میخائیل ترکی: "مهمترین چیز این است که یک همسر خوب یهودی پیدا کنید، که همیشه از چیزی ناراضی است"

Anonim

داستان Mikhail و Liana در سال 2001 در طول تور کور ترکیه در آمریکا آغاز شد. پدر لیانوف یک پیشنهاد برای سازماندهی یک تیم کنسرت دریافت کرد. احتمالا، عشق در نگاه اول بود. لیانا چهار ماه برای اکثر بخش های ارتباطات تلفنی، لیانا به اندازه کافی برای تبادل زندگی آمریکایی به خوبی حفظ شده در یک کشور بسیار سریعتر در روسیه بود، اما با معشوق او. و میخائیل، که قبلا یک بزرگسال بود، که از تراژدی شخصی جان سالم به در برد (اولین همسرش النا در یک تصادف ماشین فوت کرد)، معتقد بود که با این زن او زندگی شاد زندگی خواهد کرد.

میخائیل، به نوعی در مصاحبه ای که شما شوخی کردید، همسرش قدردانی از ویژگی های سن و ملی است. آیا مهم است که مردم از همان محیط باشند؟

میخائیل ترکی: "البته. مطلوب است که از یک گودال گودال، از یک اندازه گیری سنتی، برش فرهنگی، یک رنگ پوست. البته، استثنائات - و به طور ناگهانی مجموعه ای کاملا ناسازگار از جزئیات، به عنوان سازنده "لگو" همخوانی دارد. اما این اتفاق می افتد به ندرت. با این حال، خوب است زمانی که مادربزرگ و پدربزرگ شما ارزش های مشابهی را به عنوان اجداد انتخابی خود اعتراف کرد. زن روسی نمی داند چه نوع عشق دردناکی از مادر یهودی به پسر. به نظر می رسد عجیب و غریب است. و همسر یهودی؟ دین ما می گوید که همسر همیشه علیه است. اما این منبع رشد داخلی شماست. اگر شما روی مبل نشسته اید و شما فاک را انجام نمی دهید، شکم را رشد نمی دهید، و یک زن وجود دارد که شما را به عنوان آن را می گیرد، انگیزه ای برای توسعه وجود ندارد. این انتخاب همه است - چه کسی می خواهد برود. من کاملا چند یهودی را می دانم که یک زن سپاسگزار را "از قبیله دیگری" انتخاب کرده اند.

لیانا ترکی: "همسر روسیه شما را به مدت طولانی کشته شد! (می خندد.) من فکر می کنم این حتی در ملیت نیست، بلکه در آموزش خانواده است - چه مقادیر تلاش برای تحریک یک فرد. من سه دختر متاهل دارم البته، من رویایم که آنها خود را در شوهر یهودیان انتخاب کردند، و ما تعطیلات را جشن می گیریم، آیین ها را مشاهده کردیم، به کنیسه رفتیم. اما دختر ارشد ناتالیا با یک مرد روسی ازدواج کرد و ما خیلی دوستش داریم، خیلی دوستش داریم. او به ما یک نوه خیره کننده ونچکا داد و بنابراین همه چیز دیگر مهم نیست. شما می توانید یهودی را انتخاب کنید، که یک idiot کامل خواهد بود، و دختر فقیر تمام زندگی خود را رنج می برد. و شما می توانید روح را در روح با روسیه زندگی کنید. نکته اصلی این است که کودکان خوشحال هستند! "

دختران جوان امانوئل (سمت چپ) و Beatu Mikhail دوست دارد و Pampers. عکس: آرشیو شخصی میخائیل و لیان ترکیه.

دختران جوان امانوئل (سمت چپ) و Beatu Mikhail دوست دارد و Pampers. عکس: آرشیو شخصی میخائیل و لیان ترکیه.

حتی روانشناسان ادعا می کنند که یک مرد به دنبال یک همسر مانند یک مادر است ...

