چرا نیازی به دنبال همسر روحانی نیستید

Anonim

رادیو را با هر موج موسیقی روشن کنید. تلویزیون با هر فیلم محبوب در مورد عشق. یک دقیقه در متن دوم متن مستقیم یا قهرمانان زیرزمینی روشن می شود که آنها به دنبال همسر روحشان هستند. و آهنگ های آهنگ ها می گویند: "من بدون تو هیچ کس، صفر کامل، اما با شما من کسی هستم. بدون تو، دنیای من حساس نیست. " در این روح، بازدید کامل، و همچنین تحسین آنها است.

در عین حال، این اندیشه این ایده است که برای شادی شما نیاز به دیدار با همسر روح خود دارید. همانطور که قبل از آن، نیمی از فرد وجود داشت و نیمه دوم به دست آورد، به یک ذات جامع تبدیل شد.

و با این وجود، با استقامت و استقامت، یک مرد و زنان به دنبال کسی هستند که به یک بخش جدایی ناپذیر تبدیل می شوند، یک روح بومی که با نیم کلمها درک می کند،

عشق، یعنی او با تحسین و تحسین شریک زندگی خود مشخص می شود، بنابراین بسیاری از مردم خوش آمدید. اینترنت با مقالاتی که چگونه به بازگشت شور و شوق در رابطه، سقوط می کند، چگونه به عشق با شوهرش دوباره سقوط کرد. مردم، به عنوان در هیپنوتیزم، این واقعیت را نادیده می گیرند که روابط یک فرآیند بالغ است که مراحل خود را توسعه می دهد، کاملا طبیعی است. و اغلب عشق، همجوشی گرم تنها آغاز یک راه بزرگ است.

رابطه کامل خون، این ایده را از بین می برد که ما دو نیمه از کل هستیم. در واقع، دو شرکای کامل در روابط شرکت می کنند. به عبارت، آن زیبا است، اما در زندگی زوج ها به دنبال رول به مراحل اولیه رمان خود را. گاهی اوقات تلاش ها همان ناسالم و غیر طبیعی است، به عنوان صبحانه - شام و شام با کیک با کرم خرد شده. چقدر می توانم نگه دارم؟ روز، دو؟ سپس صعود کن پس چرا در روابط نیاز به اصرار دارد که کسی قطعا دوست دارد و دیگران را پذیرفته و پذیرفته و شکست بخورد، بدون اینکه فرصتی برای گسترش مجدد شریک زندگی خود داشته باشد؟

این یک مثال کوتاه با مشاوره اخیر است. یک بخار تبدیل شد، که در لحظات پیک نزاع او تهدید به طلاق یکدیگر بود. و ادعاهای آنها این است. شوهر اخیرا درآمد ناپایدار بوده است، و همسرش باید زندگی خانواده و نیازهای فرزند کوچک خود را تضمین کند. بر این اساس، رسوایی اغلب بوجود آمد، که طی آن همسر در بیانیه ها تردید نکرد، شوهرش را در مورد وضعیت مالی که کل خانواده به خاطر او بود، سرزنش می کرد. شوهر غیر قابل تحمل بود که در آدرس خود را بشنود. هر یک از آنها با خشم یکدیگر و توهین به طلاق به عنوان تنها نتیجه ممکن این مرحله در زندگی خود منعکس شده است. در مشاوره، آنها شروع به صدور معاهده خانواده خود کردند.

معلوم شد که حتی قبل از عروسی، در خستگی شور و منافذ عشق، به یکدیگر وعده داده است که شوهر منبع مالی خواهد بود و همسر نوعی و درک، حمایت و صحیح، ادعاهای حقوقی و صحیح است و انتقاد در یک مکالمه نرم افزاری. به نظر می رسد، بنابراین باید باشد. سعی کنید این رویکرد را رد کنید!

در واقع، معلوم شد که این وعده ها به یکدیگر از اراده آزاد داده شده است. واقعیت این است که این مرد در خانواده رشد کرده است، جایی که مغز و مبارزه پدر و مادرشان روزمره روزانه او بود. و زن در خانواده بزرگ شد، جایی که پدر، حقوق و دستمزد را نوشید، مادرش را با یک دسته از بدهی ترک کرد. از این خانواده ها بیرون می آیند، آنها را در قلب هایی که در زندگی من هرگز نخواهند بود، به آنها داد. و اگر آن است، پس این پایان است! و سپس آنها یکدیگر را ملاقات کردند و در مرحله تمایل داغ برای برنده شدن یکدیگر وعده های بسیار ارزشمند بود.

