi Sudzilovsky او را در جشنواره فیلم مسکو دید، شگفت زده شد، اما پس از آن جرات نبود.

Lilia Charlovskaya

توافق کرد؟

Olesya: "نه. من حق ندارم من را ترک کنم علاوه بر این، همه چیزهایی که می توانم نشان دهم، من قبلا انجام داده ام. و اکنون من برای اعتماد بسیار سپاسگزارم: بدون نمونه های مکرر تایید شدم. شریک زندگی من از Tolya White، که گرگوری الکساندروا را در این فیلم انجام داد، گفت: "نه، بلافاصله پس از فیلمبرداری، ما به آسایشگاه نخواهیم رفت. ما می رویم وقتی فیلم به منظور پرداخت پول دوبار پرداخت نمی شود. " (خنده حضار) بهداشت و درمان، البته، با چنین کاری مورد نیاز است. "

آیا شما نقش بیشتری را به دست آوردید؟

Olesya: "دالا، یکنواخت، خیلی زیاد است. اما چقدر، ما یاد می گیریم که تصویر منتشر شود. زمان جمع آوری سنگها هنوز آمده است. "

آیا این نقش های سن شروع نمی شود؟

Olesya: "اگر شما در مورد سریال تلویزیونی" خانه با نیلوفرهای "صحبت می کنید، پس قهرمان من مارگو از بیست و هفت تا شصت و دو سال وجود دارد. و اگر چه من در حال حاضر دور از بیست و هفت، اما نه شصت و دو. (می خندد.) با خوشحالی با آرایش کار کردم. یک لحظه زمانی بود که ناگهان شروع به پیشنهاد مادران کرد. اما مادران بیشتر و زیباتر هستند، که فرزندانشان بیش از شش سال نیستند. بنابراین نه - نمی ترسم. "

به هر حال، شما عالی نگاه کنید. تعجب آور نیست که شما به صورت نام تجاری لوازم آرایشی گارنیر تبدیل شدید!

Olesya: "این یک راز، نام تجاری بالا نیست، و چهره او معتبر است. بنابراین، من فکر نمی کنم که من به این پیشنهاد موافقت کردم. و حتی در کار بر روی سناریو شرکت کرد، که بسیار خوب بود. به هر حال، حتی قبل از اینکه من گارنیر را نمایندگی کنم، مورد علاقه من در میان محصولات این نام تجاری بود. و اکنون از کرم و ماسک هایی استفاده می کنم که خوب هستند و برای پرواز در هواپیما، و برای فیلمبرداری از میدان، در باد. "

اگر Olesy Suzilovskaya بیست سال به یاد داشته باشید و در حال حاضر - آیا شما در داخل تغییر کرده اید؟

Olesya: "این خنده دار بود زمانی که در برنامه اختصاص داده شده به" خانه با LILII "، گزیده ای از کار من با همان کارگردان ولادیمیر Krasnopolsky، اما پانزده سال پیش نشان داده شد. من به خودم نگاه کردم و فکر کردم: "به آنچه هنوز هنوز سبز است!" (می خندد.) در حال حاضر، به نظر من، آن را تجربه تر شده است، من می توانم خودم را از طرف دیگر ارزیابی کنم. و با تولد فرزند نیز به معنای بیشتر به نظر می رسد. اگر چه برخی از بلوغ درونی، دستورالعمل ها همیشه اشاره کرده اند. من به یاد داشته باشید Georgy Shenghelia، برگزاری ریخته گری به نقاشی خود "Garbagers"، گفت: "اگر من می توانم دختر را پیدا کنم که من یک مهماندار هواپیما در تبلیغات Tuns بازی کردم. چنین عمق وجود دارد! "من دلسرد شدم:" بله، من آنجا هستم ... "او:" نمی تواند باشد! این شما نیستید ... "من بلافاصله دیدم که او اعتماد نکرد و شک نداشت. و هنگامی که نمونه ها شروع شد و چشم هایم را در فریم نزدیک دید، گفت: عبارت Corona: "در چشم - سرنوشت". (می خندد.) "Trashman" یکی از کارهای اولیه و مورد علاقه من است. "

