ویکتوریا Daineko: "30 - رقم زیبا، اما سخت است باور کنید که در حال حاضر او نگرش مستقیم"

Anonim

دوازدهم ماه مه ویکتوریا دئینکو سی سال را جشن می گیرد. گفته شده است که تاریخ های دور بسیار مفید است برای جمع کردن زندگی. با خواننده ملاقات می کند و بازتاب هایش را به دلایل مختلف ثبت می کند.

درباره آموزش و پرورش

- در شهر میرانی، جایی که بزرگ شدم، یک مدرسه موسیقی وجود داشت. اما به طور انحصاری آواز های علمی وجود داشت که، همانطور که من به نظر می رسید، نه کاملا من. من آموختم که آواز بخوانم، گوش دادن به کریستینا آگویلرا. (می خندد.) و در مدرسه اغلب خود را توسط یک حزب، همان "کارخانه ستاره" معرفی کرد. در سن 17 سالگی من به مسکو آمدم و وارد مای شدم. چرا دقیقا؟ همه ما می دانیم که چگونه DC Mai همواره مشهور بوده و چه تعداد موسیقیدان و مردم خلاق آغاز شده است. برای من، پذیرش در این دانشگاه توانایی ترکیب آموزش و خلاقیت بود. درست است، چند ماه به آنجا آموختم، زیرا به "کارخانه ستاره" رفتم. هنگامی که من در مدرسه در صلح آمیز مطالعه کردم، به نظر می رسید یک رویای غیر قابل دسترس بود. و این واقعیت که من می توانم برنده شوم، من حتی به سر من رخ ندادم.

من نمی دانم که چگونه زندگی من اتفاق می افتد اگر من دیپلم مای، که من کار می کردم، کجا و چگونه زندگی کردم. اما هنوز هم می خواهید یک آموزش عالی دریافت کنید و امیدوار باشید که رویای من هنوز به حقیقت برسد. یاد بگیرید هرگز خیلی دیر نیست

دختر هنرمند در ازدواج متولد شده با دیمیتریسم موسیقیدان متولد شد. مه 3، دختر 1 سال و 7 ماهه بود. با این حال، خواننده هنوز چهره نوزادان را نشان نمی دهد و در مورد زندگی شخصی خود نظر نمی دهد.

دختر هنرمند در ازدواج متولد شده با دیمیتریسم موسیقیدان متولد شد. مه 3، دختر 1 سال و 7 ماهه بود. با این حال، خواننده هنوز چهره نوزادان را نشان نمی دهد و در مورد زندگی شخصی خود نظر نمی دهد.

عکس: بایگانی شخصی ویکتوریا Daineko

درباره مسکو

- مسکو من را با بازوهای باز ملاقات کرد و خیلی بیشتر از او انتظار داشتم. من نمی توانم بگویم که او من را مجبور به پور کردن اشک می کند، مجازات بچه ها است. (لبخند می زند.) اگرچه من بلافاصله این شهر را دوست نداشتم، اما صمیمانه و به نظر می رسد برای همیشه. و خوشحالم که والدین من نیز به مسکو منتقل شدند تا از آنها دور بمانند - این یک عذاب واقعی برای من بود. اما بسیاری از دوستان من در سراسر روسیه رفتند، اما اکنون، زمانی که من در حال سفر به شهر هستم، جایی که آنها زندگی می کنند، ما همیشه می بینیم. و عالی است به خصوص بسیاری از دوستان من در سنت پترزبورگ - من همیشه با لذت می روم.

در مورد خودم

- من چنین فردی هستم - اگر من خلق و خوی بدی داشته باشم و چیزی به من آسیب می رساند، می توانم در شبکه های اجتماعی من بنویسم. به همان اندازه، و همچنین چیزی خوب است. در زندگی، در واقع لحظات بسیار مثبت تر است. اگر وقت خود را برای اطلاع آنها ندارید، پس از آن بدتر خواهید بود. چند بار من شرایطی داشتم که متوجه شدم: حدس می زنم که من چیزی اشتباه انجام دادم و از آنچه که دارم قدردانی نمی کنم. زندگی به عنوان اشاره به درس، به عنوان اشاره به: ما قدردانی از آنچه شما، شادی در آن. همیشه. پس از همه، این ممکن نیست ... من تمایل به اعتقاد دارم که همه چیز در این زندگی بیشتر از خود و خلق و خوی ما بستگی دارد. حتی اگر کسی شما را مجازات کند، و شما می خواهید پاسخ دهید، شما باید فکر کنید و بهتر است که فقط آرزوی متخلف یک خلق و خوی خوب باشد - و سپس او دیگر آن را به دیگران خراب نخواهد کرد.