میخائیل: "و این کاملا درست است. اگر شما یک مادر خوب دارید، شما شروع به دنبال این ویژگی ها در انتخاب خود دارید. لیانا در زمان آشنایی ما یک زن با یک کودک پنج ساله بود. و من او را در ابتدا یک مادر مراقب دیدم. در آینده، زمانی که ما یک دختر دیگر داشتیم، این نظر تنها تقویت شد. برای همسر من، بچه ها همیشه در وهله اول هستند و من آن را پذیرفتم. پس از همه، و برای مادر من در وهله اول ما با برادر من بودیم، اما پدر - در دومین یا حتی در سوم. من هرگز آن را ندیده ام تا برخی از مهربانی های فعال را نسبت به پدر نشان دهم. او هرگز او را صدا زد: "بیرک، عزیز." همیشه - بوریس، و بلافاصله یک سوال را دنبال کرد. و او، قبلا نام او را شنید، منتظر یک ترفند بود. (می خندد.) در همان زمان، والدین به نحوی موفق به زندگی یک زندگی مشترک منحصر به فرد - شصت و شش سال. و این مدل خانواده بسیار آسان بود با لیانا. من با خودم موافقت کردم: "میخائیل بوریسوویچ، اگر شما توجه نکنید، شما آن را در بازار نمایش کسب و کار، که در آن مخاطبان میلیون ها شنیدن است، پیدا کنید." لیانا معتقد است که من یک فرد خودمختار، مستقل هستم و کودکان آسیب پذیر تر هستند، آنها نیاز به مراقبت بیشتری دارند. "

لیانا، زمانی که میخائیل چیزی نگرفته است، او به شما تجدید نظر می کند؟

لیانا: "البته، اگر نه به همسر من، که هنوز هم می رود؟ این طبیعی است. اما این بدان معنا نیست که من میشیل بوریسویچ خواهم بود تا سر و صدا را پشیمان کنم. در عوض، برعکس، من سعی می کنم تا به نوعی لرزش آن را به طوری که او خود را در دست می گیرد. "

مایکل: "در همسر من و فقط زیاد: علاوه بر دختران، والدین نیز از آمریکا آمده اند. آنها همچنین باید کمک کنند. سپس، لیانا رهبر یک دختر کوچک کوچک است، و همیشه برخی از سوالات زن وجود دارد که نیاز به فورا تصمیم می گیرند. بنابراین او مفهوم یک مشکل واقعی را کاهش داد. اگر من ناامیدم که من در مخالفت خلاقانه هستم، او، البته، از نگاهی که غوطه ور می شود جلوگیری می کند. اما نمی افتد لیانا درک می کند که پروژه های من موفق هستند و اگر من نمی توانم با خودم موافق باشم، این مشکلات من است. چیزهای فوری بیشتری نسبت به مردان وجود دارد. "

لیانا، چرا شما Muga Mikhail Borisovich نامیده اید؟

لیانا: "شوهر در خانه است. و در محل کار او میخائیل بورویزویچ است. او همچنین به من لیانا Semenovna می فرستد، سرد است. "

اما، همانطور که من آن را درک می کنم، همه چیز در خانه نگهداری می شود؟

لیانا: "خانواده نوعی مشارکت است. هر کس در مورد خود مشغول به کار است و هیچ کس یکدیگر را از بین نمی برد. البته، اگر شما نیاز به مشورت در چیزی دارید، ما توصیه می شود، اما در نهایت ما انجام می دهیم همانطور که ما آن را ضروری می دانیم. "

لیانا بدون فکر کردن به یک زندگی خوب حفظ شده در آمریکا برای شادی با یکی از عزیزان معامله کرد. عکس: آرشیو شخصی میخائیل و لیان ترکیه.

لیانا بدون فکر کردن به یک زندگی خوب حفظ شده در آمریکا برای شادی با یکی از عزیزان معامله کرد. عکس: آرشیو شخصی میخائیل و لیان ترکیه.

