چگونگی تبدیل یک شیرین سکولار به جزایر خارجی: "من احتمالا صاف"

Anonim

بنابراین، از آنجایی که ما نمی خواستیم در خنک و احتمالا یک مرقع راحت قرار دهیم، یانی تصمیم گرفت تا من را به یونان آورد. دقیق تر، نه، نه، تصمیم او مرا گرفت تا من را به آمریکا برد، اما پزشکان چشمان خود را گردند و گفتند که قطعا در آنجا به آنجا نمی آیند، بنابراین تصمیم به نفع یونان صورت گرفت. من هنوز هم به هر حال، بد، غمگین، بیمار بودم، و به طور کلی، به نحوی همه چیز خیلی زیاد نبود. احساس بدی کردم، به ترتیب به من نگاه کرد. همانطور که گفته شد، در یک دوره بسیار زودهنگام بارداری، من در آن زمان از این مجله شاهزاده شدم، آنها پوشش های خود را با "ستاره ها" آویزان شده اند با "ستاره ها" بر روی بیلبوردها در سراسر مسکو آویزان شدند. به نظر می رسد که من مجبور شدم آن را بپرسم، اما هر بار که از این بیلبوردهای گذشته رانندگی کرده و به دنبال خودم در آینه بودم، به طور فزاینده ای متقاعد شدم که تمام کتابهای یانی "در مورد یک زمان فوق العاده در زندگی یک زن" کامل است فریبنده به دلیل این واقعیت که من سعی داشتم که من را مجبور کنم که بارداری را متوقف کنم، یک تصویر تقریبی از سری "چگونه آن را داشته باشم، اضافه کنم.

به محض اینکه ما در آتن فرود آمد، یانی بلافاصله من را به دکتر برد. این به نظر می رسید. به محض اینکه ما در یک تاکسی نشستیم، یانی بلافاصله به راننده تاکسی گفت که من باردار بودم، و من برای بارداری آسان نبودم. راننده تاکسی به زبان افتاد و گفت که عوضی او اخیرا خجالت زده بود و توله سگ در زبانه گیر کرده بود، او از قلبش امیدوار بود که برای من اتفاق بیفتد. یانی چشمانش را گرد کرد، به من تبدیل شد و در صدای لرزان لرزاند، از این داستان غم انگیز پرسید، از اینکه یک زن می توانست نگران باشد، پرسید. من بسیار درخواست کردم که در صورت امکان، با رانندگان تاکسی و به طور کلی، با افراد غیر مجاز، حاملگی من و سلامتم، بحث نکنم. یانی با توجه به سر او و دوباره به یونانی تغییر کرد. با توجه به دیدگاه هایی که راننده تاکسی به من در آینه انداخت، تحت یک سخنرانی از یانی، متوجه شدم که درخواست من شنیده نشده است. در حال اجرا به جلو می گوید که همه یونانی ها گناه می کنند: آنها درباره همه چیز صحبت می کنند و همه چیز را در آن نمی بینند. هنگامی که یک بار دیگر می شنوید که چگونه یانی به تاریخ بیماری من می گوید، من مودبانه پرسید که آیا من نباید آخرین نتایج آزمون را نشان دهم، و بدون آن، به نظر می رسد که این داستان ناقص است، فکر می کنم، حداقل، Interlocutors من درک می کنم که من شوخی می کنم، یا من نمی خواهم به بحث در مورد آن، اما نه، آنها سر خود را انداختند و گفتند که البته، البته، البته.

چگونگی تبدیل یک شیرین سکولار به جزایر خارجی:

"همانطور که ما در آتن فرود آمد، یانی بلافاصله من را به دکتر برد." عکس: آرشیو شخصی از Ekaterina Vitebskaya Melas.

پس از وارد شدن به دکتر، یانی این داستان را که توسط راننده تاکسی گفته بود تکرار کرد، دکتر به نقشه نگاه کرد، از چند سوال پرسید، و سپس سکوت کرد. عینک و تفکر را برداشت. من می خواستم غذا بخورم و به هتل بروم، بنابراین من ناخوشایند بودم.