آیا پس از آن رابطه با حرفه ای دارید؟

Olesya: "نه. من همیشه کمال گرایی بوده ام، در حداکثر کار می کنم. فقط در سن بیست سال، مفهوم حداکثر متفاوت است. "

شوهر گفت که برای اولین بار شما را در جشنواره فیلم مسکو دیدم، شگفت زده شد، اما من به رویکرد رفتم. من می ترسم یک رابطه با بازیگر شروع کنم؟

Olesya: "شاید با یک بازیگر، و شاید با من باشد. احتمالا، در آن لحظه او احساس بصری داشت که چیزی جدی خواهد بود. من آشنا نبودم ما چهار سال بعد در Krasnoyarsk ملاقات کردیم، جایی که هر یک از ما در کار خود آمدیم. و Gosh Kutsenko به Segha به عنوان "SWAT" منتقل شد. (سرگئی به اولی ها در ولگا وارد شد تا به این رویداد برسد و او را برای راننده گرفت. من فکر کردم: "چه کسی روشن و مهربان است. این چیزی است که من می خواهم هر روز را ببینم. ما باید او را دعوت کنیم مسکو "- تقریبا. auth.)

آیا منافع مشترک زیادی دارید؟ آیا می توانید کتاب Premiere را بخوانید؟

Olesya: "ما در سینما می رویم، کتاب های خواندن را به یکدیگر می فرستیم، اما بهترین ما پسر ماست."

Olesya Sudzilovskaya:

"جاذبه در اصل بسیار قدرتمند بود. من سعی کردم به یکدیگر وابسته نباشم - کار نمی کند. "

Lilia Charlovskaya

شما در ابتدا در شخصیت، خلق و خوی، نگاه همزمان بود؟

Olesya: "برای آن هفت سال که ما با هم، ما بیش از حد تحت تاثیر یکدیگر تغییر کرده است. Seryozha طول می کشد از من، من از او هستم. هنگامی که ما سینما را نگاه می کنیم، متوجه می شوم که ما واکنش های مشابهی و عباراتی داریم که ما در "اتر" صادر می کنیم. جاذبه در اصل بسیار قدرتمند بود، ما سعی کردیم به یکدیگر بستگی داشته باشیم - کار نمی کند. و اکنون آنها متوجه شدند که به هر حال نمی توانند به هیچ وجه بروند و آرام شوند. (می خندد.) ما احتمال بیشتری به هم می رویم. من بعضی از لحظات را نمی ترسم تا ضعف من را نشان دهم، و Seryozha قدرت آن است. اگر چه به نظر می رسد، همه چیز باید مخالف باشد. اما من، پس از به دست آوردن وضعیت خاص و در زندگی، و در حرفه، این را به هر راه ممکن نشان داد. و سرگئی همیشه معتقد بود که این امر غیرممکن بود که آزادی را محدود کنیم و به ندرت چیزی را مورد نیاز قرار داد. حالا من مثل یک دیوار سنگی هستم و می توانم ضعیف باشم. خوب، و سرگئی دیگر خجالتی نیست که به خودت توجه کنیم. "

و چگونه به پدال و پسر نسبت داده می شود؟

Olesya: "شرایط زندگی Serezhu بسته شد، نه برای نشان دادن احساسات خود را. و من همه فکر کردم که او، با محدودیت خارجی خود، با موضوع مراقبت های کافی نیست، او را یک بار دیگر در دست نگیرید. هیچ چیز مثل این نیست آنها دنیای خود را دارند و عشق و حساسیت زیادی وجود دارد! Temko بدبختی پدرش را از دست می دهد زمانی که هیچ وجود ندارد. هنگامی که Seryozha در حال تماشای فوتبال است - این مقدس است، در چنین لحظاتی بهتر است آن را لمس نکن. اما موضوع می تواند به آرامی رویکرد و دراز بکشد. من درک می کنم که آنها قلمرو خود را دارند. و در حال حاضر آنها در حال حاضر دروغ می گویند، آغوش گرفتن، و بحث در مورد روند بازی - که گذرنامه که از دست رفته هدف. "