میخائیل، "Choir ترکیه" به خوبی در آمریکا پذیرفته شد و شما فرصت داشتید آنجا باشید. چرا تصمیم گرفتید به روسیه بازگردید؟

میخائیل: "اول، من نمونه ای از والدین قبل از چشمانم داشتم، چه کسی می تواند چندین بار در آمریکا و آلمان مهاجرت کند، اما در اینجا زندگی می کرد. پدر گذشت جنگ، او عضو از پیشرفت محاصره لنینگراد است، و برای او کلمه "وطن پرستی" صدای خالی نیست. او در این محیط کاملا هماهنگ شد. من بیست ساله بودم، او هفتاد بود. و من او را در این ساله به یاد می آورم مردی پر انرژی و نیرومند که کاملا خوب احساس می کردند، کار می کردند، در رقص رفتند. و من درک کردم: چرا به دنبال شادی در جایی در پشت دریاها، اگر آن را در یک فرد خود را؟ در سال 1997، قبل از کاوش لیانو، تیم ما قرارداد زمانبندی در فلوریدا را پیشنهاد کرد. ما در تور بودیم - و واقعا دوست داشتیم. مردم متوجه شدند که با "کوروش ترکی" شما می توانید کسب و کار خوبی کسب کنید. پیشنهاد آمد من نمی خواستم در آمریکا زندگی کنم، تیم احساسات مخلوطی داشت. از یک طرف، در روسیه، خویشاوندان، دوستان، گورهای اجداد، و از سوی دیگر - در اینجا این است که یک رویا واقعی آمریکایی، که در مورد تبدیل شدن به یک واقعیت است. در آن لحظه من به دولت مسکو با درخواست به وضعیت و محل های ایالات متحده تبدیل شدم. و این یک روبیک خاص بود: سرزمین مادری را به رسمیت می شناسد. و یوری Mikhailovich Luzhkov به ما اختصاص داده است که در آینده به معنای حمایت دولت است. ما هنوز منتظر اتاق هستیم. (می خندد.) به نظر می رسد اختصاص داده شود، اما اضطراری است، و هیچ پولی برای بازسازی وجود ندارد. با این وجود، به نظر می رسید که همه ما در سطح دولت شناخته شده بودیم. بنابراین در سال 2001، زمانی که ما لیانا را ملاقات کردیم، مسئله مهاجرت دیگر ایستاده بود. در ایالات متحده، من یک تور را رانندگی می کنم (کامپیوتر نشان می دهد که در بیست و پنج سال من از مرز نود و چهار بار عبور کردم، اما من تمایل به زندگی در این کشور ندارم. من احساس می کنم آنچه در اینجا مورد نیاز است، چرا که هر روز من به یک مخاطب بزرگ می روم و آن را شادتر از برقراری ارتباط با من می کنم. "

و چگونه شما موفق به تغییر زندگی لیانا در عرض چند ماه به طوری که او آن را همه را پرتاب کرد و با شما به روسیه رفت؟

میخائیل: "هنگامی که لیانا از من دعوت کرد تا از من بازدید کند، من با طعم و کیفیت زندگی خود تحت تاثیر قرار گرفتم. زن بیست و پنج ساله یک خانه شیک، یک ماشین زیبا داشت. برای انجام این کار، او مجبور شد در دو اثر کار کند (این یک برنامه نویس است). اما با این حال همه چیز تاسیس شد. چرا رفتی؟ احتمالا عشق من نمی توانم پتو را بر روی خودم بکشم: آنها می گویند، من خیلی سرد هستم، مغز او را راه اندازی کردم ... "

مجذوب؟

میخائیل: "احتمالا، احتمالا. اگر چه حتی عقل سلیم حضور داشت. من احساس خوبی در لیانا دارم و او یک شخص قابل اعتماد در من را دید. من از او بزرگتر بودم و اکنون مسن تر همسر می گوید: "شما هرگز من را نمی بینید." (می خندد در یک کلمه، آن را ترسناک نبود. من درباره Verdi، Brahov و Tchaikovsky صحبت کردم، در مورد فیلارمونیک دولت لنینگراد گفت، جایی که من از تمرین Evgeny Mavinsky بازدید کردم. لیانا به طرز شگفت انگیزی شگفت زده شد، و او علاقمند بود که چیز دیگری را امتحان کند، بهتر است فردی را با "ساحل دیگری" بداند. درست است، اولین بار، تا زمانی که یکدیگر متمرکز شوند، من می خواستم بیش از یک بار به عقب برگردم. اما این به فرودگاه رسید. "

در ماه دسامبر، سارینا عصر خود را جشن گرفت. .