"به نظر من به نظر می رسد که شما صاف شده اید،" او در نهایت، او سرانجام.

من تصمیم گرفتم که من به سادگی او را درک نکردم، در نهایت من یک زبان مادری نیستم، و "چشم بد" نوعی بیماری است، احتمالا یک بیماری وحشتناک است که باردار رنج می برند، اما یانی به من اطمینان داد که من متوجه شدم همه چیز به درستی

- به این معنی، صاف شده؟ - قسم میخورم. - من به این باور ندارم

- چگونه باور ندارید؟ - به نوبت آمد تا در دکتر شگفت زده شود. - چگونه می توانم آن را باور کنم زمانی که آنقدر واضح است ؟؟؟

وضعیت پوچ شد.

من گفتم: "من یک محاصره قلبی دارم." - پزشکان روسی در مورد چشم بد گفتند.

- شما نماز را از چشم بد می خوانید؟ - دکتر به شدت پرسید.

"نه،" من اعتراف کردم، سکوت کرد که در اصل نماز من خیلی نبود.

- نیاز داشتن! - صدای، تحمل اعتراض، دکتر عجله.

من گیج شده نگاهی به دکتر در یانی ترجمه کردم، اما به نظر می رسید که به نظر نمی رسید. بعدها، من بارها و بارها از پزشکان در یونان شنیده بودم، حتی بسیار خوب، که من با احترام صادقانه، حکم بسیار مرموز "Schalz" رفتار کردم. ایمان به یونانیان ناامید شده بسیار قوی است که شما باید از صحبت کردن با چیزی دلپذیر از "چه فرزند زیبا" یا "چه یک زن و شوهر زیبا"، "چه خانه زیبا"، شما بلافاصله در تلاش برای صاف کردن کودک / جفت / خانه و من شوخی نمی کنم اما پس از آن من در مورد آن نمی دانستم، و واکنش دکتر من را شگفت زده کرد. من به شدت به سمت خروج رفتم، گفتم که من به خواندن توطئه ها از چشم شیطانی رفتم، فکر می کنم در مورد خودم که کسی در اینجا دیوانه بود، و این من نیست.

سپس آنها را در یک بیمارستان واقعا خوب قرار دادند، جایی که دکتر شگفت انگیز Zoe به شدت به من قول داد که همه چیز خوب و با کودک و با من باشد. او خیلی متقاعد کننده بود که به او اعتقاد داشتم. معلوم شد که عملیات نشان داده شده است، اما لازم نیست که آن را در دوران بارداری سازگار داشته باشید، که داروهایی که با بارداری سازگار هستند، وجود دارد، و به طور کلی، البته، خیلی زیاد نیست، اما نه خیلی بد نیست که باعث ایجاد علائم با کاج شود نمونه ها. بیمارستان یونان مخالف کلینیک مسکو بود، با من وجود دارد Sysyukali و به نام دختر. در کارت مبادله مسکو من به من نوشته شده بود که "کودک از سالمندان، والدین سالم سالم"، و سپس من یک "دختر" بود. آنها با من پوشیده شده بودند، همانطور که با یک نویسنده توبا، هذیان من را برداشت، هر دو در کشتار (سموم آزاد شد، و من دائما بخواهم غذا بخوریم)، ​​و من شروع به گرفتن چربی، گرد و آرام به آرامش کردم.

در معاینه بعدی اولتراسوند نشان داد که ما منتظر پسر هستیم. این یک پسر خواهد بود، من شک ندارم به نظر من به نظر می رسد که من ژنتیکی معیوب هستم، و به همین ترتیب نمی گویم که جنسیت کودک بستگی به پدر دارد، من نمی توانم یک پیشینی برای تولد یک دختر داشته باشم. بنابراین، چه پسر خواهد بود، من به شدت می دانستم که اگر نه از لحظه مفهوم، بنابراین از لحظه ای که او متوجه شد که او باردار بود. اطمینان حاصل کنید که یانی با خون جنوبی خود و کمبود اطفال در تاریخ، فقط خوشحال خواهد شد که پسرش را دریافت کند، من بسیار شگفت زده شدم، دیدم که چگونه او پسر او را مورد آزار و اذیت قرار داد.