چرا موضوع بسیار زیاد است: تسویه حساب، اسکی، شنا، فوتبال، انگلیسی، فرانسوی؟

Olesya: "من می خواهم او را به دانستن بسیار و آزاد بود که انتخاب کنید. شما می دانید که ما خوشحال شدیم که پسر پنج ساله ما در هتل خود به مربی فوتبال آمد - هلندی، با او به زبان انگلیسی صحبت کرد و سپس به آرامی با بچه های انگلیسی صحبت کرد! این موضوع قادر به نوشتن، خواندن، شمارش، صحبت کردن در سه زبان است، به طوری که شما می توانید به فرزند صلیب بدهید. در حال حاضر ما به تدریج او را از بعضی از آنها آزاد می کنیم (من نمی توانم بگویم، غیر ضروری، آنها به نظر من مهم هستند). کودک باید حداقل یک روز رایگان داشته باشد - زمانی که او تنها با آنچه که می خواهد مشغول به کار است، - پیاده روی، نمایشنامه ها، تماشای فیلم ها. به هر حال، من این را در نقاشی های خود درک کردم. "

چطور؟

Olesya: "کسانی که علاقه مند به این موضوع می توانند به متخصصان مراجعه کنند یا به طور مستقل به اینترنت نگاه کنند: نحوه تفسیر نقاشی کودکان. برای این هنرمندان، شما می توانید در مورد Microclimate در خانواده بسیار یاد بگیرید. کدام یک از اعضای خانواده، کودک یک اندازه بزرگتر را می کشد، در چه فاصله ای که از طرف یکدیگر هستید، آن را با دست انجام دهید. آیا شما روی زمین ایستاده اید - اگر در هوا معلق باشد، به این معنی نیست که همه چیز به ترتیب نیست. خوب، هنگامی که خورشید در شکل نشان داده شده است. اگر یک لوله در خانه کشیده وجود دارد، به این معنی است که زندگی در آنجا جوشانده است. خانه بدون پنجره و درها - لازم است ریشه: کودک با دیگران پر شده است. اما ممکن است آن را تفسیر کنید، و بنابراین، و جایی که حقیقت بهتر است به قلب مادر من بگویید. "

چه کسی می خواهد تبدیل شود؟

OLESYA: "من یک فضانوردی بودم. برای من شگفت انگیز است! این در دوران کودکی ما هر کس می خواست، مانند یوری گاگارین، تسخیر گسترش جهان است. و در کودکان مدرن، منافع دیگر. چرا در جایی از خانه خود پرواز می کنید، غذا را از کیسه ها بخورید. (می خندد.) بنابراین موضوع من راضی بود - به این معنی است که پسر تخیل دارد. درست است، حالا او از یک موضوع فضایی به ساخت و ساز تغییر کرده است - او سازنده "لگو" را دوست دارد. به طور کلی، تم یک پسر قادر است، به نظر می رسد بسیار، و هنوز هم دشوار است درک تمرکز آن. "

شما به یک مادر در یک عادت آگاه تبدیل شده اید. افکار مطرح شده است: چه می توانم فرزند را به آموزش دهم؟

Olesya: "من برای مدت بسیار طولانی منتظر بودم، زمانی که من در نهایت این غریزه را به نمایش گذاشتم، تمایل به داشتن فرزندان. و پس از آن در زندگی من یک رویداد رخ داد، پس از آن متوجه شدم که من هرگز نمی توانم کلمه "مادر" را در آدرس من بشنوم. من خیلی ترسناک بودم من یک بخش گرفتم، و در همان روز ما شروع به کار در پروژه کردیم. (می خندد.) سی سی با دم - یک عصر بزرگ برای مادران. من به همه توصیه می کنم! "