در ماه دسامبر، سارینا عصر خود را جشن گرفت. .

لیانا، برای تصمیم گیری در مورد حرکت دشوار بود؟

لیانا: "به گفته جوانان، ما راه حل های بسیار سریع تر می کنیم و همیشه با منطق و ذهن هدایت نمی شود. در عشق با یک فرد به نظر می رسد که او می تواند کوه ها را رول کند و نه تنها زندگی خود را تبدیل کند. اما هنوز هم، من به اندازه کافی عملی هستم، من با سر خود به استخر عجله ندارم. قلب زن همیشه به من می گوید که آینده شما با این مرد منتظر شماست. آیا یک مرد یا یک پارچه در کنار شما وجود خواهد داشت. من برای اولین بار یک شوهر، یک گیت و یک پدر خوب برای فرزندانم را انتخاب کردم. و از دست نداد. "

اما شما اولین بار از دست دادید؟

لیانا: "هیچ وقت برای از دست دادن وجود نداشت. دختر ارشد Mikhail Borisovich ناتاشا یک سن انتقالی است. براش نوجوان، که من مجبور به ساخت تماس، به دنبال یک زبان مشترک. سارینم باید در مهد کودک تعیین شود، روسیه را یاد بگیرد. من همچنین سعی کردم یک شغل پیدا کنم، به مصاحبه رفتم. با کار، هیچ اتفاقی نیفتاده، هرچند تخصص من به نظر می رسد در همه جا تقاضا می شود. و من شروع به سوار شدن به تور با "کور ترکیه". بنابراین من در خانه نشسته ام، من از دست ندیدم و گریه نکردم، اما به طور فعال زندگی جدیدی را ساختم. "

حالا ما در مسکو تسلط یافتیم؟

لیانا: "البته! من مکان های مورد علاقه من، رستوران ها، مراکز خرید، تئاتر ها را دوست دارم. من عاشق مردم، احزاب، ارتباطات هستم. گاهی اوقات دانش آموز ما را انتخاب می کنیم، سپس در پاریس، سپس به آلمان. البته، زمانی که زمان وجود دارد - لازم است به سفر با تیم، و با کودکان در تعطیلات. "

آیا همیشه یک خانواده بزرگ را می خواستید؟

لیانا: "من عصبانی هستم بچه های جوان را دوست دارم، و برای من چنین شادی که ما چهار دختر داریم! اگر هر کس دو یا سه نوه را به من بدهد، من تبدیل به بزرگترین مادربزرگ خواهم شد. خانه باید بچه های کوچک داشته باشد. ما گاهی اوقات با میخائیل صحبت می کنیم که اگر ما تنها دختران ارشد داشته باشیم - ناتاشا و سارینا، زندگی ما خسته کننده بود. آنها در حال حاضر بزرگسالان هستند، مستقل، مادر با پدر خیلی مورد نیاز نیست. "

مایکل: "به هر حال، دختر ارشد، سارین، ما برای رفتن به شیکاگو برای رفتن به تحصیل در آنجا بودیم. او در اینجا ماند، وارد MGIMO، در دانشکده روزنامه نگاری بین المللی و خودش. جوانتر فرزندان ما نیز بسیار هدفمند هستند، همه ما به تدریج برای توسعه عمومی. هر دو موسیقی و اسکیت اسکیت، نقاشی، رقص ... جوان، ضرب و شتم، به مدرسه باله می رود. "

لیانا، میخائیل - یک مرد با کار بسیار لود شده است. آیا او توجه کافی به کودکان دارد؟

لیانا: "پدر خوب به این معنا نیست که او باید در خانه بیست و چهار ساعت رول کند. این یک پدر وحشتناک است. خوب - کسی که می تواند یک زندگی راحت راحت را به فرزندان خود ارائه دهد، آموزش را ارائه می دهد. میخائیل بورسوویچ این همه را دارد. و او دختران و pampers ما را دوست دارد. او هرگز به خواب نمی رود بدون اینکه آنها را بدون بوسیدن یک شبه ببخشید. اگر او صبح زود در تور پرواز می کند، او به زودی افزایش خواهد یافت تا آنها را به مدرسه برساند. او از هر لحظه ای برای ماندن با آنها استفاده می کند. هنگامی که یک فرصت وجود دارد، آنها بر روی آویزان، اسکی می آیند. به عنوان موسیقی - من روابط دشوار با آن دارم. من گوش خود را بر روی گوشم ندیدم، اگرچه میخائیل بورشوویچ معتقد است که من دادرسی دارم. و دختران ما همه چیز را می خوانند، اما از پنج سال ویولن بازی کرده است. "