چگونگی تبدیل یک شیرین سکولار به جزایر خارجی:

"من جوایز پاپارازی را با یک وظیفه در رستوران" اورژانس "صرف کردم، زیرا مجبور شدم از روز به روز تولد داشته باشم." عکس: آرشیو شخصی از Ekaterina Vitebskaya Melas.

"به دقت نگاه کنید،" او در نهایت فشرده شد. - احتمالا اشتباه می کنید، هنوز یک دختر وجود دارد.

"نه،" دکتر سر خود را تکان داد، "من می گویم برای اطمینان، یک پسر. شما امروز می توانید مست را دریافت کنید و همه دوستان را صدا بزنید. پدر بگذار

میان وعده یانی، اما تسلیم نشد.

- آیا او هنوز می تواند ذهن خود را تغییر دهد؟ - او امیدوارم.

- سازمان بهداشت جهانی؟ - دکتر شگفت زده شد

- خب، این پسر؟ - توضیح داد جانی. - او هنوز هم می تواند تبدیل به یک دختر شود؟

دکتر به طور قابل توجهی اشتباه گرفته شد.

"نه، او قطعا تبدیل به یک دختر نخواهد شد، او دارای نشانه های بزرگ جنسی شیطانی است،" دکتر ادامه یافت.

من، با سختی برگزاری خنده من بسیار کمیک به نظر من تمام وضعیت به نظر می رسید. سپس یانی به من گفت که او همیشه از دخترش رویایش بود. او قطعا خوشحال خواهد شد و پسر، اما او به شدت از داشتن یک دختر که او را به سر می برد، و پاهای خود را تمام جهان را قرار داده است.

"صبر کن،" من خشمگین هستم - جهان شما وعده داده شده به پاهای من قرار داده است.

یانی "به تو و به او"، یانی ادامه یافت.

احتمالا، در آن لحظه متوجه شدم که ما دختران را مجبور نخواهیم کرد، خودخواهی من خیلی بزرگ بود و تمایل به نگه داشتن جهان و قلب جانیین. هنگامی که ما قبلا به مسکو بازگشته ایم و به معروف به معروف به هر کره باردار آمدیم، او، دانستن اینکه چگونه یانی رویاهای یک دختر، و هر زمان که هر بار به سوالات مشابه پاسخ داد، هر سونوگرافی با کلمات شروع شد "بنابراین، شما دارید هنوز پسر "...

ما تابستان را در یونان سپری کردیم، پاییز آمد و زمان بازگشت به مسکو بود. من قبلا خط پایان را دیده ام، متوجه شدم که حاملگی به نظر نمی رسد که من را بکشند، من نقاشی را انجام نمی دهم، و ضخیم تر، خیلی ضخیم تر می شود، و در حال حاضر با خلق و خوی بسیار شادتر، به خانه می روم. ما در مورد هفته ها راه می رفتیم، آنها چند ماه جایگزین شدند، من بازی کردم که به طور دوره ای توسط عبارات یانی فکر می کرد "و چرا خانه را در حمام نمی دانست"، و سپس با گلدان مشاهده نشد، زیرا او به سرعت تغییر می کند رنگارنگ و به دست آوردن یک رنگ سبز. پس از بازگشت به مسکو، متوجه شدم که بهترین دوست دختر من لنا نیز در موقعیت است، و یانی باید با دو زن باردار مواجه شود، زیرا ما همواره با هم بودیم. ما می خواستیم نان ها، و یانی زمین خود را، پس ما می خواستند وعده های غذایی از مک دونالد، و شوهر لنین در آنجا عجله کرد، و سپس موش ها با لنا در همان زمان بیمار بودند. در وادیم و یانی، این نسبت مسئول بستری شدن موش ها بود. ما خواستار گزارش خوبی در مورد رفاه آنها شد، آنها را از کل قلب متاسفیم و از قلب ادامه دادیم. من جوایز Paparazzi را با وظیفه رستوران "اورژانس" صرف کردم، از آنجا که مجبور شدم از روز به روز تولد داشته باشم، شروع به آماده شدن برای روز H.

ادامه مطلب