تا 11 سالگی، ویکا رقص بود و سپس اظهار داشت که می خواهد آواز بخواند، مادرش را تکان داد

تا 11 سالگی، ویکا رقص بود و سپس اظهار داشت که می خواهد آواز بخواند، مادرش را تکان داد

عکس: بایگانی شخصی ویکتوریا Daineko

درباره کار حرفه ای

"مادر من شوکه شد وقتی که من یک مدرسه باله را پس از شش سال از کلاس های حرفه ای پرتاب کردم، شوکه شدم و اظهار داشتم که می خواهم آواز بخوانم. در ابتدا او فکر کرد من دیوانه بودم. من همیشه هنرمندان را با احترام فوق العاده درمان کردم. آنها اغلب به صلح آمدند. و من مطمئن هستم: مهم نیست که زندگی من اتفاق افتاده است، من همیشه می خوانم، و در چه مقیاس در حال حاضر مهم نیست.

با گذشت زمان، مادر و پدر به حمایت اصلی من در درس دشواری من تبدیل شده اند. آنها هنوز هم به من کمک می کنند. و برای من مهمترین چیز برای ادامه دادن به آواز خواندن و دستیابی به ارتفاعات جدید، من رویای همیشه می توانم خود را در موسیقی و به طور کلی کار کنم. در حال حاضر من یک بار در یک بار دو آهنگ جدید آمد - انفرادی "ضربان قلب" و دوئت "قلب دست کشیدن" ft. Oleynik، - و عالی است. همه چیز بعدا می آید، و گاهی اوقات شما فقط باید قادر به صبر کنید و ادامه دهید، مهارت های خود را بهبود می بخشد. املاک و مستغلات - این بسیار نسبی است. امروز شما عاشق و صبر کردن در همه جا، فردا شخص دیگری منتظر کسی است، و پس از سه روز یا سه سال، شما دوباره به اوج می روید، بنابراین توجه من به آن تمرکز نمی کنم، من آرام زندگی می کنم و آواز می خوانم. همانطور که برای صدایی، من واقعا به صدای Rapunzel و گل رز از Trolli افتخار می کنم. دختر من فقط این کارتون را دوست دارد!

درباره زندگی

"من کمی از وقت آزاد از دست می دهم، اما در عین حال خوشحال هستم که زندگی کلیدی را می کشد." و بقیه خوشحالم که من دارم نکته اصلی این است که به افسردگی بروید و قدرت را برای پاک کردن اشک ها پیدا کنید و بیشتر بروید. در واقع، آنچه که من در حال حاضر، از تمام انتظارات من پیشی گرفته است. نمایشگاه. من نمی توانم تصور کنم که من چنین زندگی را زندگی می کنم! صحنه جایی است که من احساس رایگان و کاملا خوشحالم. اگر چه اولین عملکرد من بسیار موفق نبود. من ده ساله بودم در کاخ فرهنگ، یک کنسرت صلح آمیز یک کنسرت بزرگ بود که در آن من شرکت کردم. من نیاز به انجام آهنگ کودکان "آفتاب خنده". و من به شدت مدل موهایم را دوست نداشتم، نه کت و شلوار. و از هیجان، من تونلیت را ندیدم، و سپس کلمات آهنگ را فراموش کرده ام و فقط سکوت کردم. والدین من در سالن بودند. مامان در سخنرانی من چهره اش را با دستانش بسته بود. در حال حاضر بسیار خنده دار است. اما پس از آن برای من یک تراژدی بود. از سوی دیگر، این مورد به من کمک کرد، و از آن زمان هرگز هرگز از دست ندهید. همانطور که برای سی سال من، این یک شخصیت زیبا است، اما هنوز هم دشوار است که من اعتقاد دارم که او اکنون نگرش مستقیم نسبت به من دارد. (می خندد.) اگرچه من هرگز سن من را پنهان نکردم - چرا؟ و من نمی خواهم خلاصه کنم، ترجیح می دهم به آینده نگاه کنم.

ادامه مطلب