Sarina نه تنها به زیبایی، بلکه همچنین هوشمندانه و مطالعه در MGIMO رشد کرده است. خواهران جوانتر او اما ضرب و شتم - همچنین شخصیت های استعداد و خلاقانه. عکس: آرشیو شخصی میخائیل و لیان ترکیه.

Sarina نه تنها به زیبایی، بلکه همچنین هوشمندانه و مطالعه در MGIMO رشد کرده است. خواهران جوانتر او اما ضرب و شتم - همچنین شخصیت های استعداد و خلاقانه. عکس: آرشیو شخصی میخائیل و لیان ترکیه.

برخی از ایده ها در مورد کار Dadget آنها بیان می کنند؟

میخائیل: "رپرتیور" چورهای ترکی "توسط زمان آزمایش شده است. و شاید در سن او بسیار روشن نیست، اما آنها احساس انرژی و کشش به این موسیقی، حتی به آهنگ های نظامی. EMMA به طور کامل نمایش داده می شود: "میدان، در امتداد ساحل شیب دار، از کلبه." از طریق خودمان این آهنگ را از دست می دهد و کودک او را بیمار می کند. آنها رپرتوار "سوپرانو ترکی" را دوست دارند.

آن را در Choru مردانه وزن ایجاد شد؟

میخائیل: "این یک دور معینی از نام تجاری است. متوجه شدم که من کمی در چارچوب یک تیم نزدیک بودم. آهنگ هایی وجود دارد که فقط در عملکرد مردانه نامناسب هستند: "بابونه مخفی"، "باغ های باغ یک بار" ... و پس از آن، من آواز زنانه را در قلب از دست دادم. من این گروه را ایجاد کردم و فوق العاده موفقیت آمیز است. "Soprano" یک رپرتوری بزرگ است - صد و بیست آهنگ، انواع ژانرها. در گروه دو دختر آهنگساز که خود را متون و موسیقی می نویسند. ما اعداد مشترک با ایگور Butman، دیمیتری مالکوف، سرگئی مازایف را ساختیم. "

لیانا، آیا شما از زیبایی هایی که در اطراف شوهر قرار می گیرید حسادت نمی کنید؟

لیانا: "اگر شوهر دختران جوان را احاطه کند، جوانانش ادامه می یابد و شروع به کار می کند. و دوم، به "رفتن به سمت"، لزوما یک گروه کر ایجاد نکنید. من به شوهر و دخترانم از "سوپرانو" اعتماد دارم. علاوه بر این واقعیت که آنها زیبایی هستند، همچنین هوشمندانه، هوشمند، تحصیل کرده، خواندن. این یک سطح کاملا متفاوت است، نه "شورت آواز"، که به دنبال یک شوهر ثروتمند هستند. "

در مصاحبه، شما گفتید که اکنون، زمانی که نوه ظاهر شد، کسی برای ادامه کسب و کار شما وجود خواهد داشت. آیا می خواهید یک پسر بخورید؟

میخائیل: "از آنجا که روسیه یک کشور زن است، شما خیلی قوی تر از مردان هستید، پس من فکر می کنم، بلکه جانشینان دختران من خواهند بود. چنین شخصیتی - امانوئل ترکی وجود دارد. او اکنون نه ساله است و او خسته کننده، قوی، با استعداد و با صدای بزرگ است. من پتانسیل آن را می بینم - و یک موسیقیدان خوب و مدیر. او حتی سعی دارد بر سیاست های رپرتیور تأثیر بگذارد، حیوانات خانگی خود را تحت فشار قرار دهد. و هنگامی که در کنسرت حضور داشته باشد، می تواند بر روی صحنه پرش کند، میکروفون را از بابا بکشد و چیزی بخواند. "

ادامه مطلب