داستان های زنده: "به تدریج، ترس شما توسط Azart تغییر می کند"

Anonim

ما همچنان با شما به اشتراک گذاشتن داستان موفقیت دختران که قادر به غلبه بر موانع خارجی و داخلی بودند که مانع از تبدیل شدن به آنها واقعا خوشحال می شوند. امروز ما یک داستان جدید داریم

"من در مدرسه ایستاده بودم، من نمی گویم که من کامل بودم، نه، یک دختر معمولی که هرگز تماس نزدیک با ورزش نداشت. البته، ما ستاره های دختران را در کلاس درس داشتیم، که قبلا شادی ناخن و مو و مو را می شناختیم، و آنها با این رقم خوش شانس بودند. همانطور که می فهمید - پسران در مورد این دختران پرشور بودند، آنها هر دو دوست با هر کس دیگری بودند، یا فقط متوجه نشدند. دشوار است حدس بزنید چه طبقه ای بود.

دوست من با یک دوست، نیمه وقت - همکلاسی، درخشان ترین کنتراست بود: او یک زیبایی مدرسه معمولی است، و من بیشتر دوستم هستم که بچه ها برای تلفن خود مناسب هستند. چیزی شبیه به این. چنین نگرشی دیگران، به طور طبیعی، اعتماد به نفس من را به من نشان می دهد، که من قادر به کمک به من نیستم و تنها نقش من این است که کمک بیشتری به موفقیت داشته باشم. من می توانم نسبتا اخیرا از این دولت خلاص شوم. اما در سال های تحصیلی نه بگویم که من با چنین روابط دوستانه راضی بودم، اما من این شرکت داشا را دوست داشتم، او شاد بود، من را در همه جا با من سوار کرد. و من به طرز شگفت انگیزی از او سپاسگزارم که یک روز او را در رقص من کشید. این همیشه به نظر من بود که گاو روی یخ برازنده تر از من در طبقه رقص بود، اما من نمی توانم علیه متقاعد کردن مداوم داشا بروم.

در ابتدا بسیار ترسناک بود

در ابتدا بسیار ترسناک بود

عکس: www.unsplash.com.

و در اینجا من یک دختر با حجم 70+ هستم، معلوم شد که در درس اول در استودیو، جایی که سبک اصلی رقص جاز فانک بود، معلوم شد. از آن روز، من شش سال طولانی را در استودیو گذراندم، داشکا به مدت طولانی مدفعه بود، من موفق به پایان دادن به مدرسه، موسسه، اما رقص هنوز هم بیشتر از زندگی من است. در طول اشغال، من بیش از 20 کیلوگرم کاهش یافته است، در صدها محل در سراسر کشور صحبت کردم و به طور ناگهانی متوجه شدم - من خودم می توانم یک فرد موفق باشم، تایید آنچه که تخمک های سالن ها و آشنایان جدید با افراد تاثیرگذار صنعت چیست؟ در حال حاضر من قصد دارم کمی دزدی کنم و شروع به آموزش رقص کنم، و سپس خواهیم دید، شاید مدرسه ای را فاش کنم. من می خواهم بگویم، نترسید که قدم اول را به سمت رویای من ببرید، حتی اگر شما به شدت ترسید، این طبیعی است، فقط نتیجه را تصور کنید و ترس شما به تدریج توسط هیجان جایگزین می شود. "

شرکت در پروژه ما "داستان های زندگی". ارسال داستان ها در مورد تحول خود - خارجی یا داخلی - در ایمیل ما: [email protected].

ادامه مطلب