پس از ایجاد خانواده خود، جایی که روابط و مسیرهای شخصی بسیار گسترده تر از یک راهرو باریک از رفتار است که توسط محدودیت ها دیکته شده است، آنها انتظار یکدیگر را داشتند که یک بار "شما نیمه دوم من هستید، پس قطعا آن را دوباره به من بدهید." اما تقاضای آن از یک شریک - مثل فریاد پس از قطار خروجی است. علاوه بر این، زمانی که شرکا تنظیم می شوند به طوری که آنها رد نمی شوند، آنها در رابطه ای هستند که با درد آنها، و همچنین چالش های رشد شخصی، گنجانده شده است. آنها در رابطه با تحریف شده، کورکورها برای یکدیگر هستند. و هنگامی که در نهایت، در هر ازدواج اتفاق می افتد، آنها ناسازگاری این ادراک تحریف شده را با یک فرد واقعی کشف می کنند، چنین لحظه ای امتحان بلوغ در روابط است. این که آیا شرکا قادر به احترام به یکدیگر هستند و پشتیبانی می کنند که هر کدام از آنها کار شخصی خود را حل می کنند یا اتصال را در جستجوی یک کمربند راحت تر می کنند.

در مشاوره، شوهر فریاد زد: "دعوت از یک دوست عزیز، آخرین چیزی است. من حتی نمی خواهم شما را ببینم. " او به او پاسخ داد: "کار کردن دو نفر، داشتن یک دهقان در خانه - این آخرین چیزی است. من با شما خندیدم. "

با مذاکره، ما متوجه شدیم که شوهر سعی کرد بگوید: "من را توهین نکن، من را مجبور نکنم که از احساس تحقیر و ترس من عبور کنم، همانطور که در دوران کودکی من بود." و او سعی کرد پاسخ دهد: "شما از من مراقبت می کنید، به طوری که شما می توانید همه، به عنوان اگر شما از دست ندهید، مانند پدرم - الکل." هنگامی که ما زیرنویس این مکالمات را باز کردیم، این زن و شوهر تحت تاثیر این واقعیت قرار گرفتند که آنها از یکدیگر خواستند که آنها بتوانند خودشان را تامین کنند. او نمی داند چگونه از احساس تحقیر برخوردار است، که خیلی بیشتر از سالها در روح او نسبت به ازدواج آنها است. او همچنین دریافت که ناراحتی و خشم او در یک شریک ضعیف، ضعف یک دختر کوچک است که به طور ناگهانی کشف کرده است که پدر تحت تاثیر قرار نگرفته و تحت فشار بیماری تسلیم نشده است. و در حال حاضر ازدواج غیرممکن است تا از شریک خود به دست آید تا این تجربیات را در مورد خودتان پوشش دهد.

هر یک از آنها سقوط را ترک کرد، درگیر بازتاب های خود را در مورد کار شخصی خود. هر یک از آنها باید مسئولیت درک خود را از خود، DRAM و بافت خود را از سرنوشت، عبور از یک درس قابل توجه و ملاقات با شریک خود را نه به عنوان یک تابع، بلکه به عنوان یک شاهد کامل و شریک زندگی در زندگی است مسیر. یک زن باید از طریق راه به دست آوردن حمایت خود، و نه در شریک قدرتمند در نزدیکی، و این مرد راه محافظت از خود و ارزش خود را، صرف نظر از تحقیر در خانه پدر و مادر خود را. یا بی نظیر، اما خیلی محبوب، لغزش به اتهام یکدیگر و به دنبال یک ویژگی پیشرفته تر در قالب شرکای جدید در زندگی است.

و چه چیزی را انتخاب می کنید؟ جستجو برای همسر روح؟ از شریک زندگی خود یک روان درمانی جهانی که درد شما را درک می کند و سرنوشت دشوار را درک می کند؟ یا هر یک از شما را تثبیت کنید تا به یک شریک سخاوتمندانه و کامل برای یکدیگر تبدیل شوید؟

ادامه مطلب