چه خانواده ای عمومی است، بر شیوه زندگی شما تاثیر می گذارد؟

Olesya: "البته. به عنوان مثال، من نمی توانم در آنجا بمانم، جایی که بسیاری از هموطنان. همیشه توضیح دهید که من استراحت می کنم. و، صادقانه، من همیشه نمی خواهم این کار را انجام دهم. بنابراین، ما عاشق حریم خصوصی هستیم. اگر چه در حال حاضر من به این آرام شده ام و به آن عادت کرده ام که اگر ما با سرورها به رستوران برویم، ما نمی توانیم پانزده دقیقه اول را آرام کنیم. (می خندد) ما می دانیم که میروئوزه را درک می کنیم که کودک ما در چند شرایط دیگر از ما رشد می کند. او رویاها ... سوار تراموا. و اگر موضوع در حال حاضر در لندن در یک اتوبوس دو طبقه، سپس "معجزه با شاخ" سفر کرده است، در حالی که من فقط از طرف دیدم. سرشت در دوران کودکی یک اسباب بازی تنها بود - یک دستگاه پلاستیکی، و پسر ما یک جعبه اسباب بازی داشت. اما در چیزی از آرتم در سن او بسیار بزرگتر است. به عنوان مثال، او می داند چه مهد کودک است، و بچه ها را به اسباب بازی ها و لباس های خود می دهد و خود را جمع آوری می کند. او می داند که این بچه ها بدون والدین رشد می کنند، آنها چنین فرصت هایی مانند او ندارند. "

Olesya Sudzilovskaya:

"مادر گاهی می گوید که او من را کوچک می کند. به عنوان یک کودک، من خیلی خوشحال شدم، لبخند "دختر آفتابی".

Lilia Charlovskaya

یک دستگاه پلاستیکی - به طوری بد زندگی می کرد یا راهی برای تربیت بود؟

Olesya: "پدر سرگ یک خلبان نظامی بود، عمومی. اما، همانطور که می فهمید، به طور کلی فورا آن را نداشت. مامان با ستوان Jebanem در Garrisons سفر کرد و بچه ها را اول، یکی، و سپس سه نفر را گرفتند. سپس خانواده به شدت زندگی می کردند. کوچک ترزالا در کنار ژنراتور دیزل خوابید، که صداهای بلند را منتشر کرد - رونق رونق رونق. و اولین بار زمانی که آنها به آپارتمان دیگری منتقل شدند، نمی توانستند خوابیدن کنند، زیرا به سکوت استفاده نمی شود ... "

من واقعا مدل جهان را دوست داشتم، که در یکی از مصاحبه ها گفتید. هسته یک کودک است، یک زن از او محافظت می کند و یک مرد نوعی مانع محافظتی بین آنها و جهان است. ظاهرا، در ازدواج شما یک امنیت پیدا کردید.

Olesya: "قبل از اینکه سالزا در زندگی من ظاهر شد، در مورد این مدل دانش را داشتم. امنیت یافت، بله ... شوهر من مشکلی در محل کار در خانه ندارد. اما این بدان معنا نیست که او به من به عنوان یک بانوی کینیک، شاهزاده خانم در مورد نخود تعلق دارد. اطلاعات به من می آید، اما کمی بعد، زمانی که تمام مشکلات در حال حاضر پشت سر گذاشته شده است. و من از آن سپاسگزارم! بله، این "کیسه هوا"، پوسته ای که دنیای کوچک ما را محافظت می کند، ما داریم. "

برنامه های شما برای سال جدید چیست؟

Olesya: "ما آن را در اینجا در خانه صرف. Seryozha همیشه با چنین شگفتی ها روبرو می شود! هنگامی که او اشعار من را نوشت، خنده دار Nekladhi-Neladuhi. آنها نشان دادند که توجه داشته باشید که یادداشت بعدی و غیره وجود دارد. یک ساعت بعد، شاد و شاد، من هدیه ای را در دستم نگه داشتم. و برعکس، عموی جامد من، یک تاجر، و از شادی به نظر می رسید. برای سال نو، ما نیز شگفتی های یکدیگر را آماده می کنیم. اطمینان حاصل کنید که یک درخت کریسمس را بپوشانید، ما شومینه را روشن می کنیم و تمایل داریم. بابا نوئل هدایا را در شب ترک می کند و ردیابی آن بر روی زمین باقی می ماند. درست است، به دلایلی آنها شبیه به آثار چکمه های بابا هستند. (می خندد.) ما سعی کردیم سال نو را جشن گرفتیم و در کشورهای گرم زیر درختان نخل و برف برف، اما نه، همه چیز این نیست. این تعطیلات بهتر است برای جشن گرفتن در اینجا، با روس ها، در برف، با سورتمه، درختان کریسمس، با چنین عشق بی پایان برای کشور! "

ادامه مطلب